پیروزِ بی‌امان بازی زندگی!

آدمی گاهی به نقطه‌ای می‌رسد
که دیگر درد ندارد، اندوه ندارد
هول ندارد، هراس ندارد.
(نمی‌دانم تجربه کرده‌اید یا نه…)
وقتی آدمی به این نقطه می‌رسد
دست از دار و ندارِ دنیا می‌شوید
رُخ به رُخِ دوزخِ بی‌دلیل
می‌ایستد،
می‌گوید:
از این همه سایهْ سارِ خُنَک
من هم سهمی دارم،
من هم انسان‌م
مرا نه از خاک و نه از آتش
مرا نه از درد و نه از دروغ
مرا نه از ناروا و نه از نومیدی …
مرا
از پیروزیِ بی‌امانِ زندگی آفریده‌اند.

و این نقطه… همان نقطه‌ی موعود است
نقطه‌ای که سرآغازِ هزاران خطِ روشن است!

سید علی صالحی

دوست داشتم!
۱

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل