گرچه این راه به آخر نرسیدن دارد
به هوای تو دلم قصد پریدن دارد
یک کبوتر به لب بام خیال است انگار
خبری از طرف یار، شنیدن دارد
از دل طاق اگر چلچلهای چکه کند
بیهوا سمت دلت قصد وزیدن دارد
هر زمانی که امیدی به رسیدن دارم
زهر شیرین فراق تو چشیدن دارد
چشمهایی که ندیدند گل رویت را
تا سحرگاه فقط فرصت دیدن دارد
محمد مهدی سلیمان
نویسنده: علی نعمتی شهاب
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
دیدن همهی نوشتههای علی نعمتی شهاب