ساده از دست ندادم دل پر مشغله را
تا تو پرسیدی و مجبور شدم مسئله را …!
من “برادر” شده بودم و “برادر” باید
وقت دیدار، رعایت بکند “فاصله” را …
عشق گاهی سبب گمشدن خاطرههاست
خواستم باز کنم با تو سر این گله را …
عبدالجبار کاکایی
ساده از دست ندادم دل پر مشغله را
تا تو پرسیدی و مجبور شدم مسئله را …!
من “برادر” شده بودم و “برادر” باید
وقت دیدار، رعایت بکند “فاصله” را …
عشق گاهی سبب گمشدن خاطرههاست
خواستم باز کنم با تو سر این گله را …
عبدالجبار کاکایی
دنیا هوای سردی است بیمهربانی تو
طرفی نبستم از عقل، در دار فانی تو
گفتم چراغ عقلی روشن کنم به نقلی
تا رو به راه کردم، گم شد نشانی تو …
تا آمدی سراغم، خاموش شد چراغم
گفتند تازه رفته است از دار فانی تو …
عبدالجبار کاکایی
بین موندن و نموندن
سهم آدما زمین شد
ما اسیر انتخابیم
خودمون خواستیم و این شد
***
فاصله فقط یه لحظهس
فاصله فقط یه نوره
گاهی از رگ به تو نزدیک
گاهی از تو خیلی دوره …
عبدالجبار کاکایی