همیشه شکستهایی را که به آدم یادآوری میکنند کیست و کجاست و با امکانات و تواناییها و محدودیتهایاش باید چه انتظاری از زندگی داشته باشد دوست داشتهام؛ اما چه میشود کرد که اغلب شکستها از گونهای دیگرند …
وقتی تو نیستی …
امروز دوم اردیبهشت ماه، سالروز تولد شاعر دلتنگیها و عاشقانهها قیصر امینپور است؛ شاعری که در میان شاعران معاصر بیشترین دلبستگی را در من ایجاد کرده است. کسی که هر چند عمر کوتاه او حسرت همیشگی را بر دل دوستداراناش گذاشت؛ اما آثارش آن چنان زیبا و دلانگیزند که گذشت زمان هیچگاه آنها را و یاد خود قیصر را کهنه نخواهد کرد.
به مناسبت این روز قطعهای از شعرهایاش را با صدای زیبای خودش از آلبوم فاصله دکتر محمد اصفهانی تقدیمتان میکنم. روحاش شاد و یادش گرامی باد.
گوگل ریدر چگونه فیدهای صفحه اول را انتخاب میکند؟
گوگل ریدر را که میشناسید؟ سرویس فوقالعاده گوگل برای خواندن خوراک سایتها و وبلاگها که این روزها با ویژگیهای اجتماعیاش ـ به خصوص قابلیتهای به دوستیابی، اشتراکگذاری نوشتهها و کامنتگذاری ـ حسابی علاوه بر کارکردهای معمولاش حسابی دارد جای شبکههای اجتماعی فیلتر شده در ایران ـ بهویژه فیسبوک ـ را میگیرد. در مورد این سرویس نکات جالبی به نظرم میآید که بعدا در مورد آنها بیشتر خواهم نوشت.
اما موضوع این پست همان سؤالی است که عنوان آن است. این سؤال مدتها است برای من بهعنوان یکی از عشاق و معتادان این سرویس فوقالعاده گوگل مطرح است که بر چه اساسی فیدهایی که در صفحه اول نمایش داده میشوند توسط گوگل ریدر برگزیده میشوند؛ چون دقیقا با یک تولرانس کم همان وبلاگها و سایتهایی را که من میخواهم حتما از بهروز بودنشان با خبر باشم همیشه درصفحه اولام دیده میشوند. برای پیدا کردن پاسخ این سؤال اول وب فارسی و انگلیسی را گشتم و جوابام را نیافتم. بنابراین آستینهایام را بالا زدم و در یک دوره زمانی چند ماهه رفتار گودرم را زیر نظر گرفتم تا ببینم چه اتفاقی دارد میافتد. خوب حالا نتایج مطالعات (!) خودم را در اینجا منتشر میکنم.
به نظر میرسد گودر براساس سه معیار فیدهای صفحه اول را انتخاب میکند:
۱- فرکانس مطالعه یک فید توسط شما: طبیعی است که وقتی شما به وبلاگ یا سایتی علاقه دارید بیشتر به آن فید مراجعه میکنید. بنابراین هر چقدر تعداد مراجعات شما به یک فید در یک بازه زمانی (احتمالا ماهانه؛ حدسام این است که شاید دقیق نباشد) بیشتر باشد، احتمال راه یافتن آن فید به صفحه اول بیشتر است.
۲- زمان اضافه شدن یک فید به گودر شما: وقتی یک فید جدید را به گودرتان وارد میکنید؛ فرض بر این گذاشته میشود که شما آن فید را دوست دارید. بنابراین تا حدود یک هفته (این یکی را مطمئنام!) بهروز شدن آن فید در صفحه اول نمایش داده میشود و اگر شما در آن یک هفته به آن فید التفات بفرمایید، گودر آن فید را در دسته فیدهای شماره یک (فیدهای مورد علاقه شما) طبقهبندی میکند.
۳- فرکانس بهروز شدن فید: هر چقدر فید با فاصله زمانی کمتری (یا به عبارت بهتر سرعت بیشتری) آپدیت شود، گودر فرض را بر اهمیت بیشتر آن فید میگذارد و آن را در صفحه اول نمایش میدهد. البته این در صفحه اول ماندن در صورت تداوم مییابد که آن فید پرآپدیت (!) برای شما هم به همان اندازهای که گودر فکر میکند، مهم باشد!
خوب دانستن این الگوریتم به چه دردی میخورد؟ متأسفانه گوگل این امکان را به کاربران نداده که خودشان فیدهایی را که میخواهند در صفحه اصلی نمایش داده شوند، انتخاب کنند. بنابراین یک راه خوب برای از دست ندادن بهروز شدن وبلاگها و سایتهای مورد علاقهمان ـ مخصوصا وقتی گودر شلوغی داریم که صدها فید را در بر میگیرد ـ تغییر فرکانس مراجعهمان به فید آنها است.
پینوشت ـ بعد از نوشتن این پست از طریق کامنت یک دوست ناشناس فهمیدم که اتفاقا گوگل این امکان را فراهم کرده که فیدهای صفحه اول را انتخاب کنیم. اگر وارد صفحه تنظیمات گودر شوید و در همان تب اول ـ یعنی Preferences ـ در قسمت Start Page میتوانید تعیین کنید که کدام پوشه (یعنی همان پوشههایی که فیدهایتان را در آن دستهبندی کردهاید) بهعنوان صفحه اول نمایش داده شود. اگر Home را انتخاب کنید، این پست همچنان معنادار است؛ ولی میتوانید فیدهای مورد نظرتان را در یک پوشه خاص جمع کنید و آن را بهعنوان صفحه اول برگزینید! من که خودم Home را تغییر نمیدهم!
چگونه یک رئیس بد را تحمل کنیم؟
احتمالا همه ما در زندگی کاریمان با رؤسای بد روبرو شدهایم؛ کسانی که انگار زاده شدهاند برای اذیت و آزار قشر مظلوم کارمندان و کارشناسان بیپشت و پناه! یک رئیس بد لزوما یک آدم اخموی بداخلاق نیست. در واقع میتوان گفت عموما یک رئیس بد یکی یا چند تا از ویژگیهای زیر را دارد:
- علاقه شدیدی به کنترل کردن آدمهای زیر دستاش دارد و نمیخواهد به آنها در کارشان آزادی بدهد؛
- رفتاری زشت و زننده دارد؛
- کارهای محوله به زیردستاناش را با شیوهای پرخاشگرانه عوض میکند؛
- به شیوهای سرد، با حفظ فاصله و غیردوستانه با دیگران رفتار میکند؛
- تصویر شما و سازمان را در ذهن دیگران خراب میکند؛
- کممایه و ضعیف است؛
- ساکت نمیشود! (وای وای وای از این یکی!)
- برای شغلی که در آن قرار گرفته یا چالش پیش رو آدم مناسبی نیست.
حالا اگر با رئیس بدی مواجه شدیم چه بکنیم؟ شاید اولین راهحل این باشد که سازمان را ترک کنیم و ترجیح بدهیم از دست جناب رئیس فرار کنیم! اما از آنجایی که خیلی از رئیسها شبیه هم هستند و البته آمار رؤسای بد هم در “مملکتی که داریم” کم نیست؛ شاید خیلی وقتها فرار کردن باعث بدتر شدن وضع شود! بنابراین بهتر است برخی تکنیکها و تاکتیکهای مواجهه و مدیریت رؤسای بد را یاد بگیریم تا در جای خودش از آنها بهره بگیریم:
- صبر و حوصله و سعه صدر خود را بالا ببرید! (خدا کمکتان کند!!!) نگذارید مسائل بیاهمیتی مثل رفتار جناب رئیس شما را درگیر خود کند. شما که بر مبنای سوابق او میدانید در اغلب موقعیتها چطور رفتار خواهد کرد چرا در عمل عصبانی و شگفتزده میشوید؟
- حجم مناسبی از اطلاعات را با کیفیتی مناسب فراهم کنید که واکنشهای نامطلوب را کاهش دهد؛
- روی همکاریهایی که میتوانید انجام دهید و تفاوتهایی که میتوانید در کار ایجاد بکنید تمرکز کنید (البته یادتان باشد این کار را با شیوهای انجام دهید که رئیستان سوء استفاده نکند و کارتان سختتر نشود!)
- خودتان را با درک این موضوع که همان قدر که شما رفتار بد او را میشناسید، بقیه هم از بدرفتاری او خبر دارند، راحت کنید! این جور چیزها پنهان نمیمانند. اما اگر دیگران رفتارهای جناب مدیر را مسئلهساز نمیدانند، آن وقت نتیجه بگیرید که واقعا اشکال از محل کارتان است و بهتر است همان گزینه “فرار” را در برابر “قرار” برگزینید!
- روشی را برای لذت بردن از کارهایی که انجام میدهید بیابید. اگر اجازه بدهید که رفتار بد رئیستان روی شور و شوق، تمرکز و روحیه شما تأثیر منفی زیادی بگذارد، باید کمکم به فکر “نقشه ب” باشید. و حتی اگر تصمیم گرفتید به دنبال کار دیگری بگردید، تا وقتی که کار جدید را پیدا کنید راحت و خوشحال باشید و از کارتان لذت ببرید.
موفق باشید!
درس هایی از شرکت Infosys
مطلبام بهعنوان نویسنده مهمان وبلاگ امیر مهرانی عزیز درباره شرکت اینفوسیس هند.
رشد
انگیزه رشد کردن، “خود مهم بینی” است! (شاید هم برعکس!)
در جستجوی رحمت و راه نجات …
بعضی وقتها دیدن و خواندن حتی یک جمله کوتاه میتواند حسابی آدم را بشکند و چه زیبا است که آن عامل شکستن، آیهای از کتاب رحمت باشد …
امروز اتفاقی جایی این آیه بینظیر را دیدم؛ دعایی از زبان “اصحاب کهف” خطاب به خدای بزرگ: “ربنا آتنا من لدنک رحمه و هیئ لنا من امرنا رشدا” (پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!)
نمیدانم چرا این آیه شریف و این دعای زیبا حسابی دلام را شکست و زیباییاش دلام را بد ربود. شاید به این دلیل که محتوای آن همان چیزهایی است که این روزها در زندگیام به شدت به آنها نیازمندم!
خدایا رحمت و راه نجاتات را از ما دریغ نفرما!
در ستایش سکوت
خیلی وقتها سکوت پرده زیبایی است که روی زشتیها کشیده میشود و وای به آن وقتی که این پرده پاره شود …
از مشیری (۲)
امشب داشتم شعر «حافظ» فریدون مشیری عزیز را در وصف آن بزرگمرد راه عشق میخواندم. خواندن این بخش از شعر این استاد فقید که در آن در هر بیت مصرعی را از حافظ تضمین کرده است آن قدر لذتبخش بود که گفتم اینجا هم بنویسماش (بخشهای داخل پرانتز از حافظ است):
ای خوشا دولت پایندهی این بندهی عشق،
که همه عمر بود بر سر او فرّ همای.
«خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای»
بندهی عشق بود همدم خوبان جهان:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیریندهنان»
بندهی عشق چه دانی که چهها میبیند:
«در خرابات مغان نور خدا میبیند»
بندهی عشق، چنان طرح محبت ریزد:
«کز سر خواجگی کون و مکان برخیزد»!
باده بخشند به او، با چه جلال و جبروت،
«ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت»!
بندهی عشق، ندارد به جهانی سودایی،
«از خدا میطلبد: صحبت روشنرایی»!
در سال جدید، به “نه” گفتن بله بگویید!
موضوع: به گروه کاری جدید ما میپیوندید؟
موضوع: زمان ملاقات برای صرف قهوه
موضوع: درخواست برای امتحان نسخه بتای یک نرمافزار تحت وب جدید
موضوع: ثبتنام برای مجموعه سخنرانیهای سال ۲۰۱۰
اگر ایمیل شما در سال جدید شبیه مال من باشد، پر خواهد بود از درخواستها و دعوتنامههایی شبیه اینها. مشکلی که در مورد تعطیلات سال نو وجود دارد این است که هر کسی تصمیم میگیرد کار بیشتری را در یک زمان مشخص انجام دهد. بنابراین ژانویه هر سال مجموعهای از مشتریان پر شور و اشتیاق، پروژههای جذاب و تعهدات دستیافتنی را به دنبال میآورد. در این زمان است که ما تصمیم میگیریم فناوریهای جدید را امتحان کنیم، به کانالهای ارتباطی جدید متعهد گردیم و با وب سایتهای جدید آشنا شویم.
میتوانید دنبال عوامل تحریککننده و جذابی که با این فرصتهای جدید پدید میآیند بگردید، اما اوضاع خیلی هم متفاوت نخواهد بود. اگر هوشیار نباشید، با “روز گروندهاگی” [روز دوم فوریه که به عقیده عوام اگرآفتابی باشد نشانه آن است که از زمستان ۶ هفته باقی مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار است] شلوغ و خستهکننده مواجه خواهید شد. شما باید برای انتخاب فرصتهای پیش رویتان، گزینشی عمل کنید ـ و به کنار گذاشتن فعالیتهایی که مدتها است درگیر آنها هستید مقید باشید تا فضا برای پروژههای جدید باز شود. به بیان دیگر شما مجبورید که به شکل مودبانه و اثربخشی “نه”های پی در پی بگویید.
خبر خوب این است که فناوری مشابهی که میتواند بار کاری شما را زیاد کند، میتواند به شما برای “نه” گفتن هم کمک کند. در اینجا من به شما نشان میدهم که چطور از رایانهام و وب اجتماعی (Social Web) بهعنوان همیارانی در “نه” گفتن بهرهبرداری میکنم:
اهدافتان را مشخص کنید: قبل از “نه” گفتن، برای خودتان روشن کنید که به چه چیزهایی میخواهید “بله” بگویید. سایتهای مثل ۴۳Things.com و SuperViva.com از کاربرانشان میخواهند فهرستی از اهدافی که میخواهند به آنها برسند و تجربیاتی که میخواهند به دست بیاورند، درست کنند. صرف وقت برای نوشتن آروزهایتان میتواند به شما در روشن کردن اینکه چه چیزهایی برای شما مهم است، میخواهید در سال جدید به کجا برسید و جلب حمایت جامعه در راه رسیدن به آن اهداف، کمک کند.
تعهدات خود را اولویتبندی کنید: از یک نرمافزار صفحه گسترده (مثل اکسل) برای شناسایی همه پروژههایی که بر روی آنها کار میکنید ـ حتی پروژههایی که تنها در ذهنتان به آنها اندیشیدهاید، اما میدانید که میخواهید آنها را شروع کنید ـ استفاده کنید. در ستون کناری اولویت هر پروژه را در مقیاس ۵-۱ براساس میزان حریص بودنتان برای انجام آن پروژه مشخص کنید. سپس در ستون سوم اسامی افرادی را که میتوانند در انجام هر پروژه به شما کمک کنند را بنویسید. فهرست پروژههایتان را براساس اولویت مرتب کنید و غیر از پروژههای بااولویتی که فقط و فقط باید توسط شخص شما انجام شوند، بقیه را کنار بگذارید.
