لینک‌های هفته (۴۸۴)

به‌نظر می‌رسد دیگر تا مدت زمانی به‌طول حداقل یک یا دو سال باید با «کرونا» هم‌زیستی کنیم. بنابراین خواهش برادرانه‌ی من از شما مخاطبین عزیز گزاره‌ها این است که اگر واقعا لازم است، با احتیاط از خانه خارج شوید، به مهمانی و دورهمی‌های غیرضروری نروید و دستورات بهداشتی به‌ویژه ماسک زدن و ضدعفونی کردن وسایل‌تان را کاملا جدی بگیرید!

لینک‌های هفته از این به‌بعد روزهای شنبه منتشر می‌شوند. ? با کمی (!) تأخیر برویم سراغ قرار هفتگی‌مان.

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. لینک‌‌های منتخب لزوما مربوط به هفته‌ای که گذشت، نیستند. ممکن است بعضی هفته‌ها تعداد مطالب جذاب بیش‌تر از ظرفیت انتشار در پست لینک‌های هفته باشند. این لینک‌ها به‌تدریج در پست‌های بعدی منتشر می‌شوند.
  4. می‌توانید هم‌چنین نکات و اخبار جالبی که در طول هفته آن‌ها را مطالعه می‌کنم در کانال تلگرام وبلاگ گزاره‌ها دنبال کنید. ضمنا پست‌های گزاره‌ها به‌محض انتشار، در کانال وبلاگ هم منتشر می‌شوند.
  5. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

مطالب ویژه:

هر هفته سه مطلب را به‌صورت ویژه برای مطالعه پیشنهاد می‌دهم. این مطالب شامل موضوعات متنوعی علاوه بر کسب‌وکار، مدیریت، اقتصاد، رسانه و فناوری و … هستند و ممکن است فارسی یا انگلیسی باشند:

چین، آمریکا و انتخابات نوامبر (دیپلماسی ایرانی) و همه درباره‌ دلیل جنگ سرد بین آمریکا و چین دچار بدفهمی شده‌اند (دیپلماسی ایرانی)

اَبَرقهرمانان داستان‌های علمی-تخیلی چطور به آینده شکل می‌دهند؟ (آسو)

ناگفته‌های مدیرعامل بهشت زهرا (ایسنا)

زندگی در دوران دنیاگیری (پاندمی): کرونا و دنیای اقتصاد، کسب‌وکار و فناوری:

عصر پول مفت (دنیای اقتصاد)

تسهیل تجارت در عصر کرونا (دنیای اقتصاد)

آثار کرونا بر رشد اقتصادی جهان تا پنج سال آینده جبران نخواهد شد (آی‌بنا)

ایده‌ها و روایت‌هایی در باب زندگی، سلامت و اندیشه:

۵ تفاوت احساس ناراحتی با افسردگی (فرادید)

درخت مهارت‌ها (علی‌اکبر؛ ویرگول)

کمال‌گرایی چگونه سد راه بازدهی شما می‌شود؟ (دیجیاتو)

حافظه قوی‌؛مهارت ناب مدیران عصر دیجیتال (دنیای اقتصاد)

از چرت بعدازظهری غافل نشوید +۷ فایده علمی چرت زدن (سواد زندگی)

Olympian Jim Craig on ‘Preparing to Win’ (Chief Executive)

روایت‌هایی درباره‌ی مدیریت، زندگی سازمانی و کار حرفه‌ای:

نقش سازمان‌ها در شکل‌گیری عادت‌های مفید در کارمندان (وبلاگ مؤسسه‌ی هم‌رو)

چگونه با عارضه یابی سازمانی مشکلات کسب‌وکارها را تشخیص دهیم؟ (وبلاگ مؤسسه‌ی هم‌رو)

سه مهارت طلایی مدیران موفق (دنیای اقتصاد)

۵ ویژگی مهم رهبری کاریزماتیک در هر سازمان و کسب‌و‌کار (بازده)

وقتی همه کارمندها رهبر سازمانی هستند (دنیای اقصتاد)

What to Expect in a Post-Covid Work World (Chief Executive)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی استراتژی، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

۹ گام اساسی در ایجاد یک کسب‌وکار (دنیای اقتصاد)

تسلا آماده تأمین پیشرانه و باتری موردنیاز رقبا است (زومیت) (از جنبه‌ی استراتژی محصول بخوانید.)

با پرسیدن این ۳۹ سوال، نیازهای مشتریان را بهتر بشناسید. (آکادمی فروش)

معرفی کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد! خلقِ نت‌فلیکس و سرگذشتِ معرکه‌‌ یک ایده – نوشته مارک رندولف (یک پزشک)

نوآورترین شرکت‌های جهان در سال ۲۰۲۰ را بشناسید (وبلاگ مؤسسه‌ی هم‌رو)

How to Accelerate Your Business Post-Pandemic (Chief Executive)

اخبار و تحلیل‌های اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایه‌گذاری:

پاسخ به انتقادات از دیدگاه‌های بورسی محمد حسین ادیب(قسمت دوم) (در باب اهمیت تحلیل حساب‌دارانه‌ی شرکت‌ها)

سد «سود» مقابل تورم: نرخ سود بانکی چقدر و چگونه افزایش یابد؟ (دنیای اقتصاد)

دلایل ناکامی‌های نظام برنامه‌ریزی توسعه در ایرانِ عصر پهلوی دوم (دنیای اقتصاد)

دولت چگونه از تله تولید پول جدید گریخت؟ (خبر آنلاین)

خرج زندگی در تیر ۹۹ (دنیای اقتصاد)

Reimagining Capitalism in the Shadow of the Pandemic (HBR)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی فناوری، طراحی محصول، ارتباطات و رسانه:

۱۰ ترند در حوزه تکنولوژی که به محض آغاز پاندمی کووید-۱۹ کلید خوردند (دیجیاتو)

آیا زمان پایان انحصارطلبی و پنهان‌کاری گوگل، فیسبوک، آمازون و اپل رسیده؟ (دیجیاتو) و دو راهی عشق و نفرت؛ نقش اول‌های دنیای فناوری کدام مسیر را انتخاب می‌کنند؟ (دیجیاتو) و فشار کنگره آمریکا روی مدیران عامل شرکت‌های بزرگ در بحبوحه کرونا (پیوست)

درباره یادگیری انتقالی چه می‌دانید؟ (آی‌تی من)

گام تازه مپنا برای ترویج استفاده از خودروهای برقی؛ نصب فراگیر ایستگاه‌های شارژ خودروهای برقی (دیجیاتو)

محققان MIT الگوریتمی با توانایی تشخیص شباهت بین آثار هنری توسعه دادند (زومیت)

How fiction can help us imagine the future (Strategy-Business)
دوست داشتم!
۱

معرکه‌ی اندیشه‌ی فردا

رفتی از چشم‌م و دل محو تماشاست هنوز
عکس روی تو در این آینه پیداست هنوز

هر که در سینه دلی داشت، به دل‌داری داد
دل نفرین شده‌ی ماست که تنهاست هنوز

در دل‌م عشق تو چون شمع به خلوت‌گه راز
در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز

گر چه امروز من آیینه‌ی فردای من‌ست
دل دیوانه در اندیشه‌ی فرداست هنوز

عشق آمد به دل و شور قیامت برخاست
زندگی طی شد و این معرکه برپاست هنوز

لب فرو بسته‌ام از شرم و زبان نگه‌م
پیش چشمان سخن‌گوی تو، گویاست هنوز!

ابوالحسن ورزی

دوست داشتم!
۱

گزاره‌ها (۲۷۶)

هر انسانی همیشه برای تصمیمات‌ش دو دلیل دارد: یک دلیل خوب و یک دلیل واقعی.

جی.پی مورگان

 

دوست داشتم!
۱

حکمت‌ها (۴۵)

با مردم نیکوتر از آن‌چه دوست دارید با شما سخن بگویند، سخن بگویید. (بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۱۵۲)

امام محمد باقر (ع)

***

شهادت باقرالعلوم (ع)، بر دوست‌داران خاندان حکمت و کرامت، تسلیت باد. التماس دعا.

دوست داشتم!
۱

لینک‌های هفته (۴۸۳)

کم‌کم کسب‌وکارها و سازمان‌ها در حال باز شدن هستند. به‌نظر می‌رسد دیگر تا مدت زمانی به‌طول حداقل یک یا دو سال باید با «کرونا» هم‌زیستی کنیم. بنابراین خواهش برادرانه‌ی من از شما مخاطبین عزیز گزاره‌ها این است که اگر واقعا لازم است، با احتیاط از خانه خارج شوید، به مهمانی و دورهمی‌های غیرضروری نروید و دستورات بهداشتی به‌ویژه ماسک زدن و ضدعفونی کردن وسایل‌تان را کاملا جدی بگیرید!

لینک‌های هفته از این به‌بعد روزهای شنبه منتشر می‌شوند. ? با کمی (!) تأخیر برویم سراغ قرار هفتگی‌مان.

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. لینک‌‌های منتخب لزوما مربوط به هفته‌ای که گذشت، نیستند. ممکن است بعضی هفته‌ها تعداد مطالب جذاب بیش‌تر از ظرفیت انتشار در پست لینک‌های هفته باشند. این لینک‌ها به‌تدریج در پست‌های بعدی منتشر می‌شوند.
  4. می‌توانید هم‌چنین نکات و اخبار جالبی که در طول هفته آن‌ها را مطالعه می‌کنم در کانال تلگرام وبلاگ گزاره‌ها دنبال کنید. ضمنا پست‌های گزاره‌ها به‌محض انتشار، در کانال وبلاگ هم منتشر می‌شوند.
  5. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

مطالب ویژه:

هر هفته سه مطلب را به‌صورت ویژه برای مطالعه پیشنهاد می‌دهم. این مطالب شامل موضوعات متنوعی علاوه بر کسب‌وکار، مدیریت، اقتصاد، رسانه و فناوری و … هستند و ممکن است فارسی یا انگلیسی باشند:

ملاقات با آینده ایران (علی صارمیان؛ روزنامه‌ی اعتماد) و تنهایی استراتژیک ایران (دیپلماسی ایرانی) (این دو مطلب را بخوانید حتی اگر دیگر لینک‌های این هفته را نخواندید!)

فیلسوف به‌جای بازی در زمین، می‌کوشد زمین بازی را دگرگون کند (بیژن عبدالکریمی؛ خبرگزاری مهر)

زندگی در دوران دنیاگیری (پاندمی): کرونا و دنیای اقتصاد، کسب‌وکار و فناوری:

چرا همیشه بحران‌ها به اصلاحات ختم نمی‌شود؟

غلبه بر ریسک‌های اقتصادی کرونا با قرارداد کشف پریمیوم (آی‌بنا)

ایده‌ها و روایت‌هایی در باب زندگی، سلامت و اندیشه:

تیک تیک تاریخ (گیتی صفرزاده؛ روزنامه‌ی شرق)

زندگی کردن در عصری که می تواند روح ما را به کشتن دهد (مجله‌ی راه‌رو؛ ویرگول)

اندرزهای خسرو شکیبایی (روزنامه‌ی اعتماد)

چطور با تلاش کمتر به نتیجه بهتری در کارها برسیم؟ (دیجیاتو)

معرفی کتاب قانون پنجاهم کتاب دیگری از رابرت گرین (زومیت)

You Need to Practice Being Your Future Self (HBR)

روایت‌هایی درباره‌ی مدیریت، زندگی سازمانی و کار حرفه‌ای:

ما مرعوبِ ابزاریم (چیزی که حسین سناپور در حوزه‌ی ادبیات نوشته را به حوزه‌های دیگر ـ از جمله مدیریت ـ تعمیم بدهید!)

دیدگاه «هم این و هم آن» به جای «یا این یا آن» در کارآفرینی (تک‌راسا)

اعتماد به کسب‌وکارها با مدیران خوشنام (دنیای اقتصاد)

چگونه رئیس‌تان را راضی نگه دارید؟ (دنیای اقتصاد)

تعهد تحسین‌برانگیز کارکنان به شرکت‌شان (دنیای اقتصاد)

Why Every CEO Is Now A New CEO (Chief Executive)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی استراتژی، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

استراتژی بد: چرا سازمان‌ها از استراتژی گریزان می‌شوند؟ (سید حسین جلالی)

مزیت‌ سازمان‌های بزرگ برای تبدیل دارایی‌های خود به کسب‌وکارهای جدید (دنیای اقتصاد)

عبور از بحران با کمک «سیاست‌های چرخشی» (استراتژی‌های چرخشی شاید عبارت به‌تری باشد.) (دنیای اقتصاد)

بحران‌ها، آدرنالین نوآوری هستند (دنیای اقتصاد)

ارزش پیشنهادی (Value Proposition)، کلید موفقیت کسب‌وکارها (تک‌راسا)

How Spotify and TikTok Beat Their Copycats (HBR)

اخبار و تحلیل‌های اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایه‌گذاری:

خطای تحلیلی فراگیر (دکتر علی سرزعیم؛ دنیای اقتصاد)

تحلیلی بر قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین با نگاهی به نظریه برژنسکی: قدرتمندسازی اقتصادی یا بازدارندگی سیاسی (روزنامه‌ی شرق)

مأمور خط کیست؟ (دنیای اقتصاد)

رازهای معجزه اقتصادی کره جنوبی (روزنامه‌ی شرق)

جایگاه ایران در رقابت صنعتی (دنیای اقتصاد)

Economists explore the consequences of steering technological progress (Economist)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی فناوری، طراحی محصول، ارتباطات و رسانه:

چرا خرید یک تکنولوژی جدید بهتر از اختراع آن است؟ (پیوست)

اسپم‌هایی که برای مدیر عامل کسپرسکی ارسال می‌شود! (آی‌تی آنالیز)

هوش مصنوعی OpenAI تصاویر نصفه را به شکل خودکار تکمیل می‌کند (دیجیاتو)

چرا تحریم تبلیغاتی هم رفتار فیس‌بوک را تغییر نخواهد داد (آی‌تی من)

عینک واقعیت افزوده اپل هر سطحی را به نمایشگر لمسی تبدیل می‌کند (دیجیاتو)

The End of Digital Advertising as We Know It (Knowledge @ Wharton Biz School)
دوست داشتم!
۰

۹ چیزی که به‌تر است همین امروز بپذیریم تغییرناپذیرند!

این‌گونه به‌نظر می‌رسد که تاریخ بشر را همواره کسانی نوشته‌اند که در پی «تغییر دنیا» بوده‌اند: پادشاهان، سرداران جنگی، دولت‌مردان، مدیران و ره‌بران سازمانی، کارآفرینان، دانشمندان، مهندسان، فعالین اجتماعی و … بخشی از سیاهه‌ی فهرستِ آن‌هایی هستند که دنیا و تاریخ بشر را برای همیشه متحول کرده‌اند. در کنار آن‌ها میلیون‌ها قهرمان گم‌نامی هم در طول تاریخ بوده‌اند که نام آن‌ها را نمی‌دانیم؛ ولی نقش آن‌ها هم در تاریخ بشریت، کم از آن گروهی قهرمانان نامی نبوده است. شاید در تاریخ معاصر خودمان بتوانیم از قهرمانان شجاع جنگ تحمیلی‌مان و به‌صورت خاص، نور چشمان‌مان، یعنی شهدا و جانبازان عزیزمان، نام ببریم.

در برابر «تغییردهندگان دنیا» عده‌ی دیگری هم کار خود را «تفسیر دنیا» نامیده‌اند. آن‌ها به‌جای تلاش برای تغییر دنیا ـ که نیازمند شجاعت، توان روحی و روانی و چه بسا توان جسمانی بالا، داشتن شخصیت کاریزماتیک و … است و لزوما در دسترس همگان نیست، روی این‌که این دنیا چیست و چرا هست و چرا نیست و چگونه است و چگونه نیست و ده‌ها «هست و نیست» دیگر تمرکز کرده‌اند. اینان نه‌تنها دنیا و زندگی دوران پیش از خودشان‌ و دوران زندگی‌شان، بلکه اعصار آینده و حتی دنیاهای خیالی‌ را نیز تحلیل و تفسیر کرده‌اند. فیلسوفان، رمان‌نویس‌ها و قصه‌نویس‌ها و شاعران، دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی و اقتصادان‌ها نمونه‌هایی از این گروه هستند که با سلاح فکر و قلم، دنیا را برای آن گروه اولِ‌ «تغییرساز» تفسیر کرده‌اند. آرمان‌شهرها و پاد ـ آرمان‌شهرها، دست‌پخت اینان بوده؛ اگر چه آن‌چه روی زمین پدید آمده، وجود دارد و یا در آینده پیش خواهد آمد، بر پِی و بنیان اندیشه‌ی این گروه توسط آن گروه اولی بنا نهاده شده است.

