دوست داشتم!
۰
نویسنده: علی نعمتی شهاب
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند! دیدن همهی نوشتههای علی نعمتی شهاب
همه چیز زیر سایه ی سوال ایجاد میشه.استفاده از تخیل و همچنین لذت که اولین دریچه ی ذهن بر روی پدیده های اطراف هست و وقتی باز میشه که لذت به وجود بیاد و….کلی تکنیک دیگه زیر سایه ی سوال پرسیدن وجود داره.
ممنونم دوستان. نگاههای جالبی داشتید. من اینجوری فکر نکرده بودم بهش.
🙂
اول این که برای جواب دادن به سوال ها باید صاف بشینیم و قوز نکنیم.
همیشه سوال های بسیاری برای انسان وجود دارد که چون تعداد آن ها بسیار زیاد است بنابراین مثل ارباب هستند و بر ما برتری دارند.
ذهنی که بتونه با تمرکز بالا روی خود مساله دقیق و عمیق فکر کنه به نتیجه میرسه/
محدود کردن صورت مساله و شکستن اون به مسائل کوچیک تر. (توی شکل یه انحنایی از شکل اون علامت سوال بوجود اومده که انگار میخواد القا کنه که خیلی تمرکز اهمیت داره. همینی هم که نشسته روی صندلی اون علامت سوال هم انگار باز تاکید داره که ذهنی که بتونه با تمرکز بالا روی خود مساله دقیق و عمیق فکر کنه به نتیجه میرسه
تنها فکر کنیم یا بریم پیش مشاور؟ (بسته به توانایی ماست-اما هر دوتاش مهمه و هیچ کدوم بدون اون یکی توصیه نمیشه)
دو تا نظریه در طول تاریخ خودنمایی می کرده. بعضی ها توی تنهایی هاشون مشکلات رو لیست می کنن (محاسبه) و راه حل پیدا می کنن و … شرط میگذارن واسه اجرایی کردنش و برای خودشون تنبیه در نظر میگیرن. نظریه ی دوم: بعضی ها هیچوقت با تنهایی فکر کردن به جایی نمیرسن و مشاور احتیاج دارند و اگر تنها جلو برن،به اشکالاتی که در ذهنشون پیش میاد بی توجه می مونند و یا راه حل پیدا نمی کنن و یا راه حل اشتباه پیدا می کنند. و این در علم منطق و فلسفه به تفصیل مورد بحث فلاسفه ی شرق و غرب قرار گرفته.
برای اینکه بتونیم راه حل جدیدی پیدا کنیم بهتره زاویه دیدمونو عوض کنیم،شاید راه حل به اندازه ی پایی که زمین بذاریم بهمون نزدیک باشه!