یک مشاور جوان در طول هفته چه باید بخواند!؟

نوشتن این فهرست پیشنهادی برای مطالعه‌ی مشاوران جوان در طول یک هفته مدت‌ها است توی ذهن من است و کمی تنبلی و کمی درگیری باعث شده بود که این کار را نکنم. اول از همه باید این را بگویم که این فهرست وحی منزل نیست و براساس تجربیات، دیدگاه‌ها و علایق من شکل گرفته است. بنابراین اگر نقدی بر آن دارید و اگر چیزی به نظرتان می‌رسد که جا افتاده، بفرمایید. همین‌جا نکته‌ی دوم هم شکل می‌گیرد: این برنامه‌ی مطالعاتی من در یک هفته است. شما هم باید برای خودتان یک فهرست مشخص داشته باشید براساس چهارچوبی که برای خودتان مشخص می‌کنید، مطالعات‌تان را انجام دهید. توجه کنید که اساس این فهرست این است که هر هفته باید در تمام حوزه‌های پیشنهاد شده، حداقل یک مطلب یک خطی بخوانید!

خوب با این مقدمات، فهرست پیشنهادی من این است:

  1. کتاب و مقاله‌ی فنی: این یکی این‌قدر بدیهی است که من توضیحی در موردش ندهم! فقط تأکید می‌کنم که بین خواندن تئوری و یاد گرفتن مدل‌های جدید با خواندن و دیدن کیس و مطالب کاربردی توازنی ایجاد کنید. شاید یک سوال این باشد که در چه حوزه‌های فنی بخوانیم؟ این بستگی به کارتان و علایق‌تان دارد؛ یعنی ممکن است لازم باشد کسی مثلا در زمینه‌ی برنامه‌ریزی استراتژیک خیلی بخواند و دیگری در حوزه‌ی مستندسازی و تحلیل فرایند. پیشنهاد خاصی در این زمینه ندارم؛ فقط لطفا حداکثر سه حوزه را به‌عنوان حوزه‌های تخصصی‌تان (مثلا: استراتژی، تحلیل و طراحی سیستم و تحلیل کسب و کار) انتخاب کنید. بیش‌تر از این تعداد، تمرکزتان را از دست می‌دهید و می‌شوید اقیانوسی به عمق یک بند انگشت! در صورتی که شاید به‌تر باشد جویباری به عمق یک اقیانوس باشید!
  2. چطور مشاور خوبی باشیم؟ این سؤال مهمی است که مجموعه پست‌های مربوط به مشاوره‌ی مدیریت وبلاگ گزاره‌ها قصد دارد به آن پاسخ بدهد. فکر می‌کنم برای پاسخ دادن به این سؤال باید چند قدم برداشت: اول بفهمیم تعریف مشاوره‌ی مدیریت چیست، بعد با فرایند آن آشنا شویم (که سعی می‌کنم به‌زودی در چند پست این فرایند را به صورت کلی مرور کنم) و بعد ببینیم در هر گام از فرایند مشاوره باید چه کنیم تا به‌تر و اثربخش‌تر عمل کنیم. پیشنهاد می‌کنم این پست من را هم در زمینه‌ی استاندارد مشاوره‌ی مدیریت CMC بخوانید. مستندات این استاندارد به تازگی به دستم رسیده که سعی می‌کنم از آن‌ها هم برای نوشتن در این حوزه بهره بگیرم.
  3. اخبار تحولات مشاوره‌ی مدیریت در دنیا: این یکی برای خود من جذابیت‌های زیادی دارد! چند منبع خوب اینترنتی در این زمینه پیدا کرده‌ام که در پستی آن‌ها را معرفی خواهم کرد.
  4. اخبار سیاست و اقتصاد و صنعت: شما حتا اگر مشاور برنامه‌ریزی استراتژیک هم نباشید که مستقیما با تحلیل محیط (همان مدل PEST معروف خودمون!) در ارتباط باشد، به هر حال از اتفاقاتی که دارد در کشور و در سطحی وسیع‌تر دنیا می‌افتد حداقل در زندگی شخصی‌تان متأثر می‌شوید. کلا آگاهی از تحولات دور و برتان مزیت‌های غیرقابل وصفی دارد؛ باید تجربه کنید تا بدانید چه می‌گویم! پیشنهاد می‌کنم حداقل هفته‌ای یک بار سایت MBANews و هر روز روزنامه‌ی دنیای اقتصاد را ورقی بزنید؛ ضرر نمی‌کنید!
  5. اخبار علم و فناوری به‌ویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات: اگر مشاور حوزه‌ی IT باشید که خواندن اخبار این حوزه برای‌تان جزو واجبات محسوب می‌شود؛ اما حتا اگر مشاور کسب و کاری هم هستید، دنبال کردن این اخبار جدا از جذابیت ذاتی‌شان می‌تواند برای شما در کارتان دیدگاه‌ها و فرصت‌های جدیدی را مشخص کند. فقط لطفا نچسبید به اخبار محصولات و این‌که اپل و گوگل و مایکروسافت و ایکس و ایگرگ چه کرده‌اند یا می‌خواهند بکنند؛ اخبار تحولات مدیریتی بازار فناوری نکته برای یاد گرفتن زیاد دارند (مثل ماجراهایی که بر سر کنار رفتن اریک اشمیت از گوگل در هفته‌ی اخیر پیش آمد.) من شخصا در این زمینه از سرویس فناوری‌های نوین خبرگزاری مهر، آی‌تی ایران، مدیا نیوز، آی سی تی پرس، لحظه‌های فناوری اطلاعات و وبلاگ‌هایی مثل یک پزشک استفاده می‌کنم.
  6. گزاره‌ها! بله گزاره‌ها: گزاره‌ها یا همان نقل قول‌هایی که از آدم‌ها می‌شود، غیر از خاصیت انگیزش‌بخشی و تفریحی که در خودشان دارند، می‌توانند به شما کمک کنند از زاویه‌ی جدیدی به یک موضوع بدیهی و پیش پا افتاده نگاه کنید. بنابراین اهمیت گزاره‌ها را دست کم نگیرید!
  7. وبلاگ‌های مدیریتی و فناوری: وبلاگ‌های این حوزه به شما کمک می‌کنند از پیچیده‌ترین مسائل فنی گرفته تا تجربیات شغلی و دیدگاه‌های شخصی آدم‌ها را نسبت به دنیای اطراف‌شان بخوانید و ازشان چیز یاد بگیرید. به نظرم این یکی از جنبه‌های پیش‌رفت مدیریت در دنیای جدید همین روایت‌های شخصی آدم‌ها از موضوعات و مباحث علم مدیریت است. من شخصا از همه‌ی بلاگرهای این حوزه چیز یاد گرفته‌ام و می‌گیرم و به نظرم ترویج نوشتن و خواندن در این حوزه یکی از کارهای مهمی است که همه باید در کنار هم به آن‌ها بپردازیم. اصلی‌ترین هدف مجموعه پست‌های لینک‌های هفته‌ی وبلاگ گزاره‌ها، همین است. فید مجموعه‌ی نسبتا کاملی از این وبلاگ‌ها را از این‌جا مشترک شوید.
  8. اعداد و ارقام: در لینک‌های هفته دیده‌اید که من چقدر به این اعداد و ارقام اهمیت می‌دهم. به نظرم مطالعه‌ی اعداد و ارقام و پی‌گیری‌ روندهای تغییرات و نرخ تغییرات در تمامی حوزه‌های مربوط به مشاوره ـ به‌ویژه و به‌ویژه در حوزه‌ی فناوری اطلاعات و ارتباطات ـ دیدگاه‌ خوبی در مشاوران در مورد اتفاقاتی که دارد می‌افتد و قرار است بیفتد ایجاد می‌کند. از آن گذشته وقتی روندهای یک بازار را در طولانی مدت دنبال کنید … خبرنامه‌ی The Daily Stats سایت مدرسه‌ی مدیریت هاروارد منبع بسیار جالبی است برای این اعداد و ارقام.
  9. مطالبی در حوزه‌ی کار حرفه‌ای، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی کار: همیشه با آدم‌هایی که از نظر فنی در سطح بالایی قرار دارند؛ ولی رفتارشان غیرحرفه‌ای است و نمی دانند چطور باید با دیگران کار کنند، مشکل داشته‌ام. این مهم است که ما هر هفته در مورد این‌که چطور باید کار خودمان را به‌بود بدهیم، چطور رفتار درستی داشته باشیم، چطور خودمان را بیانگیزانیم، چطور با مشکلات روبرو شویم و باهاشان کنار بیاییم و … بخوانیم. از طرف دیگر روان‌شناسی و جامعه‌شناسی کار (و به‌عبارت به‌تر علم رفتار سازمانی) هم افق دید ما را برای تحلیل رفتار خودتان به‌عنوان یک فرد و هم‌چنین رفتار آدم‌ها در سطح تیم کاری‌تان، واحد سازمانی‌تان، سازمان‌تان و حتا جامعه حسابی باز می‌کند. این طوری شاید بتوانیم هم مشکلات رفتاری خودمان را زودتر کشف کنیم و هم کم‌تر از دست دیگران حرص بخوریم! در این زمینه وبلاگ‌های هاروارد بیزینس اسکول به‌ترین و بی‌رقیب‌ترین پیشنهاد ممکن هستند!
  10. ادبیات و قصه و شعر! شما به‌عنوان مشاور قرار است خروجی‌های به مشتری‌تان بدهید که بتواند بخواند و بفهمد! متأسفانه حجم غلط‌های املایی و اشکالات نگارشی در گزارش‌های ما مشاوران ایرانی به شدت بالا است و از آن بدتر، اصلا هم به این فکر نیستیم که خواننده‌ی بنده خدا (مدیر / کارشناس کارفرما یا ناظر) چه زجری قرار است از خواندن این گزارش بکشد! پس با ادبیات مأنوس و محشور باشیم و علاوه بر حظ معنوی، چیز یاد بگیریم!

فعلا این‌ها به ذهن من رسید. کامل‌اش کنید ممنون می‌شوم.

دوست داشتم!
۳

سه کلمه برای ارزیابی ۳۶۰ درجه!

هفته‌ی پیش دکتر مجیدی این‌جا در یک پزشک، سرویس جدیدی را معرفی کردند که با عضویت در آن‌، دیگران می‌توانند شما را در سه کلمه توصیف کنند. ایده‌ی بسیار جذاب و هوش‌مندانه‌ای است! خیلی از دوستان زحمت کشیدند و در صفحه‌ی من، در موردم نظر دادند. اما جذابیت این سرویس برای من از دو جهت بود:

  1. پرسنال برندینگ مثل هر کار سیستماتیک دیگر بدون بازخور گرفتن معنادار نیست. شما باید تلاش کنید تا در ذهن دیگران با گروهی از ویژگی‌های مشخص شناخته شوید (یعنی به محض این‌که اسم شما آمد، یاد آن ویژگی یا به‌عبارت دیگر یاد واژه‌ی خاصی در مورد شما بیفتند!) اما خوب شاخص موفقیت‌تان چیست؟ شاید Three Words Me یک راه سنجش میزان موفقیت‌تان در پرسنال برندینگ باشد! من از واژه‌هایی که در مورد من در این صفحه نوشته شده، نکات جالبی به دست آورده‌ام. مخصوصا این‌که در داشبورد حساب‌تان کلمات دارای بیش‌ترین استفاده (Top Words) را هم می‌توانید ببینید.
  2. ارزیابی ۳۶۰ درجه ابزار نسبتا جدیدی برای ارزیابی عملکرد در سازمان‌ها است. به صورت خلاصه در ارزیابی ۳۶۰ درجه برای هر فرد تلاش می‌شود تا از مجموع نظرات افراد زیردست، بالادست و هم‌سطح فرد برای ارزیابی عملکرد او استفاده شود تا از اشکالات روش‌های سنتی ارزیابی عملکرد اجتناب شود. اما خوب شاید یک اشکال روش ۳۶۰ درجه، به‌دست آوردن اطلاعات لازم باشد؛ مخصوصا در مورد زیردستان که از غضب مدیرشان می‌ترسند! ابزار Three Words Me می‌تواند یک راه‌حل برای این مشکل باشد؛ البته نه در سطح رسمی و سازمانی بلکه برای خود ما در هر سطحی که هستیم. یکی از ویژگی‌های سایت Three Words Me قابلیت نظر دادن ناشناس (Anonymous) است. بنابراین شما به‌عنوان یک مدیر یا حتا کارشناس می‌توانید یک اکانت در این سایت درست کنید و بعد از زیردستان‌تان و هم‌کاران‌تان و حتا بالادستی‌های‌تان بخواهید در مورد شما در این سایت قضاوت کنند!‌ باور کنید نتایج جالبی به دست خواهید آورد.

پس حالا لطفا تشریف ببرید به حساب من در این‌جا و در مورد من با سه کلمه قضاوت کنید!

پ.ن.۱٫ پست ثابت ایده‌های هفته آن چیزی که باید، از آب در نیامد. برای همین حذف‌اش می‌کنم.

پ.ن.۲٫ نوشته‌ی امیر مهرانی را هم در این رابطه با عنوان آن سه کلمه حیاتی برای موفقیت بخوانید.

دوست داشتم!
۲

لطفا قانون کار را این‌جوری اصلاح کنید!

در فرهنگ ما اشتغال بیش‌تر معطوف به جسم است تا ذهن. بدن‌ات باید درگیر باشد. عرق ریختن تو را دوست دارند …” (مجید قیصری؛ هم‌شهری داستان؛ آذر ۸۹)

“یک مساله این است که ما در مایکروسافت کارت نمی‌زنیم. ما کارمان را می‌فروشیم نه وقتمان را. حتی می‌توانیم ساعت دو نصفه شب برویم سر کار. مربی من خودش از ساعت سه نصفه شب تا یک بعد از ظهر کار می‌کرد و بعد به خانه می‌رفت. من خودم هر وقت کار اداری دارم، نمی‌آیم. چیزی به اسم برگه ‌یمرخصی وجود ندارد. کافیست به مدیرت خبر بدهی که دیر می‌آیم یا نمی‌آیم. خیلی روزها هم از خانه کار می کنم. البته مدیر اگر بخواهد می‌تواند سخت بگیرد. اما معمولا چنین سخت‌گیری وجود ندارد. چون کار از قبل تعریف شده و باید در زمان مشخص تحویل داده شود. حتی برخی به طور ثابت یک روز در هفته کار در منزل دارند. بعضی‌ها هم فقط چهار روز می‌آیند و در عوض روزی مثلا ۱۰ ساعت کار می‌کنند. مهم این است که کار انجام شود.” (مصاحبه با یک مهندس ارشد ایرانی مایکروسافت؛ این‌جا)

این دو نقل قول در کنار هم بسیار جالب‌اند. در این چهار سالی که دارم کار می‌کنم یکی از مشکلات آخر ماه در شرکت‌هایی که مشغول کار بوده‌ام، تهیه‌‌ی تایم شیت ماهانه توسط ما کارشناسان و تأییدش توسط مدیران محترم بوده است: خیلی وقت‌ها تایم شیت ناقص است، من در کارت کشیدن یا رد کردن مرخصی و مأموریت‌های‌ام اشتباه کرده‌ام، حساب‌دار شرکت اشتباه کرده و … همیشه با این شیوه‌ی محاسبه‌ی کارکرد مشکل داشته‌ام؛ چرا که هیچ توجهی به کیفیت کار آدم‌ها ندارد. مثلا این‌که کسی کارش را سریع‌تر از دیگران انجام دهد، این‌که تفاوت کیفیت خروجی کار آدم‌ها چطور باید مشخص شود و این‌که تفاوت حجم کار آدم‌ها چطور باید معلوم بشود! (مثلا وقتی من می‌توانم کار بیش‌تری را در یک دوره‌ی زمانی مشخص نسبت به دیگری انجام بدهم تفاوت‌اش کجا باید معلوم شود؟) معمولا در سازمان‌ها تلاش می‌شود با توجیهاتی مثل تفاوت حقوقی، آیتم‌های اضافه بر حقوقی مثل کارانه و پاداش و … آدم‌ها در این زمینه توجیه شوند و بپذیرند که آن تفاوتی که لازمه‌ی احساس عدالت در سازمان است، در عمل هم وجود دارد (اما خوب کتمان نمی‌کنم که بارها مدیران محترمی که باهاشان کار کرده‌ام، مخصوصا در آن بخش آیتم‌های اضافه به خیال‌شان سر من کلاه گذاشته‌اند و سکوت من را به حساب نفهمیدن گذاشته‌اند. لطفا خیال نکنند که من نمی‌فهمم چه کسانی را با چه ترفندهایی از خودشان راضی کرده‌اند و حواس‌شان باشد نجابت و احترام گذاشتن از طرف من هم حدی دارد.)

مثال بزنم: من الان نزدیک دو سال است به دلیل دانش‌جو بودن ماهانه بخشی از حقوق‌ام را به دلیل کسر کار ماهانه‌ام از دست می‌دهم؛ ولی در عمل نه تنها کم‌تر از دوران قبل از دانش‌جویی کار نمی‌کنم که حجم کارم بیش‌تر هم شده! به دلیل قانون فعلی من حق اعتراض ندارم و حتا باید از کارفرمای محترم ممنون هم باشم (که هستم: دست گل‌اش درد نکنه!) که با من دانش‌جو قرارداد تمام وقت منعقد کرده؛ اما خوب یک وقت‌هایی هم فکر می‌کنم با توجه به کارهایی که دارم انجام می‌دهم، عدالت در این زمینه رعایت نمی‌شود.

بخش اعظمی از این مشکل به قانون کار فعلی و شیوه‌ی محاسبه‌ی بیمه و مالیات حقوق افراد برمی‌گردد. در واقع کارفرماهای محترم هم مجبورند که برای محاسبه‌ی کارکرد به این شکل عمل کنند تا مشکلات قانونی دامن‌گیرشان نشود. از آن طرف خود ما آدم‌ها هم مشکل داریم؛ یعنی همه‌ی ما که خودکنترل و خودانگیز و بالغ نیستیم که بتوانیم در یک چارچوب زمانی مشخص خروجی لازم را تحویل بدهیم (حالا از این‌ گذشتم که خیلی وقت‌ها مدیران هم یا بلد نیستند  کار را تعریف کنند یا این‌که بلوغ لازم را برای تعریف محدوده‌ی فنی و زمانی درست کار ندارند.) تفاوتی هم نمی‌کند که شما یک کارگر پای دستگاه تراش در فلان کارخانه‌ی قالب‌سازی را در نظر بگیرید یا کارشناس برنامه‌ریزی استراتژیک را در بهمان شرکت مشاوره. بنابراین در عمل شیوه‌ی فعلی در حالت کلی بهینه به نظر می‌رسد!

این روزها بحث اصلاح قانون کار، نقل محافل کار و کارگری است. من فکر می‌کنم که اگر در اصلاح قانون کار، شیوه‌ی جدیدی برای محاسبه‌ی حقوق و دستمزد ماهانه براساس خروجی تعریف شود و آدم‌ها محدود به پر کردن تایم شیت ماهانه‌شان نشوند (که خیلی وقت‌ها هم عملا جز ضرر مالی برای کارفرما و اتلاف وقت برای خود آدم چیزی در بر ندارد)، شاید بتوان به حل مشکلی که در این پست مطرح گردید، نزدیک شد. البته همان‌طور که بالاتر گفتم از نظر من شیوه‌ی کنونی محاسبه‌ی حقوق و دستمزد و براساس آن بیمه و مالیات برای احتمالا ۸۰ تا ۹۰ درصد آدم‌ها بهینه است و این شکل جدید (اگر واقعا جدید باشد) می‌تواند به‌عنوان یک شکل اختیاری برای کارفرماها مطرح باشد.

اگر من اشتباهی در زمینه ی قانون کار فعلی داشته‌ام یا اگر در زمینه‌ی این بحث یا نظری دارید، خوش‌حال می‌شوم که از نظرات‌تان باخبر شوم.

دوست داشتم!
۲

مقاله‌ی هفته (۴): تحلیل شکاف چیست؟

تحلیل شکاف یا تحلیل فاصله (Gap Analysis) بخش لاینفک یک پروژه‌ی مشاوره است. همان‌طور که بارها گفته‌ام مشاوره چیزی نیست جز طی یک فرایند حل مسئله. و وقتی که مسئله حل شد باید دو نوع تغییر در سیستم مورد نظر ایجاد شود:

  1. تغییر چیزهایی که سیستم را دچار مشکل می‌کنند (با افزایش هزینه، کاهش کارایی و اثربخشی و …)؛
  2. ایجاد چیزهای جدیدی که برای پشتیبانی از نیازهای جدید سیستم یا پشتیبانی به‌تر از نیازهای قبلی لازم‌اند.

بنابراین در گام آخر، قبل از اجرا نیازمند این هستیم که بدانیم چه میزان تغییر در کجای سیستم و با چه برنامه‌ای (برنامه‌ی زمانی، بودجه‌ای و احتمالا کیفیت) باید ایجاد شود. این‌جاست که از ابزار تحلیل شکاف استفاده می‌شود تا ابعاد تغییر و میزان تغییر مورد نیاز در سیستم مشخص شوند.

توضیحاتی بیش‌تر در این زمینه را در مقاله‌ی این هفته (دانلود از این‌جا) بخوانید که البته بیش‌تر متمرکز است بر تحلیل شکاف در به‌بود فرایندهای کسب و کار (BPI.) اما یادتان باشد تحلیل شکاف در هر پروژه‌ی مشاوره یا هر جایی که با حل مسئله مواجهیم معنادار است.

بعدا مفصل‌تر به این موضوع خواهیم پرداخت.

دوست داشتم!
۳۳

مدیریت به سبک مادرها!

الن کولمن اولین مدیرعامل زن شرکت دوپونت در طول تاریخ ۲۰۸ ساله‌ی این شرکت، در طول دوران خدمت‌اش توانسته نتایج درخشانی ثبت کند: ۷ بار جلو زدن سود شرکت از پیش‌بینی تحلیل‌گران بازار، کاهش هزینه‌ها به‌اندازه‌ی یک میلیارد دلار در سال اول ورود به شرکت و متوقف کردن هزینه‌‌های سرمایه‌ای از جمله‌ی آن‌ها بودند. راز موفقیت خانم کولمن چه بوده است؟

بیزینس ویک در مورد خانم کولمن نوشته: “او کارکنان شرکت را که از شرایط بد اقتصادی ترسیده بودند را مجبور کرد تا به جای تمرکز بر چیزهایی که تحت کنترل آن‌ها نیست، بر چیزهایی که در کنترل‌‌شان است تمرکز کنند؛ از جمله: مشتریان، هزینه‌ها و موجودی.”

خود خانم کولمن هم معتقد است: “من ره‌بر بسیار به‌تری هستم؛ چرا که سه تا بچه داشتم. بچه‌ها دوست ندارند که آن چیزی را که شما دوست دارید در زمانی که دوست دارید انجام دهند. سازمان‌ها هم دقیقا همین‌ طوری هستند. شما باید به آدم‌ها گوش بدهید و یاد بگیرید چطور آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهید.

به رفتار مادرها با بچه‌های‌شان از این به بعد بیش‌تر دقت کنیم؛ این‌که چطور با بهانه‌گیری‌های‌شان روبرو می‌شوند، چطور راضی‌شان می‌کنند و چطور مجبورشان می‌کنند تا آن طور که باید، رفتار کنند.

منبع

دوست داشتم!
۱

لینک‌های هفته (۲۴)

خودم باورم نشده ۶ ماهه دارم هر هفته این کار را می‌کنم!!!! آآآآآ به همت‌ام! :دی

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

با این توضیحات لینکهای هفته را مرور می‌کنیم:

مدیریت:

احسان اردستانی این هفته پستی نوشت با عنوان مرگ سرمایه های اجتماعی که نقطه‌ی آغازی شد برای بحث بیش‌تر در این زمینه: لیالی این‌جا راه‌کارهایی ارایه داد و چند نفر را هم دعوت کرد برای نوشتن بیش‌تر. نوشته‌ی من این‌جا، صادق جم این‌جا و علی نیکویی را هم این‌جا بخوانید و نوشته‌ی دیگر احسان در این زمینه حواشی “مرگ سرمایه های اجتماعی” (نویسنده مهمان)

بحث و گفتگو: نقش شبکه‌های اجتماعی در شرایط کاری (امیر مهرانی)

علم غیب در برنامه ریزی پروژه و منشور پروژه – قسمت اول (یک نکته‌ی اضافی از من: منشور پروژه در پروژه‌ها خیلی مهمه. مخصوصا در حوزه‌ی مشاوره که کسی اهمیتی به منشور نمی‌ده و فرمالیته است عملا. منشور پروژه باید در حوزه‌ی محدوده به همه‌ی ذی‌نفعان دقیقا نشان بده که در پروژه قرار است چه کاری انجام شود و چه کاری نه.) (مهدی عرب عامری)

مشتری اصلی در سیستم خدمات درمانی (سیستم بهداشتی ـ درمانی آمریکا چگونه کار می‌کند؟ پست جالب نیام یراقی)

درس‌هایی از کارگاه‌های عمرانی(۱)- نقشه‌بردارها (احمد شریفی؛ راست‌اش من دوست مهندس نقشه‌بردار زیاد دارم. خارج کارگاه که این طوری نیستند؛ داخل کارگاه هم ندیدم‌شون!)

اگر ایده ای در سر دارید همین حالا به سوالات زیر پاسخ دهید! (وبلاگ همینا)

خطای رایج در مدل سازی (تحلیل‌گران دینامیکی سیستم‌ها و کلا تحلیل‌گران سیستم این مطلب نوید غفارزادگان را بخوانند!)

ده راهنمایی عملی برای ورشکسته کردن یک شرکت نرم افزاری! (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

چرا بازاریابی کردن اینقدر سخت است!!؟؟ (احسان نصیری)

تعریف تعریف مجدد از شکست‌

DNA افراد نوآور (“ارتباط دادن، سوال پرسیدن، مشاهده کردن، آزمایش کردن و شبکه‌سازی”)

دیالوگ و یادگیری سازمانی (“افراد یاد گرفته‌اند که دنیا را در ذهنشان به بخش‌های متفاوتی تقسیم کنند و سپس در هر بخش فعالیت‌های خاصی را در مورد مواردی که در آن بخش وجود دارد انجام دهند. ولی مساله ‌اینجا است که افراد پس از مدتی فراموش می‌کنند که خودشان‌ این بخش‌بندی‌ها را ‌ایجاد کرده‌اند و در نتیجه احساس می‌کنند بخش‌هایی که در ذهنشان وجود دارد بازتابی از واقعیت است. به ‌این ترتیب مخلوقات خود ما بر ما حاکم می‌شوند. شاید بزرگ‌ترین مشکل ‌این باشد که ما ‌این کار را به صورت جمعی انجام می‌دهیم و به نظر می‌رسد که یادگیری سازمانی تنها در صورتی می‌تواند صورت بگیرد که ما شروع به زیر سوال بردن‌ این واقعیت بسیار مبهم و در عین حال تاثیرگذار بکنیم.”)

آیا انعطاف‌پذیری نافی اقتدار مدیر است؟مدیریت مقتدرانه (“مدیر باید تصمیم بگیرد که چه جنبه‌های شخصیتی‌اش را می‌خواهد به دیگران نشان دهد و هر جنبه را به چه افرادی”)

استراتژی متنوع‌ سازی شرکت «دل» حضور در حوزه‌های متنوع به چه قیمتی؟ و موردکاوی دل: چه میزان تنوع در محصولات مطلوب است؟ (این مقاله‌ی دو قسمتی کیس شرکت دل را در مورد استراتژی متنوع‌سازی بررسی می‌کند. واجب است خواند‌ن‌اش به‌ویژه برای دانشجویان MBA)

روزنامه دنیای اقتصاد ویژه نامه MBA (مطالب عمومی‌اش در مورد MBA بد نیست؛ تبلیغات‌اش در مورد دوره‌ی MBA یکی از مؤسسات خصوصی را هم خواستید ببینید. با وجود احترامی که برای دوره‌های مؤسسات خصوصی قائلم و شرکت در آن‌ها را مفید می‌دانم؛ اما به‌ هیچ عنوان این دوره‌ها را MBA نمی‌دانم.)

خلاقیت و نوآوری و معجزه اشتباهات

چرا گوگل به یک استیو جابز نیاز دارد؟

فناوری اطلاعات:

مرا در ۳ کلمه توصیف کن! (سرویس بسیار جالبی که دکتر مجیدی در یک پزشک معرفی کردند! عالیه؛ حتما امتحان کنید)  و اندروید ۳٫۰ یا شانه عسل چه ویژگی‌های تازه‌ای دارد؟ (از دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

شیفتگان تکنولوژی در عصر جدید (گیک کیست!؟؛ از جواد افتاده.)

جایزه ۱۰۰میلیون دلاری Google برای انصاف اشمیت!

رویارویی و جبران خسارت بعضی از مدیران اجرایی شرکت‌های فناوری با مشاغل مهم در سال ۲۰۱۱

احتمال فروش مای‌اسپیس به گوگل (من خیلی با مای اسپیس کار نکردم؛ اما به نظرم اشتباه استراتژیک‌اش این بود که برای کاربران آمریکایی طراحی شد اما در خود آمریکا هم خیلی ازش استقبال نشد.)

افزایش توجه برنامه نویسان به «اندروید»

۱۰ نکته‌ای که در مورد نوکیا نمی‌دانید!

Google`s Schmidt Handing CEO Reins to Page: 10 Gains and Losses (اسلایدشوی جالبی در مورد کارهای درست و نادرست اریک اشمیت به‌عنوان مدیرعامل گوگل.)

Schmidt, Jobs, Zuckerberg, and the Future of Adult Supervision – Julia Kirby – Our Editors – Harvard Business Review (نظارت بزرگان بر کودکان کاسب! مدلی موفق که برای استیو جابز، پیج و بیرن جواب داده و زوکربرگ سعی دارد بهش تن نده!)

آی‌پد بیش از ۱۷ میلیون فروش داشت (فروش آی‌فون هم به ۱۵ میلیون رسید: این‌جا.)

