کاین عمر طی نمودیم اندر امیدواری …

“گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود.” این روزها در مواجهه با “آرزوهای بزرگ‌” و “رؤیاها” یکی از گزینه‌های اصلی موجود همین است! 🙂 آینده‌ای محتوم اما نامعلومِ در پیش ما، وقتی کنار تجربیات گذشته‌ی زندگی‌مان قرار می‌گیرد، ما را به این نتیجه می‌رساند که هر چقدر هم که تلاش کنیم، باز هم خبری از موفقیت‌های مورد انتظار نخواهد بود. زندگی سرِ سازگاری با ما را ندارد و قرار نیست آنی بشود که ما می‌خواهیم. همین است که ناامیدی بر ما غلبه می‌کند و در بسیاری از اوقات حتی حرکت در مسیر رؤیاهای بزرگ‌مان را اصلا آغاز نمی‌کنیم. هر از گاهی هم که به هر دلیل و با هر انگیزه‌ای حرکت را کلید می‌زنیم، پس از گذشت مدتی و با برخورد با اولین شکست‌ها کار را ناتمام باقی می‌گذاریم و دوباره زانوی غم بغل می‌گیریم (نگارنده خودش یکی از اساتید چیره‌دست این ناتمام گذاشتن است!) واقعیت البته این است که گذشته، رابطه‌ی ارگانیکی با آینده ندارد و اتفاقا تفاوت بزرگی هم دارد: امروزی که می‌توان با‌ آن آینده را ساخت.

اما فارغ از این چرخه‌ی معیوب تکرارشونده‌ی امید تا ناامیدی، ما در عمق‌ِ درون‌مان با مشکلات دیگری هم مواجه هستیم که به این حسِ درون بی‌انگیزگی دامن می‌زنند. چند روز پیش دوباره گرفتار حس ناامیدی شده‌ بودم. در فکر این بودم که من تمامی تلاش‌م را کرده‌ام و نشده و کجای کارم دچار مشکل بوده است. کمی بعدتر به این فکر افتادم که نقش من در تحقق این رؤیاها چیست و تا چه حد شرایط محیطی روی آن‌ها تأثیرگذارند. در آن لحظات خودم را خلع سلاح حس می‌کردم: من که تمام تلاش‌م را کرده‌ام، پس چرا نشد و نمی‌شود؟ در این فکرها غوطه‌ور بودم که ناگهان متوجه موضوع عجیبی شدم. می‌دانستم بخشی از داستان، اشتباهات من در تصمیم‌گیری و جهت حرکت و اقدامات‌م بوده است؛ اما یک نکته‌ی بسیار مهم‌تر این بود که متوجه شدم نمی‌توانم در ذهن‌م خودم را در روزی تصور کنم که رؤیاهای‌ بزرگ‌م محقق شده‌اند! ترس‌ناک بود: این‌که قرار نیست رؤیایی محقق بشود یا نشود به‌جای خود، این‌که در اعماق ذهن‌م به‌صورت ناخودآگاه نمی‌توانستم تحقق رؤیای‌م را تصور کنم، مسئله‌ی مهمی بود که نمی‌توانستم از آن بگذرم. نقش شکست‌های گذشته‌ی زندگی در ترس از عدم تحقق رؤیاها به‌جای خود، من در زندگی‌م رؤیاهای‌ بزرگی هم داشته‌ام که عینا و حتی بالاتر از آنی که تصور می‌کردم محقق شده‌اند! کمی که بیش‌تر فکر کردم متوجه شدم که داستان از جای دیگری نشأت می‌گیرد: “من خودم را شایسته‌ی تحقق آرزوی‌م نمیدانم!” اوه! چه دردناک!

بارها خوانده‌ایم و شنیده‌ایم که یکی از عوامل موفقیت در مسیر تحقق رؤیاهای بزرگ، داشتن تصویر ذهنی مشخصی در مورد آن رؤیا و کیفیت تحقق آن است. اگر از ادعاهایی چون قانون جذب که بگذریم، واقعیت این است که این تصویر مشخص دارای کارکرد بسیار مهمی است: این‌که من بدانم برای تحقق رؤیاهای‌م باید واجد چه ویژگی‌ها و توانمندی‌های‌م باشم و چگونه لازم است دنیای سرشار از نامرادی‌ها را تغییر بدهم (یا حتی با آن کنار بیایم!) تا رؤیاهای‌م محقق شوند. این تصویر مشخص، البته انگیزه‌بخش و الهام‌بخش هم خواهد بود: هر زمانی که دچار ناامیدی شدی، با یادآوری آن می‌توانی انگیزه و شور درونی‌ات را بیدار کنی! اما چرا این تصاویر ذهنی از آینده و رؤیاهای محقق شده برای ما کار نمی‌کنند؟

اگر کمی با صداقت به درون خودمان نگاه کنیم می‌بینیم که یکی از مهم‌ترین علت‌های ناامیدی ما بعید انگاشتن فاصله‌ی میان امروزِ من با زندگی ایده‌آل‌ است. من فکر می‌کنم همین “منِ امروزی” باید آن رؤیای بزرگ را زندگی کند و وقتی با این مسئله مواجه می‌شوم که منِ امروزی نقص‌ها و ضعف‌هایی دارد که متناسب با آن رؤیای بزرگ نیست، ناخودآگاه‌م بدون یادآوری این‌که “خب می‌توانی تغییر کنی!”، تصمیم می‌گیرد که ناامید شود. 🙂 در عین حال نکته‌ی مهم دیگر این است که خیلی وقت‌ها این “منِ امروزی” هم در دنیای واقعی لازم نیست تغییری کند تا شایسته‌ی آن رؤیای بزرگ باشد: من دارم خودم، زندگی‌م و رؤیای‌م را دستِ‌ کم می‌گیرم! (بگذریم از این‌که به‌عنوان یک فرد باورمند به وجود خدای بزرگ و مهربان، اساسا ناامیدی را نباید جزو گزینه‌های زندگی به‌حساب بیاورم!) حرفِ مردم ـ همان‌هایی که اغلب‌شان در تحقق رؤیای‌شان شکست‌ خورده‌اند ـ عامل مهم دیگری در دامن زدن به این حسِ ناخوشایند درونی است.

این تفکرات من را به این نتیجه رساند که ناامیدیِ درونی ما می‌تواند در واقع از جنس حس‌های دیگری باشد. اما شاید مهم‌ترین نکته در گذر از ناامیدی‌های بزرگ زندگی، مقابله با این حسِ عذابِ وجدان (!) از نداشتن ویژگی‌ها و شایستگی‌های لازم برای زیستن رؤیاهای‌مان باشد. در مسیر رؤیاسازی سخت‌ترین کار این است که در درون‌مان بپذیریم که شایسته‌ی داشتن و تحقق رؤیاها و آرزوهای بزرگ زندگی‌مان هستیم. آن‌وقت است که حتی می‌توانیم ظرفیت‌های بزرگ‌تری را در خودمان کشف کنیم و متوجه شویم که شایسته‌ی چه رؤیاهای بزرگی هستیم که تا به‌امروز کم‌تر در اندیشه‌ی آن‌ها بوده‌ایم. مولوی بزرگ در همین باب گفته است:

دلا چون طالب بیشی عشقی
تو کم اندیش در دل، بیش و کم را!

بعد از طی این مرحله‌ی دشوار است که تازه کار سخت‌ دیگری را باید کلید بزنیم: مشخص کردن روشِ حرکت در مسیر تحقق رؤیای‌مان (استراتژی رؤیاسازی!) و آغازِ حرکت به‌سوی تحقق رؤیاها. 🙂

حالا دیگر من خودم را شایسته‌ی تحقق رؤیاهای‌ بزرگ زندگی‌م می‌دانم و به خودم اعتماد دارم که می‌توانم رؤیای‌م را زندگی کنم. شما چطور؟

دوست داشتم!
۱۶

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۲۳): امپراتوری خورشید

“در شرایط خوبی هستم. تجربیات زیادی دارم و رقابت را دوست دارم. می‌خواهم ادامه دهم … با آزادی و مسئولیت بازی می‌کنم و احساس می‌کنم مفید هستم … عملکرد دروازه‌بان‌ها با تعداد بازی‌هایی که انجام داده‌اند، شناخته نمی‌شود؛ بلکه براساس مهارت‌های‌شان سنجیده می‌شود. این سؤال که چه کسی بهترین دروازه‌بان دنیا است، پاسخی ندارد. برای ایتالیایی‌ها این دروازه‌بان من هستم؛ برای اسپانیایی‌ها ایکر است و برای بقیه شاید چک یا نویر باشد. زمان‌هایی وجود دارد که یک دروازه‌بان بهتر بازی می‌کند و زمانی هم دیگری. ثبات کلید موفقیت است.” (جی‌جی بوفون؛ این‌جا)

بلاتردید یکی از سه دروازه‌بان اول تاریخ و یکی از دوست‌داشتنی‌ترین ستاره‌های دو دهه‌ی اخیر فوتبال است. یک ایتالیا است و یک یوونتوس و یک جی‌جی بوفون که حالا با کنار رفتن پیرلو، تک‌ستاره‌ی درخشان و تنها نماد تیم ملی و باشگاه‌ش است؛ آن هم در روزهایی که هیچ نشانی از ایتالیای پرستاره‌ی دهه‌ی ۹۰ و ۲۰۰۰ را نمی‌بینیم!

این روزها در اوج هیجان یورو و در میان ستاره‌های ریز و درشت فوتبال اروپا، هم‌چنان جان لوئیجی بوفون شماره‌ی یک افسانه‌ای ایتالیا یک قدم در ستارگی از دیگران پیش است. بوفون محور و نقطه‌ی ثقل تیم لاجوردی‌پوش ایتالیا و ره‌بر برجسته‌ی این تیم و روحی است که با هیجان و انگیزه و عملکرد درخشان‌ش تمام بار مسئولیت تیم را در زمین یک تنه به‌دوش می‌کشد. شادی‌های کودکانه‌ی او بعد از بردهای ایتالیا بیش از هر زمانی دیدنی است.

در گذر بیش از ۲۰ سال درخشش در سطح اول فوتبال حرفه‌ای جهان، شاید هیچ کسی نباشد که به‌اندازه‌ی بوفون بتواند درباره‌ی پایداری موفقیت سخن بگوید. مصاحبه‌ی نسبتا قدیمی جی‌جی که در ابتدای این نوشته نقل شد، راز بر پا کردن “امپراتوری خورشید” را توسط “آبی‌ترین چشم” ایتالیا ارائه کرده است. ۵ اصل کلیدی موفقیت پایدار به‌روایت جی‌جی‌ بوفون عبارتند از:

  1. پاداش، خودِ طی طریق است: وقتی به کل داستانِ حرکت در یک مسیر طولانی و پرماجرا و سرشار از تجربیات شیرین و تلخ فکر کنی، می‌بینی که مجموع چیزهایی که به‌دست آوردی ـ و شاید مهم‌تر از همه حس‌های‌ت ـ به سختی مسیر می‌ارزد!
  2. تو همان‌قدر بزرگی که می‌توانی: در طی مسیر زندگی شخصی و شغلی، رقابت و مقایسه با دیگران جزوی غیرقابل انکار است. تاریخ و تجربه نشان از آن دارند که در نهیت، آن‌هایی برنده‌اند که بیش‌تر می‌توانند!
  3. رفتن، رسیدن است: مزد آن گرفت جانِ برادر که ثبات داشت!

به‌امید یک پیروزی جذاب دیگر برابر آلمان در بازی امشب. فورزا ایتالیا! ویوا بوفون. 🙂

دوست داشتم!
۴

لینک‌های هفته (۲۹۵)

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینه‌ی مهارت‌های کار حرفه‌ای و هم‌چنین لینک‌های منتخب کار حرفه‌ای در ایمیل‌تان هستید، در راه‌کاو عضو شوید!
  4. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!
  5. من مسئولیتی در مورد کپی‌کاری محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

عزت نفس چیست و چه کسانی عزت نفس سالم دارند؟

۸ سؤال که قبل از پذیرفتن شغل جدید باید از خود بپرسید (بازده)

با این ۷ روش به خشونت کلامی آدم‌ها پاسخ دهید (بازده)

درس‌هایی که می‌توان از تفکر خلاق داوینچی آموخت (۱۰۰۱ بوم)

برای آنکه ۱۰ سال دیگر هنوز در بازار کار به شما نیاز باشد، این ۵ مهارت را در خود پرورش دهید (دیجیاتو)

مدیریت کسب‌وکار:

رویکردهای نوین توسعه رهبری در سازمان‌ها (ایوب اسماعیلی؛ منابع انسانی)

چگونه از برگزاری جلسات مخرب جلوگیری کنم؟

اخلاقیات کاری مجموعه‌ای از تصمیمات کوچک

مدیر باید به دنبال چه خصوصیاتی در افراد باشد؟

۱۰ رمز موفقیت کارآفرینان از زبان بنیان‌گذار لینکدین (شبکه)

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

هشت قاعده الزام آور برای تحقق نوآور

افراد غیرمنطقی ارزشمندترین دارایی‌های شما

چگونه سایت‌های عظیم برای شما طراحی شد‌ه‌اند!

۵ ویژگی شخصیت برند

۱۰راز قابل اعتمادترین برندها

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

جایگاه ایران در ریسک تجاری

چرا سود سپرده شکست اما تسهیلات نه!؟

کدام کشورها میزبان ابرشرکت‌ها می‌شوند؟

پنجاه شرکت برتر و هوشمند جهان از نگاه MIT (دیجیاتو)

پنج مزاحم رشد صنعتی

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

چگونه ۵G زندگی ما را هیجان‌انگیز می‌کند؟ (شبکه)

سوپرسل چگونه با کم‌طاقتی کاربران موبایل به درآمد چند میلیارد دلاری رسیده است؟ (زوم‌جی)

رایانش ابری گزینه پیش فرض نرم‌افزارها می‌شود

در فصل مشترک دنیای مدیریت و فناوری چه خبر است؟

۳ دلیل برای تماشای تبلیغات در بازی‌های موبایل (زوم‌جی)

دوست داشتم!
۱

حکمت‌ها (۱۶)

بهترین ادب آن است که از خود آغاز کنى.

مولا علی (ع)

شب سال‌گرد شهادت “تنهاترین مردِ خدا” است و شبِ قدر. زمانی برای نگریستن به درونِ خود و نقطه‌ی آغازی دیگر برای اصلاحِ خویش‌تن. در اوج‌های معنوی امشب‌تان، ما پابستگان این دنیای خاکی را فراموش نفرمایید.

التماس دعا. یا علی.

دوست داشتم!
۵

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۲۲): زلاتان و “غرور و تعصب‌”ش: ۵ ویژگی کلیدی ستار‌‌ه‌ها

خوشحالم که نقشی در فرماندهی تیم در زمین و کسب نتیجه داشتم. از طرفی خرسندم که تیم به من چنین اعتمادی کرده که بخشی از مسئولیت پیش‌ بردن تیم در زمین به من واگذار شده است. قبلا در زمانی که بازیکن آ.ث‌میلان بودم، فرماندهی تیم به بازیکنانی مثل گاتوزو، پیرلو و نستا داده می‌شد. فرمانده تیم در زمین در حقیقت کسی است که ارتباط مثبتی با بازیکنان در زمین ایجاد می‌کند و باعث ارتقا همدلی‌ها در تیم می‌شود.” +

“من فکر می‌کنم پیر شدن تاثیری در فو‌تبا‌لم نداشته است و در واقع برعکس هم بوده. من اصلا فکر نمی‌کنم که در حال پیر شدن هستم. هنوز از لحاظ ذهنی و قلبی‌ انگیزه زیادی دارم تا گل‌های‌م را روز به روز بیشتر کنم.+

“می‌گویند من مغرورم و شخصیت بدی دارم. این چیزی است که از جوانی شنیده‌ام. اما وقتی همان‌هایی که این چیزها را نوشته‌اند، من را می‌بینند، می‌گویند که اصلا شبیه تصویری که در ذهن داشتند، نیستم  … من در هر باشگاهی که بازی کرده‌ام، به قهرمانی رسیده‌ام؛ اما تنها زمانی احساس خوبی پیدا می‌کنم که هم‌تیمی‌ها، هواداران و همه اعضای باشگاه راضی باشند. من قلب بزرگی دارم.” +

“اگر نتوانم گل بزنم، خوشحال خواهم شد که دیگر بازیکنان را در موقعیت گل قرار دهم. برای یک بازیکن خوب، پست معنا ندارد. من در هر پستی که سرمربی تشخیص دهد بازی می‌کنم.+

هر بازیکن با بازی کردن در هر کشوری و در هر مسابقه تجربیات جدیدی کسب می‌کند. من معتقدم هر سال که می‌گذرد عملکردم بهتر می‌شود. من به شیوه‌ای بازی می‌کنم که به آن علاقه دارم … روزی که احساس کنم پیشرفت‌م متوقف شده است روز خداحافظی من از فوتبال خواهد بود.” +

زلاتان شاید یکی از آخرین‌های نسلی از بازیکنان درخشان باشد که به‌معنی واقعی کلمه می‌توان آن‌ها را ستاره خواند. ستاره‌هایی که درخش‌شان هر روز پرسوتر از قبل بود. آن‌هایی که در هر تیمی بودند، آن تیم را در اطراف خود و به‌نام خود تعریف می‌کردند (احتمالا دلیل شکست زلاتان در بارسا هم همین بود که آن‌جا ستاره‌های بزرگ‌تری بودند که هویت تیم را به‌نام خود زده بودند!)

زلاتان در پایان حضور ناامیدکننده‌ی سوئد در یورو ۲۰۱۶ از فوتبال ملی خداحافظی کرد؛ هر چند سفر او به‌عنوان یک بازیکن بزرگ هنوز به پایان نرسیده است. اما این خداحافظی دلیل خوبی بود برای پرداختن به مهم‌ترین جنبه‌های نگاه زلاتان به هویت حرفه‌ای: همان ویژگی‌هایی که تعیین‌‌کننده‌ی تصویری هستند که از ما در ذهن دیگران ثبت شده‌اند. تلاش کرده‌ام با انتخاب به‌ترین نقل قول‌های ممکن از زلاتان، اجزای مهم هویت حرفه‌ای یک ستاره را مشخص کنم (و فراموش نکنید که ستاره‌ها نه‌فقط در فوتبال، که در تمامی حوزه‌های زندگی بشر قابل شناسایی هستند.)

  • هوش عاطفی بالا: ستاره‌ها توان‌مندی بالایی در برقراری ارتباطات بین‌‌انسانی اثربخش و هم‌دلی با هم‌تیمی‌های‌شان دارند.
  • ظرفیت ذهنی و قلبی: انگیزه‌های‌ ستاره‌ها از درون آن‌ها و افکار و احساسات‌شان نشأت می‌گیرد. آن‌ها نیازی به عوامل انگیزشی بیرونی ندارند؛ بلکه رضایت درونی‌شان از حرکتِ رو به جلو است که برای‌شان اهمیت دارد. تا روزی که این انگیزه و انرژی در آن‌ها زنده است، حرکت‌شان نیز ادامه دارد.
  • دایره‌ی محدود واقعیت: تصویری که ستاره‌ها از دنیا می‌بینند، قابی کوچک است که در آن تنها مهم‌ترین افرادی که باید ـ یعنی: هم‌تیمی‌ها، مدیران و مشتریان‌شان ـ در حال نقش بازی کردن هستند. دیگران، خارج از این قاب‌اند: چه کسی به سیاهی لشکرها اهمیتی می‌دهد؟
  • یکی برای همه: ستاره‌های واقعی هیچ‌وقت از انجام کاری که لازم است انجام شود، ابایی ندارند. آن‌ها با این کلیشه که “شأن من این نیست” هیچ ارتباطی ندارند. برای آن‌ها کار نتیجه‌بخش مهم است و نه کاری که به نمایش‌های بی‌حاصل ختم می‌شود.
  •  تجربه‌گرایی: زمین خوردن و بلند شدن، لازمه‌ی رسیدن است. ستاره‌های واقعی برخلاف دیگران می‌دانند چطور تجربه کسب کنند و چگونه این تجربیات را برای به‌بود روش حرکت‌شان به‌سوی قله‌های بلند آرزوی‌شان به‌کار بگیرند. فراتر از آن، ستاره‌ها می‌دانند که تجربه حقیقت همان چیزی است که قرار است در زندگی به‌دست بیاوریم.
دوست داشتم!
۳

لینک‌های هفته (۲۹۴)

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینه‌ی مهارت‌های کار حرفه‌ای و هم‌چنین لینک‌های منتخب کار حرفه‌ای در ایمیل‌تان هستید، در راه‌کاو عضو شوید!
  4. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!
  5. من مسئولیتی در مورد کپی‌کاری محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

نحوه مدیریت یک گفت‌و‌گوی سخت در محیط کار

اگر موفقیت‌ می‌خواهید، این ۱۰ بهانه را کنار بگذارید (شبکه)

چرا ۸ ساعت کار مداوم بازدهی ندارد؟ (زومیت)

۱۵ روش که فکر سمی یکی را از سرتان بیرون کنید (بازده)

با مشکلات با ذهنیتی باز و بکر برخورد کنید، نه بر اساس تجربه قبلی خود

مدیریت کسب‌وکار:

یک رهبرسازمانی چگونه شکل می‌گیرد؟

چگونگی انگیزه بخشیدن به کارکنان آگاه

رازهای موفقیت کارآفرینان از زبان جف بزوس

برنامه‌ریزی جانشینی کلید انتقالات مدیریتی بی‌دردسر

رویگردانی مشتریان و مدیریت آن در سازمان‌ها

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

رمز ماندگاری در بازار: حرکت برخلاف خرد جمعی

معرفی چند استراتژی بازاریابی

پیش‌آهنگی در درآمد کسب‌وکارهای نوپا

۵ درس استراتژی که شرکت‌ها باید از چین بیاموزند (بازده)

اندیشه طراحی؛ گمشده کسب و کارهای ایرانی

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

نبود درک صحیح از فناوری، عامل اقتصاد بیمار جوامع امروزی (زومیت)

پایانِ دوره‌ی نفت و درسی تاریخی! (فردانما)

نوید افزایش جذب سرمایه‌ در ایران

سرنوشت مسکن با سود بانکی

آدرس‌های جذاب ساخت‌و‌ساز

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

قانون مور به پایان خود رسیده است؟

OAS موج جدید در بازار سرویس‌های نرم‌افزاری

همه‌ی باورهای نادرست در مورد هوش مصنوعی (قسمت اول) و همه‌ی باورهای نادرست در مورد هوش مصنوعی (قسمت دوم- پایانی) (زومیت)

پیشگویی آینده با گوی جادویی شبکه‌های اجتماعی

مشاغل گیگی، خوشایند یا عذاب‌آور؟

دوست داشتم!
۰

زندگی منهای روزمرگی (۷)

” … اما چیزی جلوی‌ این کارمان را می‌گیرد. شاید این فکر که در شرایط عادی، همه چیز می‌توانست جور دیگری باشد. فقط ای‌کاش به این زندگی عادی می‌رسیدیم ـ تا وقتی تلقی ما این است که وضعیت‌مان غیرعادی است، فرقی نمی‌کند منظورمان از «عادی» چه باشد. شاید آن‌وقت کشف می‌کردیم که موکول کردن همه چیز به زمانی که زندگی عادی شود، تنها بهانه‌ای است برای لاپوشانیِ ناکارآمدی و ناتوانیِ خودمان در برخورد با مشکلات. یا شاید کشف می‌کردیم که نقصی در شخصیت ما هست که فقط و فقط به خود من مربوط می‌شود و ربطی به وضعیت جامعه ندارد. اما اگر هم این‌طور باشد، فعلا در شرایطی نیستیم که بتوانیم این را بفهمیم. همیشه این احساس عجیب را داریم که این‌جا زندگی آن‌جوری که باید باشد، یا می‌توانست باشد نیست …” (کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم؛ اسلاونکا دراکولیچ؛ ترجمه‌: رؤیا رضوانی؛ نشر گمان؛ ص ۱۷۲)

پرواضح است که حرف‌های خانم دراکولیچ چقدر بازتاب‌دهنده‌ی همان بهانه‌های درونی است که از ترسِ روبرو شدن با مسئولیت‌پذیری درباره‌ی خودمان، زندگی‌مان و دنیای‌مان هر روز بیش‌تر از قبل برای خودمان می‌تراشیم. کاش روزی که دور نباشد، “درِ این حصارِ جادوییِ روزگار”مان را بشکنیم و دست به کار ساخت دنیای مطلوب‌ شخصی‌مان شویم؛ شاید آن روز، با سخت‌کوشیِِ تمام و امید و البته بدون انتظارِ آن‌چنانی از دنیای پیرامونی و آدم‌های‌ش، رؤیاهای‌ بزرگ‌مان را زندگی کنیم.

پ.ن. بی هیچ توضیح اضافی کتاب جذاب خانم دراکولیچ را با ترجمه‌ی عالی خانم رضوانی بخرید و بخوانید. (+) پشیمان نخواهید شد.

دوست داشتم!
۱

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۲۱): حرف، حرف است اگر چه تلخ بود!

“در فوتبال همه با هم شکست می‌خورند یا پیروز می‌شوند. باید با این ذهنیت به میدان مسابقه رفت. اگر بخواهم در خصوص این‌که مردم چه چیزهایی درباره من می‌گویند فکر کنم بدان معنا خواهد بود که وقتم را هدر داده‌ام. این صحبت‌ها از یک گوشم وارد و از گوش دیگرم خارج می‌شوند. همواره تلاش کرده‌ام که بهترین نمایشم را در زمین داشته باشم و فکر می‌کنم تا سال‌های طولانی هم در رئال مادرید می‌مانم.” (سرجیو راموس؛ این‌جا)

همه‌ی ما بارها و بارها در طول زندگی‌مان با حرف‌های گزنده، انتقادات بی‌جا و نظرات نامربوط آدم‌ها مواجه شده‌ایم. اخلاق به ما حکم می‌کند که نظرات همه را بشنویم؛ اما از این‌جا به‌بعد داستان کمی پیچیده می‌شود. این‌که آدم‌ها از ما انتظار دارند به حرف‌شان واکنش عملی هم نشان بدهیم. واقعیت این است که در برابر “حرفِ مردم” همیشه به سه گزاره‌ی زیر فکر می‌کنم:

۱- تجربه نشان داده هیچ‌وقت هیچ کسی از ما راضی نخواهد شد!

۲- حرفِ دیگران درد دارد؛ اما در نهایت چیزی بیش‌تر از حرف نیست!

۳- آن دیگران خبر از تمامی شرایط درون ما، کار ما و به‌صورت خلاصه زندگی ما ندارند. فارغ از این‌که به‌همین دلیل، قضاوت‌شان غیراخلاقی است؛ می‌توان از حرف‌های‌شان گذشت.

سرجیو راموس نکته‌ی دیگری را هم اضافه کرده است: انرژی و وقت و فکر من مهم‌تر از آن است که برای “حرفِ مردم” هدر شود. در دنیایی که حریم شخصی چیزی شبیه یک شوخی دردناک است و آدم‌ها حقِ اظهار نظر در مورد دیگران را بدیهی می‌شمارند؛ زندگی برای خودمان و رؤیاهای‌مان همراه با نادیده گرفتن نظرات دیگران (البته بعد از تأملی برای تشخیص نقد درست از نادرست) نه یک انتخاب که یک ضرورت است.

پس بار بعدی که هدفِ نقدی ناجوانمردانه قرار گرفتید شانه‌های‌تان را بالا بندازید، لبخندی بزنید و به خودتان بگویید: “زندگیِِ من ارزشمندتر از این حرف‌ها است و خوشبختانه هنوز هم در اعماق قلبم جاری است.” آن حرف را نادیده بگیرید و به زندگی‌تان ادامه دهید.

دوست داشتم!
۴

لینک‌های هفته (۲۹۳)

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینه‌ی مهارت‌های کار حرفه‌ای و هم‌چنین لینک‌های منتخب کار حرفه‌ای در ایمیل‌تان هستید، در راه‌کاو عضو شوید!
  4. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!
  5. من مسئولیتی در مورد کپی‌کاری محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

چرا ذهن ما به‌هم‌ریخته، سرگردان و غمگین است؟ ـ شبکه

کار راهه شغلی خبره یا مدیر؟ (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

سه توصیه به افرادی که از شغل‌شان متنفر اما به شرکت‌‌شان علاقه‌منداند!

چطور در جمع مثل آب خوردن سخنرانی کنید؟ راهکارهای علمی برای بالا بردن اعتماد به نفس

رسیدن به موفقیت سن و سال نمی‌‌شناسد (زومیت)

مدیریت کسب‌وکار:

۱۹ ویژگی رئیس خوب (بازده)

زمان مناسب برای تغییر شیوه‌ی رهبری یک سازمان چه وقت است؟ آیا اساساً رهبری به بافتار زمانی وابسته است؟

چگونه به کارمند متقاضی افزایش حقوق پاسخ بدهیم؟

هدایت تصمیم‌های اخلاقی در سازمان با کدهای اخلاقی

آیا وقت کنار گذاشتن پاداش‌های مدیریتی فرا رسیده است؟ و چگونه برنامه‌های تشویقی را اجرا کنیم؟

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

سبک مدیریت شما با توسعه کسب‌وکار به چه تغییراتی نیاز دارد؟

بازنگری در نقش استراتژیست‌های هزاره سوم

چگونه متمرکز شویم

ضرورت‌های چهارگانه زمینه‌ساز خلاقیت و نوآوری

«اثر انگشت رقابتی» مدل کسب‌وکار را متحول می‌کند

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

۱۳ دغدغه برای خیز صنعتی

۱۰ گره در جذب سرمایه‌گذاران

نقشه راه تجاری با ۱۲ کشور

آینده فعالیت‌های صنعتی در جهان

زیر پوست آمارهای منفی رشد صنعتی

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

اتحاد انسان و ماشین

تعامل شکوه‌مندانه کلان‌داده‌ها و اینترنت اشیا

اتوماسیون؛ چالشی برای امنیت کاری دهه آینده

یورو ۲۰۱۶ از نگاه تکنولوژی

چگونه گوگل درصدد گسترش استفاده از سیستم هوش مصنوعی خود همچون اندروید است؟ (زومیت)

 

 

دوست داشتم!
۲

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۲۰): پنج ویژگی کلیدی مدیران برجسته

“پپ و مورینیو هر دو رهبران ذاتی هستند. افراد کاریزماتیکی هستند که می‌دانند مردم را چگونه قانع کنند. هر کدام شخصیت خاص خودشان را دارند؛ اما در موارد بسیاری شبیه به هم هستند. به‌طور مثال: هر دو احساساتی هستند. آن ها نه‌تنها توانایی انتقال دانش فوتبالی‌شان بلکه قابلیت انتقال ظرفیت‌ روانی‌شان را هم دارند. وادار کردن تیم به جنگیدن برای شما بسیار دشوار است و یک حسن ضروری محسوب می‌شود. مهم نیست در تمرینات چقدر خوب هستید، اگر بازیکنان با شما نباشند اوضاع خوب پیش نمی‌رود.” (ژابی آلونسو؛ این‌جا)

این‌که مدیران و ره‌بران بزرگ، با چنین توانایی‌هایی زاده می‌شوند یا این‌که ساخته می‌شوند، سؤالی است به قدمت تاریخ و هنوز هم هیچ دانشمندی نتوانسته است ثابت کند کدام یک از این دو درست هستند. امروزه بسیاری از دانشمندان ترجیح می‌دهند که به این سؤال پاسخی میانه بدهند: مدیریت و ره‌بری مستلزم ویژگی‌هایی هستند که بخشی از آن‌ها ذاتی‌اند و بخشی دیگر آموختنی؛ اما آن چیزی که بیش از هر چیزی مهم است محیطی است که فرد در آن قرار می‌گیرد. در واقع فرد مناسب در جایگاه مناسب و در محیط مناسب می‌تواند مدیر و ره‌بر سازمانی موفقی باشد. اما هنوز یک سؤال مهم باقی است: یک مدیر و ره‌بر سازمانی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؛ فارغ از این‌که این ویژگی‌ها در وجود او ذاتی یا عارضی باشند.

ژابی آلونسو به‌همین سؤال پاسخ داده است. پنج ویژگی کلیدی مدیران برجسته عبارتند از:

  • کاریزما: آن‌ها افراد کاریزماتیکی هستند و می‌دانند چطور قلب‌های دیگر انسان‌ها را به‌سوی خود بکشانند؛
  • قدرت اقناع: آن‌ها می‌دانند چرا وچگونه می‌توانند دیگر انسان‌ها را قانع کنند تا نظرات آن‌ها را بپذیرند و برای تحقق اهداف مدیر / رهبر / سازمان خود با تمام وجود، بکوشند؛
  • شخصیت خاص و متمایز: آن‌ها شخصیتی قوی و مخصوص خودشان را دارند و با چند ویژگی‌ خاص‌ خودشان شناخته می‌شوند؛
  • قدرت احساسی: آن‌ها می‌دانند که داشتن قدرت رسمی سازمانی دلیلی بر این نیست که فراموش کنند خودشان و دیگران “انسان” هستند و با احساس؛
  • معلم بودن: آن‌ها می‌دانند چگونه باید دانش و تخصص را به دیگران بیاموزانند و در عین حال توانایی انگیزش‌بخشی و حمایت روانی از دیگران را در لحظات سخت دارند.
دوست داشتم!
۶
خروج از نسخه موبایل