درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱)

در این دو سه هفته‌ی اخیر پست‌های فوتبالی کم نداشته‌ام! چند وقتی است که دارم به نوشتن یک مجموعه پست در مورد درس‌هایی که می‌شود از فوتبال به‌عنوان یک صنعت عظیم در دنیای امروز گرفت، فکر می‌کنم. این اولین پست در این زمینه است:

درس اول: وقتی قدرت زیادی دارید، سعی کنید در پایدار ماندن قدرت رقابتی‌تان دچار تردید شوید

سایت گل فارسی مصاحبه‌ی جالبی چاپ کرده از یک روزنامه‌نگار طرف‌دار بارسا در مورد ال‌کلاسیکوی این هفته. خوان کروز، معاون سردبیر روزنامه ال پاییس اسپانیا یک جای مصاحبه جملات جالبی دارد: “رئال شیفته قدرت است، ولی تردید را کم دارد. در زندگی هم کسی که تردید نکند مرتکب اشتباه می شود. دوشنبه بارسا به هوش تکیه داشت و رئال به قدرت.”

وقتی سازمانی قدرت زیادی دارد، حسابی حریفان‌اش را شکست می‌دهد و با موفقیت پیش می‌رود، معمولا بزرگ‌ترین اشتباهی که مدیران آن سازمان ممکن است بکنند، دل بستن به پایدار بودن آن موفقیت بدون تغییر در سازمان خود است. این اشتباهی بود که مورینیو انجام داد و نتیجه‌اش شکست تحقیرآمیز این هفته‌ی رئال بود. رئال در تمام طول این فصل تیم‌های رقیب را با ۴-۵ گل بدرقه می‌کرد و در مقابل از ضعیف‌ترین رقبا هم گل می‌خورد. در مقابل بارسا شاید نتایج درخشانی نمی‌گرفت (البته برد ۸-۰ آلمریا نشان داد بارسای واقعی یعنی چی) ولی خط دفاعی‌اش از وضعیت مناسبی برخوردار بود. و این دقیقا اشتباه “آقای خاص” بود: دفاع ضعیف رئال در برابر خط حمله‌ی قوی بارسا زانو زد و از آن طرف خط حمله‌ی قدرت‌مند رئال در برابر خط دفاعی بدون اشتباه بارسا نمایش پرفروغی نداشت. در واقع پاشنه‌ی آشیل رئال این‌جا معلوم شد: وقتی خط حمله‌اش نتواند کاری بکند، دفاع ضعیف این تیم، نابودش می‌کند!

این قضیه مسبوق به سابقه است. اگر یادتان باشد پارسال هم بارسا و اینتر در دور گروهی لیگ قهرمانان با هم، هم‌گروه بودند که بارسا اینتر را برد. اما مورینیو از آن باخت درس گرفت و با ایجاد تغییرات تاکتیکی در تیم‌اش در نیمه نهایی بارسای محبوب ما را حذف کرد (امیدوارم بازی برگشت ال‌کلاسیکو این طوری نشود!)

به‌ترین مثال این اشتباه در حوزه‌ی کسب و کار، جنرال موتورز است که سقوط عجیب و غریب‌ و ورشکستگی‌اش در سال ۲۰۰۹ جزو اخبار عجیب صنعت خودرو بود. این‌جا در مقاله‌ای به تفصیل در این مورد توضیح داده شده است که توصیه می‌کنم مطالعه بفرمایید.

دوست داشتم!
۰

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

4 دیدگاه برای “درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱)”

  1. مطلب خوبی بود، من هم نه به این شکل مصداقی، بلکه به صورت کلی و عمومی برداشت هایم از فوتبال و قوانین آن(فوتبال به عنوان یک زبان قابل فهم برای همه) را به شکل ابزاری برای بیان ایده هایی در شرکت داری و کار تیمی در این دسته بندی نوشته ام:
    http://weblog.radmanitd.com/index.php/archives/category/football-vs-company
    اگر چه هنوز این نوشته ها آنجور که باید و شاید کامل نشده است.
    همین!

  2. ممنون شهاب جان لذت بردم
    اما دوست دارم مشکل خودم رو اینجا مطرح کنم شاید شما و بینندگان این بلاگ تونستن راهی جلوی پای من قرار بدن.
    یکی از مشکل های من خودشناسی به معنای واقعی کلمه هستش.
    ببین مثال میزنم :
    دوستی دارم که به کارهای دوبله علاقه مند هست و انصافا صدای معرکه ای داره و البته خیلی هم تجربه
    واقعا عاشقانه عاشق کارشه و الانم با سن کمش با خیلی از موسسات و صدا و سیما تونسته قرار داد ببنده.
    یکی دیگه رو میبینی به گیتار الکتریک علاقه داره و برای خودش گروهی راه میندازه.
    یکی دیگه گروه موسیقی جز تشکیل میده با اینکه میدونه شاید ÷ولی توش نباشه اما چون عاشق کارشه باز این کارو انجام میده و همین عاشق بودن باعث میشه اون به موفقیت برسه.
    یکی دیگه به نوشتن علاقه ذاتی داره.
    هر کسی به یه چیزی عاشقانه علاقه داره.
    مشکل من دقیقا همینجاست
    نمیدونم عاشقانه به چه چیزی علاقه دارم و باید روی اون وقت بزارم و تلاشمو بکنم.
    کتاب های زیادی هم از برایان تریسی و انتونی رابینز مطالعه کردم که خودم رو پیدا کنم اما هنوز به جواب نرسیدم
    ضمنن اینم بگم که دانشجوی رشته ای تی هستم.
    گاهی با خودم میگم طراحی وب سایت رو انتخاب کنم
    گاهی میگم برنامه نویسی وب رو انجام بدم
    گاهی میگم میگ میگ رو دوباره زنده کنم http://www.migmigmag.com
    یعنی اگه الان اراده کنم میتونم میگ میگ رو به اوج برسونم و به مدل کسب و کاریشم برسم و سود خوبی هم ببرم
    اما باز دیروز مطلبی از عیسی محمدی تو مجله موفقیت خوندم که باز باعث شد فعلا بیخیال میگ میگ بشم.
    ایشون نوشته بودن اگه کاری انجام میدین باید به اون کار علاقه محض داشته باشین.
    یعنی وقتی کارآفرینی دست به کار میشه هدفش رسیدن به پول کلان نیست هدفش انجام دادن کار و موفق شدن و همین هم باعث میشه به پول کلان برسه.حالا من موندم به بازیهای رایانه ای علاقه دارم که میگ میگ رو راه بندازم یا نه ؟؟ گاهی با خودم میگم شاید ندارم که با اینکه چندین و چند بازی جدید اومده اما هیچ کدومشون رو بازی نکردم و مثل دیگران پیگیر اخبارش نیستم.
    میدونی چی میگم ؟؟؟
    من نمیدونم به چه کاری علاقه محض دارم و باید اونو انجام بدم
    خوشحال میشم نقطه نظرات شما و دیگر دوستان رو بشنوم
    مرسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل