در هفتههای اخیر فعالیتهای اجرایی اولین جایزهی ملّی کیفیت ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران بهصورت آغاز شده است.+ این جایزه قرار است برای ارتقای کیفیت در صنعت ICT ایران به سازمانهای فعال در این حوزه اهدا شود. حرکت بسیار جالبی است و امیدوارم در آیندهی نزدیک، شاهد اثرات مثبت آن در صنعت فاوای ایران باشیم.
با این حال نقدهایی به مدل و فرایند برگزاری جایزه وجود دارد که میتواند روی کیفیت نتایج حاصل از برگزاری این جایزه تأثیرگذار باشد. در اینجا تلاش میکنم مختصر و مفید به این نقدها بپردازم:
۱- بیش از هر چیز جامعهی هدف این جایزه دچار ابهام است. آیا این جایزه قرار است به فعالان بخش فاوا در کشور اهدا شود یا هر سازمان و مؤسسه و شرکتی که از فاوا در فعالیتهای خود استفاده میکند؟ در واقع آیا شرکتکنندگان این جایزه صاحبان کسب و کارهای صنعت فاوا هستند یا هر سازمانی که بهنوعی دارد از فاوا استفاده میکند؟
۲- مسئلهی دوم متولی برگزاری این جایزه است. البته حتما برگزاری جایزه با مشارکت متخصصان و مدیران و کارشناسان باتجربهی صنعت فاوا همراه خواهد بود (که فراخوان جذب همکار هم در اینجا روی سایت جایزه قرار داده شده)؛ اما من در یک ماهی که از اعلام راهاندازی چنین جایزهای میگذرد دارم فکر میکنم با چه منطقی این کار قرار است در شرکت ارتباطات زیرساخت انجام شود و هنوز نفهمیدم! آیا این کار وظیفهی شرکت / سازمان فناوری اطلاعات ایران نیست که طبق اساسنامهاش متولی توسعهی صنعت فاوا در ایران محسوب میشود؟ یا آیا این موضوع جزو شرح وظایف سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی بهعنوان رگولاتور صنعت فاوا در ایران قرار نمیگیرد؟
۳- فرایند و مدل جایزه بسیار پیچیده هستند. هزینههای شرکت در جایزه نیز بسیار زیادند. با یک مرور کوتاه بر مدل جایزه کاملا مشخص است که این مدل از مدل جایزهی ملی کیفیت ایران بهصورت مستقیم برداشت شده و فرض بر این بوده که این مدل برای صنعت فاوا هم پاسخگو است. اما به چند دلیل این مدل در وضعیت امروز صنعت فاوا در ایران کاربردی نیست:
الف ـ برخی از اجزای مدل بهاندازهی صدها سال نوری از اولویتهای وضعیت کنونی صنعت فاوا در ایران فاصله دارند! مثلا آیا Green IT در ایران آنقدر مهم است که حوزهی “نتایج محیط زیست و جامعه” در مدل جایزه وجود دارد؟ آیا شرکتهای بزرگ صنعتی ایران در حوزهی مسئولیتهای اجتماعی کار شاخصی انجام دادهاند که از شرکتهای نحیف صنعت فاوا انتظار این را داشته باشیم؟ لابد اینها هست و ما ندیدیم.
ب ـ بگذارید چند واقعیت را در مورد صنعت فاوا در ایران را بهنقل از مطالعات پروژهی تکفا ۲ و برخی برآوردهای کارشناسی مرور کنیم:
- در خوشبینانهترین حالت سهم صنعت فاوا از تولید ناخالص داخلی ایران، حدود ۵ درصد است.
- ۷۶ درصد از همین اقتصاد کوچک در اختیار صنعت ارتباطات است؛ یعنی اپراتورهای مخابراتی مثل همراه اول و ایرانسل. از میزان باقیمانده ۱۰ درصد سهم سختافزار است، ۲ درصد سهم نرمافزار و یک درصد سهم خدمات فناوری اطلاعات (از جمله مشاورهی فناوری اطلاعات، خدمات مهندسی این حوزه، خدمات پس از فروش و …)
- آمار دقیقی در مورد تعداد پرسنل شرکتهای فعال در صنعت فاوای ایران وجود ندارد؛ اما با کنار گذاشتن بخش مخابرات، میشود حدس زد که اغلب شرکتها در سه حوزهی دیگر صنعت فاوا باید از نوع شرکتهای کوچک و متوسط (زیر ۵۰ نفر) باشد.
- بحران اصلی شرکتهای کوچک و متوسط بهویژه در بخش فاوا در دوران رکود تورمی که امروز در آن بهسر میبریم، مشکل نقدینگی است. برای مدیران شرکتها که در تأمین هزینهها ـ بهویژه حقوق و دستمزد ـ با مشکلات بسیاری روبرو هستند، هزینه کردن برای شرکت در چنین جایزهای با این همه هزینهی مستقیم و جانبی نه اولویت اصلی است و نه جذابیتی دارد.
- تجربه نشان داده که اصولا در ایران برای شرکتها، شرکت در چنین جوایزی دریافت جایزه برای تلبلیغات در آینده است و وجود یا عدم وجود نظامهای مدیریت و کیفیتی مطرح در چنین جوایزی تأثیر واقعی چندانی ندارد. اگر قرار باشد محصول / خدمت یک بنگاه باکیفیت باشد، بدون داشتن ایزو و فهمیدن اصول علمی رهبری همین طور خواهد بود و اگر هم هدف کسب درآمد بدون هیچ کیفیتی باشد، داشتن جایزهی اصل EFQM اروپا هم فایدهای ندارد.
با توجه به نکات فوق، باید گفت متأسفانه در شکل کنونی برگزاری در عمل پیشبینی میشود این اتفاقات رخ دهند:
- اغلب شرکتکنندگان شرکتهای بزرگ مخابراتی و غولهای آیتی دولتی و شبهدولتی خواهند بود.
- با توجه به اینکه این شرکتها از قبل بهدلایل مختلف مجبور بودهاند تا به نظامهای کیفیت اهتمام داشته باشند، احتمالا جایزه برندگان بسیاری خواهد داشت؛ چیزی که فاصلهی زیادی تا عمل دارد!
- این غولهای محترم دولتی و شبهدولتی بعدها با تکیه بر این جایزه، فضای اندک باقیمانده برای رقبای خصوصی را بهویژه در مناقصات دولتی (که در آنها ارزیابیهای فنی عموما معیارهای غیرفنی مثل چنین برتریهایی مهمترند تا کیفیت واقعی پیشنهاد فنی!) تنگتر و تنگتر خواهند کرد …
من نمیدانم افرادی که مدل INQA را برگزیدهاند آیا سابقهی کار در شرکتهای بخش خصوصی صنعت فاوا را دارند یا خیر؟ آیا این دوستان انتظار دارند که در ایران اتفاقی خلاف وضعیت این صنعت در دنیا افتاده باشد؟ صنعتی که در تمامی دنیا (حتا در آمریکا که مهد صنعت ICT دنیاست) بیش از ۹۰ درصد شرکتهای آن از نوع کوچک و متوسط هستند! فارغ از کفایت و کیفیت خود مدل برای ارزیابی بنگاههای فاوا، آیا اصلا بخش خصوصی ایران و شرکتهای کوچک و متوسط فاوا توان شرکت در چنین جایزهای و تأمین هزینههای سنگین آن را دارند؟ متأسفانه بهنظر میرسد تفکر کاملا دولتی که پشت طراحی این جایزه بوده، کوچکترین درکی از واقعیات صنعت ICT در ایران ندارد (اگر این دوستان تنها یک ماه حقوق نگرفته بودند یا اگر جای مدیران شرکتهای خصوصی فاوا بودند که خیلیهایشان دارند روز و شب تنها برای تأمین هزینههای حقوق و دستمزد پرسنلشان به این در و آن در میزنند، شاید این نقد را درک میکردند …)
حالا فقط غر نزنیم. راهحل چیست؟ من کمی جستجو کردم تا ببینم آیا جایزههای مشابهی در دنیا وجود دارند یا خیر؟ در این جستجو به جایزههایی مثل جایزهی ملی تعالی صنعت فاوا در کشورهای ایرلند و استرالیا برخوردم. مرحلهی بعد بررسی مدل و فرایند ارزیابی این جایزهها بود. در این بررسی نکات زیر مشخص شدند که توجه به آنها میتواند برای بهبود و عملیاتی کردن جایزهی مشابه ایرانی مفید باشد:
- بیش از هر چیز تقسیمبندی شرکتکنندگان جایزه نباید صرفا مبتنی بر اندازهی بنگاه باشد. باید سازمانها را از نظر اندازه، نوع محصولات / خدمات، دولتی / خصوصی بودن، فعالیت در ICT بهعنوان کسب و کار / پشتیبانی از فعالیتهای سازمان و … تفکیک کرد. این مسئله میتواند باعث شود تا بتوان از جایزه بهعنوان شاخصی برای سنجش وضعیت بنگاههای هر حوزه استفاده کرد. حتی میشود این جایزه را به افراد هم اعطا کرد! (مدل جذاب و عالی ایرلند را از اینجا ببینید!)
- در فرایند ارزیابی هیچ مدل از پیش تعیینشدهای وجود ندارد. تنها گروهی سرفصلهای راهنما مشخص شدهاند که شرکتها در تدوین اظهارنامهشان باید به آنها توجه کنند. این سرفصلها آنقدر سادهاند که شرکتها بهراحتی و بدون صرف هیچگونه هزینهی اضافی میتوانند اظهارنامه را خودشان تهیه کنند (نمونهی ایرلند اینجا)
- هزینهی شرکت در جایزه بسیار پایین است و حتا کسری از حقوق یک ماههی یک کارشناس معمولی هم نمیشود؛ نه اینکه برای یک شرکت کوچک هم هزینهی شرکت در فرایند جایزه از حقوق مدیرعامل شرکت هم بالاتر باشد! (نمونهی ایرلند اینجا)
امیدوارم این جایزه با تجربهای که از برگزاریاش در امسال کسب میشود، در دورههای بعد با رویکرد اجراییتر و جامعنگرانهتری برگزار شود و منشأ اتفاقات خوبی در صنعت فاوای ایران باشد. بلی؛ به امید آن روز!