وقت است نعرهای به لب، آخر زمان کُشَد
نیلی در این صحیفه، بر این دودمان کِشَد
سیلی که ریخت خانهی مردم ز هم، چنین
اکنون سوی فرازگهی، سر چنان کشد.
برکنده دارد این
بنیان سست را
بردارد از زمین
هر نادرست را!
وقت است ز آب دیده که دریا کند جهان
هولی در این میانه، مهیا کند جهان
پس دستهای خسته در آغوش هم شوند
شور و نشاط دیگر بر پا کند جهان …
نیما یوشیج
نویسنده: علی نعمتی شهاب
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ و اندی ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جواندلی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
دیدن همهی نوشتههای علی نعمتی شهاب