این آگهی مربوط به یکی از دوستان خوب من است. شرکت مورد نظر هم یکی از بزرگترین و معروفترین شرکتهای تبلیغاتی حال حاضر ایران است:
شرکت ما به فارغالتحصیلان MBA یا رشتهی مدیریت که تجربهی کار در زمینهی کالاهای تند مصرف (FMCG) دارند و علاقهمند به کار در یک شرکت بزرگ تبلیغاتی هستند، نیاز دارد. در زمینهی حقوق محدودیت خاصی وجود ندارد و همه چیز به خود شما و تجربههای کاریتان بستگی دارد.
در صورت علاقه و داشتن شرایط، لطفا رزومههایتان را به این نشانی ایمیل ارسال کنید: m.r.farrokh@gmail.com
پ.ن. مدتها است از آگهیهای دعوت به همکاری در گزارهها خبری نیست. این آگهی شاید شروع دوبارهای باشد! 🙂 منتظر چند آگهی دعوت به همکاری جذاب از طرف خود من هم باشید. تا آن زمان سعی کنید مدرک MBAتان را گرفته باشید.
هفتهی پیش یکشنبه شب فینال جام جهانی برگزار شد و تیم ملی آلمان قهرمان جهان شد. حتی من که در فینال بهخاطر لیو مسی عزیز طرفدار آرژانتین بودم هم باید اعتراف کنم که آلمان شایستهترین تیم جام بود. در این یک هفته تحلیلهای متفاوتی از علل پیروزی آلمان ارائه شد. تحلیلهایی که اغلب روی برنامهی بلندمدت فدراسیون فوتبال آلمان برای قهرمانی متمرکز بودهاند (از جمله این یادداشت عالی را بخوانید!)
اما بهنظرم در کنار این برنامهریزی درخشان و فراموشنشدنی یک عامل بسیار مهم دیگر هم در موفقیت ژرمنها تأثیرگذار بود. عاملی که باعث برخاستن ققنوس این ملت بعد میان خاکسترهای جنگ جهانی دوم شد: ویژگیهای اختصاصی جامعهی آلمان.
یک نکتهی شاید سادهی تاریخی سالهاست در گوشهای از ذهن من جای گرفته است. یادم نیست کجا آن را خواندم؛ اما در هر حال اگر واقعی باشد ـ که احتمالا هست ـ بسیار عجیب است: مردم آلمان در طول بیست سال اول بعد از جنگ جهانی دوم دو شیفت کار میکردند: یک شیفت برای گذران زندگی و یک شیفت برای ساختن کشورشان و پرداخت غرامتهای سنگین ناشی از شکست در جنگ. حالا وضعیت اقتصادی آلمان را همه میدانیم.
بهنظرم آلمانها جدا از برنامهریزی و نظم آهنینشان چند ویژگی دیگر هم دارند که در موفقیت این کشور در حوزههای کسب و کاری، اقتصادی و ورزشی تأثیرگذار بوده و هستند:
۱- ثبات: در سراسر زندگی این را تجربه کردهام که نداشتن “ثبات” ذهنی و عملکردی بزرگترین عامل از دست دادن فرصتهای بزرگ زندگیام بوده است. در مقابل، خوبی آلمانها این است که همیشه در یک سطح ثابت، خوب بازی میکنند. آنها هیچوقت ستارههای درخشانی مثل مسی و رونالدو ندارند؛ اما ستارههایشان آنقدر باثبات هستند که همیشه عملکردشان قابل پیشبینی است. این، بهترین تعریف از حرفهای بودن است.
۲- سماجت: هر کشور دیگری جز آلمان بود بعد از این همه تورنمنت ناموفق که در بهترین حالت تیم به نیمهنهایی میرسید، دست از تلاش برمیداشت. اما ژرمنها بعد از هر شکست دوباره راه طولانی رفتن برای رسیدن را شروع میکردند. و بالاخره این بار به مقصد هم رسیدند!
۳- تمرکز: آلمانها همیشه چشمشان به چشمانداز بزرگی که دارند ـ یعنی فتح جام ـ است. اما برای رسیدن به این چشمانداز، همواره به هدفهای کوچکتر نیاز دارد. شاید چند بار شکست خوردن برای یاد گرفتن برنده شدن، خودش هدفی باشد!
معمولا ما اسم این ویژگیها را رفتار ماشینی آلمانها میگذاریم؛ اما قهرمانی تیم ملی چند ملیتی آلمان در جام جهانی ثابت کرد این ویژگیها قابل آموزشاند؛ بهشرط اینکه بخواهیم!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
یکی از مهمترین پیششرطهای موفقیت هر کسب و کار توجه به رشد و توسعهی آن از نظر شاخصهای مختلف ـ بهویژه میزان فروش، سهم بازار و ارزش برند ـ از زمان راهاندازی تا زمان رسیدن به نقطهی بلوغ مناسب است. هیچ کسب و کاری با سهم بازار بالاتر از صفر نمیتواند کار خودش را شروع کند و احتمالا هیچ کسب و کار موفقی (جز در شرایط بحرانی بهویژه در دوران بحران بازارهای مصرف) نمیتواند روی اندازهی مشخصی از سهم بازار خود را متوقف کند. شتاب رشد و توسعهی کسب و کار یکی از مهمترین نیروهای پیشبرندهی کسب و کار در طول دوران چرخهی عمر آن محسوب میشود.
چگونگی رشد و توسعهی کسب و کار با دو حوزهی کلیدی از کارکردهای مدیریت سازمان ـ یعنی استراتژی و بازاریابی ـ در ارتباط است. معمولا در تدوین استراتژی کسب و کار، جهتگیریها و هدفگذاریهای کلان رشد و توسعهی کسب و کار (و شاخصهای کیفی / کمی سنجش آن) تعیین میشود و سپس برای تحقق این برنامهریزی استراتژیک بازار و محصول / خدمت، برنامههای بازاریابی تدوین و اجرا میشوند. اما عموما این برنامهها بر تکنیکها و ابزارهای سنتی ترفیع (Promotion) و بازاریابی ـ از جمله تبلیغات در رسانههای چاپی، رادیو و تلویزیون، تهیه و توزیع مواد تبلیغاتی همچون بروشور و کاتالوگ و … ـ مبتنی است. این تکنیکها و روشها اگر چه هنوز هم اثربخشاند؛ اما بهدلیل ماهیت وجودیشان نمیتوانند دو عامل کلیدی موفقیت در دنیای با رقابت شدید امروزی یعنی “سرعت دسترسی” و “گرفتن بازخورد مستقیم از مشتری” را بهخوبی محقق کنند. در این میان نقش ابزارهای مدرن بازاریابی ـ بهویژه ابزارهای آنلاین و رسانههای اجتماعی ـ چه میشود؟
پاسخ به این سؤالات موضوع مقالهی این هفته است و به مفهوم جدید بین حوزهای اشاره میکند که الگوی موفقیت بسیاری از کسب و کارها و استارتآپهای موفق چند سال اخیر بوده است: “هک کردن رشد کسب و کار”!
مفهوم “هک” معمولا معنای خوبی به ذهن متبادر نمیکند: در صنعت فاوا، هک کردن روشی میانبر برای دستیابی به رازها و اطلاعات پنهان و سختدسترس است. هک کردن اصولا کاری غیرقانونی است؛ اما نه همیشه. کافی است با مفهوم هکرهای کلاهسفید آشنا باشید!
هک کردن رشد کسب و کار هم به همین معنا است: چطور با استفاده از تحلیل دادهها و ابزارهای آنلاین، شتاب رشد تعداد کاربران / مشتریان کسب و کارمان را افزایش دهیم.این همان روشی است که باعث موفقیت بسیار استارتآپهایی نظیر دراپباکس و ایربنب در سالهای اخیر شده است.
برای این منظور لازم است کارهای زیر انجام شوند:
۱- تعیین هدف: مشخص کنید که میخواهید در یک بازهی زمانی مشخص چه تعداد کاربر / مشتری جدید برای کسب و کارتان داشته باشید.
۲- تدوین استراتژی: انواع رسانهها و ابزارهایی که میتوانند به رشد کسب و کار شما سرعت بخشند (بهویژه ابزارهای بازاریابی دیجیتال) را کشف کنید و با توجه به ماهیت برند، نوع محصول / خدمت و نوع مخاطبان / کاربران / مشتریان بالقوهی آن، رسانهها و ابزارهای اثربخش را مشخص سازید. برخی از مهمترین این رسانهها و ابزارها عبارتند از:
ـ رسانههای دیجیتال
ـ رسانههای آنلاین
ـ تجربهی کاربری
ـ کاربردپذیری و طراحی گرافیکی وبسایت
ـ وبلاگ
ـ پیمایشها و پرسشنامههای آنلاین
ـ پست الکترونیکی و خبرنامه
۳- اجرای استراتژی: حالا وقت اجرا است: کار ارتباط با مشتری و برندسازی کسب و کار خود را بهصورت محدود شروع کنید، استراتژی دیجیتال و جهتگیری حرکت خود را براساس بازخوردهای دریافتی از کاربران و دادههای بهدست آمده از رفتار کاربران اصلاح کنید و بهتدریج تنوع و دامنهی فعالیتها خود را گسترش دهید.
مفهوم هک کردن رشد کسب و کار برگرفته از قدرت و قابلیتهای پدید آمده توسط رسانهها و ابزارهای اینترنتی است؛ اما بهلحاظ ماهیتی نه محدود به ابزارهای اینترنتی است و نه صرفا محدود به کسب و کارهای آنلاین. اصل ماجرا این است: در دامنهای محدود از بازار و مشتریان هدف، کار بازاریابی و برندسازی کسب و کار را شروع کنید و براساس آزمونهای مبتنی بر رفتار و بازخوردهای مشتری و بازار روشها و ابزارها و دامنهی پوشش بازار را اصلاح کنید و گسترش دهید.
مقالهی این هفته شرح بیشتری از این تکنیک جدید بازاریابی را همراه با مثالهای مختلفی تشریح میکند. این مقاله را از اینجا دانلود کنید (متن اصلی مقاله در وبسایت والاستریت ژورنال پولی است و در نتیجه من فایل PDF مقاله را برای استفادهی شما آماده کردهام.)
به اوج رسیدن هیجان جام جهانی، مسافرت و البته تنبلی (!) پست لینکهای هفته به تأخیر افتاد. پست درسهای فوتبال فردا صبح منتشر میشود.
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
نویسنده: علی نعمتی شهاب / چاپ شده در ماهنامهی تدبیر (آذر ۱۳۹۲)
هر کسب و کار جدید، پیش از شروع نیازمند نگاهی نظاممند و جامعنگر است. در طراحی کسب و کار جدید، لازم است همهی اجزای تأثیرگذار بر موفقیت کسب و کار مورد توجه قرار گیرند. در عین حال چالشهای پیش روی کسب و کار نیز پیشبینی شوند.
اهمیت تحلیل توجیه پذیری کسب و کار
یکی از اصول پایهای در طراحی هر کسب و کار جدید، توجیه وجود آن است. هر کسب و کار دارای اهداف اقتصادی و غیراقتصادی گوناگونی است که باید در قالب مدل کسب و کار آن محقق شود. این اهداف، در راستای منافعی تعریف میشوند که کسب و کار میتواند برای ذینفعان کسب و کار در بر داشته باشد. منافع مورد نظر، میتوانند مستقیم یا غیرمستقیم باشند و مالی و غیرمالی باشند. بنابراین در هر حال لازم است که کسب و کار، توجیهپذیری باشد؛ حال ممکن است این توجیهپذیری از زاویهی دید مالی یا غیرمالی یا هر دو مورد باشد.
تحلیل توجیهپذیری کسب و کار به سازمان کمک میکند تا ماهیت و ابعاد یک کسب و کار جدید را بهتر درک کند. برای این منظور لازم است در مورد ایده و مدل کسب و کارتان تحقیقات گستردهای صورت گیرد. ضمنا تحلیل توجیهپذیری کسب و کار به خود سازمان و ذینفعان آن نشان میدهد که این کسب و کار جدید عملا دربارهی چیست و قرار است چگونه راهاندازی شود و چگونه رشد کند و مهمتر از همه اینکه منافع ناشی از راهاندازی این کسب و کار جدید برای سازمان و ذینفعان آن چه خواهد بود.
چهارچوب تحلیل توجیهپذیری کسب و کار
در بخش قبل به اهمیت تحلیل توجیهپذیری کسب و کار پرداخته شد. در این بخش ضمن بررسی جنبههای مختلف تحلیل توجیهپذیری کسب و کار، مدلی برای بررسی این موضوع ارائه میشود. برای این منظور توجیهپذیری کسب و کار را بهکمک مفهوم بسیار مهمی بهنام “مدل کسب و کار” انجام خواهیم داد.
یک مدل کسب و کار به بررسی منطق درونی کسب و کار و چگونگی ارتباطات میان اجزای مختلف کسب و کار با یکدیگر و محیط بیرونی میپردازد. مدل کسب و کار تأثیراتی روی هر یک از اجزای محیط درونی و بیرونی کسب و کار میگذارد. مدل کسب و کار یک نگاه کنشی به کسب و کار دارد؛ یعنی بهدنبال تأثیرگذاری بر اجزای مختلف کسب و کار و جهان پیرامونی آن است. بنابراین برای بررسی توجیهپذیری کسب و کار، لازم است تمرکزمان را بر نقاط تأثیرپذیر از مدل کسب و کار قرار دهیم و به این سؤال پاسخ دهیم که آیا مزایای ناشی از اجرای این مدل کسب و کار جدید، تأثیری مثبت روی این نقاط تأثیرپذیر در جهت تحقق اهداف کسب و کار بهصورت خاص و اهداف کلان سازمان بهصورت عام دارند یا خیر؟ در واقع در اینجا قصد داریم به این موضوع بپردازیم که بهعنوان مدیر کسب و کار، کارآفرین، سرمایهگذار و … برای تحلیل توجیهپذیری کسب و کار نباید تنها به توجیهپذیری مالی بسنده کرد. اما تحلیل توجیهپذیری کسب و کار چه ابعادی دارد؟
برای پاسخگویی به این سؤال لازم است به نکات زیر توجه کنیم:
اول: یک مدل کسب و کار توصیفکنندهی روش کارکرد کسب و کار و اجزای مختلف مورد نیاز برای تحقق اهداف کسب و کار بهویژه سودآوری است. اما سنجش میزان سودآوری یک کسب و کار جدید، در زمان طراحی مدل کسب و کار ممکن نیست. اگر چه میتوان با استفاده از مدلهای پیشبینی مالی، میزان سودآوری را برآورد نمود؛ اما همانطور که در ابتدای همین مقاله اشاره شد، در راهاندازی کسب و کار جدید تنها اهداف مالی اهمیت ندارند. در واقع برای شناخت نقطهی اثرگذاری اصلی مدل کسب و کار، باید یک سطح بالاتر بیاییم و نگاهی کلانتر به ماهیت اصلی کسب و کار داشته باشیم. ماهیت هر کسب و کار در برنامهی استراتژیک آن پدیدار میشود. مدل کسب و کار، یکی از ابزارهای تحقق برنامهی استراتژیک کسب و کار است. بنابراین یکی از کلیدیترین نکات در ارزیابی توجیهپذیری مدل کسب و کار، میزان تأثیرگذاری آن در تحقق برنامهی استراتژیک کسب و کار است.
دوم: موضوع دیگری که در ارزیابی مدل کسب و کار باید به آن توجه کرد ارتباط مدل کسب و کار با منافع ذینفعان اصلی کسب و کار است. مدل کسب و کار از زاویهی دید مالک کسب و کار به آن نگاه میکند و در نتیجه در آن روی منافع حاصل از کسب و کار برای مالک کسب و کار تأکید میشود. این در حالی است که کسب و کار، یک سیستم باز است و در یک محیط ایزوله قرار ندارد. هر کسب و کار دارای ذینفعان گوناگونی است که تأمین منافع آنها برای توجیهپذیری کسب و کار لازم است؛ چرا که در غیر اینصورت وجود کسب و کار با تهدید جدی مواجه میشود. بنابراین باید در بررسی توجیهپذیری کسب و کار، تأثیر مدل کسب و کار بر تحقق منافع مورد انتظار سایر ذینفعان کسب و کار نیز بررسی شود.
سوم: مدل کسب و کار، توصیفکنندهی ارتباطات میان کسب و کار با محیط پیرامونی آن و بهصورت خاص “بازار” و “مشتریان” است. بنابراین باید توجیهپذیر بودن مدل کسب و کار را از زاویهی دید بازار نیز بررسی کرد. بهترین محصول و خدمت دنیا با بهترین مدل کسب و کار بدون داشتن مشتری نمیتواند موفق شود. در واقع میتوان گفت یکی از مراحل (و سختترین مرحله) در اجرا کردن یک ایدهی نو و راهاندازی یک کسب و کار جدید براساس آن، فروش ایدهی کسب و کار است. اینکه آیا مشتری حاضر است برای ارائهی یک محصول یا خدمت نوین پول پرداخت کند یا خیر؟ این شدنی نیست مگر اینکه محصول یا خدمت کسب و کار، با نیازهای مشتری همسو باشد یا بهعبارت دقیقتر کسب و کار بتواند به یک یا چند “خواسته”ی مشتریان ـ و در نگاهی کلنگرتر بازار ـ پاسخی ارزشمند بدهد.
چهارم: یک نکتهی مهم که معمولا در مورد مدل کسب و کار نادیده گرفته میشود ـ اما کلید اصلی موفقیت یک کسب و کار جدید است ـ نوآوری است. یک مدل کسب و کار نسبت به مدلهای کسب و کارهای مشابه آن چه چیز جدید را برای عرضه کردن دارد؟ چرا مشتری باید این کسب و کار را برای تأمین نیازهای خودش انتخاب کند؟ تفاوت این مدل کسب و کار با کسب و کارهای مشابه آن چیست؟ اگر مدل کسب و کار نوآوری چندانی نسبت به مدلهای کسب و کارهای رقیب خود نداشته باشد، احتمال موفقیت کسب و کار کاهش مییابد؛ چرا که در دنیای رقابت مشتری دلیلی برای کنار گذاشتن کسب و کارهای موجود و خرید از یک کسب و کار نوپا و جدید ندارد. در عین حال تاریخ دنیای کسب و کار مؤید این است که با داشتن نوآوری نسبت به کسب و کارهای مشابه، موفقیت بسیار عظیمی در انتظار کسب و کار است.
پنجم: بدیهی است که اهمیت توجیهپذیری یک کسب و کار از زاویهی دید مالی (درآمدها منهای هزینهها) و رسیدن در زمان معقول به نقطهی سر به سر نیز بسیار مهم است.
با توجه به توضیحات فوق، برای ارزیابی توجیهپذیری یک مدل کسب و کار، میتوان از چارچوب زیر بهرهبرداری کرد:
در پایان لازم است تأکید شود که بررسی توجیهپذیری کسب و کار تنها در مورد کسب و کارهای جدید معنادار نیست. در واقع هر کسب و کاری ـ صرف نظر از اینکه در چه نقطهای از چرخهی عمر خود قرار دارد ـ باید دارای توجیهپذیری از نظر ابعاد مختلف کسب و کار باشد. بنابراین ارزیابی دورهای میزان توجیهپذیری کسب و کار از نظر مالی و غیرمالی و انجام اقدامات اصلاحی لازم در صورت نیاز، میتواند در موفقیت هر کسب و کار نقشی کلیدی را ایفا کند.
مثل همیشه باختیم و حذف شدیم؛ اما آبرومندانه! این تنها یک دلخوشی نیست: ایران در میان تیمهای آسیایی بهترین تیم شکستخورده بود. تیم ما که به مراتبتر از نظر کیفیت فنی و حرفهای بازیکنان از تیمهای دیگر آسیایی جامجهانی عقبتر است. تیم ما در برابر حریفانی بسیار بزرگتر از امثال بلژیک و الجزایر و ساحل عاج، بسیار موفق بود. حالا وقت آن است که از کارلوس کیروش و بازیکنان تیم ملی برای هیجان و لذتی که با زحماتشان در این جام جهانی به ما دادند، تشکر کنیم و به آینده نگاه کنیم.
در یادداشت قبلی دربارهی دلایل موفقیت تیم ملی در برابر آرژانتین چند نکته را نوشتم؛ اما شاید بد نباشد به شکست ایران در برابر بوسنی هم نگاه مختصری بیاندازیم. چه شد که با وجود آن همه امید و آرزو و انگیزه باختیم؟ فکر میکنم جدا از فاصلهی فنی ما با بوسنی، دو عامل اصلی باعث شکست ما در این بازی سرنوشتساز شدند:
۱- ظرفیت ذهنی محدود: کیروش بعد از مسابقه با بوسنی گفت: “تمام تلاشمان را کردیم اما به نهایت ظرفیت ذهنی رسیدیم.” ما تمامی انرژی و انگیزهمان را در بازی با آرژانتین صرف کرده بودیم و دیگر چیزی نبود که به آن در بازی به این مهمی تکیه کنیم! افق بزرگ ذهنی ما بد نباختن به آرژانتین بود که با تحقق آن، متأسفانه راضی شدیم و فراموش کردیم که رقیب اصلی ما از ابتدا بوسنی بود!
۲- نداشتن تمرکز: آندو بعد از شکست از بوسنی گفت: “ما تمام توان خودمان را روی دو بازی اول گذاشته بودیم.” بازیکنان ما در بازی با بوسنی هم از لحاظ بدنی ضعیف و خسته بودند و هم از نظر ذهنی. از تمرکز ذهنی ما که اصلیترین عامل بازی خوبمان در برابر آرژانتین بود، در بازی با بوسنی خبری نبود!
بنابراین در این جام جهانی یاد گرفتیم که پتانسیل موفق شدن را داریم؛ بهشرط اینکه ظرفیت ذهنیمان و تمرکزمان را را بالاتر ببریم! همانطور که کیروش در کنفرانس خبری بعد از بازی با بوسنی گفت: “در این جام فهمیدیم اگر بخواهیم پیشرفت کنیم باید سرمایهگذاری کنیم، اگر ایران میخواهد به اوج برسد باید مانند رم، بنفیکا و رئال مادرید سرمایهگذاری کند. اگر میخواهیم بهترین باشیم و به موفقیت برسیم باید شکست مقابل بوسنی را فراموش کنیم و از همین فردا برای پیروزی تلاش کنیم.”
اما جدا از اینها حرفهای لذتبخش کیروش دربارهی آرزو کردن برای من بسیار جذاب بود:
“وقتی تهران را ترک میکردیم میدانستیم که نمیآییم جام جهانی را فتح کنیم. هیچکس هم چنین توقعی از ما ندارد. اما ما رؤیاهای خودمان را بالا بردیم. اخیرا در یک روزنامه خواندم که وقتی در مورد گروه ما مقاله نوشته بود حتی نام ایران را هم نیاورده بود. بنابراین ما خواستیم که ایران را در نقشهی راه فیفا قرار دهیم. این اولین هدف ما بود و به آن رسیدیم. الان [پیش از بازی بوسنی] آرزوی ما این است که به مرحله بعدی برسیم. اکثریت فکر میکنند که این آرزو دستنیافتنی است؛ اما آرزو کردن هزینهای ندارد: پس بگذارید ما حداقل آرزو کنیم.” +
اما آرزو و امید، بدون سختکوشی و تمرکز روی چشمانداز درست بیثمر است:
“فوتبال رشتهای نیست که بتوان با حرف زدن کار را پیش برد؛ بلکه باید با تعهد و آموزش، کار را پیش برد. اگر آرژانتین را شکست داده بودیم میتوانستیم صعود کنیم. برای من حرف زدن مهم نیست بلکه بردن است که اهمیت دارد. ما بعد از ده ماه، تلاش کردیم بهترین تدارکات را داشته باشیم. هر روز در زندگیام در ایران تلاش میکردم که مربیان و فدراسیون را متقاعد کنم که باید همه فکرمان به جام جهانی باشد. ما امید هم داشتیم اما نشد.” +
و حرفهای او دربارهی موضوع جدیدی بهنام برندسازی ملی:
“مهمترین دستاوردمان از جامجهانی این بود: قبل از حضور در این رقابتها هیچکس در مورد ایران صحبت نمیکرد؛ اما ما توانستیم بعد از این رقابتها یک احترام بینالمللی به دست آوریم.این وظیفهی ما در زندگی و فوتبال است تا هر روز بتوانیم جایگاه تیم ملی را ارتقا ببخشیم.” + (رونوشت به تکتک ما …)
سپاس برای این روزهای خوب آقای کیروش. امیدواریم راه بزرگ آغاز شده، با خود شما به قهرمانی در آسیا ختم شود. 🙂
هفتهی گذشته بهدلیل مشکلات شدید و خستهکنندهی سرور و البته هیجان جامجهانی، گزارهها بهروز نشد. این هفته امیدوارم مشکلی نباشد! از این هفته در لینکهای هفته، بخش جدید تجاریسازی را هم داریم که بهدلیل اهمیت مباحث مرتبط با این موضوع در اقتصاد ایران که این روزها در تلاش برای حرکت بهسمت اقتصاد دانشبنیان است افزوده شده است.
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
هیجان جامجهانی در حال به اوج رسیدن است و بیش از هر چیزی، با وارد شدن تیم ملی کشور عزیزمان ایران به بازیها، جذابیتها برای ما چند برابر شدهاند. شنبه شب، همهی ایرانیهای دنیا منتظر بزرگترین بازی تاریخ تیم ملی بودند: جدال با لیونل مسی ـ که اینبار استثنائا نمیتوانست دوستداشتنی باشد! ـ و یارانش در تیم ملی آرژانتین.
آنچه در میدان از تیم ملی دیدیم، سراسر شور و عشق و تلاش تا آخرین نفس بود. پسران دوستداشتنی تیم ملی فوتبال ایران، چنان نمایش درخشانی از خودشان ارائه دادند که دنیا بهاحترام فوتبال ایران ایستاد و همهی آنهایی که پیش از بازی، از برتری عجیب و غریب آرژانتین سخن میگفتند، مجبور به این اعتراف شدند که ناداوری و خوششانسی تنها عوامل موفقیت آرژانتین در بردن تیم ملی ایران در این بازی بودند. تیم ملی بعد از سالها در این بازی آنچنان هیجان و حس غرور و لذت از فوتبال را به ما برگرداند که حتا آن گل لعنتی لحظهی آخر لیو مسی هم نتوانست شادی درونی ما را از بین ببرد.
در ستایش این تیم ملی غرورآفرین سخن بسیار است؛ اما چند نکته که در این بازی و در طول مسیر آمادهسازی تیم ملی و البته تفکر و رفتار و گفتار کارلوس کیروش بزرگ برای من جالب بود را اینجا یادداشت میکنم:
۱- هدفگذاری و تدوین استراتژی با در نظر گرفتن داشتهها و نداشتهها: سال ۲۰۰۶ را هنوز یادمان نرفته که انتظار همه از تیم ملی صعود به مرحلهی دوم بود. اما اینبار همهی ما واقعبینانه میدانستیم حریفان بسیار برجستهای داریم که کار را بر ما سخت خواهند کرد. بنابراین هدف ما موفقیت با این تعریف بود: خوب بازی کردن در درجهی اول برای اثبات کیفیت فوتبال ایران. با این حال با وجود عدم برابری داشتههای ما با تیمهای رقیب بهویژه آرژانتین، هدفگذاری برد داشتیم؛ از تنها راهی که شدنی بود: استراتژی دفاع و ضدحملههای کشنده.
۲- تو آنی هستی که خودت میشناسی؛ نه آنی که دیگران میشناسند: پیش از سوت آغاز بازی، هیچکس جز کیروش و احتمالا بازیکنان تیم ملی نمیدانست که قرار است در زمین چه اتفاقی بیفتد و ایران چگونه میخواهد در برابر ستارههای میلیون دلاری آرژانتین ایستادگی کند. حالا بهگمانم تمام دنیا فوتبال ما را میشناسند.
۳- همه همدل و همقسم تنها و تنها برای یک هدف: تیم ملی فوتبال ایران سالها بود اینقدر یکدل و “تیم” نبود. همیشه افرادی بودند که ساز خود را میزدند و مربی تیم هم کنترلی نمیتوانست داشته باشد (جام ملتهای آسیای ۲۰۰۰ لبنان، مقدماتی جامجهانی ۲۰۰۲، جام جهانی ۲۰۰۶ و دهها مورد دیگر هنوز یادمان هست!) اما در این تیم ملی، همه برای موفقیت در کنار هم همدل بودند: از بازیکنان اصلی تا ذخیرهها (در پایان بازی شنبه شب، دانیال داوری و رحمان احمدی اولین کسانی بودند که بهسراغ علیرضا حقیقی رفتند!) و هر کسی که با محور بودن تیم ـ و نه خودش ـ مخالف بود، باید از تیم حذف میشد (راستی حال آقای رحمتی این روزها چطور است؟)
۴- تصمیم درست را بگیر؛ حرف دیگران مهم نیست: کیروش در دوران آمادهسازی تیم ملی و قبل از بازی با حجم زیادی از درخواستها و انتقادها مواجه بود. اما بدون توجه به حرف دیگران، درستترین تصمیمی را که به آن باور داشت، گرفت. گذشت زمان ثابت کرد که حق با چه کسی بود.
۵- باور داشتن به قدرت ایمان عمیق و امید و آرزو: شاید کمتر کسی باور داشت که تیم ملی بتواند چنین بازی درخشانی را انجام دهد. اما کیروش به خودش و تیماش و به امیدها و آرزوهای مردم ایران، ایمان داشت و همین، تفاوت را نسبت به تیمهای ملی ادوار گذشتهی ایران رقم زد!
۶- انعطافپذیری: چه کسی باور داشت بازی سرد و کسلکنندهی ایران مقابل نیجریه به این بازی پر شور و هیجان در برابر آرژانتین بیانجامد؟ کیروش عامدانه دستش را رو نکرد و با هر حریفی مطابق ویژگیهای خودش بازی کرد.
۷- تبدیل هوشمندانهی ضعف به توانمندی یک سلاح بزرگ رقابتی است: اینکه تیم ملی برآمده از فوتبال کمتحرک ایران یکی از دوندهترین تیمهای جام است، واقعا شگفتیآفرین است! اما کیروش با کار کردن روی قدرت بدنی بازیکنان، از این ضعف آشکار، سلاح رقابتی پنهانی ساخت که هیچکس روی آن حساب نمیکرد!
این روزها که موفقیت تیم ملی والیبال در لیگ جهانی هم خندهی مضاعفی را به لبان مردم دوستداشتنی کشورمان آورده، عمیقا بر این باور قدیمیام استوار شدم که: ما به کارلوس کیروش و خولیو ولاسکو این را بدهکاریم که به ما یاد دادند که با تلاش کردن، میتوانیم سقف رؤیاهایمان را تا آسمان بالا ببریم …
بهاحترام این دو مربی بزرگ و بهاحترام یوزهای جوان و سربلند و افتخارآفرین ایرانی. زندهباد ایران و ایرانی برای همیشه.