این را گفتم تا برسم به این‌جا که درباره‌ی یک دغدغه‌ی شخصی‌ام بنویسم: این‌که سال‌ها است در این فکرم که من نه از گروه اول هستم و نه از گروه دوم و در نتیجه چه باید بکنم تا وجدان‌م از این‌که در دوران حیات‌ش کاری برای دنیا و زندگی انسان‌ها نکرده، ناراحت نباشد. بخشی از سرگردانی این سال‌های من، در جستجوی راه یافتن به باشگاه گروه اول بوده (چرا که گروه دوم، حداقل برای من، بسیار دور از دسترس هستند.) دستِ آخر هم به این نتیجه رسیده‌ام که شاید همین که تلاش کنم در حدِ خودم، انسان خوبی باشم، و این‌که زندگی حتی یک نفر را به‌اندازه‌ی ذره‌ای به‌تر کنم، پاسخ این دغدغه‌ی طولانی‌مدت‌م باشد: این‌که من در حدِ توان خودم، تلاش کنم تا دنیا را جای به‌تری برای زندگی کنم؛ گیرم که این تلاش، تنها زندگی چند انسان معمولیِ معدود مثل خودم را به‌تر کند و نه یک گروه بزرگ از انسان‌ها و از آن بالاتر، بشریت و تمام دنیا را!

«معمولی بودن» آن‌قدرها که به‌نظر می‌رسد هم سخت نیست؛ به‌شرط پذیرش آن. با این حال «معمولی بودن» برای خیلی از ما، برچسبی غیرقابل تحمل است که هر جور بتوانیم از زیر بار سنگین‌ش می‌خواهیم فرار کنیم و شاید مهم‌ترین جلوه‌اش انواع نمایش‌هایی باشند که در زندگی هر روزمان برای دیگران بازی می‌کنیم (و در دوران رسانه‌های اجتماعی حتی از سطح نمایش هم فراتر رفته‌اند و تبدیل به بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت خیلی از ما شده‌اند.) نمایش‌هایی که در آن، منِ معمولی، یک ابرقهرمان بزرگ هستم که به‌‌جنگ «آسیاب‌های خیالی» می‌روم و بر آن‌ها پیروز می‌شوم. نمایش‌هایی که در آن‌ها، منِ یک لاقبا، انسانی زیبا و ثروت‌مند و فارغ از کلیشه‌های ساده‌ی زندگانی انسان‌های معمولی، تصویر می‌شوم. و بدترین نمایش‌ها از نظر من، آن‌هایی هستند که در آن فرد، خود را قهرمان اجتماعی و اخلاقی قلمداد می‌کند و کنشِ ساده‌ای چون پست کردن چند محتوای ساده در شبکه‌ی اجتماعی را مبارزه‌ای تاریخی می‌داند که بشریت برای این کار، به آدمِ داستان ما مدیون است و این‌جا است که نه‌تنها می‌شود وجدان و جنبه‌ی اخلاقی درونی را گول زد، بلکه فرد این اجازه را دارد که با تبختر، از  فرازِ برجِ عاجی که در آن لمیده است، «انسان‌های معمولی» را به سخره بگیرد.

با این حال هنوز کورسوی امیدی در این دنیا به ما انسان‌های معمولی چشمک می‌زند. این‌که هنوز هنوز هم انسان‌هایی پیدا می‌شوند که با تمامِ وجودشان ـ و به‌دور از نمایش‌های پر زرق و برق ـ برای به‌تر کردن زندگی خودشان و انسان‌های معمولی دیگری چون خودشان، می‌کوشند. انسان‌هایی که نه وقتی برای «تفسیر دنیا» دارند و نه تاب و توانی برای «تغییر دنیا»، بلکه تمامی آن‌چه دنبال‌ش می‌کنند، این است که خودشان به‌قول گاندی بزرگ، بخشی از تغییری باشند که آرزو دارند روزی جهان را درنوردد. نخبگان این گروه، نهایتا یکی از افراد گروه «تغییردهندگان دنیا» خواهند بود؛ اما اغلب آن‌ها همان قهرمانان گم‌نامی هستند که کسی آن‌ها را نمی‌شناسد و در آینده هم به‌یاد نمی‌آورد. و من همیشه دوست داشته‌ام یکی از اعضای این گروه باشم؛‌ آن‌هایی که فارغ از رسیدنِ به مرادِ دل‌شان در زندگی فردی و اجتماعی، به‌قدر وسع‌شان کوشیده‌اند …

این آدم‌های معمولی، نه‌تنها محدودیت توان خودشان برای تحول‌آفرینی در جهان پذیرفته‌اند، بلکه این را هم پذیرفته‌اند که خیلی چیزها در دنیا وجود دارند که نمی‌توان آن‌ها را تغییر داد. پس به‌تر است همین امروز بپذیریم تغییرپذیر نیستند و به‌جای آن، وقت و انرژی‌مان را صرف تغییرات دیگر زندگی کنیم:

  1. تو برای همیشه زنده نخواهی نماند؛ زندگی همین امروز است، پس به‌امید آینده، به تأخیرش نیانداز!
  2. هیچ‌وقت نمی‌توانی همه را راضی کنی. پس برای رضایت دیگران زندگی نکن!
  3. زندگی رقابتی برای پیروز شدن در برابر دیگران نیست. پس به‌جای این‌که برای جلو زدن و برتری برابر دیگران تلاش کنی، خیلی ساده زندگی‌ات را بکن!
  4. کینه داشتن باعث رنج و درد خودت می‌شود و هیچ تأثیری بر زندگی آن دیگری ندارد!
  5. نمی‌توانی این‌که دیگران چگونه فکر می‌کنند را تغییر دهی. پس بپذیر که دیگران می‌توانند مانند تو فکر نکنند.
  6. دیروز تمام شد و نمی‌توانی آن را بازگردانی تا دوباره زندگی کنی. امروز، دیروزِ فردا است.
  7. جهان را نمی‌تونی کاملا زیر و رو کنی. پس مگر این‌که زیاده از حد شجاع یا دیوانه یا ابرانسان باشی، تغییر دنیا را به آن‌هایی واگذار کن که توان‌ش را دارند.
  8. ریشه‌های‌ت و آن جهانی که به آن متعلق هستی را نمی‌توانی تغییر دهی، حتی اگر به‌ترین بازیگرِ نمایش زندگی باشی. چرا؟ چون خودت که می‌دانی کیستی!
  9. چیزی که از دست داده‌ای برای همیشه از دست رفته است. پذیرشِ فقدان، سخت‌ترین کار دنیا است. اما چاره‌ای هم وجود ندارد.

پذیرشِ این محدودیت‌ها ما را شاید بیش از گذشته تبدیل به یک «انسان معمولی» کند؛ اما تجربه‌ی شخصی‌ام می‌گوید که حتی پذیرش یکی از این‌ها هم باعث می‌شود تا بار بزرگی از دوش من برداشته شود تا بتوانم در این دورانِ محنت و رنج و اضطراب روزافزون، لحظه‌ای «بار سنگین هستیِ ناشی از انسانِ کامل و اکمل بودن» را به‌کناری بنهم و نفسی از روی آسودگی بکشم. 🙂

دوست داشتم!
۱۰

مقاله‌ی هفته (۱۰۲): ۹ گزاره‌ی احتمالا معتبر درباره‌ی «آینده»

«زندگی منشوری است در حرکت دوار!» این جمله‌ی عجیبِ تیتراژ ابتداییِ سریال هانیکو (داستانِ زندگی) سال‌ها است که در ذهن من به‌شکل عجیبی ماندگار شده است و هر چقدر که از زندگی می‌گذرد، می‌بینم که چقدر ساده اما گویا «داستانِ زندگی» را توصیف کرده است.

این روزها در نیمه‌ی دوم سال اول از دهه‌ی ۲۰۲۰ میلادی به‌سر می‌بریم و به‌زودی دهه‌ی جدید و در واقع قرن جدیدِ شمسی هم از راه خواهد رسید. در همین دو هفته‌ی گذشته که اشاره به رسیدن سال‌گرد فینال‌های جام جهانی دهه‌های گذشته را در رسانه‌های ورزشی می‌دیدم، به این فکر می‌کردم که سرعتِ گذر زندگی خیلی بالاتر از آن چیزی است که فکرش را می‌کنیم؛ هر چند که این یک سالِ‌ اخیر، خودش به‌اندازه‌ی چند دهه برای ما ایرانی‌ها طول کشیده و البته دنیا هم با «بحران کرونا» هم‌درد ما شده است. 🙂

بحران‌های عجیب و غریب و البته مصیبت‌واری که با آن‌ها مواجه شده‌ایم یا هنوز هم در درون آن‌ها قرار داریم، در کنار مشکلات عدیده‌ی اقتصادی کشور و چالش‌های روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه‌ای که هستی هر یک از ما را تحت تأثیر خود قرار داده‌اند، «روزمرگی» این روزها نه‌تنها «انتخاب» نیست، بلکه چه‌ بسا یک «ضرورت» باشد. اما این‌ها دلیل نمی‌شوند که به «آینده» نیاندیشیم و برای آن برنامه‌ریزی نکنیم و اقدامی انجام ندهیم. حتی در این «دوران فطرت» هم آینده، احتمالا تنها دارایی واقعی هر یک از ماست؛ چه به‌عنوان فرد و چه به‌عنوان مدیر یک سازمان و کسب‌وکار. این روزها که «بورس» و «سرمایه‌گذاری» جزو کلیدواژه‌های عادی جامعه شده‌اند، شاید فکر کردن به سرمایه‌گذاری روی «آینده» هم قمار بدی نباشد و حداقل به ریسک‌ش بیارزد. 🙂 اما چگونه؟ مقاله‌ی این هفته به این موضوع اختصاص دارد.

رابرت تاکر در فوربس، مقاله‌ای منتشر کرده با عنوان «۱۳ اصلِ راه‌نما برای مواجهه با دهه‌ی پیشِ رو» که از عنوان‌ش می‌شود محتوای‌ش را حدس زد. در ادامه مروری کوتاه دارم بر اصولِ پیشتهادی ایشان. تاکر در ابتدا بر این نکته تأکید می‌کند که «در دهه‌ی پیشِ رو، کسب‌وکارها و ره‌بران‌شان براساس میزان موفقیت‌شان در پیش‌بینی و واکنش خلاقانه به تغییرات سریع دنیای پیرامونی، رشد می‌کنند یا زمین می‌خورند.» (تاکر مقاله‌اش را زمانی نوشته که از «کرونا» خبری نبوده و‌ حالا داستان‌های ناشی از این ویروس منجوس را هم به تغییرات سریعی که دو دهه است تبدیل به ذات محیط پیرامونی سازمان‌ها و انسان‌ها شده است، اضافه کنیم؛ به‌ویژه تأثیرات بسیار عجیب آن بر تنش‌های ژئوپلیتیکی و روابط بین کشورها.)

حال می‌توانیم به‌سراغ ۱۳ اصل پیشنهادی تاکر برای «پیش‌بینی و واکنش خلاقانه به تغییرات سریع» برویم؛ البته من در شرح ایده‌های او، بعضی ایده‌ها را ترکیب کرده‌ام و نهایتا به این «۹ گزاره‌ی احتمالا معتبر درباره‌ی آینده» رسیدم:

۱- یک سامانه‌ی هشدار سریع ایجاد کنید تا از تغییرات در حال وقوع، جا نمانید: مطالعه‌ی روزمره‌ی اخبار و تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های کارشناسان و متخصصان در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی فرهنگی نه‌فقط برای مدیران کسب‌وکارها و بورس‌بازان، بلکه برای تمام ما ضروری است! البته نباید این نکته‌ی مهم را هم از نظر دور بدارید که لازم است رژیم داده‌های ورودی ذهن‌تان را پالایش کنید: بخش بزرگی از داده‌های ورودی ذهن ما واقعا به‌هیچ کارِ زندگی و شغل و کسب‌وکار و از همه مهم‌تر، آینده‌مان، نمی‌آیند. تلاش کنید درصد داده‌های مفید ورودی ذهن‌تان را با مطالعه و پرسش‌گری و مشاهده‌ی متمرکز و هوش‌مندانه و هدف‌مند، حداکثر کنید.

۲- مانند «آینده‌نگارها» فکر کنید: آینده‌نگاری یک رشته‌ی علمی است؛ اما هر یک از ما با بررسی روندهای تغییرات در حوزه‌های مختلف می‌تواند الگوهای نهفته در پسِ آن‌ها را کشف کند و پیش‌بینی‌هایی در مورد آینده داشته باشد. به‌دنبال نیروهای پیش‌ران مؤثری بگردید که آینده را شکل می‌دهند تا خودِ آینده را بتوانید پیش‌بینی کنید. خبر خوب این است که قدرت پیش‌بینی با تمرین و مطالعه افزایش می‌یابد: پس از این‌که غلطْ پیش‌بینی کنید، نترسید!

۳- هنرِ وصل کردن نقطه‌ها را به‌دست بیاورید: پازل که درست کرده‌اید؟ رویدادها و روندهای دنیای واقعی هم پازلی نامشهود را می‌سازند که با به‌قول «هکتور پوآرو» به‌کارگیری «سلول‌های خاکستری مغز» می‌توانید آن‌ها را به یکدیگر وصل کنید و از دلِ آن‌ها، یک تصویرِ بزرگ‌تر و جامع‌تر از آن‌چه در دنیای اطراف‌تان می‌گذرد به‌دست بیاورید. این تصویر را کم‌تر کسی می‌بیند و چون آینه‌ای است که آینده‌های احتمالی را به ذهن شما باز می‌تاباند.

۴- برای بهره‌گیری از روندهای در حال ظهور (تغییراتی که کم‌کم در حال رخ دادن هستند)، راه‌کارهای خلاقانه‌ای داشته باشید: فرقی نمی‌کند فرد باشید یا شرکت، فرصت‌ها و تهدیدها‌ی آینده روی زندگی همه‌ی ما تأثیرگذارند!

۵- هر اقدامِ امروز، گوشه‌ای از فردا را می‌سازد: به‌همین شکل می‌توان گفت که هر بی‌عملی امروز هم گوشه‌ای از فردا را می‌سازد؛ منتها گوشه‌ای شکسته که پازل فردا را ناقص و بی‌مصرف خواهد ساخت.

۶- هیچ چیزی در زیرِ این گنبدِ کبود، تازه نیست: قبل از من و شما هم بسیاری از آدم‌ها در دورانِ تغییرات عظیم تاریخ‌ساز، زیسته‌اند. بعضی‌های‌شان برنده شده‌اند و خیلی‌های‌شان بازنده. این‌که برنده‌ها چه دیده‌‌اند و چه کرده‌اند و بازنده‌ها چه ندیده‌اند و چه نکرده‌اند، می‌تواند مسیرِ حرکت رو به آینده را شفاف‌تر سازد. مطالعه‌ی مستمر زندگی‌نامه‌ها و کتاب‌ها و مقالات تحلیلی در مورد کسب‌وکارها و سازمان‌ها و همین‌طور کتاب‌های تاریخی را از دست ندهید. و البته نباید فراموش کنید که از نظر علمی ثابت شده که در اقتصاد و اجتماع و سیاست، «چرخه‌هایی» وجود دارند که به‌صورت پیاپی، عوامل تأثیرگذار بر و نیروهای

۷- رؤیاهای بزرگی داشته باشید و بزرگ فکر کنید: هیچ کسی جز خودِ شما حد بالای رؤیاها و افکارتان را تعیین نمی‌کند! حرف از «قانون جذب» نیست: رؤیا و فکر بزرگ، انگیزه‌ی بزرگ ایجاد می‌کند تا تمامِ وجودمان را وقفِ رسیدن به آن‌ها کنیم.

