“مورینیو و ونگر با هم متفاوت هستند ولی یک وجه مشترک میان این دو وجود دارد: هر دو از باختن متنفر هستند و به نظرم، این محرک اصلی برای موفقیت های هر دو نفر است؛ چرا که اگر تعهد و عطش برای کسب موفقیت نداشته باشید و همینطور برای فرار از شکست، هر کاری نکنید، نمیتوانید خیلی دوام بیاورید.” (پیتر چک؛ اینجا)
پیتر چک با داشتن تجربهی همکاری با هر دو مربی بزرگ روزگار ما، خیلی خلاصه گفته است که “عطش بردن” و “تسلیم نشدن” در کنار “تلاش دائمی” خلاصهی راز موفقیت تمام انسانهای بزرگ تاریخ بوده است. 🙂
“اصلا ساده نیست که با تیمی مثل ویارئال در این تورنمنت شرکت کرده و به مرحلهی نیمهنهایی برسی یا با این تیم تا مرحله یک چهارم نهایی پیش بروی. این اتفاقی است که با مالاگا هم رخ داد و ما با هم تا مرحله یک چهارم پایانی رسیدیم. فکر میکنم که مهمترین نکته این است که بازیکنان را به این درک برسانیم که قابلیت و تواناییاش را دارند و این اعتماد بهنفس را در خودشان حس کنند که میتوانند مقابل تیمهایی در حد و اندازههای خودشان رقابت کنند و تمام مسائل تاکتیکی را در نظر داشته باشند.” (مانوئل پلگرینی؛ اینجا)
استاد پلگریتی به نکتهی جالبی اشاره کرده است. معمولا تمامی توجه و سرمایهگذاری استراتژیستها، رهبران سازمانی و مدیران روی طراحی روش رقابت، تأمین منابع مورد نیاز برای رقابت کردن و در نهایت وارد گودِ میدان رقابت شدن است. اما واقعیت این است که تا زمانی که تکتک اعضای سازمان به این باور نرسند که میتوانند با رقبا وارد رقابت شوند، پیروزی آنچنان هم که فکر میکنیم وابسته به اقدامات صحیح مدیریتی نیست. 🙂 بنابراین در زمان طراحی استراتژی حتما لازم است مدیران ظرفیت و توانمندی ذهنی نیروهای سازمان را برای رقابت با رقبا بسنجند و در زمان اجرای استراتژی نیز در کنار پرداختن به سایر اقدامات استراتژیک، به تقویت این باور ذهنی توجه کافی داشته باشند. شاید لازم باشد پیش از هر چیز مدیران سازمان باور کنند که توان رقابتپذیری ذهنی سازمان، یک عامل تأثیرگذار جدی روی مزیت رقابتی است.
“بازی کردن مقابل مسی من را نمیترساند. فکر میکنم باید مقابل بهترینها بازی کنید تا متوجه شوید که چطور میتوانید با این شرایط کنار بیایید و این همیشه باعث میشود تا بهترین بازیهایتان را ارائه بدهید. میدانم که این چالش هیجانانگیزی است؛ چیزی که من منتظرش هستم.
بهنظر من، مسی بهترین بازیکن دنیاست. فکر میکنم ما بهعنوان بازیکن، از بازی کردن مقابل او خوشحال می شویم؛ زیرا میخواهیم بدانیم که میتوانیم چه کاری انجام بدهیم. من منتظر این چالش هستم، اما بارسا فقط او نیست؛ بازی کردن مقابل همهی بازیکنان این تیم دشوار است. فکر میکنم لوئیس سوارز از زمان رفتن به بارسا، بازیاش را به سطح دیگری رساند.
نباید مقابل آنها تمرکزتان را از دست بدهید. این چیزی است که من روی آن کار میکنم. با کسب تجربه میتوانید به این هدف برسید. طول میکشد تا بازی کردن در این سطح را یاد بگیرید و من هنوز در حال یادگیری هستم.” (جان استونز؛ اینجا)
نمیخواهم در مورد حرفهای جان استونزِ جوان نکتهی خاصی بنویسم. فقط با دقت بخوانیدشان و به این فکر کنید که چرا انگیزهی دست یافتن به برتری در رقابت، جذابترین انگیزهی دنیا است. چه حسی زیباتر از غلبه بر چالشی بسیار بزرگ میتواند باشد؟ بههمین دلیل است که رقابت، اگر چه چالشبرانگیز است؛ اما در عین حال بسیار هیجانانگیز هم هست. 🙂 من که حسابی از خواندن حرفهای پسرک جوان پپ گواردیولا انرژی گرفتم.