اقتصاد:

غول‌های «سیلیکون ولی» اقتصاددانان را به زرادخانه خود اضافه می‌کنند

با کمک گوگل و فروشگاه‌های آنلاین روش‌های جدید محاسبه تورم

به بهانه نودمین سال تولد بوکانان: دولت باید در خدمت منافع عام باشد (بوکانان را علی سرزعیم با مقالات نظریه‌ی انتخاب عمومی بوکانان در روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به ما معرفی کرد. اخیرا ایشان مقالات‌شان در این زمینه را به صورت کتاب منتشر کرده‌اند: این‌جا)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

پنچر نشوید! (نامه‌ی محمود سیفی عزیز به دوستی که در برابر سبکی تحمل‌ناپذیر هستی از پای درآمده … برای همه‌ی افسردگان و به ته خط رسیدگان خواندن‌اش توصیه می‌شود!)

۵ راهکار موثر برای کسانی که در محل کار خسته می شوند (همه‌اش را تجربه کردم؛ راس می‌گه!)

روش‌های جلوگیری از کمر درد

با یادداشت کردن، اضطراب خود را کاهش دهید

چگونه محیط کار خود را طراحی کنیم؟

شادترین مردم دنیا کجا زندگی می‌کنند؟

ویترین واقعیت فوتبال ما و درباره واکنش به شکست مقابل کره -توهم ایرانی چگونه درمان می‌شود (دو نقد جامعه‌شناسانه ولی فوتبالی درباره‌ی شکست ایران برابر کره‌ی جنوبی در جام ملت‌های آسیا)

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

پ.ن.۳٫ از این هفته پست لینک‌های هفته به جمعه‌ها منتقل می‌شود تا من برسم همه‌ی لینک‌هایی که باید را مطالعه کنم!

دوست داشتم!
۰

۵۰ اشتباه احتمالی در یک مصاحبه‌ی استخدامی

پیش از مرور این اشتباهات معمول، لازم است به یک نکته توجه کنید: لازم نیست این فهرست را به خاطر بسپارید. این فهرست شامل تمام اشتباهات ممکنی است که ممکن است مرتکب شوید؛ اشتباهاتی که ریشه در عادات، رفتارها یا ناآگاهی‌های شما دارند. مهم این است که در مصاحبه برای دست یافتن به یک شغل، خودتان باشید؛ با تمام نقاط ضعف و قوت‌تان. لطفا فیلم بازی نکنید.

مرور این فهرست به شما کمک می‌کند تا آن جاهایی که ممکن است از روی ناآگاهی مرتکب اشتباه شوید، جلوی خودتان را بگیرید!

این شما و این هم فهرست اشتباهات احتمالی در یک مصاحبه‌ برای استخدام شدن:

  • خیلی دیر برسید یا خیلی زود (زودتر از ده دقیقه برای رسیدن خیلی زود است!)
  • خواب‌آلوده به نظر بیایید یا مدام دهن‌دره بفرمایید!
  • از زندگی خصوصی‌تان بگویید.
  • پوشش نامناسبی داشته باشید.
  • در مورد رئیس یا همکاران سابق‌تان بدگویی کنید.
  • رفتار گستاخانه یا وقیحانه‌ای داشته باشید.
  • بیش از حد حرف‌های طعنه‌آمیز بزنید.
  • تلاش کنید جوک تعریف کنید.
  • محتوای رزومه‌تان یادتان برود!!!
  • به ساعت‌تان نگاه کنید یا با جواهرات‌تان ور بروید!
  • همان اول کار درباره‌ی حقوق و مزایا بپرسید.
  • در مورد شرکت مورد نظر تحقیق نکرده باشید.
  • هیچ سؤالی از مصاحبه‌کننده نپرسید.
  • از عبارت “دوست دارم” خیلی استفاده کنید.
  • نتوانید به پرسش‌های مصاحبه‌کننده پاسخ بدهید.
  • در مورد تجربیات‌تان دروغ بگویید.
  • لباس کم یا اضافی بپوشید!
  • افسرده به نظر بیایید.
  • تلفن همراه‌تان روشن باشد.
  • موقع صحبت کردن بی قرار باشید.
  • از اصلاحات قلمبه سلمبه (!) در جای اشتباهی استفاده کنید.
  • یادتان برود از آن شرکت بخواهید که آن شغل را به شما بدهند.
  • طوری رفتار کنید که انگار گزینه‌های به‌تری هم دارید!
  • انتظار مزایای عالی را در همان ابتدای کار داشته باشید.
  • لاف بزنید!
  • خیلی تو چشم باشید!
  • با سرعت خیلی زیادتر / کم‌تر از حد معمول سخن بگویید.
  • قسم بخورید.
  • قوانین کاری را مسخره کنید.
  • در مورد توان‌مندی‌های‌تان در بازی‌های رایانه‌ای صحبت کنید!
  • کلا غر بزنید!
  • مدام با چشم‌های‌تان تلاش کنید زوایای نامکشوف اتاق محل مصاحبه را کشف کنید.
  • حرف مصاحبه‌کننده را قطع کنید.
  • تحت تأثیر قرار بگیرید!
  • پرحرفی کنید.
  • در مورد تعطیلات حرف بزنید.
  • ندانید برای چه پست سازمانی دارید مصاحبه می‌شوید!
  • نام آن سازمان و فرد مصاحبه‌کننده را فراموش کنید!
  • آدامس بجوید.
  • خیلی مصنوعی / به شدت هیجان‌زده باشید.
  • از واژه‌های دهن پر کن بی‌معنا استفاده کنید.
  • از طرف نخواهید که کارت ویزیت‌اش را به شما بدهد.
  • خیلی محکم یا خیلی ضعیف دست بدهید!
  • بخواهید پارتی‌بازی کنید (یا اسم کسانی را بیاورید که فکر می‌کنید ممکن است آشنایی شما با آن‌ها به حال‌تان در مصاحبه مفید باشد)
  • از مصاحبه‌شونده در مورد سن یا شرایط تأهل‌اش سؤال بپرسید!
  • با خودتان خوردنی به جلسه‌ی مصاحبه ببرید!
  • چیزهایی که لازم است را افشا نکنید!
  • در مورد روابط زن و مرد در محیط کار سؤال بپرسید.
  • بوی سیگار یا الکل بدهید.

منبع

پ.ن. نوشته‌ی آیدین کسایی را هم در این زمینه با عنوان موقع مصاحبه از این اشتباهات نکنید بخوانید.

دوست داشتم!
۱

سرمایه‌ی اجتماعی را فراموش کنید؛ اخلاق فردی را دریابید …

احسان این‌جا در ویترین افکارش مطلبی نوشته درباره‌ی افول سرمایه‌های اجتماعی در ایران و لیالی عزیز هم این‌جا در مورد پست احسان نوشته و از من هم دعوت کرده در این رابطه بنویسم. من فکر می‌کنم که دیگر مدت‌ها است برای نجات جامعه از مسیر سقوطی که در پیش گرفته دیر شده و دیگر به استفاده از سرمایه‌ی اجتماعی نباید امیدی ببندیم. شاید کمی اغراق باشد و شاید من زیادی ناامید شده باشم؛ اما فکر می‌کنم که اوضاع خراب‌تر از این حرف‌ها است. مسئله این است که بسیاری ضد از ارزش‌های اخلاقی در جامعه‌ی ما به ارزش تبدیل شده‌اند و از آن بدتر، آدم‌ها آن چنان در چنبره‌ی مشکلات شخصی و خانوادگی و کاری خودشان گرفتار شده‌اند که اغلب، ترجیح‌شان ندیدن و گذشتن است: حال چه ندیدن و گذشتن از رفتارهای نادرست خودشان باشد و چه در مورد دیگران. بسیاری از ما فراموش کرده‌ایم که رنج و غم و ناملایمی، پدیده‌ای خاص زندگی ما نیست و چه بسا کسانی باشند که حسرت زندگی ما را ببرند. از آن بدتر کسانی هستند که تصور می‌کنند با ندیدن و گذشتن و با بسنده کردن به زندگی حقیر خودشان، دنیای کوچک‌ زندگی‌شان را کوچک‌تر می‌کنند و به این ترتیب، از ترکش‌های توپ‌های خروشان زندگی فرار!

ندیدن و اهمیت ندادن و گذشتن. مهم زندگی خودم است و لاغیر؛ رنج‌ها و زندگی دیگران به خودشان ربط دارد! این‌ها واکنش‌های آشنایی نیستند؟

  • “به من چه؟ تقصیر خودشه.”
  • “حالا من ناراحت باشم یا نباشم تو وضعیت اون تفاوتی ایجاد می‌شه؟”
  • لبخند و سکوت …

مدت‌ها تصور می‌کرده‌ام که شاید اشکال از من باشد که این‌قدر دنیای اطراف‌ام برای‌ام مهم است؛ اما این روزها به این نتیجه رسیده‌ام که دیگران هم مشکل دارند که هیچ چیزی برای‌شان مهم نیست! وقتی ماجرایی که این‌جا در موردش نوشته‌ام می‌بینم، عصبی می‌شوم.

بنابراین به نظرم سؤال اساسی نه افول سرمایه‌‌ی اجتماعی که سقوط اخلاق فردی است؛ خودپسندی و دیگرنخواهی (در برابر دیگرخواهی) دو رذیلت اخلاقی آشکار این روزهای زندگی‌ ما هستند. من به حرف‌های احسان و لیالی چیزی اضافه نمی‌کنم جز سؤالاتی که مدت‌ها است دارند روح مرا آزار می‌دهند: تا کی می‌خواهیم نبینیم و بگذریم؟ تا کی‌ می‌خواهیم خودمان را توجیه کنیم که این جنابِ منِ درونی مهم‌تر از هر چیز دیگری در این جهان است؟ تا کی می‌خواهیم دنیای کوچک‌مان را هر روز کوچک‌تر کنیم و با خودمان فکر کنیم این طور بیش‌تر در امانیم؟

این ندیدن دیگران و چسبیدن به خود است که نتیجه‌اش می‌شود همان مثال‌هایی که احسان زده: این‌که هر کس از هر راهی به دنبال بیشینه کردن سود شخصی خود است؛ بدون توجه به اخلاقی بودن یا نبودن روش کارش و یا از آن بدتر، اهمیت ندادن به پیامدهای آن بر روی زندگی دیگران.

دنیای هر روز کوچک‌تر زندگی ما: مسئله‌ی ام‌روز ما این است!

پ.ن. نوشته‌ی آقای صادق جم را هم در بلاگ‌نوشت در این مورد بخوانید.

دوست داشتم!
۰
خروج از نسخه موبایل