درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۵۳): آیا تو آن‌جایی که می‌خواهی هستی؟

“من فقط به این دلیل تصمیم به ترک بارسلونا گرفتم که جایگاهم را در ترکیب اصلی این تیم از دست داده بودم. همیشه سعی کرده‌ام درباره جایگاهی که در آن قرار دارم و مقصدی که می‌توانم بروم، واقع‌بین باشم. دیگر در ترکیب اصلی بارسا جایی نداشتم و به دلایل فنی دیگر آنقدر که دلم می‌خواست نمی‌توانستم به میدان بروم. کار آسان این بود که در بارسلونا بمانم و به جام بردن در کنار این تیم ادامه دهم و به پرستیژ و شهرتم اضافه کنم؛ اما من می‌خواستم در زمین بازی باشم و به همین دلیل دنبال راهی بودم که به هدفم برسم. با این حال رسانه‌ها این موضوع را طور دیگری جلوه داده‌اند و مسئله را پیچیده کرده‌اند. من فقط نمی‌خواستم نیمکت‌نشین باشم.” (داوید ویا؛ این‌جا)

روزهای ابتدایی سال است و خیلی از ما تازه وارد فضای کاری شده‌ایم. این روزها بسیاری از سازمان‌ها در حال جذب نیروهای مورد نیاز خود برای سال جدید هستند و قاعدتا فرصت‌های کاری خوبی در بازار کار وجود دارند. اما در همین روزها با افراد زیادی مواجه شده‌ام که در تصمیم برای تغییر شغل یا محیط کارشان دچار تردید شده‌اند و نمی‌‌دانند که آیا این تغییر می‌تواند مفید باشد یا خیر؟

درباره‌ی این‌که در چنین موقعیتی چگونه تصمیم بگیریم پیش از این نوشته‌هایی در گزاره‌ها داشته‌ام؛ از جمله این نوشته. اما در حرف‌های داوید ویا نکته‌ای بود که تا به‌امروز به آن توجه نکرده بودم. ویا می‌گوید خیلی وقت‌ها این‌که نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که تغییری مهم را در زندگی‌مان ـ و از جمله در شغل‌مان ـ ایجاد کنیم، این است که نمی‌دانیم قرار است به کجا بریم و همین الان کجای آن مسیر کلی هستیم و در نتیجه مرحله‌ی بعدی زندگی‌مان قرار است چه باشد. همین است که اینرسیِ امروز بر ما غلبه می‌کند و تغییر را هر روز به فردا و از هر سال به سال بعد موکول می‌کنیم.

بدین ترتیب می‌توان گفت که چشم‌انداز و هدف بزرگ‌مان در زندگی، عامل اصلی تصمیم‌گیری در مورد ایجاد تغییر در زندگی‌مان هستند. چقدر آن‌ها را دقیق می‌شناسیم؟ چقدر به آن‌ها ایمان داریم؟ چقدر می‌دانیم که در مسیر حرکت به‌سوی آن‌ها در چه فاصله‌ای از مقصد ایستاده‌ایم؟ اگر در تصمیم‌گیری در مورد آینده دچار تردید هستید، شاید بد نباشد سؤالات پایه‌ای‌تری را امتحان کنید. 🙂

چرا، چگونه و کجا. پاسخ صادقانه و شفاف این سه سؤال ما را یک قدم به آینده‌ی جذاب دوست‌داشتنی‌مان نزدیک‌تر می‌کنند. این روزهای ابتدایی سال، زمان مناسبی برای فکر کردن و تصمیم هستند. بسم‌الله …

دوست داشتم!
۱

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل