دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است …

آقا بیا که بی‌تو پریشان شدن بس است
از دوری تو پاره‌گریبان شدن بس است

کنعان دل، بدون تو شادی‌پذیر نیست
یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است …

محمد فردوسی

***

در این زمانه‌ی پر های و هوی و دنیای زوال‌پرست، تنها امید آمدن نسیمی از کوی یار است که امید ما را زنده می‌دارد. اللهم عجل لولیک الفرج … عید شما پیشاپیش مبارک. التماس دعا.

 

دوست داشتم!
۲

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل