زندگی منهای روزمرگی (۹)

ـ من در عمرم دو چیز بسیار باارزش پیدا کردم: یاد گرفتن و دوست داشتن. هیچ چیز دیگری ـ نه شهرت، نه قدرت، نه توفیق به‌خاطر خودش ـ ممکن نیست هرگز چنین ارزش بادوامی داشته باشه. چون وقتی عمر آدم تموم می‌شه، اگه بتونه بگه (من یاد گرفتم) و (من دوست داشتم)، اون‌وقت می‌تونه بگه (من خوشبخت بودم.)

ـ همه‌ی ما مجموع اون چیزایی هستیم که تو زندگی احساس و تجربه کردیم. فقط بچه‌ها ضمیری پاک و روشن دارند. بقیه‌ی ما باید همیشه با اون چیزی که بودیم، زندگی کنیم … و باید حواس‌مون جمع باشه و اون تجربه‌ها را فقط پیش خودمون نگه داریم.

ـ صرفا زنده موندن مهم نیست. زندگی باید کیفیت داشته باشه، تا ارزش پیدا کنه. برای این‌که کیفیت داشته باشه، ما باید مایل به قبول خطر کردن باشیم … 

راما ۲ (کتاب اول)

ـ گمان می‌کنم گوته بود که گفت همه‌ی چیزهایی را که انسان مشتاق آن است می‌توان به چهار جزء تقسیم کرد: عشق، ماجراجویی، قدرت و شهرت. شخصیت‌های ما بر این اساس شکل می‌گیره که مایلیم از هر جزء چقدر داشته باشیم.

باغ راما (کتاب دوم)

ـ در این فکرم که پس سرنوشت چیه؟ چیزی که ما آدما از روی حقایق می‌سازیم؟ یا واقعیه؟ و اگه سرنوشت واقعا به‌عنوان مفهوم وجود داره، چطوری می‌شه اونو با قوانین فیزیکی توضیح داد؟

ـ این طبیعت بشره، وقتی نمی‌تونیم به پرسشی بی‌پایان جواب بدیم، تا وقتی اطلاعات جدیدی به‌دست نیاوردیم، اصلا اون پرسش را کنار می‌گذاریم.

راز راما (کتاب سوم و پایانی)

پ.ن. شاه‌کار میخ‌کوب‌کننده‌ی آرتور سی کلارک و جنتری لی، سه گانه‌ی راما با ترجمه‌ی استثنایی دکتر ناصر بلیغ و چاپ عالی نشر نقطه یکی از عجیب‌ترین تجربیات رمان‌خوانی زندگی من را رقم زد. قصه‌ای در ظاهر علمی ـ تخیلی و در باطن، عمیقا فلسفی درباره‌ی رازها و عظمت جهان هستی و کوچکی بشر در برابر آن‌ها. داستان نیکول دژاردن و همراهان‌ش در راما (سفینه‌ی فضایی ارسالی بیگانگان) را بخوانید!

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۳۸): هیچ راهی نیست کان را نیست پایان، غم مخور!

“من در مورد ماندن یا نماندنم در تیم ملی هلند پس از بازی مقابل سوئد تصمیم‌گیرنده نیستم اما استعفا نخواهم داد. همیشه استرس و هیجان وجود دارد؛ اما فشاری حس نمی‌کنم. به‌خوبی می‌توانم این شرایط را مدیریت کنم. می‌دانم که در چه مسیری هستم، چه توانایی‌هایی دارم و باید چه کار کنم. در ماه‌های اخیر روزهای خوب و بدی داشتیم؛ اما در بازی مقابل یونان شرایط خوب پیش نرفت و شکست خوردیم. آماده‌سازی خوبی نداشتیم؛ اما باید تمرکز کنیم. برای بردن به مصاف سوئد می‌رویم. حتی اگر پیروز نشویم هم باید به‌دنبال نباختن باشیم. شاید تساوی نتیجه‌ی عادلانه‌ای باشد هر چند که باید دید که شرایط بازی چطور است.” (دنی بلیند، سرمربی تیم ملی هلند؛ این‌جا)