۸- هر عملی را عکس‌العملی است، نامساوی و در جهت‌های متفاوت: دنیا و زندگی، نتیجه‌ی تصمیمات و عمل‌کردهای تعداد زیادی انسان با افکار و انگیزه‌ها و قابلیت‌های مختلف است. مردم چیزی را که نفهمند یا دوست نداشته باشند، پس می‌زنند. پس حواس‌تان باشد که هر تغییری که آغاز شد و هر نیرویِ پیش‌ران تحول که به راه افتاد، لزوما قرار نیست به نتیجه برسد!

۹- خودتان را به چالش بکشید و زیر و رو کنید: در این دنیای به‌شدت در حالِ تغییر، طبیعتا ما و کسب‌وکار و سازمان‌مان هم نمی‌توانند تغییر نکنند. هر چند تغییر، سخت‌ترین کار دنیا است. اما همان‌طور که اندی گروو، مدیرعامل افسانه‌ای اینتل، جایی گفته بود، «تنها بی‌پروایان پایدارند»: آینده از آنِ کسانی است که توانایی شکستنِ‌ تصویر ذهنی‌شان را در مورد خودشان و دنیا دارند و می‌توانند با بازانگاری و بازآفرینی، خود را با زندگیِ در دنیایی که «بتِ عیاِرِ هزار چهره» به‌ترین توصیف برای‌ش است، تطبیق بدهند. برنده‌های دهه‌ی آینده کسانی هستند که در هر لحظه از مسیرِ خطیِ رو به پیش‌رفتِ زمان، می‌دانند که دنیای آن لحظه، چیست و چگونه است و درک می‌کنند که با بهره‌گیری از این آگاهی، می‌توانند چه ارزش منحصر به‌فردی را خلق کنند و در برابرش از دنیا چه انتظاری دارند.

تاکر معتقد است که در دهه‌ی پیشِ رو، آینده نیست که اهمیت دارد؛ بلکه نحوه‌ی مواجهه با آینده و تطبیق خود با تغییرات محیطی است که تعیین‌کننده است. و به‌گمانم موجزتر و درخشان‌تر از این، نمی‌توان گزاره‌ای را درباره‌ی آینده گفت!

بگذارید در پایان، این نکته را هم اضافه کنم که از نظر من، تمامِ این متن دارد در مورد معنادار بودن استراتژی و مفاهیم مرتبط‌ش در عصری حرف می‌زند که «استراتژی، مْرده است» شعارِ مشترک بسیاری از مدعیان «عصر جدید مدیریت» شده است. واقعیت این است که استراتژی بیش از هر زمانی زنده است؛ اما شکلِ تفکر و پردازش آن به‌صورت بنیادین زیر و رو شده است. در نوشته‌های بعدی در این مورد بیش‌تر توضیح خواهم داد.

دوست داشتم!
۱۱

حکمت‌ها (۴۴)

حاجت‌ها با امیدوارى خواسته مى‌شود و با قضاى الهى نازل مى‌شود و عافیت، بهترین عطاست. (میزان الحکمه؛ ج ۳؛ حدیث شماره : ۲۰۰۰۴۶۰۸)

امام جواد (ع)

***

شهادت جوادالائمه (ع)، بر عاشقان خاندان نور و حکمت، تسلیت باد. التماس دعا.

دوست داشتم!
۴

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۹۴): تا نپنداری که عاشق، در پیِ چون و چراست …

«از همان زمان کودکی و به‌خاطر جثه‌ی ریزی که داشتم تردیدهای زیادی نسبت به من وجود داشت … اما من هرگز در مورد خودم تردید نداشتم. برای من مهم نبود دیگران چه می‌گویند و من رؤیاهای خودم را داشته و همیشه به جلو نگاه می کردم و شک نداشتم که به آن‌ها دست پیدا می‌کنم. هیچ‌کس موفقیت را به شما هدیه نمی‌دهد و همه چیز با تلاش فراوان حاصل می‌شود. وقتی جوان بودم به تیمی در بوسنی قرض داده شدم و یک سال بعد راهی بهترین تیم کرواسی یعنی دینامو زاگرب شدم؛ اما در ادامه و حتی زمانی که  به تاتنهام هم محلق شدم تردیدهایی در موردم وجود داشت. این انتقادات باعث قوی‌تر شدن من شد و من باید از رئال مادرید به‌خاطر اعتمادی که به من داشت تشکر کنم. اما این‌جا نیز در ابتدا به من اعتقاد نداشتند و گوش کردن به صحبت افرادی که معتقدند من به اوج نمی‌رسم، تبدیل به بخشی از زندگی من شده است.» (لوکا مودریچ؛ این‌جا)

«امروز می‌توان گفت که موفقیت در فوتبال به خیلی عوامل بستگی دارد. در فوتبال اسپانیا می‌توانید یک هفته قهرمان باشید و هفته‌ی دیگر شما را تا حد یک احمق پایین می‌کشند. من نه تحت تأثیر اغراق‌ها قرار می‌گیرم و نه روحیه‌ام با انتقادات پایین می‌آید و فکر می‌کنم، رمز موفقیت‌م نیز همین مسئله باشد.» (تونی کروس؛ این‌جا)

در موفقیت‌های رئال مادرید در طول ۶ سال گذشته، فارغ از هر حرف و حدیثی، قطعا زوج مودریچ ـ کروس یکی از عوامل اصلی بوده است. هافبک‌هایی باهوش و با تکنیک، که نبض تپنده‌ی تیم را در دست خود دارند و به بازی سایر بازیکنان، شکل و نظم می‌بخشند. قطعا رسیدن تیم‌‌های ملی آن‌ها به فینال دو جام جهانی پیاپی (کروس در ۲۰۱۴ و مودریچ در ۲۰۱۸) بدون حضور این دو نفر، خیلی خیلی سخت‌تر از مسیری می‌شد که در واقعیت طی کردند. بنابراین این‌که راز موفقیت آن‌ها به‌عنوان دو بازیکن بسیار موفق چه بوده، احتمالا سؤال بسیار جذابی است و این‌که از زبان خود آن‌ها پاسخ این سؤال را بشنویم هم ماجرا را جذاب‌تر می‌کند.

