کسی از آن سوی مرز محال می‌آید …

ز جاده‌های خطر بوی یال می‌آید
کسی از آن سوی مرز محال می‌آید

صدای کیست؟ خدایا درست می‌شنوم؟
دوباره بوی صدای بلال می‌آید

ز بس فرشته به تشییع لاله آمد و رفت
صدای مبهم برخورد بال می‌آید

مپرس از دل خود «لاله‌ها چرا رفتند»
که بوی کافری از این سؤال می‌آید

بیا و راست بگو، چیست مذهب‌ت، ای عشق
که خون لاله به چشم‌تْ حلال می‌آید

به لحظه لحظه‌ی این روزهای سرخ قسم
که بوی سبزترین فصل سال می‌آید …

قیصر امین‌پور

*****

در این زمانه‌ی پر های و هو که تاریکی هر روز بیش‌تر از قبل، دنیا را در ظلمت خود، غرق می‌کند، یاد آن سفر کرده‌ی دور اما نزدیک‌مان، تنها امید رهایی است و گفته‌اند که درستْ پیش از برآمدن آفتاب، تاریک‌ترین زمان شب است … پس دل‌شکسته‌تر از همیشه دست به آسمان بلند می‌کنیم و از ته ل می‌خوانیم که: اللهم عجل لولیک الفرج …

عید نیمه‌ی شعبان‌تان مبارک و التماس دعا.

دوست داشتم!
۰

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل