“نمیخواهیم نتیجه را به سرنوشت واگذار کنیم. ما میخواهیم نتیجه بگیریم. باید با سر بالا به زمین برویم و تلاش کنیم تا به پیروزی برسیم؛ نه اینکه منتظر باشیم که آنها پشت محوطه جریمهی ما جمع شوند و منتظر گل زدن باشیم. اگر نتوانیم با ترس، خطر و ریسک کنار بیاییم، به این معناست که آنگاه با موفقیت کنار نیامدهایم. اگر بازیکنان اینطور فکر نکنند، آنگاه به تیم رم تعلق ندارند. اگر آنها برای دیداری که ۸ ماه منتظرش بودند، عصبی باشند، به رم تعلق ندارند. آنها باید بخواهند در این دیدار بازی کنند. اگر نتوانند، از ما نیستند.” (لوچیانو اسپالتی؛ اینجا)
لوچیانو اسپالتی که بعد از چندین سال ماجراجویی در روسیه حالا تازهنفس به تیم محبوبش رم بازگشته، این هشدارها را پیش از بازی با پورتو در مرحلهی ورودی لیگ قهرمانان به بازیکنانش داد؛ هر چند شاگردانش حرفش را گوش نکردند و باختند و حذف شدند!
آن تکجملهی درخشان استاد که پررنگ کردهام را ببینید. اسپالتی از اهمیت داشتن ذهنِ آمادهی نبرد و رقابت سخن گفته است: “هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد!” پیشنیاز موفقیت این است که در اعماق درونت بتوانی با ترسها و خطرهای موجود در مسیر سخت و دشوار موفقیت مواجه شوی و آنها را بپذیری. ذهنی که بتواند در خیال بر ترسِ پریدن غلبه کند؛ آنگاه میتواند در دنیای واقعی هم در مواجهه با خطرهای ناشی از پرواز، راهکارهای مؤثری را بیابد. متأسفانه هیچ میانبر بیرونی بهسوی موفقیت وجود ندارد.
“قطعا اینکه بخواهم در گوشهها بازی کنم برایم سختتر است چرا که من یک مهاجم نوک هستم. در فوتبال امروز شما باید تلاش کنید و انعطافپذیر باشید، اما همه میدانند بهترین پست من چیست. مشخص است که در کدام پست بیش از بقیه راحت هستم. من بازیکنی هستم که طبق غرایزم بازی میکنم و در پست مهاجم مرکزی درک بهتری از حرکاتم داشته و بهنحویکه سالها کارکردهام بازی میکنم. در آن پست من بهطور ناخودآگاه و خودکار بازی میکنم. اما وقتی بهعنوان وینگر به کار گرفته میشوید، باید به مسائل متعددی توجه کنید. همهچیز متفاوت است؛ نحوه حرکات، نحوه بازی، همهچیز متفاوت است. نمیتوانید بههمان صورت که در پست مهاجم مرکزی بازی میکنید در گوشهها بازی کنید.” (دنیل استوریج؛ اینجا)
دنیای حرفهای امروز، نیازمند داشتن انعطاف در انجام وظایف و پذیرش مسئولیتها است. امروز یک عنوان سازمانی میتواند به شکلهای مختلفی تفسیر شود. بنابراین شاید امروز دیگر مثل ده سال قبل نتوان بهراحتی وقتی عنوان یک شغل سازمانی (مثلا: مدیر استراتژی) را میشنویم، در مورد ماهیت و محدودهی کاری آن شغل تصویر کاملی را در ذهنمان ایجاد کنیم. این البته غیر از این مسئلهی دیگر است که امروزه شغلهای فراوانی ایجاد شدهاند که چند سال پیش از این وجود خارجی نداشتند (مثلا: مدیر بازاریابی دیجیتال.)
در مواجهه با این دنیای پیچیده چه باید کرد؟ آیا تخصص در وضعیت کنونی بیمعنی شده است؟ پاسخ به این سؤال منفی است. شما در هر حال همچنان نیازمند داشتن تخصص هستید و حتی لازم است به فراتخصص دست پیدا کنید. منظور چیست؟ در دنیای تخصصگرای دیروزی شما میتوانستید یک تخصص خاص را در حوزههای مختلفی بهکار بگیرید. مثلا تا همین چند سال پیش با کمی اغماض تخصص مدیریت استراتژیک را میشد در صنایع مرتبط (مثلا: صنعت مخابرات و صنعت آیتی) بهکار برد؛ اما این روزها دیگر نمیتوان بهراحتی و با اطمینان، به چنین کاری دست زد. چند دلیل برای بروز این وضعیت وجود دارد:
صنایع امروزی آنچنان به شاخههای مختلف تخصصی تقسیم شدهاند که در هر حوزه و زیرحوزهای شما با دنیایی عظیم، در هم تنیده و پیچیده مواجهید و طبیعی است که نمیتوانید مختصات همهی دنیاها را بهآسانی کشف کنید!
سرعت پیشرفت علم و فناوری آنچنان بالا است که در هر حوزهای باشید در بهترین حالت میتوانید امیدوار باشید که از سرعت تحولات، خیلی جا نمانید!
اینترنت و رسانههای دیجیتال باعث افزایش نجومی خلق محتوا شدهاند و در عین حال دسترسی به محتوای تخصصی را هم بهشدت تسهیل کردهاند. بنابراین جدا از اینکه بهروز بودن بسیار مشکلتر از قبل شده، خودِ همین بهروز بودن این روزها نه یک مزیت رقابتی که یک الزام کاملا ضروری است!
بنابراین شما چارهای ندارید جز اینکه یک حوزهی تخصصی مشخص را برای خود انتخاب کنید و روی ساختن برند شخصی تخصصی خود در آن حوزه تمرکز کنید. اما این همهی داستان نیست. شما اگر نخواهید بهصورت آزادکاری (Freelance) کار کنید، ناگزیرید برای کار کردن در سازمانها عنوان و ماهیت تخصص مورد نظر خود را با عنوان و محتوای شرح شغلهای موجود در سازمانها تطبیق بدهید. بنابراین در هر حوزهی تخصصی با دامنهای از تعاریف متفاوت، مسئولیتها و شرح شغلهای گوناگون و دانشها و مهارتهای متنوع مواجهیم که لازم است در مورد آنها حداقل اطلاعات لازم را داشته باشیم. بنابراین یک استراتژی شغلی جدی، این است که در حوزهی تخصصی مورد نظرمان اقیانوسی گسترده باشیم که بخش عمدهی آن کمعمق است؛ اما در یک نقطهی خاص بسیار عمیق میشود!
همانطور که استوریج گفته، اگر چه لازم است شما خود را با محدودیتهای شغلی و سازمانی تطبیق بدهید؛ اما نباید فراموش کنید که بهترین جا برای شما کجا است! کشف این بهترین جا اگر چه با عرق ریختن و ممارست در تجربه کردن بهدست میآید؛ اما ارزشاش را دارد! پس اگر در یک دورهی زمانی مشخص (بهویژه در اوایل دوران کاریتان) بهجای دنبال کردن پول و عناوین پرطمطراق سازمانی، کسب تجربیات متنوع و عمیق را دنبال کنید، شک نداشته باشید روزی از راه خواهد رسید که شما و تخصصتان توسط همان افرادی که باید شناخته میشود و آن روز، آنها هستند که بهدنبال شما میآیند.
کشف کنید در حوزهی تخصصی شما چه عناوین شغلی تخصصی وجود دارند.
از گوگل و البته سؤال کردن از متخصصان دریابید مختصات هر عنوان شغلی چیست؟
حتی اگر با تجربه هم هستید، برای شروع یک مسیر جدید از کارآموزی شروع کنید. سخت است و ترسناک؛ اما درد ندارد!
همیشه بهدنبال یاد گرفتن و بهروز بودن و تجربه کسب کردن باشید!
جایی در مسیر کارراههی شغلی خود، بالاخره تصمیم بگیرید چه کارهاید و قرار است شما را به چه ویژگی یا توانمندی بشناسند. از اینجا مسیرتان را در راستای تحقق همین هدف تنظیم کنید.
تبریک میگویم! بهترین جا را پیدا کردهاید. حالا باید روی همین مسیر کمعرض اما طولانی کاملا متمرکز بمانید. نگذارید موانع و سنگلاخها و شورهزارها و مردابهای مسیر جلوی بهپیش رفتن شما را بگیرند. خبر خوب این است که منحرف شدن از مسیر، طبیعی و جبرانپذیر است.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت من دنبال کنید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“بهعنوان یک مربی میدانم که چه رفتاری باید با بازیکنانم داشته باشم. هر زمان که آنها به من نیاز دارند کنارشان هستم. خیلی اوقات فقط اینکه کنارشان باشید و در مورد مشکلات بیش از اندازه حرف نزنید کفایت میکند. سکوت در برخی مواقع بهترین راه ارتباطی است: اینکه بدانید در چه مواقعی باید حرفی نزنید هم به همان اندازه مهم است و من این نکته را خیلی خوب میدانم.” (زینالدین زیدان؛ اینجا)
حالا باید به دیدنش بهعنوان مربی هم عادت کنیم! سکوت، کاری بود که زیدان در دوران بازیگریش هم خوب بلد بود. آن نگاههای جذاب گاهی خندان، گاهی جدی و گاهی خشمناکش. حالا او در قامت مربی هم همانی است که بود: مردی که با سکوتش حرف میزند! 🙂 بخش پررنگ شده را خوب بخوانید: راهکار زیدان نهفقط بهکار مدیران که به کارِ تکتکِ ما در زندگی میآید: بودن در عین نبودن و گفتگو با سکوت!
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت من دنبال کنید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“هدفم این است که بهعنوان یک بازیکن پیشرفت کنم و بعد به بارسلونا برگردم و تا جایی که بتوانم در آن تیم بازی کنم. در حال حاضر دغدغهای نسبت به سازگاری با لیگ برتر ندارم. بازی به بازی من مأموریتم را انجام میدهم. من بازیکنی جوان هستم و نیاز دارم که هر روز کار کنم تا به اهدافم برسم.” (جرارد دلوفو؛ اینجا)
هر کدام از ما بالاخره در مسیرِ زندگیِ شغلی به راه افتادهایم یا بهامید خدا بهزودی حرکت خواهیم کرد. طیِ طریقِ این مسیرِ طولانی “کارراهه” ـ آن هم بیهمرهی خضر! ـ نیازمند داشتن یک هدف بززگ یا بهعبارت بهتر، رؤیایی برانگیزاننده است که به آن “چشمانداز” میگوییم. داشتن چشماندازی بزرگ که بهاندازهی کافی انگیزشبخش باشد، نقطهی شروع هر داستان دلانگیز موفقیت است؛ اما نکتهی مهمتر این است که نهتنها شرط لازم نیست که حتی شرط کافی هم نیست! 🙂
حرکت در مسیر تحقق چشمانداز، نیازمند راه افتادن است و مشکلترین کارِ دنیا هم همین است. اما در نقطهی شروع مسیر کارراههی حرفهای، با چالش دیگری مواجهیم: اینکه چون معتقدیم “کار نیکو از پر کردن است” تا فراهم نشدن تمام شرایط برای دست زدن به یک کار بزرگ و دلخواه که نزدیکترین مسیر به تحقق چشمانداز بزرگمان باشد، بهتر است صبر کنیم. این شکالی از همان بهتعویق انداختن (Procrastination) معروف است که از دردهای بزرگ زمانهی ما است: اینکه میدانیم که باید کاری را آغاز کنیم؛ اما کاری نمیکنیم!
واقعیت این است که نه دنیا آنچنان جای عادلانهای است (این چرخ کجمدار نه بر آرزو رود!) و نه ما عمرمان آنچنان دراز که تا رسیدن روز موعود صبر کنیم. این موضوع مخصوصا در ابتدای مسیر حرفهای اهمیت دارد: چنانکه دلوفو ترجیح داد بهجای نیمکتنشینی در بارسلونا سرنوشتش را در جای دیگری جستجو کند. او شجاعتِ شروع کردن را داشت و میدانست که در ابتدای کارراهه تنها چیزی که مهم است “شروع کردن” است و نه هیچ چیز دیگری! اما دولوفو به نکتهی بسیار مهم دیگری هم اشاره کرده است: وقتی در مسیر دست یافتن به یک چشمانداز بزرگ، دست بهکار میشوی، در ابتدای مسیر حتی نمیدانی باید چه کار کنی. باید اینقدر مسیرهای مختلف را امتحان کنی، اینقدر زمین بخوری و بلند شوی، اینقدر در چاهِ عمیقِ نشدنها گرفتار شوی، اینقدر از امید به ناامیدی مطلق و دوباره به امید بروی و بیایی واینقدر رنج و درد گمشدگی را تحمل کنی تا سرانجام وارد جادهی درست بشوی! آنوقت تازه مسیرِ “رفتن تا رسیدن” آغاز میشود. 🙂 پس از امتحان کردن نترس، شروع کن، گام به گام بدون دغدغهی اینکه به کجا میروی پیش برو و بگذار راه خودش را تا مقصد پیش ببرد.
* عنوان این مطلب برگرفته از شعری است از زندهیاد حسین منزوی.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت من دنبال کنید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
در زندگی شغلی و شخصیمان، همواره در موقعیتی قرار میگیریم که باید یک ارتباط جدید ایجاد کنیم: بازاریابی و فروش، خرید، عقد قرارداد، جلسات کاری درون و برون سازمانی و مراجعه به سازمانهای دولتی برای انجام امور اداری و قانونی، شرکت در مصاحبههای شغلی و برقراری ارتباط دوستانه و آشنایی همه مثالهایی از چنین موقعیتهایی هستند.
تجربه و تحقیقات علمی ثابت کردهاند که اولین برخورد، همیشه مهمترین برخورد است. بسیاری از انسانها در مورد شما براساس برخورد اولشان با شما قضاوت میکنند. در واقع تصویر برآمده از این اولین برخورد شکلدهندهی قضاوتهای بعدی افراد در مورد شما است. نکتهی کلیدی این است که شکلگیری این تصویر و قضاوت براساس آن، هر دو مربوط به ناخودآگاه افراد هستند.
برای ساختن یک تصویر جذاب در ناخودآگاه ذهن افراد در برخورد اول ۷ پیشنهاد برای شما داریم:
آراسته باشید و خوب لباس بپوشید؛
بهروز باشید: از اخبار و اطلاعات بهروز دنیا و کشور بهویژه در حوزهی تخصصی کارتان مطلع باشید؛
آداب معاشرت ـ بهویژه آداب معاشرت و سنتهای حرفهای ـ خاص فرهنگ کشور خودتان را بیاموزید؛
ادبیاتتان را تقویت کنید: خوب حرف زدن و درست نوشتن باعث افزایش قدرت تأثیرگذاری شما میشود. جادوی کلام را دست کم نگیرید!
بیشتر بخوانید: هر چقدر کتاب و مجله و سایتهای اینترنتی بیشتری را مطالعه کنید، اطلاعات بیشتری خواهید داشت و برای باز کردن سر صحبت با دیگران، سرنخهای بیشتری. ضمنا بهاشتراکگذاری اطلاعات یکی از روشهای تأثیرگذاری در روابط انسانی است!
به آدمها توجه کنید و این توجه را به خودشان هم نشان دهید!
حضورتان را در دنیای مجازی قدرتمند و قابل احترام سازید: حضور حرفهای در دنیای مجازی از یک سو باعث گسترش شبکهی ارتباطی حرفهایتان خواهد شد و از سوی دیگر در زمانی که با کسی ملاقات میکنید، به شما فرصت معرفی بهتر و تأثیرگذاری در آینده را میدهد!