پاسخ هر دو نفر را در بالا خواندید. 🙂 مثل تمامی انسان‌های بسیار موفق دیگر، آن‌ها هم راز موفقیت عجیب و غریبی ندارند و می‌توان آن را در «سه کلمه» خلاصه‌ کرد:

۱- رؤیا: اساسا بدون داشتن رؤیا مگر می‌شود به‌حرکت درآمد و به‌سوی تعالی حرکت کرد؟ پس همه چیز با رؤیا شروع می‌شود؛ رؤیایی که با تمام وجود آن را بخواهی و حاضر باشی در مسیر آن، هر سختی و مرارتی را تحمل کنی. و نباید فراموش کرد که رؤیاها شخصی‌ترین دارایی هر انسانی محسوب می‌شوند که باید، باید و باید توسط خود او تعریف و تفسیر شوند، فارغ از این‌که دیگران از فرد چه می‌خواهند یا در وی، چه پتانسیلی می‌بینند. هر کدام از ما باید بداند از این دنیا چه می‌خواهد (و به‌گمانم حتی دانستن این‌که چرا این چیزها را از دنیا می‌خواهد هم آن‌قدرها مهم نیست!) فکر می‌کنم در رؤیابینی نباید خودمان را محدود هم بکنیم: رؤیاها نباید به داشته‌ها و توانمندی‌های امروزمان محدود شوند. رؤیا دستاورد یا حسی است در آینده که من می‌خواهم‌ش، بدون هیچ قید و محدودیتی!

۲- دست‌ به‌کار شدن: وقتی رؤیاهای‌مان مشخص شدند، دیگر زمانِ به‌راه افتادن است. به راه افتادن هم نیاز به تهیه‌ی ساز و برگ آن‌چنانی ندارد؛ دل به دریا زدن و شروع هر کاری که از دست‌ت برمی‌آید، مهم‌ترین نقطه‌ی شروع است و ترسیدن و به‌تعویق انداختن کارها برای یافتن ره‌توشه‌ی مناسب، تنها باعث می‌شود تا زمان پذیرش شکست و تسلیم شدن، به‌جلو بیافتد! بنابراین: هر کاری که از دست‌ت برمی‌آید را همین الان انجام بده! البته طبیعتا شروع کردن یک چیز است و ادامه دادن چیز دیگر و این موضوعی است که سر جای خودش، در مورد آن بسیار نوشته‌ام.

۳- عزت‌نفس: در مسیرِ سنگلاخِ رفتن به‌سوی رؤیاها، دست‌اندازها و خارهای بسیاری وجود دارد که انسان را خسته می‌کنند و البته این‌جا هم نباید «حرفِ مردم» را فراموش کرد. «نمی‌شود»، «نمی‌توانی» و «نمی‌گذارند» سه کلیدواژه‌ی اصلی هستند که آشنای نزدیک گوش هر کسی هستند که به‌ راه افتاده باشد. اما وقتی بپذیری رؤیایی داری که با تمام وجودت می‌خواهی به آن برسی و البته با تمام وجودت برای رسیدن به آن می‌کوشی، چه باک از حرف و بهانه‌های زمین و زمان؟ تنها باید بپذیری که وجودِ ارزش‌مندی داری و این وجودِ ارزش‌مند، شایسته‌ی رسیدن به رؤیاهایی است که دارد.

من همیشه فکر کرده‌ام که این بخش از غزلی عاشقانه از زند‌ه‌یاد حسین منزوی (که عنوان این پست هم برگرفته از همین غزل است)، چقدر زیبا و در اوج کمال، داستان جویندگان و پویندگان راه تعالی را روایت می‌کند؛ همان‌ها که با مددجویی از پروردگار بزرگ و مهربان، در سخت‌ترین و تاریک‌ترین روزهای زندگی و دنیا، «راهِ رفتن تا رسیدن» را در پیش می‌گیرند و حتی اگر در ظاهر هم به رؤیاهای‌شان نرسند، دنیای درونی‌شان را وسیع‌تر و سرسبزتر می‌سازند:

عشق گاهی اوج را، تا خاک پایین می‌کشد
عشق گاهی خاک را، تا اوج بالا می‌برد

من کی‌ام؟ ای عشق! آهویی که شیرش می‌درد؟
یا نه، تیهویی که سوی قاف، عنقا می‌برد؟

قطره‌ی بارنده که‌ا‌ش، توفنده دریا می‌خورد؟
ذره‌ی چرخنده که‌ا‌ش، خورشید رخشا می‌برد؟ …

می‌توانم بود ــ حتّی «جلجتا» گر مقصد است ــ
آن «مسیحایی» که بر دوش‌ش چلیپا می‌برد

دوست داشتم!
۰
خروج از نسخه موبایل