کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست
کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست …
***
ماهم از آهِ دلِ سوختگان بیخبر است
مگر آئینهی شوق و دلِ آگاهش نیست؟ …
***
شهریارا عقب قافلهی کوی امید
گو کسی رو که چو من طالع گمراهش نیست
زندهیاد استاد شهریار