حکمت‌ها (۵)

و همانا بدان که خداوندى که خزاین آسمان‌ها و زمین به دست اوست تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که از او بخواهى تا عطای‌ات کند و از او آمرزش طلبى تا بیامرزدت و میان تو و خود هیچکس را حجاب قرار نداده و تو را به کسى وانگذاشت که در نزد او شفاعت‌ات کند و اگر مرتکب گناهى شدى از توبه‌ات باز نداشت و در کیفرت شتاب نکرد. و چون بازگشتى سرزنش‌ات ننمود و در آن زمان که در خور رسوایى بودى رسوایت نساخت و در قبول توبه بر تو سخت نگرفت و به سبب گناهى که از تو سرزده به تنگنای‌ات نیفکند و از رحمت خود نومیدت نساخت. بلکه روى گردانیدن تو را از گناه حسنه شمرد و گناه تو را یک بار کیفر دهد و کار نیک‌ات را ده بار جزا دهد. و باب توبه را به روی‌ات بگشود. چون ندای‌اش دهى آوازت را می‌شنود و اگر برای‌اش سخن گویى آن را مى‌داند. پس حاجت به نزد او ببر و راز دل در نزد او بگشاى و غم خود به نزد او شکوه نماى و از او چاره‌ی غم‌های‌ات را بخواه و در کارهای‌ات از او یارى بجوى و از خزاین رحمت او چیزى بطلب که جز او را توان عطاى آن نباشد چون افزونى در عمر و سلامت در جسم و گشایش در روزى.

پس قرارداد کلیدهاى خزاین خود را در دستان تو نهاده است به آن رخصتی که به تو در خواستن از خودش داده تا هرگاه خواستی درهاى نعمت‌اش را به دعا بگشایى و ریزش باران رحمت‌اش را طلب کنى. اگر تو را دیر اجابت فرمود نومید مشو . زیرا عطاى او بسته به قدر نیت باشد. چه بسا در اجابت تأخیر روا دارد تا پاداش سؤا‌ کننده بزرگ‌تر و عطاى آرزومند افزون‌تر گردد . چه بسا چیزى را خواسته‌اى و تو را نداده‌اند ولى به‌تر از آن را در این جهان یا در آن جهان به تو دهند یا صلاح تو در آن بوده که آن را از تو دریغ دارند. چه بسا چیزى از خداوند طلبى که اگر ارزانی‌ات دارد تباهى دین تو را سبب شود. پس همواره از خداوند چیزى بخواه که نیکى آن برای‌ات برجاى ماند و رنج و مشقت آن از تو دور باشد. نه مال براى تو باقى ماند و نه تو براى مال باقى مانی …

بخشی از نامه ۳۱ نهج البلاغه

پ.ن. چند وقتی بود نوشتن حکمت‌ها را متوقف کرده بودم. امشب این متن را جایی دیدم و این‌قدر آرام شدم که با خودم گفتم حتما باید این‌جا هم بگذارم‌اش …

دوست داشتم!
۲

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

3 دیدگاه برای “حکمت‌ها (۵)”

  1. خوش‌حالم … راست‌اش من خودم هم هر از چند گاهی با خدا دعوام می‌شه؛ بعد یک کاری برام می‌کنه که شرمنده می‌شم … دعا کردن به‌ترین لحظات زندگی منه. نیرویی که از دعا کردن می‌گیرم و احساس آرامشی که بهم دست می‌ده است که باعث شد تحمل سختی‌ها برام راحت‌تر باشه …

  2. مدتیه با خدا قهر کردم.
    راستش، مشکلی تو زندگی واسم پیش اومده، ولی از بس از خدا خواهش کردم و جوابم رو نداد، با خدا قهر کردم. امشب متنی رو که شما فرستاده بودین، خوندم. بی اختیار دوباره دعا کردم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل