نوشتهی: جان بالدونی ـ ترجمهی: علی نعمتی شهاب
ارتباطات در سازمان همچون چسبی است که سازمان را در کنار یکدیگر نگاه میدارد. ارتباطات ابزارهایی هستند که ما با کمک آنها ایدههایمان را به یکدیگر انتقال میدهیم، از همدیگر یاد میگیریم و احتمالا از همه مهمتر اینکه به هم وصل میشویم!
براساس یک پیمایش انجام شده در مدارس مدیریت توسط مؤسسه هریس اینتراکتیو و وال استریت ژورنال”که در سپتامبر سال ۲۰۰۷ منتشر شده است “مهارتهای ارتباطی و بین فردی (Interpersonal) همچنان در صدر لیست موضوعاتی که برای استخدامکنندگان با اهمیت است، قرار دارد.”
پس چرا بسیاری از ما اهمیت ارتباطات را تا زمانی که تبدیل به یک موضوع جدی نشود، نادیده میانگاریم؟ یک علت شاید این باشد که ما هیچ زمانی را برای اینکه بفهمیم از ارتباطاتمان در سازمان چه میخواهیم، اختصاص نمیدهیم.
و این همان چیزی است که نظر ریچارد اندرسون مدیرعامل شرکت دلتا ایرلاینز را در مورد انتظاراتش از ارتباطات اثربخش جذاب میکند (جملات داخل گیومه سخنان اندرسون هستند):
- مبانی را بدانید: “افراد باید بتوانند کلمات را هم در حالت نوشتن و هم در حالت صحبت کردن کنترل کنند.” مقصود خودتان را به صورت شفاهی همانند زمانی که مینویسید به خوبی بیان کنید. شکست خوردن در برقراری ارتباط به صورت مرتبط افراد را در مورد آنچه از آنها انتظار میرود در نااطمینانی نگاه میدارد.
- در مورد چیزهایی که میگویید به صورت شفاف و روشن بیندیشید: اندرسون هوادار پاورپوینت نیست. به نظر وی نمایش سرفصل مطالب بدون “یک فاعل، یک فعل و یک موضوع” اندیشهای را به صورت کامل عرضه نمیکند. با احترام به نظر آقای اندرسون پاورپوینت خود، مشکل نیست؛ بلکه مدیرانی که از آن بهعنوان یک میانبر برای فکر کردن استفاده میکنند مشکل هستند.بسیاری از مدیران به جای اینکه از پاورپوینت برای بیان افکار خود استفاده کنند، از آن برای ترسیم نقشه افکار خود استفاده میکنند.
- برای جلسه آماده شوید: مستندات مربوط به جلسات باید زودتر از زمان برگزاری آنها بین افراد توزیع شوند و باید به شکل روشن و مختصر تهیه شوند. اندرسون همچنین انتظار دارد جلسات “سر موقع” آغاز شوند. این همه آن چیزی است که باید در فرایند آمادهسازی جلسه انجام شود. اغلب جلسات به این دلیل که مدیران و کارکنان قبل از حرف زدن زمانی را برای فکر کردن در مورد اینکه چه میخواهند بگویند اختصاص نمیدهند، حتی قبل از آغازشان از هدف اصلیشان منحرف میشوند.
- به بحث کردن مشتاق باشید: اندرسون میگوید:” من بحث کردن را دوست دارم. دوست دارم منظر هر یک از افراد به موضوع را بدانم؛ بنابراین مجبورم بیشتر از گفتن نظرات خودم، از دیگران سؤال کنم.” مدیران معمولا به خاطر کمبود زمان یا احتمالا داشتن احساس اهمیت بسیار، این موضوع را روشن نمیکنند که به شنیدن دیدگاههای جایگزین علاقهمند هستند. چنین رویکردی به «خرد جمعی» منجر میشود؛ چرا که هیچ کس اظهارنظر نمیکند!
- به دیگران گوش دهید: بحث کردن وقتی هیچ کس به حرف دیگری گوش نمیکند بیفایده است. اندرسون دوست ندارد که مدیران زیردستاش در جلسه بلکبریهای (نوعی گوشی موبایل هوشمند و پیشرفته) خودشان را چک کنند. چنین کاری عدم “تمرکز” را نشان میدهد و به نظر اندرسون مثل این است که شما در جلسه روزنامه بخوانید. ما خیلی کمتر از زمان محدودی که برای که برای تقویت مهارتهای گفتاری و نوشتاری خودمان وقت صرف میکنیم برای توسعه مهارتهای شنیداری خودمان زمانی در نظر میگیریم. بنابراین بسیاری از مدیران از موضوعات ناآگاه میمانند و در نتیجه، به شکل اشتباهی برای درگیر شدن با موضوعاتی که متعاقبا به مشکل تبدیل خواهند شد آماده میشوند. زمانی که برای شنیدن صرف میشود، میتواند از بسیاری از این وقایع ناگوار جلوگیری کند.
“خزانه خود را بسنجید” اصطلاحی است که توسط متخصصان موضوع پاداشدهی سازمانی بهعنوان مرجعی برای همسوسازی پاداشها با اهداف سازمانی از آن بهره میگیرند. میتوان فلسفه مشابهی را برای مهارتهای ارتباطی در نظر گرفت. اگر شما به مهارتهای ارتباطی اهمیت بدهید، برای آن استخدام میشوید، آموزش میبینید و حتی ممکن است اخراج شوید. مهارتهای گفتاری و نوشتاری مبانی مهارتهای ارتباطی هستند؛ و سازمانها هم نیازمندند تا به زمینه گستردهتری برای اینکه چگونه این مهارتها برای اطلاعرسانی، قانع کردن، آموزش و جذب افراد به کار میروند بنگرند. این موضوع نیازمند سالها تلاش و داشتن سرمشقهای مناسب است. این برعهده رهبران است که راه را با برقرای ارتباطات واضح و روشن نشان دهند؛ اما آموزش دیگران برای اینگونه رفتار کردن نیز وظیفه رهبران سازمان است.