۴ راه برای به‌بود تعادل بین کار و زندگی

کار مشاوره، کاری است که خستگی و تعطیلات نمی‌شناسد. همیشه کار عقب است یا فرجه‌ی زمانی محدودی وجود دارد که باید هر چه زودتر کار را انجام داد. وقتی در کنار این موضوع روبرو می‌شوم با اتفاقاتی که این‌جا نوشته‌ بودم، باید آدم خیلی قوی باشی که کم نیاری! یک وقت‌هایی هم که درجه‌ی آمپر روحیه بالا می‌رود و به مرزهای انفجار نزدیک می‌شود، با افراطی کار کردن سعی می‌کنم مشکلات را فراموش کنم. خودم می‌دانم که درست نیست؛ ولی خوب خیلی وقت‌ها هم چاره‌ی دیگری وجود ندارد.

خانم کریستین شون‌میکر این‌جا ۴ راه را برای به‌بود تعادل بین کار و زندگی، پیش‌نهاد کرده‌اند. با هم نگاهی بیاندازیم به این راه‌ها:

۱- بخشی از زمان شخصی‌تان را صرف این کنید که بفهمید انتظار شما از زندگی (به‌ویژه در مورد شادی و سلامتی) چیست؟ شاید این‌طوری کشف کردید که کارتان هم جزیی از زندگی‌تان است! (شایدم برعکس!)

۲- اهمیت زندگی شخصی‌تان را در کل زندگی‌تان کشف کنید و سعی کنید مشخص کنید چه منافعی را از احساس خوب بودن، بدون استرس بودن و انرژی بیش‌تر به‌دست می‌آورید.

۳- محدودیت‌های‌تان را شفاف و به شکل مستقیم به همکاران‌تان منتقل کنید: “من این تعطیلات آخر هفته می‌خوام برم مسافرت!” یا “ببخشید. من دارم برای امتحان تافل درس می‌خونم و وقت ندارم شب‌ها اضافه‌کاری کنم.” (دقیقا این، جایی است که اغلب ما ضعف داریم و اسم‌اش را هم می‌گذاریم تعارف، رودربایستی و چیزهایی مثل این. خیلی وقت‌ها باید نه را محکم گفت!)

۴- تلاش کنید که فرهنگ لزوم تعادل بین کار و زندگی را در محل کارتان ایجاد کنید. این‌جوری بقیه هم می‌فهمند که چقدر زندگی شخصی مهم است و در نتیجه به توجه شما به زندگی شخصی‌تان گیر نمی‌دهند!

دوست داشتم!
۱

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

4 دیدگاه برای “۴ راه برای به‌بود تعادل بین کار و زندگی”

  1. اشکال افراطی کار کردن اینه که بار اول که کار رو تموم کردی فوق العاده به حساب می آیی ولی دفعات بعد جزو وظایفت می شه و در واقع می شه استاندارد کاری ات یعنی کف انتظار از تو. مدیری داشتم که هفته های اول کار هر روز از من تعریف می کرد ولی بعد از چهار ماه بازخوردش شد این: «چرا اینقدر کند هستی!» «چرا اضافه کار نمی مانی؟» «چرا قدر جایگاهت را نمی دانی؟ می خوای شوتت کنم بری با غضنفر کار کنی؟!»
    نکته قشنگی تو کتاب «راه مک کینزی» خوندم. نوشته بود سعی نکنید توپ رو طوری بزنید که از زمین بیس بال بره بیرون.توی مک کینزی عملکرد فرد رو با آخرین کارش می سنجن نه با کارهای قبلی. پس فقط کار خودت رو انجام بده نه کار دیگران رو.
    البته کار من و شما از این حرفها گذشته! 😉

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل