آقای واحد عزیز اینجا پیشنهاد عالی داشتند برای دادن چند خبر خوب و لطف کردند از من هم دعوت کردند تا در این زمینه بنویسم. این پست اجابت به دعوت ایشان است:
خوب از کجا باید شروع کنم؟ از هر جایی که به ذهنم میرسد. بهترینش هم این است: روزهای آخر سال گذشته تصمیم گرفتم که محل کارم قبلیام را بعد از شش سال ترک کنم. آن موقع تردید داشتم که آیا دارم تصمیم درستی میگیرم یا نه؟ بهویژه اینکه برای سال جدید هنوز کار پیدا نکرده بودم. این روزها بیش از سه ماه از سال جدید گذشته و خوشحالم که تصمیم کاملا درستی گرفتم. محل کار جدیدم یک شرکت کوچک تازه تأسیس اما بسیار پرقابلیت است. اینجا Coordinator یک پروژهی بسیار بزرگ مخابراتی شدم و ناظر یک پروژهی مطالعاتی بسیار بسیار جذاب در زمینهی آیتی. و این تازه شروع کار ماست! مهمتر از همه آنکه اینجا آرامش و شادی را دارم که سالها گمشان کرده بودم. اینجا محیطی کوچک اما بسیار بسیار صمیمی است.
اما ماجرا به همین منحصر نشد. در کنارش چند پروژهی کوچک استراتژی را هم شروع کردم که همگی نتیجهی نوشتن در گزارهها بودهاند. خودم هنوز باورم نشده که چند سال زحمت کشیدن روی این وبلاگ ساده و بیادعا، نتیجهای اینقدر عالی داشته است. این روزها افتخار آشنایی و همکاری با دو مدیر موفق بخش خصوصی را دارم که از لحظهلحظهی بودن با آنها میآموزم. مهمتر اینکه خوشحالم که با این بزرگواران در درجهی اول “دوست” هستم و بعد مشاورشان. چقدر برایم لذتبخش است که این دوستان دغدغهی پیشرفت من را دارند و به من فرصت تجربه کردن را میدهند. و چقدر عالی است که تجربیات مدیریتی و زندگیشان را به من هم یاد میدهند. 🙂 اجازه گرفتم بهتدریج در مورد یادگیریهایم همینجا بنویسم.
سال گذشته چند کتاب ترجمه کردم که اکنون در مراحل مختلف چاپ هستند. از میان آنها سه کتاب به امید خدا بهزودی منتشر خواهند شد: کتاب ابزارهای ضروری برای مشاورهی مدیریت ـ که ظاهرا اولین کتاب تخصصی در زمینهی مشاورهی مدیریت به زبان فارسی است ـ را انتشارات سازمان مدیریت صنعتی منتشر خواهد کرد. یک کتاب هم در مورد زندهیاد استیو جابز ترجمه کردم که زندگینامهی مختصر و مفید او بههمراه مجموعهای منتخب از جملات استاد است. کتابی که برای خودم بسیار بسیار انرژیبخش است و هر از گاهی متنش را میخوانم و انرژی میگیرم! 🙂 ترجمهی این کتاب در دو کتاب جداگانه توسط انتشارات بهشت (ناشر کتاب جدید عادل خان فردوسیپور!) منتشر خواهد شد.
این روزها با دو نشریه همکاری مستمر دارم: ماهنامهی پنجرهی خلاقیت (با نوشتن و ترجمهی مطالبی در مورد اصول خلاقیت) و هفتهنامهی همشهری تندرستی (که در صفحهی شغل سالم در مورد راهکارهای حل مسائل شغلی مینویسم.) هنوز هم مثل اولین بار از دیدن مطلب چاپ شدهام ذوق میکنم!
یکی از نتایج جانبی گزارهها برای من، دادن فرصت کمک به دیگران در زندگی شغلی و شخصیشان بوده است. برایم باعث افتخار است که در این سه سالی که دارم مینویسم به دهها نفر کمک آنلاین و غیرآنلاین کردهام. برایم چقدر لذتبخش است که میبینم کمک بسیار ناچیز من در زندگی دیگران تأثیرات کوچک و بزرگ داشته است. همین یک لذت و خبرهای خوب برآمده از آن، برای زندگی این روزهای من کافی است …
و حالا بماند داشتن دوستان خوب، دیدن آدمهای موفقی که برای موفقتر شدن تلاش میکنند، همکاری با جوانان پرانرژی که برای رسیدن به هدفشان تلاش میکنند و خیلی چیزهای دیگر.
با این خبرهای خوب و این لذتها است که این روزها سعی میکنم بر دلتنگیهای نهچندان کمم غلبه کنم. 🙂
پ.ن. خبرهای خوب وفا کمالیان عزیز را هم بخوانید.
طی اتفاقی شمس و مولانا قرار شد از آب رودی رد بشن..
شمس به مولانا گفت بگو یا شمس تا بتونی از آب رد بشی.
مولانا هم گفت یا شمس, یا شمس و تونست روی آب حرکت کنه
ته دلش خواست بدونه خود شمس چی میگه..
گوش داد: یا علی, یا علی یا علی
گفت خب منم میگم یا علی. تا گفت یا علی درون آب فرو رفت و شمس دستش رو گرفت..
قبول دارم روزابت موث کانتر شخصیت و نوشته های جالبی دارد اما من به این مرحله فعلا نرسیدم.
تنها قول میدم سریعتر از معمول پیش بروم و روزی بشود ولی فعلا مرید شمایم..
اوه! من!؟ الگوی زندگی کاری!؟ نه؛ هدفتون را بگذارید روزابث موث کانتر شدن! من الگوی خوبی نیستم.
آو خدا قوت الگوی زندگی کاری من 🙂
امیدوارم که هر روز موفق تر بشوید
موسوی ( گنج افزار)
همچنان موفق باشید و بااِنرژی
عالی!
ممنون از خبرهای خوبتان. راستش را بگویم به انرژی و تلاش پرثمر شما غبطه می خورم.
از اینکه خواننده وبلاگ گزاره ها هستم خوشحالم و از اینکه در پاسخ به دعوت من این همه خبرهای خوب و انرژی بخش به ما دادید ممنونم
همین!
از خواندن خبرهای خوشتان، مسرور شدم.
همیشه موفق و سربلند باشید