مگر که هر چه بگویم، به گفته می‌آیی؟

مگر که هرچه بگویم، به گفته می‌آیی؟
تو از کدامْ جهانِ نهفته می‌آیی؟

در استعاره و تشبیه‌ها نمی‌گنجی
تو گویی از دلِ شعری، نگفته می‌آیی

برای دیدن تو چشم‌ها نمی‌خوابند
ولی تو خوابی و در چشمِ خفته می‌آیی

برای فهمِ من و روزگار ما زودی
تو چون گلی که زمستان، شکفته می‌آیی

نمی‌شود که تو را گفت آن چنان که تویی
مگر که هرچه بگویم به گفته می‌آیی؟

جعفر رضاپور

دوست داشتم!
۳

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل