درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۴)

“ریکارد برای من مثل یک پدر بود. او در طول دوره‌های سخت، به من خیلی کمک کرد و یکی از معدود افرادی بود که به من اعتماد به نفس می‌داد. او همیشه از من می‌خواست که آرام باشم و می‌گفت:”آرامش‌ات را حفظ کن. من در کنار تو هستم.” من تا آخر عمرم قدردان زحمات او هستم.” (ویکتور والدس؛ این‌جا)

ترس‌های زیردستان‌تان را بشناسید و به آن‌ها بفهمانید که تا زمان غلبه بر آن ترس‌ها، در کنارشان هستید؛ مخصوصا وقتی که آن‌ها از اشتباهات خودشان می‌ترسند!

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۳)

اگر کسی را نداشته باشید که به شما انگیزه بدهد، دیگر دلیلی هم برای جنگیدن ندارید. این کاری است که مربیان باید انجام بدهند. مورینیو به اندازه‌ای به من روحیه می‌داد که حاضر بودم به خاطر او بمیرم. یک مربی باید خودش را با بازیکنانی که در اختیار دارد تطبیق دهد، به ویژه وقتی ۷۰ میلیون یورو برای او خرج می کنید.” (زلاتان ایبراهیموویچ؛ این‌جا)

ره‌بران و مدیران محترم؛ شما برای این در سازمان هستید: انگیزه دادن به زیردستان‌تان برای انجام کارهایی که برای رسیدن به اهداف سازمان لازم است!

اما ماجرای زلاتان و بارسا که خودش به آن اشاره کرده، یک تا درس جالب دیگر را هم به ما می‌آموزد: برای حل یک مشکل (اتوئو!) به سراغ یک مشکل دیگر (زلاتان) نروید! فلسفه‌ی فوتبال بارسا بازی زمینی و تکنیکی است. یک مهاجم قد بلند و سر زن مثل زلاتان (هر چقدر هم تکنیکی باشد) در کجای این چارچوب تاکتیکی جای می‌گیرد؟

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۲)

“بازی‌های زیادی باقی مانده و ما باید تحت هر شرایطی در دیدارهای آتی به پیروزی برسیم. هر چه بیش‌تر پیش می‌رویم به‌تر می‌شویم و این برتری را داریم که سرنوشت‌مان به دست خودمان است.” (داوید ویا در مورد بارسلونا) این‌جا

در دنیای رقابت، باید تلاش کنید که شما پیروز شوید؛ نه این‌که رقیب ببازد. داشتن توانایی بردن، خود یک مزیت رقابتی است.

دوست داشتم!
۰

گزاره‌ها دات کام

خداحافظ گزاره‌ها دات وردپرس دات کام و سلام گزاره‌ها دات کام! این اولین نوشته در خانه‌ی جدید است. امیدوارم بتوانم از این به بعد به روال قبلی گزاره‌ها دات کام را با همان روال گذشته آپدیت کنم. متشکرم که من را در خانه‌ی قبلی همراهی کردید و در این خانه‌ی جدید نیز همراهی‌ام خواهید کرد!

این‌جا همان گزاره‌های قدیمی است با تکیه بر امکانات جدید و امیدوارم، دیدگاه‌ها و رویکرد‌های جدید!

پس به سبک گیک‌ها می‌گویم: سلام جهان!

دوست داشتم!
۱

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۱)

“ما نگران تکرار اتفاقات دیدار با پرتغال هستیم. می‌خواهیم بازیکنان به دعوت شدنشان احترام بگذارند. این روتین نیست. ما باید عالی بازی کنیم، پیروز شویم و بهترین تصویر ممکن را بسازیم.” (اسپانیا چهار هیچ به پرتغال باخت!) این‌جا

این‌ جملات پاسخ ویسنته دل‌بوسکه سرمربی موفق تیم ملی اسپانیا به همتای مادریدی‌اش یعنی خوزه مورینیو هستند که از او خواسته بود به بازیکنان اصلی تیم در بازی‌های دوستانه استراحت بدهد. دل‌بوسکه به درستی دست روی نقطه‌ی حساسی برای یک تیم (بخوانید سازمان) موفق گذاشته است: “تصویر (Image).” موضوع تصویرسازی در مباحث مختلفی از علم مدیریت مطرح شده است؛ از جمله در برنامه‌ریزی استراتژیک که تصویر بخشی از رسالت (Mission) سازمان محسوب می‌شود (دیگران ما را به‌عنوان یک سازمان چه کاره ببینند!؟)، در بحث مدیریت استراتژیک برای رقابت به‌عنوان یک مزیت رقابتی (موفقیت‌های قبلی ما و شناخته شدن‌مان به‌عنوان یک سازمان موفق می‌تواند روی دیگران چه رقبا و مشتریان تأثیراتی به نفع ما بگذارد) یا در بازاریابی و برندسازی (از جمله پرسنال برندینگ) که در آن می‌خواهیم خودمان کاری کنیم که دیگران آن طوری که ما می‌خواهیم و با آن تصویر مطلوبی که در ذهن ما هست، بشناسندمان.

اما فقط ساخت تصویر نیست که مهم است. حرف دل‌بوسکه از جهت دیگری نیز بسیار جالب است: او می‌گوید ما به‌عنوان قهرمان جهان نباید بگذاریم که تصویر باشکوهی که از ما در ذهن دیگران ایجاد شده، مخدوش شود. ما باید همان تیم بزرگ و برنده‌ای که به آن شهره شده‌ایم، باقی بمانیم.

بنابراین درس این شماره این است: ساختن یک تصویر مناسب و متناسب از خودتان در ذهن دیگران بسیار مهم است؛ اما حفظ آن تصویر و مراقبت برای مخدوش نشدن آن اهمیت بسیار بیش‌تری دارد!

پ.ن. فعلا دارم با نصب وردپرس روی هاست کلنجار می‌روم (یا شاید هم وردپرس با من کلنجار می‌رود!) بنابراین فعلا گزاره‌ها همین‌جا به روز می‌شود و لطفا از گودر بخوانیدش تا من و سرور هاست‌ام با هم دوست شویم! فید گزاره‌ها

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۰)

مورینیو: امیدوار بودم که در فینال به بارسا بخوریم!

این همه از پپ درس مدیریتی گرفتیم؛ یک بار هم از خوزه مورینیو بگیریم! مختصر و مفید: وقتی می‌خواهید برای خودتان و سازمان‌تان چشم‌انداز تعیین کنید و هدف بگذارید، اصلا به مسیری که باید طی کنید فکر نکنید. چشم‌انداز به سادگی جایی است که قرار است در پایان مسیر آن‌جا باشید؛ مسیر رسیدن به چشم‌انداز را بعدا باید خودتان بسازید! فقط یادتان نرود که دستورالعمل پپ گواردیولا را برای هدف‌گذاری یادتان نرود: چشم‌انداز و هدف‌تان باید قابل دست‌یابی باشند.

 

دوست داشتم!
۰

پایان شب سیه …

وقتی که صبح، پنجره را باز می‌کنم

و رو به آفتاب

ـ با همه‌ی خستگی ـ

می‌ایستم

و مثل خاک

و مثل یک درخت

گرمای زندگی را می‌بلعم

و سستی رطوبت شب را

از پیکر درختی خود

آرام می‌تکانم

و آن‌گاه

با اولین پرنده که از نخل پرگشاید می‌خوانم …

زنده‌یاد منوچهر آتشی

دوست داشتم!
۰

راجر ایبرت: تصویر یک زندگی

می‌دانم که [مرگ] دارد سر می‌رسد و ترسی هم از آن ندارم. چون معتقدم در آن سوی مرگ، چیزی که بخواهیم از آن بترسیم وجود ندارد. فقط امیدوارم در مسیر سر رسیدن‌اش، تا حد امکان از درد و رنج بیش‌تر معاف شوم. پیش از آن‌که زاده شوم کاملا راضی بودم، و مرگ را هم حالتی مثل آن تلقی می‌کنم. آن‌چه به خاطرش قدردان هستم موهبت شعور است و زندگی، عشق، شگفتی و خنده. نمی‌توانید بگویید که جالب نبوده، آن‌چه از این سفر با خودم به خانه آورده‌ام، خاطرات عمرم است. نیاز من به آن‌ها تا به ابدیت، بیش از نیاز به آن مدل کوچک برج ایفل است که به رسم یادگار از پاریس به خانه آورده‌ام، نیست.

باور دارم که اگر در پایان همه‌ی این‌ها، به فراخور قابلیت‌های‌مان، کاری کرده باشیم که دیگران را کمی شادتر کرده باشد و کاری که خودمان را کمی شادتر کرده باشد، این کمابیش نهایت چیزی است که از ما برمی‌آید. کاستن از شادی دیگران، جنایت است، و ناشاد کردن خودمان، نقطه‌‌ی آغاز همه‌ی جنایت‌ها است. باید بکوشیم تا خوشی را به جهان ببخشیم. این نکته، فارغ از هر مشکلی که ممکن است داشته باشیم و هر وضعیتی که سلامتی و شرایط‌مان ممکن است داشته باشند، صدق می‌کند. باید بکوشیم. من همیشه این را نمی‌دانستم و خوش‌حالم از این بابت که آن قدر عمر کردم تا این حقیقت را کشف کنم …

مجله‌ی فیلم؛ شماره‌ی ۴۲۱؛ بهمن ۱۳۸۹؛ ص ۶۵

پ.ن.۱٫ مدت‌ها بود جملاتی با این‌قدر قدرت در توصیف ماهیت زندگی برخورد نکرده بودم. راجر ایبرت منتقد بزرگ سینما، این روزها به دلیل ابتلا به سرطان تیروئید، روزهای آخر عمر را می‌گذراند.

پ.ن.۲٫ آخر هفته‌ی به شدت شلوغی از نظر کاری داشته‌ام. لینک‌های هفته امیدوارم فردا منتشر شوند.

دوست داشتم!
۱

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۹)

“آیا حس مشابهی با آن فصل که توانستید سه جام قهرمانی کسب کنید دارید؟

نه. اولا به این خاطر که در صد سال اخیر این اتفاق تنها یک بار رخ داد و نمی توان پس از دو سال بخواهیم که این افتخار تکرار شود. به بازیکنان  هم گفته‌ام که صحبت‌های احمقانه‌ای که در مورد جام‌های سه گانه و این مسائل می‌شود را فراموش کنند. وقتی که در ذهن‌ات اهداف بلند بالایی داری، خیلی بد است. باید به اهداف قابل دسترس بیاندیشی!” (این‌جا)

باز هم پپ گواردیولای بزرگ. من شخصا فکر می‌کنم این گواردیولا می‌تواند برای خودش جک ولشی از آب در بیاید و چند سال دیگر، بنشیند به نوشتن کتاب و سخنرانی در مورد اصول مدیریت و ره‌بری و حسابی پول دربیاورد. حالا تا آن موقع ما هم از ایده‌های مدیریتی پپ استفاده می‌کنیم!

دو درس دیگر از این جملات گهربار استاد پپ:

  1. پیروزی گذشته ربطی به پیروزی فردا (و حتا امروز) ندارد!
  2. برای موفق شدن، هدف‌های در دسترس برای خودتان تعیین کنید (یعنی همان حرف A یا معیار Attainable مدل هدف‌گذاری SMART)
دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۸)

افشین قطبی قبل از بازی با کره‌ی جنوبی یکی از دلایل خوش‌بینی خودش را به پیروزی ایران، داشتن به‌ترین درازه‌بان آسیا دانسته بود. اما در محاسبات‌اش احتمالا این را در نظر نگرفته بود که به‌ترین هم حتما در طول یک بازی اشتباه می‌کند و وای از این‌که این اشتباه، در بدترین زمان ممکن اتفاق بیفتد و حریف هم از آن بتواند استفاده کند! من دو نتیجه از این ماجرا می‌گیرم:

  • در محاسبات‌تان برای رقابت با دیگران، ریسک اشتباه به‌ترین اعضای سازمان (یا تیم) را در نظر بگیرید.
  • با در نظر گرفتن این ریسک، تلاش کنید تا حد امکان یا از اتکا به ویژگی‌های فردی آن ستاره بکاهید یا سیستم جای‌گزینی برای جبران اشتباه ستاره‌ها طراحی کنید.

شاید بیمه‌ی فعالیت‌های مهندسی در پروژه‌های طراحی و ساخت، مثال خوبی برای این موضوع باشد.

دوست داشتم!
۰
خروج از نسخه موبایل