“تمام مربیان عقاید فراوانی دارند و تفاوت میان همهی ما چندان زیاد نیست. مسئلهی مهم این است که چه کسی این عقاید را به اجرا در میآورد و من گروهی از بازیکنان را در اختیار دارم که در انجام این کار بسیار خوب هستند. بدون آنها انجام چنین کاری غیرممکن است. ما چارچوبهای خودمان را داریم و اساسا این به آن معنا است که مسابقه به مسابقه پیش میرویم. نمیدانیم چه طور بهشیوهی دیگری بازی کنیم. فکر کردن به شیوهی متفاوت به درد ما نمیخورد.” (دیهگو سیمئونه؛ اینجا)
دیهگو سیمئونه این روزها در فوتبال اروپا همان کاری را میکند که سالها پیش از این، مربیان بزرگی چون پپ و مورینیو در سالهای اول حضور خود در فوتبال جهان برای ساختن برند شخصی یگانهی خود از آن استفاده کردند: “ساختن یک فلسفهی رقابتی“، “اجرای آن به بهترین شکل” و البته “بیان آن به هزار و یک شکل گوناگون” تا همه بفهمند که حالا یک ایدهی جدید وارد دنیای فوتبال شده است.
سیمئونه اینجا حرف جدیدی نزده است؛ اما جملهای که پررنگ کردهام بهشدت به دلم نشست. این جملهی ساده معنی بسیار مهمی را در دل خودش پنهان کرده است: “بالاترین نقطهی کمال در اجرا، زمانی است که نتوانی جز به شیوهای که باید، کارها را انجام بدهی.” شاید مفهوم کتاب پرفروش سالهای اخیر “قدرت عادت” هم چیزی جز همین نباشد.