نوشتن درسهای توسعهی کسب و کارهای کوچک را سال گذشته آغاز کردم؛ اما از درس یازدهم بهبعد بهدلیل شلوغ شدن و البته تنبلی این درسها ادامه نیافت. از این هفته ادامهی این درسها را پی میگیریم. برنامهی آموزشی مطابق همان سرفصلهایی که سال گذشته نوشته بودم ادامه مییابد. بنابراین این شما و این هم درس دوازدهم:
هر کسب و کار همانند هر موجود زنده نیاز به گروهی از منابع دارد تا نفس بکشد و زنده بماند. ضمن اینکه اساسا ماهیت هر کسب و کاری چیزی بیش از ایدهای برای ایجاد تغییری روی همین منابع و تبدیل کردن آنها به کالاها و خدمات نیست! مشکل اینجاست که مثل بدن انسان که باید غذا و اکسیژن و آب را از بیرون بدن دریافت کند، کسب و کارها هم نیازمند جذب منابع از بیرون هستند. اما سؤال اصلی این است که یک کسب و کار به چه منابعی نیاز دارد؟ شکل زیر را ببینید:
این مدل را قبلا هم دیدهایم. این مدل به ما نشان میدهد که یک کسب و کار کوچک به چه ورودیهایی نیاز دارد. کسب و کار ورودیهایی را که در شکل بالا تمایش داده شدهاند را میگیرد و تبدیل به کالا و خدمات میکند. اما شکل بالا یک اشکال دارد. حدس میزنید که اشکالاش چیست؟
مشکل اینجاست که شکل بالا یک مدل مفهومی است. بنابراین وقتی به زمان راهاندازی کسب و کار کوچکمان میرسیم و بعدتر که میخواهیم آن را مدیریت کنیم، همچنان با این سه سؤال کلیدی مواجهیم:
۱- باید چه منابعی تهیه کنیم؟
۲- از هر منبعی چقدر نیاز داریم و در چه زمانی؟
۳- این منبع را باید از کجا تأمین کنیم؟ آیا میتوانیم خودمان تأمیناش کنیم (مثلا انباری خانهمان را بکنیم کارگاه تولید محصولات چوبی) یا اینکه باید آن را از جای دیگری تهیه کنیم؟
منبعیابی بهصورت خلاصه یعنی پاسخگویی به همین سؤالات. در این درس میخواهیم روش پیدا کردن پاسخ این سؤالات را با هم یاد بگیریم. حاضرید؟ شروع میکنیم:
سؤال یک ـ به چه منابعی نیاز داریم؟
پاسخ به این سؤال تا حدودی وابسته است بانه ماهیت کسب و کار شما؛ چرا که مثلا برای یک شرکت توسعهدهندهی نرمافزار، یک منبع کلیدی احتمالا رایانههای شخصی مهندسان نرمافزارش است؛ اما برای یک کارگاه تراشکاری ماشینهای تراش. اما بدون در نظر گرفتن ماهیت شرکت، هر کسب و کار کوچکی حداقل به منابع زیر دارد:
۱- منابع فیزیکی؛ که میتوانند شامل این موارد باشند: زمین / ساختمان / دفتر کار، وسایل اداری (میز و صندلی و مبلمان، خودکار و مداد و دفتر و کاغذ و …)، وسایل حمل و نقل و …
۲- مواد اولیه و جانبی (مثلا روغن مربوط به ماشینآلات)؛
۳- نیروی انسانی (اعم از مدیر و مهندس و کارگر و فروشنده و …)؛
۴- پول و منابع مالی؛
۵- فناوری؛ از جمله: رایانه و تجهیزات جانبی (چاپگر، اسکنر و …)، ماشینآلات و ابزارها و …
۶- دانش و اطلاعات (اعم از دانش مدیریت و کسب و کار، دانش فنی و اطلاعات و آمار بازار و محیط کسب و کار)؛
۷- داراییهای معنوی (مثلا نمایندگی فروش فلان کارخانه!)
اما چطور فهرست منابع کسب و کارمان را استخراج کنیم؟ این سه گام را طی کنید:
۱- فهرست کلی منابع را که در ابتدای این درس ارائه شد، جلوی چشمتان بگذارید و فکر کنید به کدام یک از انواع منبع نیاز دارید و آن منبع در کسب و کار شما یعنی چه؟ (مثلا اگر میخواهید کافه راه بیاندازید، به یک مغازه، میز و صندلی، دستگاه قهوهساز، فر و چیزهایی شبیه اینها، قهوه و شکر و شیر، و یک فرد حرفهای در قهوهسازی نیاز دارید.)
۲- برای اینکه مطمئن شوید که منبع مهمی جا نیفتاده، به سراغ مدل کسب و کارتان بروید و با بررسی آن مطمئن شوید که برای همهی عملیات و فعالیتهای اصلی کسب و کارتان، منابع مورد نیاز را شناسایی کردهاید یا نه.
سؤال دو ـ از هر منبعی چقدر نیاز داریم و در چه زمانی؟
میتوانیم بهصورت کلی سه فاز اصلی را برای چرخهی عمر هر کسب و کار در نظر بگیریم: فاز راهاندازی، فاز توسعه و فاز بلوغ. در هر یک از این فازها طبیعتا به منابع مختلفی نیاز داریم و نیازمان هم متفاوت است. دو نکته در این مورد مهماند:
الف ـ در هر مرحله از کسب و کار منابع مختلفی مورد نیازند: مثلا ممکن است در مرحلهی راهاندازی نیاز به دفتر مستقل نداشته باشیم و از دفتر دوستانمان استفاده کنیم؛ اما در مرحلهی توسعه و بلوغ باید محل استقرار مشخصی داشته باشیم.
ب ـ در هر مرحله نیاز به مقدار متفاوتی از منابع داریم: مثلا در روزهای ابتدایی که فروشمان کم است به مواد اولیه و فروشندههای کمی نیاز داریم و بعد که کارمان گرفت و فروشمان بالا رفت، باید مواد اولیهی بیشتری تهیه کنیم و فروشندههای بیشتری داشته باشیم. 🙂
خوب هنوز نگفتیم که باید به سؤال شمارهی دو چطور پاسخ بدهیم! میتوانیم از سه مرجع زیر استفاده کنیم:
ـ تجربه: در مراحل ابتدایی کمک گرفتن از یک آدم باتجربهی حوزهی کاریمان، دوستانمان و یا حتی رقبایمان مفید خواهد بود. میتوانیم از آنها مستقیم سؤال کنیم یا از طریق افراد دیگر از آنها کمک بگیریم.
ـ آمار و اطلاعات: وقتی کسب و کارمان راه افتاد، میتوانیم از آمار و اطلاعات وضعیت واقعی کسب و کارمان استفاده کنیم. مثلا: برای ساختن یک بستنی نیاز به چقدر شیر و شکر دارد؟ این میزان بهاصطلاح بهتدریج “دستتان میآید.”
ـ شهود: در جایی که نمیشود از اطلاعات دنیای واقعی استفاده کرد، طبیعتا باید سراغ پیشبینی کردن برویم و حدس بزنیم! در اینجا با اتکا بر دانش و اطلاعات و شهود خودمان، حدس میزنیم که مثلا در سه ماه اول فروشمان کم است، یک فروشنده که احتمالا خود منِ کارآفرین است کفایت میکند. بنابراین لازم نیست بهفکر استخدام نیروی انسانی باشیم.
و البته میشود از ترکیب دو یا سه مرجع فوق هم استفاده کرد.
اما باز در اینجا لازم است به نکات مهم دیگری هم توجه داشته باشیم:
ـ هر منبعی، هزینهی خاص خودش را دارد. بنابراین برای برآورد میزان منبع مورد نیاز، باید به محدودیتهای مالیمان هم توجه کنیم. در واقع از آنجایی که معمولا مهمترین محدودیت پیش روی ما احتمالا محدودیت پولی است که داریم؛ بهتر است در پیشبینیهایمان تا جایی که میتوانیم بدبینانه عمل کنیم.
ـ بهتر است نیازمان را به منابع، از پیش برای یک دورهی زمانی یک ماهه تا سه ماهه پیشبینی کنیم تا مثلا با افزایش قیمت منابع بهدلیل تورم، غافلگیر نشویم!
ـ لازم است منابع استراتژیکتان را تعیین کنید. منابع استراتژیک یعنی چه؟ دو نوع منابع استراتژیک داریم: الف ـ منبعی که اگر نباشد، من بهتر است کلا کسب و کارم را تعطیل کنم (مثل چوب برای نجار!)؛ ب ـ منبعی که من دارم و دیگران ندارند! (که خیلی وقتها مالکیت معنوی است؛ مثلا من بلدم یک نوع چیزکیک خوشمزه بپزم و در کافهام عرضه کنم که بقیه دستورپختاش را ندارند!) ـ نکتهی مهم در اینجا این است که ممکن است بهدلیل محدودیتهای مالی یا غیرمالی، در یک زمان من نتوانم همهی منابع مورد نیاز را تهیه کنم. در این حالت باید تمرکزم را بگذارم روی منابع استراتژیک و برای دیگر منابعی که نمیتوانم تهیه کنم، جایگزینی بیابیم (مثلا اگر پول ندارم که یک کیکپز خفن استخدام کنم، از مادر عزیزم کمک بخواهم!)
سؤال سه ـ هر منبع را از کجا باید تهیه کنم؟
به این سؤال اصلا نمیشود پاسخ دقیقی داد. باید بسته به ماهیت، اهمیت و میزان نیاز به هر منبع، روش تأمین آن را مشخص کرد. طبیعتا در حالت کلی، روشهایی مثل: خرید / قرض کردن / اجاره / همکاری مشترک با دیگران میتوانند مطرح شوند؛ اما نباید از راههای خلاقانهی تأمین منابع هم غافل شویم (مثلا من جایی میخواندم که یک خانم اصفهانی، با جمع کردن دورریز پارچههای خانمهای دیگر بهصورت مجانی از آنها چهلتکههای زیبایی میدوزد و به همان خانمها میفروشد!)
این سه سؤال را لازم است هر روز از خودمان بپرسیم و سعی کنیم پاسخهای بهتر و خلاقانهتر و اثربخشیتری برایشان پیدا کنیم تا هم هزینههایمان را کاهش دهیم و هم کیفیت کارمان را بالاتر ببریم. 🙂
پایان درس دوازدهم. هفتهی آینده در مورد بحث شیرین و جذاب فرایندها و سیستمهای مدیریتی صحبت خواهیم کرد.