روایتتان را برایام بنویسید.
دوست داشتم!
۰
نویسنده: علی نعمتی شهاب
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند! دیدن همهی نوشتههای علی نعمتی شهاب
در زندگی همیشه زیر پاهات سفت نیست مجبوری راههایی را انتخاب کنی که هم نزدیک ترند و هم موثر تر. پس گاهی اوقات مجبوری از رودخانه بگذاری.
مسیری که انتخاب می شود برای گذراندن همان استراتژی ها هستند که باید رویشان بایستید. گاهی اوقات لغزنده هستند و گاهی اوقات مطمئن. و برای استفاده از این استراتژی ها باید ریسک انجام داد و گاهی اوقات اصلا نباید پاهاتون رو روی آن بگذارید.
۱- بعضی وقتا مجبوری تنهائی از عرض رودخونه رد بشی
۲- همیشه روی رودخونهها، یه پل سفت و سخت و محکم و مطمئن نیست که تو از روش رد بشی
۳- گاهی روی یه رودخونه با طول زیاد، فقط یه راه هست که تو رو برسونه اونور رودخونه
۴- هرچند ارتفاع آب پائینه، اما از سنگها(پلهها)ی بلند و مطمئن استفاده کن
تنها کسی که قدم آخر رو بر می داره خود خود آدم هست. کسی دیگه ای نیست