ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
زندگی چیست؟ معمولا تعاریفی که از زندگی و ماهیت آن ارائه میشوند، از فرط پیچیدگی معنایی یا بیهودگی چیزی شبیه همان تعریف سریال معروف ژاپنی دوران کودکیمان هستند: “زندگی منشوری است در حرکت دوار!” اما معنای زندگی آنقدرها که بهنظر میرسد، موضوع پیچیدهای است؟ واقعیت این است که بخش مهمی از سؤالاتی که دین و فلسفه بهدنبال پاسخگویی به آنها بوده و هستند، همین معنای زندگی است. معنای زندگی پرسشی بهدرازای تاریخ زندگی بشر روی این سیارهی خاکی است. اما اینکه درک ما از زندگی تا چه اندازه به حقیقت نزدیک است، موضوعی است که شاید هیچوقت نتوانیم برای آن پاسخ درستی بیابیم. مهم این است که تاریخ بشر در مسیر خود پیش میرود و ما بهعنوان عضوی از جامعهی انسانی، تاریخ خاص زندگی خود را داریم. اینکه تا چه اندازه این تاریخ شخصی، همانطوری که باید پیش میرود، احتمالا در لحظهی پایانی زندگی بر ما مکشوف خواهد شد. اما تا رسیدن آن لحظه، آیا نمیتوانیم برای کشف این داستانِ نهفته و معنای زندگیِ شخصیمان تلاش کنیم؟ متأسفانه این سؤال هم پاسخ قطعی ندارد؛ هر چند برخی پرسشها میتوانند ما را به یافتن این رازِ بزرگِ هستی نزدیکتر کنند.
بیایید با هم و بهنقل از بیزینساینسایدر به هفت سؤال مهم کلیدی برای کشف معنای زندگی شخصیمان فکر کنیم:
۱- اگر فردا آخرین روز زندگی من باشد، آیا من از مسیر زندگی و تجربیات و دستاوردهایم راضی خواهم بود؟
۲- ارزش پیشنهادی اختصاصی من به دنیا چیست که بود و نبود من را در پازل این جهان بزرگ، معنادار میکند؟
۳- چه کسی بیش از دیگران الهامبخش من است؟
۴- انگیزهی از خواب برخاستنم در صبحها چیست؟
۵- امروز چقدر و چه چیزهایی آموختهام؟
۶- چه کسانی را دوست میدارم و لازم است قبل از اینکه دیر شود، علاقه و مهر و محبتام را به آنها نشان دهم یا بر زبان بیاورم؟
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
با آغاز هر سال جدید، مدیران کسبوکارها خواسته و ناخواسته درگیر بازنگری پیشفرضها، اهداف و برنامههای کسبوکاری خود میشوند. بهعنوان مدیر در این مقطع از سال باید به موضوعات گوناگونی بیاندیشید و سعی کنید تا با نگاهی تحلیلی و موشکافانه و غیرجانبدارانه به ارزیابی موقعیت واقعی کسبوکار خود و آیندهی آن بپردازید.
در آغاز سال جدید با چنین وضعیتی مواجه هستید: کسبوکار شما در طول سال گذشته به مجموعهای از نتایج و دستاوردها دست یافته است. شرایط محیط عمومی اقتصاد و محیط اختصاصی کسبوکار در طول سال تغییراتی داشت و این تغییرات روی کسبوکار شما تأثیرگذار بودهاند. معمولا در زمانی که در درون این جریان سریع تغییرات قرار داریم نمیتوانیم درک دقیقی از روندهای تحولات و تأثیرات واقعی آنها داشته باشیم. در عین حال نباید فراموش کنیم که هر مدیری در ابتدای هر سال اهدافی را باری کسبوکار خود تعیین میکند و لازم است در پایان سال در مورد میزان دستیابی کمّی و کیفی به این اهداف تحلیلهایی داشته باشد. همچنین مدیر لازم است در صورت فاصله داشتن با اهداف تعیین شده، به بررسی علل بروز شکست در تحقق اهداف نیز بپردازد. نتایج این تحلیلها به مجموعهای از اصول و پیشفرضها برای برنامهریزی کسبوکار در سال جدید خواهد بود.
بسیاری از مدیران اگر چه از اهمیت این موضوع آگاهاند و با بررسی وضعیت تغییرات روندهای محیط کسبوکار و همچنین تحلیل عملکرد کسبوکار خود در طول سال گذشته، به برنامهریزی برای کسبوکارشان در سال جدید میپردازند. در این مقاله تلاش شده تا برخی از نکات مهمی که میتوانند در این مسیر به مدیران کمک کنند، در قالب یک فرایند ساده بررسی شوند.
گام اول: ارزیابی کارایی برنامهها
کارایی یکی از مفاهیم اساسی است که در نگرش به هر سیستم اهمیت مییابد. منابع در دسترس سیستمها محدود است و همین محدودیت منابع، افزایش کارایی (به معنای به دست آوردن خروجی بیشتر از یک مقدار ورودی مشخص یا به دست آوردن خروجی ثابت از ورودی کمتر) را ضروری میسازد. عملکرد سازمان در حقیقت همان خروجی برنامههای سازمان است و ارزیابی عملکرد سازمان در واقع همان ارزیابی کارایی برنامههای آن است.
در اینجا به ۶ شاخص سنجش ارزیابی عملکرد سازمان در قالب تحلیل کارایی برنامههای سازمانی اشاره میشود:
کارایی مالی: از تقسیم خروجیهای محقق شدهی برنامه بر ورودیهای آن حاصل میشود. مفهوم متداول کارایی همین است.
کارایی داخلی: بهمعنای میزان کاهش هزینههای اجرای برنامه نسبت به بودجهی پیشبینی شده برای آن است.
کارایی تخصیص: بودجهی تخصیص داده شده به یک برنامه محدود است. هر برنامه باید در محدودهی بودجهی تعیین شده به اهدافاش دست یابد. از سوی دیگر هر واحد پولی که صرف میشود، برنامه یک گام به سقف بودجهی مورد نظر نزدیکتر میشود. بنابراین تخصیص مناسب بودجه به اجزای مختلف برنامه، یکی دیگر از شاخصهای سنجش کارایی برنامه است.
کارایی پویا: نرخ تغییرات برنامه در زمان اجرا را نسبت به برنامهی تدوین شده میسنجد. انعطافپذیری در اجرا میتواند باعث موفقیت هر چه بیشتر سازمان در دستیابی به اهداف خود شود.
کارایی فنی: منظور از این نوع کارایی نسبت عملکرد واقعی در تحقق اهداف برنامه در مقابل عملکرد مورد انتظار / اهداف برنامه است.
کارایی کیفی: اگر چه انعطافپذیری در اجرا میتواند باعث افزایش احتمال موفقیت شود؛ اما تغییر بیش از حد برنامه در زمان اجرا نشانهی ضعف جدی در برنامهریزی است (مگر اینکه واقعا در محیط کسبوکار و رقابت، تحولات ناگهانی و بسیار بزرگی رخ دهند.) بنابراین میزان تناسب اهداف و رویکردهای اجرایی برنامهی تدوین شده با واقعیت در ارزیابی برنامهی مورد نظر مهم است: آیا این اهداف واقعبینانه تنظیم شدهاند؟ آیا این اهداف، خود از کیفیت مناسبی برخوردار هستنند؟ آیا این اهداف معتبرند؟
اما کارایی تنها یک جنبه از تحلیل وضعیت برنامههای گذشته است. در عمل باید علاوه بر نتایج کمّی به بررسی کیفی تحقق برنامهها در سال بهپایان رسیده نیز پرداخت. این امر در قالب تحلیل اثربخشی برنامهها انجام میپذیرد.
(ادامه دارد: در بخش دوم به بررسی دو گام بعدی فرایند برنامهریزی کسبوکار در سال جدید خواهیم پرداخت.)
پ.ن. این مقاله پیش از این در شمارهی اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۴ ماهنامهی تدبیر به چاپ رسیده است.
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
لحظات حولوحوش تحویل سال که در حال فکر کردن به روزهای گذشته و آدمها بودم و زمانی که فهرست تماسهایم را برای تبریک سال نو بررسی میکردم، یکی از دغدغههای اصلیم این بود که چه کسانی در طول این سالها در زندگیم بودند که حالا به هر دلیلی دیگر نیستند (خوشبختانه مرگ، هنوز جزو علتهای نبودن اغلب این آدمها نیست.) با نگاه به سالی که گذشت متوجه شدم که چقدر آدمهای مهم و نزدیک زندگیام (طبیعتا جز اعضای خانواده) نسبت به سالهای قبل عوض شدهاند. واکنشم به نبودن آدمها ترکیبی از حسرت، سردرگمی و شادی بود! از نبودن بعضی آدمها حسرت خوردم، از نبودن برخی دیگر تعجب کردم و از نبودن اندک افرادی هم حس شادی داشتم (که البته این شادی در عمق خودش، حس خوبی ندارد …)
داستان زندگی همین است. در گذر سالهای زندگی، افراد زیادی به صحنهی زندگی ما میآیند و میروند. در اغلب موارد نه آمدنشان بهاختیار ما است و نه رفتنشان. اما در همان فکر کردن زمان نزدیک تحویل سال، متوجه شدم که چقدر در ایام جوانی (!) ـ یعنی چند سالی قبلتر ـ با رفتن و نبودن آدمها راحتتر کنار میآمدم. ظاهرا با بالا رفتن سن و سال، جای خالی آدمها بیشتر به چشم میآید. اما فقط جای خالی آنها نیست که آزاردهنده است: باز هم بهنظر میرسد هر روزی که به عمر اضافه میشود، سردرگمی ناشی از مواجهه با “چرا”ی رفتن آدمها بیشتر به سراغ آدم میآید. اینکه میبینی آدمها هستند؛ اما دیگر دور و بر تو نیستند، اینکه میبینی آدمها هستند؛ اما تو برایشان وجود نداری و مثالهای دیگری شبیه اینها درون آدمی را خراش میدهد …
اما چیزی که بیش از هر چیزی آزارم میدهد این است که اغلب ما آدمها نگاهمان به روابطمان با دیگران، مربوط به لحظاتی است که به حضور آنها نیاز داریم: برای وقتگذرانیهای مقطعی، برای رفع مشکلاتمان، برای فرار از تنهایی، برای رهایی از چالشهای روابطمان با دیگران (و اغلب عزیزمان) و چیزهایی شبیه اینها. همین است که زمانی که مشکلی حل میشود یا اولویتهایمان عوض میشوند، بهراحتی آدمهای قدیمی را کنار میگذاریم و غرق جذابیت دنیای آدمهای جدیدمان میشویم و این چرخه مدام در طول سالهای زندگیمان ادامه پیدا میکند و اصلا برایمان حیرانی و سرگردانی آدمهای دنیای قبلی ذرهای اهمیتی ندارد.
اصولا آدمی نیستم که خیلی به گذشته و خوشیها و لحظات خوبش فکر کنم. در عین حال درونگراییام هم وجه مهمی از شخصیتام را تشکیل میدهد که بهشدت باعث گوشهگیریام از جمع شده و میشود و در نتیجه با محدود بودن دایرهی روابطم همیشه کنار آمدهام. هیچ ادعایی ندارم که مشمول توصیفات بند قبل نیستم. کاملا این را میدانم که در مهارت “روابط بین انسانی” ضعفهای خاص خودم را دارم. اما در این روزهای آغاز امسال، بیش از هر زمان دیگری در زندگیام، سردرگمی تغییر رفتار آدمها برایم تبدیل به سرگیجه و دلتنگی شده است و باید راه فرار از آن را بیابم. این نوشته نه مخاطبی خاص دارد و نه گلایهای است از دیگران. مثل بسیاری از دلنوشتههای شخصی من در گزارهها، تنها توصیفی از وضعیتی است که این روزها گرفتار آن هستم و معمولا نوشتن به خارج کردن آن از دایرهی دغدغههای ذهنیام کمک میکند.
بهصورت جدی در سال جدید قصد دارم پیش از شروع هر نوع رابطهای با دیگر انسانها (اعم از دوستانه، کاری و …) به توانم در ادامه دادن آن رابطه یا حفظ سطح صمیمت و احترام آن فکر کنم و در زمان بازنگری در مورد روابطم با دیگران هم تلاش کنم تا توجیهی منطقی یا حتی احساسی برای تغییر اولویتهایم داشته باشم. از آن مهمتر اینکه در این سال جدید، میخواهم تا حدی که میتوانم هیچوقت “چرا”یی را در ذهن دیگران در مورد چیستی و چگونگی و چرایی روابطمان با یکدیگر باقی نگذارم.
امیدوارم بتوانم و از آن بیشتر امیدوارم خیلی زود از این چرخهی عبث سردرگمی و دلتنگی خارج شوم؛ آن هم در روزهایی که این بیت محمدرضا طهماسبی بیش از هر زمانی وصف آن است:
یاد داری که بهجز یاد تو در یاد نبود؟ حالیا بین که بهجز یاد تو از یاد نرفت!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
“مشکلی که در مورد اعتماد بهنفس وجود دارد، این است که همچون یک گل کوچک میماند و در صورت ادامه پیدا کردن میتواند در یک ثانیه از بین برود. با این حال همه چیز به اعتماد بهنفس مربوط نمیشود. ما چیزهای بیشتری میخواهیم و دوست داریم بازیکنان نسبت به روشی که عمل میکنند، اعتماد داشته باشند.” (یورگن کلوپ؛ اینجا)
شرح خاصی بر این جملهی استاد ندارم؛ جز اینکه برای موفقیت، بهتر است بیشتر از اعتماد به توانمندی خودمان، به درستی روش کاریمان اعتماد داشته باشیم. 🙂
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
اولین پست لینکهای هفته در سال ۱۳۹۵٫ 🙂 امیدوارم از نظر تولید محتوای غنی در زبان فارسی سال خوبی را در پیش داشته باشیم. برنامههای جدیدی هم برای گزارهها و وبلاگ جانبی آن مدلهای کسبوکار دارم که بهتدریج خواهید دید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.