“نه” گفتن را برای خودتان آسان کنید: وقتی ایمیل من از پیامهای پاسخ داده نشده انباشته میشود، شما میتوانید شرط ببندید که صندوق پستی الکترونیکی من از ایمیلهایی انباشته شده که نیازمند “نه” گفتن هستند؛ چیزی که من نمیتوانم آن را به راحتی پذیرم. برای آنکه این فرایند را راحتتر کنید، من فایلهای امضا شده (Signature Files) مختلفی را در نرمافزار مدیریت میل خودم ایجاد کردهام که حاوی پیامهای “نه” مؤدبانه برای شرایط گوناگون است. من دوست داشتم به شما بپیوندم، اما برنامه زمانی من برای ماه آینده واقعا تکمیل است / از اینکه به ما فکر کردید متشکریم، اما در شرایط فعلی ما تنها به یک گروه از مشتریان خدمات ارایه میکنیم / پیشنهادتان پروژه جذابی به نظر می رسد، اما این ماه من در مورد فعالیتهای داوطلبانهام به فرد دیگری قول دادهام. استفاده از این روش، انرژی لازم را برای تحمل بار سنگین مسئولیت “نه” گفتن کاهش میدهد!
ارتباطات بر خط (آنلاین) خودتان را ساده و مؤثر کنید: بین ایمیل، پیامهای متنی، شبکههای اجتماعی و ایمیل صوتی و دیگر شکلهای ارتباطی، شما ده نوع رسانه مختلف را که باید هر روز (اگر نگوییم هر ساعت) آنها را پردازش کنید، در اختیار دارید. یک “شوینده دیجیتال” را که به شما در ارزیابی تأثیری که این رسانهها بر بهرهوری و شاید شما میگذارند کمک میکند در نظر بگیرید. یک هفته ارتباطات بر خط خودتان را به شدت کاهش دهید. در آخر آن هفته، آن اکانتهایی را که زمان بیشتری نسبت به ارزششان به خود اختصاص میدهند را حذف کنید؛ یا پروفایل خود را در آن شبکهها به شکلی ویرایش کنید که به افراد این پیغام را بدهید که ترجیح میدهید از راههای دیگری با شما تماس گرفته شود.
نه را به پاسخ “پیشفرض” خود تبدیل کنید. برای “نه” گفتن به همه دعوتنامههای شبکههای اجتماعی جدید، پروژهها و رویدادها آماده کنید. “بله” را تنها وقتی بگویید که دعوتنامه یا فرصت پیش آمده مجموعه کوچکی از معیارها را پاسخگو باشند. بهعنوان مثال من به دنبال کنفرانسهایی هستند که توسعه کسب و کار (جذب مشتری)، توسعه حرفهای (بهبود مهارتها یا دانش) و توسعه شخصی (احیا یا رشد شخصی) را ترکیب میکنند و تنها در رویدادهایی شرکت میکنم که حداقل دو تا از سه ارزش فوق را برای من در برداشته باشند. معیارهای خود را بنویسید و آنها را جایی جلوی چشمتان بچسبانید یا آنها را به شکل دیجیتال روی مانیتور رایانهتان قرار دهید. خیلی زود شما تنها به فرصتهایی “بله” میگویید که مجموعه معیارهای مورد نظر شما را پاسخ میدهند.
هیچ یک از راهکارهای فوق اضطرابی را که از “نه” گفتن پدید میآید یا ترس از اینکه شما ممکن است یک موقعیت عالی را از دست دهید، کاملا از بین نمیبرند. اما این دقیقا به همین علت است که “نه” گفتن آنقدر مشکل است که ما به ابزارها و سیستمهایی که این کار را برای ما آسانتر کنند یا آن را برای ما به شکل عادت در بیاورند، نیازمندیم. هر چقدر بیشتر “نه” بگویید، در مواجه شدن با پروژهها یا فعالیتهای محدود اما بسیار بااهمیت که نیازمند یک “بله” بزرگ هستند موفقتر خواهید بود.