“هیچکس نمیتواند جای پپ را در بارسا پر کند.” از همان روزی که گوآردیولا از بارسا جدا شد، این گزاره در ذهن هواداران بارسا جا خوش کرد. چهار سال رویایی و تکرارنشدنی با پپ، آنچنان جادویی بودند که گمان نمیرفت کسی بتواند به این زودیها و بهسادگی عصر جدیدی را در بارسا آغاز کند. راسل ـ مدیرعامل همیشه منفور بارسا برای هوداران این تیم ـ در اقدامی کاملا عجیب دستیار اول پپ تیتو ویلانوا ـ که پیش از آن نامش تنها در آن جنجالآفرینی معروف خوزه مورینیو به گوش هواداران رسیده بود ـ را به سرمربیگری بارسا انتخاب کرد. در آن روزها جدا از جو شدیدا احساسی ناشی از جدا شدن پپ، شایعات موجود در زمینهی مذاکره با برخی از بزرگترین مربیان دنیا بر حیرت هواداران فوتبال از این انتخاب افزود. تیتو اما هیچ واکنشی به جو منفی که علیه او شکل گرفته بود نشان نداد. او تیم پپ را در اختیار گرفت و توفانیترین شروع تاریخ بارسا را رقم زد. اما حیف …واقعا حیف که این سرطان لعنتی در این دنیا وجود دارد. بیماری که پیش از این ناصر خان حجازی و بزرگمرد دیگری بهنام اوزبیو را از هواداران دلباختهی فوتبال گرفت. خبر کوتاه اما کوبنده بود: “تیتو بهدلیل عود بیماری سرطان، مجبور است برای ادامهی درمان به نیویورک برود.” در نبود او، دستیارانش تیم را بهپیش بردند؛ اما در نهایت قافیه را در جام حرفی به رئال مادرید و در لیگ قهرمانان با نتیجهای تحقیرآمیز به بایرن باختند. اما در لالیگا آنجایی که تیتو کار را چنان پرقدرت شروع کرده بود که همهی مدعیان با فاصله عقب افتادند، بارسا باز هم مثل زمان پپ در صدر ایستاد.
گاهی به این فکر میکنم که اسطورهها چقدر راحت ساخته میشوند. خیلی وقتها یک عملکرد درخشان در زمانی کوتاه برای “جاودانگی” آدمها کافی است. تیتو نتوانست خاطرهی پپ را از ذهن هواداران بارسا پاک کند؛ اما با مبارزهاش با سرطان، با امیدی که این مبارزهی او به بازیکنان و هواداران بارسا داد و با تک جام ارزشمندی که در “نیوکمپ” افسانهای نگه داشت، برای همیشه در خاطرهی هواداران بارسا ثبت شد. اگر دوران سیاه مدیریت راسل را در تاریخ بارسا نادیده بگیریم، بارسا با داشتن مردان بزرگی مثل تیتو و البته “اریک آبیدال” و با همراهی همهی اعضا و دوستدارانش با این مردان بزرگ، در عمل ثابت کرده است که چرا شعار باشگاه بزرگ بارسلونا “فراتر از یک تیم فوتبال” است.
و حالا مرگ “تیتو ویلانوا” در روزهایی که میشد او را در قامت سرمربیگری بارسا بهعنوان تاریخسازی دیگر تصور کرد، شمایل اسطورهای تیتو را در ذهنها تقویت میکند. فکر میکنم این روزها با سقوط بارسای تحت هدایت تاتا مارتینو دیگر ثابت شده است که حتی جادوگران بارسا هم نیاز به مربی بزرگی دارند و نقش پپ و پس از او تیتو در بارسا تا چه اندازه بزرگ بوده است.
تصویری که از تیتو در ذهن من ماندگار شده، تصویری است که در ویدئوی خداحافظی شبکهی تلویزیونی بارسا تیوی برای پپ آن را میبینیم: پپ در ضیافتی از رنگهای فلو ایستاده که تیتو بهسراغ او میآید و یکدیگر را در آغوش میکشند …
تیتو با آن چهرهی تکیده در روزهای آخر مربیگریش در بارسا برای همیشه در حافظهی تاریخ جاودانه شد. بدرود مربی!
خب این نکته درست است و من قبلا چند باری به آن مفصل پرداختهام. اما این یادداشت یادبود شخص تیتو بود نه تحلیل وضعیت بارسا. ممنون از شما 🙂
به پاسخ نظر دوست دیگرمان پای همین مطلب مراجعه فرمایید.
من هم ربطش به کسب و کار رو نفهمیدم. البته شاید مشکل از من باشه.
اینکه عملکرد ۳ نفر رو نوشته اید بیشتر مربوط به امار و اعداد بود تا کسب وکار.
ممنون
آره خب حدس زدم به موضوع رهبری تیم یا سازمان اشاره کرده باشید. ولی مسئله اینجاست که می شه استدلال کرد (و اکثرن هم استدلال می کنند) که افت فعلی بارسلونا ناشی از تغییر مربی نبود بلکه با مرور زمان، تیم های حریف “دست بارسلونا” رو خوندند و برای مقابله با شیوه بازی تیکی تاکاش، راهکار پیدا کردند. بنابراین شاید اگر پپ هم تا الان مونده بود این افول اتفاق می افتاد، کما اینکه نشانه هاش دز زمان خود پپ و حذف بارسا در نیمه نهایی جلوی چلسی دیده شد… دارم فکر می کنم از نظر مدیریتی/کسب و کار شاید می شد بگویید که نوآوری نکردن و زمان دادن به رقبا برای این که روش مقابله با شما را پیدا کنند، این وضع را بوجود آورد.
ربطش به کسب و کار جایی است که در مورد عملکرد تیم بارسا تحت نظارت پپ و تیتو و مقایسهاش با مربی فعلی یعنی تاتا نوشتهام 🙂
ممنون از نوشته ولی ربط اش به کسب و کار را من متوجه نشدم. با دیدن تیتر فکر کردم نتیجه گیری مرتبطی برای کسب و کار و رهبری سازمان کرده اید. به نظرم متن فقط فوتبالی بود.