تیم ملی هلند چند سالی است که حال و روز خوبی ندارد. بعد از سوم شدن در جام جهانی ۲۰۱۴، هلند، دوران نزول عجیبی را طی می‌کند که به نرسیدن به یورو ۲۰۱۶ ختم نشد و حالا در مرحله‌ی مقدماتی جام‌ جهانی ۲۰۱۶ هم اوضاع، چندان جالب نیست. دنی بلیند مدافع بزرگ آژاکس افسانه‌ای دهه‌ی ۱۹۹۰ در این اوضاع نامساعد سکان هدایت تیم ملی هلند را به‌دست گرفته است. زمانی که یک تیم نتیجه نمی‌گیرد، یکی از متهمین اصلی، مربی آن است. اما وقتی تغییر مربی هم جواب نمی‌دهد، آن‌وقت باید به‌دنبال عوامل دیگری نیز گشت. عامل مشکلات این روزهای تیم ملی هلند هر چه باشد، حرف‌های مربی این تیم در نوع خودش نگاه جالبی به روش مواجهه با مشکلات بزرگ و روزهای سخت محسوب می‌شود.

بلیند به سه باور کلیدی اشاره می‌کند که در روزهای سخت می‌توانند به ما برای تحمل “سبکی تحمل‌ناپذیر هستی” کمک کنند. سه باوری که شاید خود آن‌ها کلید حل مشکلات نباشند؛ اما چه کسی است که تجربه نکرده باشد در لحظات دشوار زندگی کوچک‌ترین دل‌گرمی‌ها و کورسوهای امید، می‌توانند چه معجزه‌های بزرگی باشند!
سه باور دل‌گرم‌کننده‌ای که دنی بلیند برای مقابله با روزهای سخت پیشنهاد داده است عبارتند از:

  1. من به‌خوبی می‌توانم این شرایط را مدیریت کنم: باور اول، باور به این است که شرایطِ بدِ کنونی، قابل مدیریت توسط من است. اگر باور نداشته باشیم که می‌شود شرایط بد را کنترل کرد، آن‌وقت حتی وقوع معجزه هم نمی‌تواند باعث تغییر شرایط برای ما شود؛ چرا که در ذهن‌مان به آن باور نداریم، با دیده‌ی شک به آن می‌نگریم و نمی‌توانیم از فرصت‌ها به‌خوبی بهره بگیریم.
  2. می‌دانم که در چه مسیری هستم: پس از پذیرش این‌که می‌شود اوضاع را تغییر داد، وقت یافتن راه‌حل برون‌رفت از بحران موجود است. راه‌حلی که بتواند در کوتاه‌مدت، مشکلات را تخفیف دهد و در بلندمدت به‌صورت کامل مشکل را حل کند. نکته‌ی ظریف این است که خیلی وقت‌ها ما به امکان تغییر شرایط توسط خودمان باور داریم؛ اما تصورمان این است که راه‌حلی پیدا نخواهد شد! باور شماره‌ی دو به ما می‌گوید که در ذهن‌ت به پیدا شدن راه‌حل اطمینان داشته باش، بالاخره راه‌حل پیدا خواهد شد!
  3. چه توانایی‌هایی دارم و باید چه کار کنم: برای اجرای راه‌حل‌ها نیازمند داشتن چه مهارت‌هایی هستم و چه کارهایی را باید انجام بدهم. آن‌هایی را که از دست خودم برمی‌آید خودم انجام می‌دهم و آن‌هایی که ضعف دارم را به دیگران واگذار خواهم کرد.

روزهای دشوار، جزئی از زندگی ما هستند. خبر خوب همین است که روزها بد، به‌در خواهند شد و باز نوبت آرامش و شادی از راه خواهد رسید؛ چنان‌که خداوند بزرگ و مهربان‌مان در قرآن کریم بشارت داده است: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا … بیایید باور کنیم که مهم‌ترین عامل در گذر از روزهای سخت، حفظ باورِ امیدوار بودن است. 🙂

لینک‌های هفته (۳۱۰)

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

برای این کار از مشتری پول بگیرم یا نه؟ (ماکان مهرپویا)

۸ ویژگی‌ مشترک آدم‌های سمی (بازده)

چگونه هر مهارتی را ۲۰ ساعته بیاموزیم؟

۹ روش آسان برای ساده کردن زندگی (بازده)

چرا با وجود سخنرانی خوب از نتیجه جلسه راضی نیستید؟

مدیریت کسب‌وکار:

ماست مالی کردن یا از دست ندادن بازار (دنیای چابک)

نسل هزاره محیط کار سنتی را متحول می‌کند

چگونه مدیران را مدیریت کنیم

کار کردن با هم و از نزدیک

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

مشتریان واقعا به چه سرویس‌هایی احتیاج دارند؟ (ماکان مهرپویا)

بینش مشتری موتور محرک رشد کسب‌وکار

چرا راهبرد بازاریابی محتوایی شما موثر واقع نمی‌شود؟

وقتی دریافت‌کنندگان «حق امتیاز» مهم‌ترین مشتریان هستند

نیاز مدیران به درک ارزش‌های فرهنگی نمایندگان فروش

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

با آهنگ کره حرکت می‌کردیم الان کجا بودیم؟

پرهزینه‌ترین خانوارهای ایرانی در کدام شهر هستند؟ +جدول

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

۷ روند بزرگی که آینده تبلیغات دیجیتال را می‌سازند! (شبکه)

چگونه فناوری چاپ سه‌بعدی جان ما را نجات خواهد داد؟ (شبکه)

گوگل الگوریتم یادگیری ماشینی خود را در اختیار عموم مردم قرار داد (شبکه)

باج‌ افزارها اینترنت اشیا را تهدید می‌کنند – زومیت

گوگل به ربات‌ها یاد می‌دهد که به یکدیگر آموزش دهند – زومیت

گفتم چه برد؟ گفتا قرار …

باز آن سمند زخم‌خورده بی‌سوار آمد
با شیههای خونین و چشمی اشک‌بار آمد …

چشم‌انتظاران را بگو تا راه بگشایند
کاین بی‌سوار از جاده‌های انتظار آمد …

زین داغ‌داران کس نمی‌داند که اسب دوست
دیگر چه شد کاین‌گونه زار از کارزار آمد؟

دیگر کدامین آشنا، از پشت خنجر زد؟
دیگر کدامین دوست، با دشمن کنار آمد؟

***

گیسو ببرد گو “نگار” از بیخ و بفشاند
بر خاک این صحرا که از خونش نگار آمد …

زنده‌یاد حسین منزوی

عاشورای حسینی (ع) بر عاشقانِ آن یگانه‌ی تاریخ، تسلیت و تعزیت باد. التماس دعا.

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۳۷): آیینه‌های دو رو را بشکن!

“قطعا نمی‌خواهم مردم بگویند شاو همان بازیکنی است که وقتی جوان بود پای‌ش شکست. من می‌خواهم نه‌تنها با یونایتد، بلکه با تیم ملی انگلیس به عناوین قهرمانی دست‌یابم. می‌خواهم مردم به خاطر سبک بازیم در زمین و جام‌های قهرمانی‌ام مرا به یاد بیاورند.” (لوک شاو؛ این‌جا)

پیش از این در گزاره‌ها بارها در مورد رزومه‌ی پنهان و یا به‌عبارت به‌تر، برند شخصی نوشته‌ام. برند شخصی همان اولین تصویری است که وقتی نام و نشان ما برده می‌شود، در ذهن دیگران نقش می‌بندد. این تصویر معمولا آن چیزی نیست که ما انتظار داریم باشد و از آن مهم‌تر این‌که لزوما آگاهانه نیست؛ یعنی در ناخودآگاه افراد نقش‌بسته و در نتیجه نظرات شخصی افراد در مورد ما نیز در آن منعکس است. اما نکته‌ی مهم این است که این تصویر ناخودآگاه در واقع برگرفته از تصویری است که خود ما ساخته‌ایم و با گذر از فیلترهای ذهنی و شخصیتی افراد تبدیل به تصویر شخصی آن فرد از ما شده است. اما یک نکته‌ی کلیدی در این‌جا این است که همان‌طور که لوک شاو اشاره کرده، در اغلب موارد اگر خودمان دست به کار نشویم، دیگران در هر حال از ما تصویر ذهنی خود را خواهند ساخت! بنابراین خبر خوب این است که این تصویرِ ذهنیِ ناخودآگاه که از ما در ذهن دیگران وجود دارد، قابل تغییر است؛ هر چند کار سختی است!

وقتی تصمیم به خلق یک برند شخصی اثرگذار برای خود می‌گیرید، سه مرحله‌ی اصلی را باید طی کنید:

۱- شناخت: چه تصویر ذهنی از من در ذهن دیگران وجود دارد؟ این تصویر شامل چه ویژگی‌هایی است؟ من چه ویژگی‌های مثبت و منفی دارم؟ این ویژگی‌ها چگونه روی برند شخصی من اثرگذار خواهند بود؟

۲- طراحی: من دوست دارم چه تصویری از من در ذهن دیگران وجود داشته باشد؟ اصلا این دیگران چه کسانی هستند؟ آیا همه‌ی افراد باید تصویر واحدی را از من در ذهن‌شان داشته باشند؟

۳- اجرا: در وضعیت کنونی تا چه اندازه این تصویر در ذهن دیگران ایجاد شده است؟ برای ایجاد تصویر ذهنی مطلوب از کجا باید شروع کنم و چه کارهایی را با چه ترتیبی انجام دهم؟

اما واقعیت این است که داستان این‌قدرها هم که به‌نظر می‌آید، پیچیده و عجیب و غریب نیست. جمله‌ی لوک شاو که پررنگ کرده‌ام، در واقع خلاصه‌ی هر آن چیزی است که برای ساختن یک برند شخصی اثرگذار جذاب به آن نیاز داریم: فکر کن و کشف کن که دوست داری سال‌ها بعد از این مردم با چه تصویری به‌یادت بیاورند و بعد از همین لحظه برای ساختن آن تصویر، تلا‌شت را آغاز کن!

لینک‌های هفته (۳۰۹)

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

موفقیت واقعا چیست

نرمش مغز (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

اخلاق حرفه‌ای

نکاتی در مورد عزت نفس

دلیل جالب بیل گیتس برای شستن ظرف‌ها

مدیریت کسب‌وکار:

راز خوشحالی در محل کار چیست؟ (امیر مهرانی؛ مربی)

تنها کسب‌و‌کاری که ارزش راه انداختن دارد (مصطفی لامعی)

۷ استراتژی ضروری برای موفقیت کار تیمی

نحوه رفتار با کارمندی که پیشنهاد شغلی دیگری دارد

۱۸ کار که کسب‌وکارهای قدرتمند انجام می‌دهند (بازده)

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

دو افق مهم برای ایجاد رشد سازمانی

تحول در صنعت خودرو با رهبری نوآورانه تسلا

ساتیا نادلا از عصر تازه‌ای می‌گوید که مایکروسافت به آن قدم گذاشته (دیجیاتو)

ایده‌های بزرگ برای کسب‌و‌کارآفرینی (۶۸) پیوند شخصیت برند به شخصیت فردی واقعی

با پیشنهاد ایده‌های درخشان به کارکنان‌تان انگیزه دهید

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

سیگنال‌های تحرک در اقتصاد (تحلیل مهم دکتر مسعود نیلی از وضعیت اقتصاد کلان کشور)

عامل اعتمادساز برای سرمایه‌گذاران (معرفی شاخص جهانی ثبات اقتصاد کلان)

چهار مشوق ایران برای خارجی‌ها

نبض تجارت خارجی در ۱۰ سال اخیر

الزامات رتبه‌بندی بانک‌ها

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

مغز ما به واقعیت افزوده چگونه واکنش نشان می‌دهد؟ (شبکه)

آیکان منتقل شد؛ آمریکا دیگر در مدیریت اینترنت نقشی ندارد – دیجیاتو

دعوت به رویداد آموزشی “آینده‌ی بهتر”

در هر کاری شروع کردن، سخت‌ترین کار است و درست شروع کردن، یکی از کلیدی‌ترین عوامل موفقیت! برای راه افتادن و طی کردن هر مسیر طولانی و دشواری نیازمند داشتن ره‌توشه‌ای هستیم. یکی از مهم‌ترین سفرهای هر کدام از ما در زندگی، سفری است به‌اندازه‌ی یک عمر که از روزهای آغازین جوانی آغاز می‌شود: مسیر زندگی حرفه‌ای! چگونه می‌توان این مسیر را به‌خوبی آغاز کرد و آن را طی کرد؟ انگیزه‌های ما در این مسیر چه باید باشد؟ به چه مهارت‌هایی باید مجهز باشیم؟ اصلا چگونه باید در مورد خودمان، دنیا و شغل‌مان فکر کنیم؟ در هر کجای مسیر زندگی حرفه‌ای‌مان که باشیم، پاسخ به این سؤالات می‌تواند ما را در انتخاب درست مسیر، سرعت بخشیدن به جریان پیشرفت‌مان و نزدیک‌تر شدن به رؤیای‌های‌ شغلی‌مان یاری دهد.

پاسخ این سؤالات و بسیاری سؤالات دیگر، موضوع رویداد آموزشی آینده‌ی بهتر است که این هفته پنج‌شنبه ۱۵ مهر ماه در مؤسسه‌ی نیکوکاری رعد به‌همت خیریه‌ی همگام برگزار می‌شود و من هم افتخار دارم در کنار دوستان خوبم از جمله امیر مهرانی عزیز، با دو سخنرانی کوتاه در زمینه‌ی “تفکر سیستمی” و “رزومه‌نویسی” در خدمت شرکت‌کنندگان باشم.

برای اطلاعات بیش‌تر و ثبت‌نام به سایت آینده‌ی بهتر مراجعه فرمایید. منتظر دیدارتان هستیم!

 

زندگی منهای روزمرگی (۸)

افرادی که از هوش درون‌فردی بالایی بهره می‌برند این توانایی را دارند تا تمایلات بخش نیمه خودآگاه مغز برای مبارزه، فرار یا بی‌تحرک ماندن را کنترل کنند. آن‌ها ممکن است به‌جای فرار تشخیص دهند که بهترین اقدام در آن لحظه بی‌حرکت ماندن است. ممکن است جایی هم ترجیح دهند بی‌حرکت بمانند یا به مبارزه ادامه دهند. در هر صورت آن‌چه مهم است این است که آن‌ها هوش لازم برای انتخاب واکنش نیمه خودآگاه مناسب را دارند. اگر عصبانی شوند می‌توانند به آرامی صحبت کنند. اگر بترسند می‌توانند با ترس‌شان مقابله کنند.

هنگامی که ذهن نیمه‌ خودآگاه افراد تحت تأثیر ترس قرار دارد، طرز تفکر افراد متفاوت می‌شود. اگر ترسیده باشند ممکن است بگویند: “نمی‌توانم این کار را انجام دهم. اگر شکست بخورم چه می‌شود؟” یا “این کار بسیار مخاطره‌آمیز است.” این شخص را با فرد دیگری مقایسه کید که به‌طور ناخودآگاه در شرایط مبارزه قرار گرفته است و احتمالا می‌گوید: “به آن‌ها نشان می‌دهم. این کار را انجام خواهم داد فقط به این خاطر که ثابت کنم می‌توانم.”

بسیار مهم است که پیش از فکر کردن و تصمیم‌گیری، بیاموزیم که چگونه وضعیت نیمه خودآگاه ذهن را انتخاب کنیم. در ویتنام هر گاه که به‌طور نیمه خودآگاه ذهنم را برای جنگیدن آماده می‌کردم، احساس بهتری داشتم، بهتر پرواز می‌کردم و اعتماد به‌نفس بیش‌تری داشتم. هنگامی که در شرایط فرار و ترس قرار داشتم، افکارم وحشت‌زده بود. بنابراین پیش از آن‌که از بخش چپ و راست مغزتان استفاده کنید، ابتدا وضعیت بخش نیمه خودآگاه ذهن خود را مشخص کنید. (هوش مالی خود را افزایش دهید؛ نوشته‌ی: رابرت کیوساکی؛ مترجمین: سید محمد حسینی بهشتیان و امیر کامکار؛ ناشر: نوآور؛ ص ۲۴۳)

این کتاب جذاب رابرت کیوساکی جدا از آموزه‌های ساده، اثربخش و شگفت‌انگیزی که در مورد سرمایه‌گذاری و مدیریت مالی زندگی دارد، سرشار است از نکته‌های جذابی از این دست. از دست‌ش ندهید!

خروج از نسخه موبایل