تنها جنبهی بد جاودانگی این است که قرار است برای ابد ادامه داشته باشد!
هرب کائن
تنها جنبهی بد جاودانگی این است که قرار است برای ابد ادامه داشته باشد!
هرب کائن
“اوتمار هیتسفلد، سرمربی سابق دورتموند و بایرن مونیخ، اعلام کرد که ماتیاس سامر بدقلق ترین بازیکنی بود که در طول دوران مربیگری اش به او کار کرد. او گفت که دشوارترین رابطه مربی ـ بازیکن را با ماتیاس سامر داشت: سامر بعد از هر پیروزی در حال شکایت کردن بود، چیزی که من را کمی ناراحت و خسته کرده بود. نمیتوان مدام در مورد اشتباهات صحبت کرد. در این صورت اعتماد به نفستان را از دست میدهید.” (اینجا)
یکی از بزرگترین درسهای زندگی که برایش هزینهی بسیاری هم پرداختم این بود که: هیچکس از روی عمد مرتکب اشتباه نمیشود: ضعف شخص من تنها یکی از علتهای بروز اشتباهات است؛ ولی حتی این نکته هم باعث نمیشود تا من از مسئولیتپذیری در مورد اشتباهاتم فرار کنم! گذشته را نمیشود تغییر داد؛ اما آینده را چرا. بنابراین اشتباهاتتان را پیش خودتان و مشاور / مربی / منتور / بزرگترتان نگاه دارید و بهجای صحبت کردن در مورد آنها دربارهی این فکر کنید که چطور میشود دوباره آن اشتباه را مرتکب نشوید.
اما استاد هیتسفلد دوستداشتنی دربارهی چه سخن گفته است؟هیتسفلد به ما میگوید چرا تمرکز روی اشتباهات باعث شکست میشود: شما وقتی مدام در مورد اشتباهات صحبت کنید، اعتماد بهنفستان را از دست میدهید و تبدیل به فردی میشوید که دوست ندارد اشتباه نکند! شاید این خوب بهنظر بیاید؛ اما چند مشکل اساسی در درون آن نهفته است:
بسیار خوب اگر نخواهیم روی اشتباهات نکردن تمرکز کنیم بهجای آن چه کنیم؟ پیشنهاد من این است که بهجای آن، روی رفع علتهای بروز اشتباه تمرکز کنید. وقتی اشتباهی را مرتکب شدید، تلاش کنید تا علت آن را کشف کنید. در طول زمان، کمکم متوجه خواهید شد که چه چیزهایی باعث بروز اشتباهات شما میشوند. قانون ۲۰ / ۸۰ را که بلدید؟ حال روی رفع آن ۲۰ درصد عوامل مرتکب شدن اشتباه توسط خودتان تمرکز کنید! بهتدریج خواهید که این “هنر اشتباه کردن” یا بهعبارتی “هنرمندانه اشتباه کردن” به شما چه سودی خواهد رسانید.
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
سندروم یخچال (فرنود حسنی)
انگیزه پیشرفت را در خودمان تقویت کنیم
انواع درونگراها: با ۴ نوع متفاوت افراد درونگرا آشنا شوید (بازده)
برای جلوگیری از به تعویق افتادن امور کدام نکات را در نظر بگیریم؟ (دیجیاتو)
افراد باهوش از چه عباراتی استفاده نمیکنند؟ (دیجیاتو)
مدیریت کسبوکار:
چگونه با آدمهای انتقادی کنار بیاییم؟
۱۳ دلیل که شما رهبر هستید یا دنبالهرو؟ (بازده)
۵ عامل عدم موفقیت از نظر مؤسس گروه سولیکو (کاله) (مصطفی لامعی)
کارهای خوب اجباری به کارمندان مجوز کارهای بد اختیاری میدهد
انواع مشتری: ۱۰ نوع مشتری که هر کسب و کار باید بشناسد (بازده)
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
این خوشمزگیها ادبیات نیست (گفتگوی خواندنی با دکتر جواد مجابی. حرفهای استاد دربارهی نوآوری در ادبیات را از زاویهی دید نوآوری در کسبوکار بخوانید!)
آنچه گوگل و اپل نمیدانند: نگاهی به راه و رسم نوآوری در آمازون (دیجیاتو)
با ۱۰۰ دلار و روی میز ناهارخوری شروع کردم! (الهامبخش)
شرکتهای موفق در اجرای برنامههای وفاداری، دارای چه ویژگیهایی هستند؟
استراتژیهای رونمایی محصول (بخش هفتم)
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
دیدهبانی اقتصاد ایران ۲۰۱۷ (گزارش بانک جهانی)
اگر مجبور نبودید کار کنید، چه میکردید؟
همه خاطراتم قابل انتشار نیست (نگاهی به وضعیت اقتصاد ایرانِ پس از جنگ در مصاحبهی زندهیاد آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور آن روزهای ایران)
جزئیات رشد اقتصادی شش ماهه امسال: ارزش تولید ناخالص داخلی ۳۳۱ هزار میلیارد ریال
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
نقش فناوری در تغییر مشاغل آینده (فردانما)
۱۰ فناوری جدید که زندگی شما را تغییر میدهد (بازده)
گارتنر: افول بازار پیسی برای پنجمین سال متوالی در سال ۲۰۱۶ – زومیت
سرمایهگذاری روی بیتکوین: محل تلاقی والاستریت و دره سیلیکون (کوینایران)
متعالیترین راه و رسمِ زندگیِ شرافتمندانه، زیستن بههمان شکلی است که مدعی هستیم آنگونهایم.
سقراط
“وقتی دچار مشکل هستم، هنوز هم میتوانم رؤیای موفق شدن را داشته باشم. با تمرینات سختی که دارم، میتوانم به اهدافم برسم و برای رئال بدرخشم. من برای تیم، برای خودم و برای سرمربی، بهسختی تلاش میکنم. من دوباره احساسی را بهدست آوردم که آن را از دست داده بودم.” (کاکا؛ اینجا)
متأسفانه مصدومیتها به کاکا ستارهی دوستداشتنی برزیلی اجازه نداد تا شاهکارهایش در میلان کارلتو را تکرار کند. اما آن بخشی از حرفهای او را که پررنگ کردهام ببینید. مهمترین چالش ما در روزهای سخت زندگی، توانایی امیدوار ماندن است. آن کسی موفق خواهد شد بر چالشها غلبه کند که مجموع توانش در امیدوار ماندن همراه با سختکوشی بیش از دیگران باشد. 🙂
با کمی تأخیر. 🙂
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
روابط مبتنی بر خودشیفتگی و یا اصالت (دکتر بابک علوی)
لبخند حکیمانه (گیتی صفرزاده)
۹ ویژگی شخصیتی افراد وابسته را بشناسید (بازده)
۱۰ راهکار موثر برای بهبود بهرهوری و کارآمدی شما (بازده)
۶ اصل در «ارتباطات»، که دانستن آنها قبل از یادگیری مذاکره لازم است (مدیر تی.وی)
مدیریت کسبوکار:
رفتار یا عملکرد (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
۱۰ بهترین درس کسب و کار ۲۰۱۶ (بازده)
توصیه هایی کاربردی برای مدیران (۷۷): شفافسازی کنید
درسهایی که از شیوه بازاریابی و مدیریت کسبوکار مکدونالد خواهید آموخت
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
روشهای کاربردی برای عملی کردن تفکر استراتژیک
ارزیابی ایده و اطمینان از کارآمد بودن آن (۱۰۰۱ بوم)
ترکیب استراتژی بازاریابی و گیمیفیکیشن (دکتر حمیدرضا اسماعیلخو)
۳ استراتژی برای توسعه محصول قبل از ورود به بازار (زومیت)
استراتژیهای رونمایی محصول (بخش پنجم) و استراتژیهای رونمایی محصول (بخش ششم)
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
رشد اقتصادی گروگان اصلاحات ساختاری (مصاحبه با دکتر مسعود نیلی)
دست نامرئی وجود ندارد (ترجمان)
اثر «جاده ابریشم ۲» بر اقتصاد ایران
۵ مانع اصلی در برابر رشد اقتصادی جهان
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
۱۰ فناوری برتر آینده جهان بررسی شد
یک توضیح مفهومی از بلاکچین (راه پرداخت)
پیشبینیهای فناورانه گارتنر در سالهای آینده
مارمولک پیر، تو همه چیز را دیدهای
تو شادیهای ما، اشکهای ما را دیدهای
قلبهای پر از رؤیایمان را
و آرزوهای وحشتناکمان را.
و آیا این هیچگاه تغییر نمیکند؟ …
باغ راما؛ آرتور سی کلارک و جنتری لی؛ ترجمهی دکتر ناصر بلیغ؛ نشر نقطه
رقابت در طول تاریخ همواره برای انسانها جذاب است: حس خوبِ برتری بر دیگران و رسیدن به قله، محرک بسیاری از اتفاقات خوب و بد تاریخ بوده است. رقابت در ذات خود در عین اینکه باعث پیشرفت و حرکت بهسوی تعالی است، از نظر حسی هم بسیار تأثیرگذار است و برای همین است که انسانها بدون رقابت نمیتوانند زندگی با کیفیتی داشته باشند!
اما رقابت همیشه در تعامل با دیگران معنادار نمیشود. ما با خودمان نیز همواره در حال رقابت هستیم! 🙂 به این فکر کنید که در شبانهروز چگونه وقت خودتان را به چه کارهایی تخصیص میدهید؟ افکار و احساسات و اولویتهای مختلف زندگیمان برای گرفتن وقت از ما در حال رقابت با هم هستند و چه کسی میتواند بگوید که “من”ِ وجودی ما چیزی جز همینها است؟ مثال دیگر: حس رضایت بعد از انجام یک کارِ بزرگ، حل یک مسئلهی سخت، رسیدن به یک آرزوی دستنیافتنی و اتفاقات دیگری از این دست را بهیاد بیاورید؛ مخصوصا زمانی که همه و حتی خودتان امیدی به رسیدن موفقیت نداشتهاید. اما آیا تاکنون به این فکر کردهاید که ما میتوانیم با خودمان بهصورت برنامهریزی شده هم رقابت کنیم؟ بله. رقابت با خود برای بهتر شدن و رسیدن به رؤیاهای بزرگ زندگی.
احتمالا همگی میدانیم که یکی از مهمترین عوامل یاریبخش ما در راهِ دشوارِ رسیدن به مقصد، داشتن عادتهای درست است، عادتهایی که به ما کمک میکنند تا همان کارهایی را که لازم است را انجام دهیم، وقت محدودمان را درست تخصیص بدهیم و البته مهارتهای لازم را برای طی این مسیر بهدست بیاوریم. اما رقیب عادتهای درست، تنبلی و وقتگذرانی و بیانگیزگی و سایر عوامل درونی منفی شبیه اینها هستند. این عوامل درونی منفی آنقدر قدرتمند هستند که افراد موفق همواره درصد محدودی از جامعه را تشکیل میدهند. بنابراین برای غلبه بر آنها باید تلاش کرد و عرق ریخت و مرارت کشید. و شاید بتوان گفت که یکی از مهمترین تفاوتهای میان موفقها و ناموفقها همین شجاعت تحمل رنج و مرارتها تا رسیدن به مقصد است.
در اینجا به پنج چالش مهم اشاره میکنم که غلبه بر آنها موجب ایجاد عادتهایی بسیار حیاتی برای دستیابی به موفقیت خواهند شد. چالشهایی که همگی ما در زندگی با آنها مواجهیم؛ اما احتمالا آنها را لاینحل و حتی عادی میدانیم:
۱- مقایسه کردن خود با دیگران: عزت نفس از آن اصطلاحاتی است که زیاد میشنویمش و فکر میکنیم آن را بهاندازهی کافی هم داریم. اما متأسفانه در زندگی اجتماعیمان وقتی جایگاه و شخصیت خودمان را با سنگ محک “نظر دیگران” و “داشتههای دیگران” میسنجیم، در واقع در حال زیر سؤال بردن عزت نفسمان هستیم. هر یک از ما انسانی ارزشمند است؛ آنگونه که لایق پوشیدن لباس حیات از سوی خدای مهربان شده است. فراموش نکنیم که مرز باریک میان تواضع اجتماعی و تحقیر خود تا چه اندازه باریک است.
۲- سرزنش کردن خود: در اغلب اوقات هیچ فردی از روی عمد در زندگیاش مرتکب اشتباه نمیشود، حتی اگر آگاهانه اشتباه کند (و البته چه کسی است که دیوانگیهای خاص خودش را نداشته باشد؟) متأسفانه اغلب ما از این مرحله هم گذر کردهایم و خود را برای چیزهایی که در اختیارمان نبوده است هم مقصر میدانیم و سرزنش میکنیم. پذیرشِ خویشتنِ خویش همانطور که هستیم در کنار تلاش برای بهتر شدن، یکی از شاهکلیدهای خوشبختی است.
۳- مطالعه نکردن: همه میدانیم وقت و حوصله نداشتن بهانههایی هستند که برای توجیه مطالعه نکردن پیش وجدانمان میآوریم. روزی یک صفحه کتاب و مقاله خواندن، نهایتا ۵ دقیقه زمان بیشتر از ما نمیگیرد. نه؟ اما همین ۵ دقیقه ما را انسان بهتری میکند.
۴- وقت نگذاشتن برای بطالت: خندهدار است، نه؟ اما ذهن همهی ما در میان روزها و شبهای شلوغ زندگی نیاز به آن دارد که دمی استراحت کند و بههیچ چیز فکر نکند تا خود را بازیابی کند. بطالت آنقدرها هم چیز بدی نیست؛ به شرط آنکه تمامِ وقت زندگی را به خود اختصاص ندهد!
۵- انجام ندادن کارهای بزرگ از بیم شکست: حسِ درونیِ “تلاش کردم اما نشد” با حسِ درونیِ “چون مطمئن بودم کاری نکردم” خیلی متفاوتاند. دومی را که همه در زندگیمان تجربه کردهایم؛ حداقل یک بار هم اولی را تجربه کنیم.
غلبه بر چالشهای فوق باعث نمیشود که یک شبه انسان کاملا موفقی شوید و البته حتی باعث هم نمیشود که تمامِ ضعفهای شما برطرف شوند؛ اما به شما کمک میکنند تا اندکی انسان بهتری شوید. 🙂 ارزشاش را ندارد؟
سرنوشت از آنِ کسانی است که تنبلتر از آن هستند که اتفاقاتِ متمایزی را در طول عمرشان برای خود رقم بزنند!
آر استیونز
ـ با وجود اینکه با کمی پشتکار و اندکی کوشش از عهدهی مطالعهی «افلاطون» برمیآمدم و میتوانستم یک مسئلهی مثلثات را حل کنم و یا یک آزمایش شیمی انجام بدهم؛ اما چیزی هم بود که قادر به انجامش نبودم: روشن ساختن هدفم که در تاریکی فرو رفته بود. مانند دیگران که دقیقا میدانستند قاضی خواهند شد، پزشک یا هنرمند و در چه صورتی چه امتیازاتی از شغل خود خواهد برد، من نمیتوانستم فکر بکنک. ممکن بود من هم روزی یکی از این قبیل اشخاص میشدم؛ اما چگونه میتوانستم بدانم؟ شاید مقدرم بود که جستجو کنم و باز سالهای سال جستجو کنم، بدون اینکه به کوچکترین هدفی برسم. شاید روزی به هدفم دست یابم؛ اما این هدفی بد، خطرناک و وحشتناک خواهد بود. من فقط میخواستم به آنچه در درون من است جان بخشم. این کار چرا اینهمه سخت بود؟ …
ـ … اتفاق اصلا وجود ندارد. وقتی که انسان چیزی را احتیاج دارد و مییابد، مدیون اتفاق نیست؛ بلکه مدیون خودش است. این احتیاج واقعی اوست و میل واقعی اوست که آن را برایش فراهم میکند.
ـ اشیایی را که ما میبینیم تصویر اشیایی است که در ما وجود دارد، آنچه خارج از ماست بههیچوجه واقعیت ندارد. اغلب اشخاص بهوضعی کاملا غیرحقیقی زندگی میکنند، زیرا آنها آنچه را در خارج بهطور مجاز وجود دارد، حقیقتی تصور میکنند و هرگز به دنیای درونی خود اجازهی خودنمایی نمیدهد. بدونشک بدینگونه میتوانند خوشبخت باشند …
ـ من همانطور که تشخیص دادهای در رؤیاهای خود زندگی میکنم. دیگران هم در رؤیاهایی بهسر میبرند؛ اما نه در رؤیاهای خاص خودشان. تفاوت اینجا است.
ـ مأموریت حقیقی هر کسی این است: کامیابی از خویشتن … کار او یافتن سرنوشت حقیقی خودش بوده است ه یک سرنوشت عادی و پروراندن آن. بقیه همه ناقص است. اقدام برای رهایی از سرنوشت خود و همرنگی با جماعت، ترس از خویشتن است.
(دمیان؛ هرمان هسه، ترجمه: خسرو رضایی، انتشارات جامی)