“مهمترین قابلیت هر آدمی، تأثیر گذاشتن بر دیگران برای تغییر رفتارشان است.” این جمله از آنِ جوزف گرنی است که در گردهمآیی جهان کسب و کار ۲۰۱۰ (۲۰۱۰ World Business Forum) دربارهی روشهای تأثیرگذاری بر دیگران سخن گفته است. آقای گرنی افزوده هر رهبری با دو سؤال کلیدی روبرو است:
- چه کار باید بکنیم؟ (مسئلهی استراتژی)
- چطور دیگران را مجبور کنم این کار را انجام دهند؟ (مسئلهی تأثیرگذاری)
بهعقیدهی گرنی رهبر باید در عمل وقت بسیار بیشتری را روی بخش دوم صرف کند؛ چرا که “هیچ استراتژی آنقدر درخشان نیست که آدمها نتوانند آن را بیارزش سازند.” بنابراین چالش اصلی رهبران نه تدوین استراتژی، که تأثیرگذاری بر انسانها برای اجرای آن است. اما در عمل در تحقیقاتی که گرنی بهعنوان همکار برای نگارش کتاب قدرت تغییر هر چیز انجام داده، به این نتیجه رسیده که اغلب افراد در مواجهه با این چالش فکر میکنند که برای تغییر تنها یک عامل ـ پاداش، یک استدلال قابل قبول و حتی به سادگی یک دستور ـ کفایت میکند! این در حالی است که او ۶ عامل را بهعنوان عوامل حیاتی در تأثیرگذاری بر دیگران کشف کرده است:
- ناخوشایند را خوشایند ساختن؛
- پشت سر گذاشتن محدودیتهای خود؛
- کنترل فشار اطرافیان؛
- یاری گرفتن از قدرت آمار و ارقام؛
- طراحی پاداشها و انتظار مسئولیتپذیری؛
- تغییر محیط.
طبق نتایج این تحقیقات، بهترین افراد تأثیرگذار از هر ۶ عامل فوق به صورت همزمان بهره میگیرند. متأسفانه آقای گرنی فرصت کافی برای شرح دادن همهی این ۶ عامل نداشته و تنها به بیان راهکار اجرا کردن عامل اول یعنی ناخوشایند را خوشایند ساختن پرداخته است. این راهکار “مرتبط کردن آدمها با پیامدهای انسانی یا اخلاقی کارشان” از طریق “داستانگویی” است. مثال جالبی هم در این زمینه مطرح شده: آزمایشی در زمینهی تمایل برای پرداخت مالیات انجام شده که در آن سه پیام مختلف روی فرمهای اظهارنامه برای تشویق آدمها به پرداخت مالیات نوشته شده:
- برای نپرداختن مالیات جریمه خواهید شد!
- مالیات پرداختی شما برای … صرف خواهد شد؛
- با پرداخت مالیات، شما جزو ۸۰ درصدِ کل جمعیت مؤدیان میشوید که مالیاتشان را پرداخت کردهاند.
خوب فکر میکنید کدام پیام موفقترین بوده است؟ سومی که طبق آن اگر مالیات پرداخت نکنید، جزو اقلیت خلافکار جامعه خواهید بود!
نکتهی آخر سخنرانی آقای گرنی: کسانی که برای تغییر عادتهای خودشان (مثل اعتیاد به سیگار) از این ۶ عامل تأثیرگذاری بهره گرفتهاند، احتمال موفقیتشان ۴ برابر شده و برای تغییر سطح سازمانی نتایج بسیار چشمگیرتر بوده: احتمال موفقیت با استفاده از عوامل ۶ گانه، ۱۰ برابر شده است!