فیلم جدید ابراهیم حاتمیکیا از آن دسته فیلمهایی است که حسابی آدم را غافلگیر میکند. غافلگیر از جنبه درونمایه قصه و ساختار و شکل ارایه فیلم. به هر حال این اسم حاتمیکیا است که بیشتر تماشاچیان را به سالن سینما میکشاند تا “دعوت” را ببینند. اما نتیجه کار ـ علیرغم ردیف شدن فهرستی از محبوبترین بازیگران ایران ـ شاید برای مخاطب عام چندان جالب از آب درنیاید و اینجا است که فرق حاتمیکیا با موجودی به نام مسعود دهنمکی مشخص میشود (هر چند که اصلا داستان دو فیلم کاملا با هم متفاوت است.) هدفام در اینجا نوشتن نقد بر “دعوت” نیست و فقط چند نکته را که به نظرم میآید مینویسم:
۱- برای همه ما رفتن حاتمیکیایی که میشناختیم به سراغ یک موضوع شاید به نوعی ممنوعه عجیب است. موضوع فیلم دعوت بارداری ناخواسته و تلاش برای سقط جنین است. طرح این موضوع در قالب یک فیلم و توسط کسی چون ابراهیم حاتمیکیا در جامعهای مثل جامعه ما ـ که همه عادت کردهاند فضای رسمی و البته مهمتر از آن هنریاش کاملا پاستوریزه باشد ـ را از جنبههای مختلفی میشود بررسی کرد. مثلا این که این فیلم میتواند راه را برای نقب زدن بیشتر به عمق جامعه و طرح مسایل و مشکلات حاد اجتماعی باز کند، این فیلم میتواند دستمایه خوبی برای مدافعین حقوق زنان در یکی از زمینههای اصلی مورد نظرشان باشد و حتی راه را برای برداشتن قدمهای بعدی هموار کند و … و مهمتر از همه این که این فیلم آغازی است بر شناخت یک ابراهیم حاتمیکیای جدید: حاتمیکیایی که باز هم به خوبی به همه ما ثابت کند هنوز بیشتر از بسیاری سینماگران این مملکت فرزند زمانه خویشتن است.
۲- فیلم ۵ اپیزود دارد که بهتر است ببینید و من راجع به قصه آنها حرفی نمیزنم. ساختار اپیزودیک فیلم به کارگردان اجازه داده است تا از دیدگاههای مختلفی به موضوع مورد نظرش نگاه کند. هر اپیزود مشکل ناخواسته ایجاد شده را در یک قشر جامعه و براساس دیدگاهها و عقاید آنها بررسی میکند؛ هر چند که مسلما خود آقای حاتمیکیا هم میدانند که حتی این بازتاب واقعیت نیز کامل نیست (گواهاش این که دو اپیزود فیلم توسط کارگردان برای اکران حذف شدهاند.) به هر حال به نظرم ساختار اپیزودیک بهترین نوع روایت این داستان بوده است (هر چند من حدس میزنم که استفاده از این ساختار احتمالا پیشنهاد چیستا یثربی بوده است.)
۳- حاتمیکیا در نوشتن دیالوگ در سینمای ایران یکی از بهترینها است. اینجا هم همین اتفاق افتاده؛ دیالوگهای جالب و جا افتادهای که به خصوص در صحبتهای خانم بازیگر (مهناز افشار) در اپیزود اول و خانم مترجم (مریلا زارعی) در اپیزود چهارم به خوبی با موقعیت جفت و جور شدهاند.
۴- یک موضوع جالب پایان باز تمامی اپیزودها غیر از اپیزود دوم است. این موضوع البته با توجه به این که نویسندهگان نخواستهاند در دام قضاوت عجولانه بیافتند و اصولا در چنین داستانهایی بهتر است که قضاوت بر عهده بیننده باشد قابل توجیه است، اما به هر حال تماشاچی ایرانی را آن قدر به سطحینگری عادت دادهاند که این پایانها برای او دلچسب نیست!
۵- بازی بازیگران فیلم با هم متناسب نیست و به نظرم این مهمترین مشکل این فیلم است. خیلی از بازیگران خودشان را تکرار کردهاند (سحر جعفری جوزانی همان تیپ آژانس دوستی را اجرا میکند و محمدرضا شریفینیا، رضا بابک و یکی دو نفر دیگر هم که همیشه همین شکلی هستند!) اما مهمتر از آن، انتخاب برخی از بازیگران کمی جالب به نظر نمیرسد. به طور مشخص به نظر من انتخاب سیامک انصاری در اپیزود اول و محمد رضا فروتن در اپیزود دوم برای نقش شوهر مناسب نیست. در مورد انصاری به دلیل سابقه طنزهای تلویزیونی و ویدیویی علیرغم تلاش قابل تقدیر او، شخصیت علی که مردی عصبی، پرخاشگر و جدی است که اصلا هم با کسی شوخی ندارد، در نمیآید. فروتن هم اصلا نتوانسته لهجه یک کارگر شهرستانی را خوبی در بیاورد و بازی او بسیار اغراقآمیز به نظر میرسد. اما اگر از بازیهای فوقالعاده مهناز افشار و گوهر خیراندیش بگذریم، فکر میکنم بهترین اپیزود از نظر کیفیت بازیگر اپیزود آخر است: بازی فرهاد قائمیان و مریلا زارعی و حتی بازیگران نقشهای فرعی بسیار فراتر از استانداردهای سینمای ایران است. مخصوصا مریلا زارعی که به نظرم در یکی از بهترین نقشآفرینیهای عمرش، بازیاش حتی چند قدم از گوهر خیراندیش که جایزه جشن سینمای ایران را گرفت جلوتر است.
۶- به نظرم بهترین پایانبندی فیلم همینی است که الان هست: صدای زنگ تلفن …
به هر حال فیلم جالبی است که حتما به دیدناش میارزد. به خصوص اپیزود دوم و ماجرای جالبی که ثریا قاسمی رقم میزند و در آخرش با گرهگشایی از ماجرا، اشک توی چشمهای آدم جمع میشود …