درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۸۶): ۳ عنصر هنرِ آمادگی برای برنده شدن

«از نظر فنی، تاکتیکی، ذهنی، میل به برد و تمامی جنبه‌ها ضعیف بودیم و حتی شایسته کسب ۱ امتیاز هم نبودیم.» (توماس توخل، سرمربی سابق دورتموند؛ این‌جا)

توماس توخل که حالا دومین فصل حضورش را در پاریسن‌ژرمن را پشت سر می‌گذارد. زمانی که این جمله‌ی بالا را گفته بود، او هنوز مربی بود که روی نیمکت داغ دورتموندِ پس از یورگن کلوپ نشسته بود. او شاید دیوانگی‌ و برون‌گرایی‌ کلوپ را نداشته باشد؛ اما فکر می‌کنم هم‌چنان یکی از جذاب‌ترین مربیانِ بدشانس دنیا است (شاید از نظر شانس بشود او را با استاد رانیری مقایسه کرد!) خوش‌حال‌م که در پی‌اس‌جی این‌قدر عقلانیت وجود داشت که او را پس از نتایج نه‌چندان درخشان فصل اول‌ش باز هم به‌عنوان مربی نگه دارند.

اما برگردیم به آن تک‌جمله‌ی بالایی. استاد توخل در این جمله‌ی شاه‌کار، به این می‌پردازد که برای برنده شدن، باید از چه جنبه‌هایی خودمان را آماده‌ کنیم. براساس حرف‌های توخل، ۳ عنصر «هنرِ آمادگی برای برنده شدن» را در این‌جا مختصر و مفید مرور می‌کنیم:

  1. آمادگی فنی: بدیهی است که برای برنده شدن لازم است در کاری که قرار است انجام دهیم، بهترین باشیم. فرقی نمی‌کند فوتبالیست باشیم، کارشناس فروش، مشاور مدیریت، مدیر پروژه یا هر چیز دیگری. برای برنده شدن باید دانش فنی و مهارت کافی را در حوزه‌ی کاری‌مان داشته باشیم. و البته فراموش نکنیم که این‌ها مهارت‌های سخت هستند و باید به فکر یادگیری و نهادینه‌سازی مهارت‌های نرم هم باشیم.
  2. آمادگی تاکتیکی: تاکتیک چیست؟ به‌سادگی یعنی کاربرد مهارت‌ها در جای درست و زمان درست. 🙂 پس چرا تاکتیک‌های تیم‌های مختلف با هم متفاوت‌اند؟ تفاوت در این است که چه مهارتی را کِی و کجا و چطور به‌کار ببری.
  3. آمادگی ذهنی: بازیِ زندگی و بازی‌های شغلی، همگی دشوارند. برای پیروز شدن در این مسیر، اگر از درون انگیزه نگیرید و اگر در برابر ناملایمات بیرونی (به‌ویژه شکست‌ها، زمین خوردن‌ها و نقد غیرمنصفانه و تمسخر دیگران و …) و یا چالش‌های درونی (حس تحقیر از نشدن‌ها، ترس از عقب‌افتادن‌ها، دردِ‌ زمین خوردن و …) نتوانید دوام بیاورید، یا کاملا فرو می‌پاشید یا در به‌ترین حالت، مسیرِ رفتن در جهت دست یافتن به رؤیاهای‌تان را رها می‌کنید و به حداقل‌های کم‌دردسر زندگی اکتفا خواهید کرد. این شاید مهم‌ترین آمادگی است که برای پیروز شدن باید به آن دست یافت. در این مورد اجازه بدهید پیشنهادی هم بدهم: خواندن زندگی‌نامه‌ی بزرگان کارآفرینی و ورزش و دیدن مسیرِ زجرآوری که آن‌ها برای رسیدن به موفقیت طی کرده‌اند، برای من یک راه مهم در یادگیری چگونگی ایجاد آمادگی ذهنی است. و البته تکنیک‌های روان‌شناختی هم در این زمینه می‌توانند بسیار مؤثر باشند.

هنرِ‌ آمادگی برای پیروز شدن. 🙂 چه درس جذابی از استاد توخل یاد گرفتم. حالا می‌دانم که برای موفقیت، باید روی چه چیزهایی تمرکز کنم. اعتراف می‌کنم که تا به‌امروز روی آمادگی فنی و ذهنی تا حدودی کار کرده‌ام ولی روی آمادگی تاکتیکی کم‌تر زمان و انرژیِ تمرین گذاشته‌ام. شاید واقعا عامل اصلی شکست‌های بزرگ‌م در زندگی همین بوده است. این‌که چطور می‌شود تاکتیک را در زندگی واقعی ـ و نه فوتبال ـ تمرین کرد، موضوع تحقیق بعدی من خواهد بود که درباره‌ی نتایج‌ش برای‌تان خواهم نوشت.

دوست داشتم!
۳

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۷۷): شخصیت برنده چیست؟

در بازی مقابل تاتنهام مسئله شخصیت تیمی بود؛ زیرا زمانی که ما از حریف عقب بودیم هم هجومی بازی کردیم و بعد از گل تساوی هم‌چنان باور داشتیم که می‌توانیم به پیروزی برسیم و من این روحیه را خیلی دوست داشتم. نمی‌دانم زمان کافی برای ریکاوری داشتیم یا نه زیرا دیدار مقابل تاتنهام بیش از یک بازی معمولی از بازیکنان اینتر انرژی گرفت. بازی و پیروزی مقابل سمپدوریا همانند دیدار برابر تاتنهام است. ورسالیکو هنوز آماده بازی کردن نیست و باید تمرینات اختصاصی داشته باشد. نتایج اینتر در سری آ هنوز خوب نیست اما من روحیه حرفه‌ای تیمم را ستایش می‌کنم و معتقدم نباید اجازه دهیم از نظر روحی دچار افت شویم زیرا پیروزی در دیدار مقابل سمپدوریا ارزشی فراتر از پیروزی در ۲ دیدار متوالی دارد. درخشش ایکاردی؟ برای این‌که یک بازیکن بزرگ باشید به مقداری استعداد نیاز دارید؛ اما برای ۹۵ دقیقه تلاش شما باید یک شخصیت بزرگ داشته باشید.” (لوچیانو اسپالتی؛ این‌جا)

اینتر این فصل با وجود خریدهای عالی که داشته اصلا خوب نتیجه نگرفته و به‌همین دلیل، بردن تاتنهام در اولین بازی لیگ قهرمانان برای بازگشت تیم به شرایط مناسب یک اتفاق کلیدی بود. اما اینتر در همین بازی مهم نیز از حریف در خانه عقب افتاد و نزدیک بود که باز هم یک شاه‌کار دیگر در کارنامه‌ی اسپالتی و اینتر ثبت شود. اما تیم در ۸ دقیقه نتیجه را برگرداند و پس از به‌ثمر رساندن گل تساوی در دقیقه‌ی ۸۵، کار را در دقیقه‌ی ۹۳ تمام کرد و بازی را برد! از نظر فنی این برد را نمی‌توان چندان براساس تاکتیک و برنامه تحلیل کرد؛ اما براساس ذهنیت بازیکنان و تیم می‌توان اتفاقا به تحلیل خوبی رسید. اسپالتی تلاش کرده تا درباره‌ی همین موضوع تحلیلی ارائه کند.

به گفته‌ی استاد اسپالتی، عامل اصلی برنده شدن اینتر این بود که تا آخرین لحظه به برنده شدن نه‌تنها اعتقاد داشت بلکه برای آن تلاش کرد. بعد از به‌ثمر رسیدن گل تساوی، شاید خیلی ادامه‌ی بازی هجومی آن هم در برابر تیمی مثل تاتنهام با آن خط حمله‌ی ترس‌ناک‌ و ضدحمله‌های ویران‌گر کار عاقلانه‌ای به‌نظر نرسد. اما وقتی با تمام وجودت برنده شدن را بخواهی، آن‌وقت تا آخرین لحظه برای رسیدن به آن تلاش می‌کنی، حتی وقتی ریسک باخت خیلی هم کم‌رنگ نیست (کافی بود تاتنهام در ضدحمله گل بزند!) شخصیت برنده که تقریبا تمام قهرمانان بزرگ تاریخ ـ از جمله قهرمانان ورزشی ـ از آن بهره‌مند بوده‌اند، چیزی فراتر از این نیست که در تمام لحظات هم انتظار برنده شدن را بکشی و هم برای آن بکوشی! یکی از به‌ترین مثال‌های این موضوع در ورزش به‌نظرم راجر فدرر است که بارها و بارها باخت را با بردی شیرین عوض کرده و در زمانی که کسی امیدی به پیروزی او نداشته، توانسته بردی دراماتیک را رقم بزند. در دنیای کسب‌وکار هم شاید استیو جابز در زمانی که به اپل بازگشت تا آن را از شکست نجات دهد، مثال خوبی باشد.

اما اسپالتی تلویحا به نکته‌ای اشاره کرده که در واقع مهم‌ترین تفاوت تیم‌های بزرگ‌تر فوتبال دنیای امروز ـ مثل بارسلونا و رئال مادرید ـ با تیم‌های سابقا بزرگی مثل اینتر در آن نهفته است. اول بیایید یک تقسیم‌بندی ساده از افراد حاضر در هر رقابتی داشته باشیم: برنده‌ها، بازنده‌ها و متوسط‌ها. تکلیف بازنده‌ها که مشخص است؛ اما تفاوت اصلی برنده‌ها با متوسط‌ها بیش از آن‌که در امکانات باشد، در ذهنیتی است که همیشه و در هر بازی به‌دنبال برنده شدن است. در واقع  “استمرار ذهنیت برنده بودن” است که “شخصیت برنده” را می‌سازد. برنده‌ها همواره و همیشه به‌دنبال برنده شدن هستند و دست‌اندازها و مشکلات مسیر و باخت‌های مقطعی آن‌ها را از هدف والایی که به‌دنبال آن هستند باز نمی‌دارد. 

نکته‌ی کلیدی این است که با چنین تعریفی شخصیت برنده یک ویژگی ذاتی نیست که افراد با آن به‌ دنیا بیایند. بناراین می‌توانیم با تمرین و استمرار در تمرین شخصیت برنده را به‌تدریج در وجودمان شکل دهیم. تا آن زمان نباید فراموش کنیم که بازی‌های بزرگ و کوچک زندگی، هیچ‌وقت از قبل باخته نیستند و حتی تا آخرین لحظه‌ی بازی هم احتمال برنده شدن وجود دارد. البته این‌که بخواهی به هر دلیلی از بازی بیرون بروی، بحث دیگری است که لزوما ارتباطی با ذات بازی و ذهنیت برنده ندارد. برنده‌ها با پذیرش قواعد بازی می‌خواهند که برنده شوند و آن‌قدر می‌کوشند تا برنده شوند. اما هر بردی هم تنها آغاز راه است …

دوست داشتم!
۱

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۶۸): ۵ عنصر کلیدی راه و رسم زندگی برنده‌ها

“هنوز احساس می‌کنم در سطح ستارگانی مثل رونالدو و مسی نیستم. باید سعی کنیم تا با کمک هم‌بازیان در تیم ملی و تیم باشگاهی، جام‌های بیش‌تری به ارمغان بیاوریم. زمانی که سیمئونه گفت من در مسیر رسیدن به جایگاه مسی و رونالدو هستم، احساس غرور داشتم و بسیار خوشحال‌م که زیر نظر سیمئونه کار می‌کنم و او معتقد است که من چنین کیفیتی دارم. کار کردن با ال‌چولو به من انگیزه‌ی زیادی می‌دهد و دوست دارم تا دستاوردهای سال گذشته را بهبود ببخشم. در مورد توپ طلا، روزنامه‌نگاران تصمیم نهایی را می‌گیرند؛ اما من هر شب با رؤیای برنده شدن این جایزه می‌خوابم و تمام تلاش خود را برای به‌دست آوردن آن خواهم کرد.” (آنتوان گریزمان؛ این‌جا)

گریزمان هم از خیل آن بازیکنان جذاب بدشانسی است که گرفتار رقابت تمام‌نشدنی مسی ـ رونالدو شده است. 🙂 اما گریزمان در حرف‌های‌ش درباره‌ی راه و رسم برنده شدن در مسیر شغلی، به عناصر ۵ گانه‌ی جالبی اشاره کرده است:

  1. داشتن چشم‌انداز درست: دیگر این‌ یکی را این‌قدر تکرار کرده‌ام که هر گونه توضیح اضافی در مورد آن ملال‌آور است! فقط یادآور می‌شوم که باید بدانید که می‌خواهید به کجا برسید و برنده شدن برای شما یعنی چه.
  2. تاب آوردن: مسیر رسیدن به رؤیاهای بزرگ، طولانی است و مقصد، بس بعید. اما آن‌هایی که دست آخر برنده می‌شوند، همان‌هایی هستند که چشم را از مقصدشان برنمی‌دارند، هر چقدر هم که دست‌اندازهای مسیر، صعب و دشوار باشند.
  3. انگیزه داشتن: تاب آوردن یک چیز است و انگیزه داشتن چیز دیگر. با تاب آوردن از رفتن باز نمی‌مانید؛ اما نیروی درونی شما برای حرکت سریع‌تر به‌سوی قله‌ی بلند آرزوها انگیزه‌ها است. انگیزه داشتن کمک می‌کند تا از مسیر هم لذت ببرید؛ حتی اگر در پایان به قله‌ی آرزو نرسید!
  4. سختی‌کوشی همراه با به‌بود مستمر: سخت‌کوشی به‌جای خود، آن‌چه برنده‌ها را از بازنده‌ها متمایز می‌کند همین است که می‌دانند باید هر روز از دیروزشان به‌تر باشند. آن‌ها با خودشان رقابت می‌کنند نه با دیگران. و همین است که تاب می‌آورند و انگیزه‌شان هر روز بیش‌تر می‌شود.
  5. داشتن مربی بزرگ: در طول این مسیر سخت و طولانی، برای اطمینان از این‌که ۴ عنصر بالا به‌درستی شناسایی شدند و کنار هم قرار گرفته‌اند و برای جلوگیری از دوباره‌کاری و تکرار اشتباهات و برای یافتن میان‌برها همیشه نیاز است تا از یک مربی بزرگ کمک بگیریم. مربی که ما را به‌خوبی بشناسد و به‌ویژه بداند چگونه باید در بلندترین و خطرناک‌ترین گردنه‌ها دست ما را برای ادامه‌ی مسیر بگیرد. نکته‌ی جالب ماجرا این است که این مربی بزرگ لزوما فردی بیرون از خود ما نیست! در واقع بسیاری از برنده‌ها مربی‌شان در درون خودشان قرار داد. آن‌ها با بینش و انگیزه‌ی درونی و با قدرت تفکر و یادگیری همیشگی خود، خودشان را به‌سوی “بی‌نهایت و فراتر از آن!” راه‌بری می‌کنند.

بد نیست اشاره کنم که مسیر موفقیت کسب‌وکارها نیز دارای همین ۵ ویژگی کلیدی است. کسب‌وکارهای موفق هم می‌دانند که به کجا می‌خواهند برسند، در برابر سختی‌های مسیر، استوار و باانگیزه باقی می‌مانند، هر روزشان از دیروزشان به‌تر است، از سخت‌کوشی دست نمی‌کشند و برای حرکت در مسیر طولانی رسیدن به موفقیت، از کمک مشاوران و مربیان کسب‌وکار بهره می‌گیرند.

“برنده‌ها برنده بودن را انتخاب می‌کنند.” این شاید یک کلیشه‌ی رایج و نخ‌نما به‌نظر برسد؛ اما به‌نظرم موفقیت فوتبالیست‌ها که اغلب‌شان از میان فقیرترین و بی‌امکانات‌ترین قشرهای جوامع انسانی بر می‌خیزند و سرمایه‌ای جز استعداد و شور درونی‌شان ندارند، به ما ثابت می‌کند که قصه همان است که استاد سایه در آن شعر معروف‌ش سروده است:

گر مرد رهی، غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن، هنرِ گام زمان است

آبی که برآسود، زمین‌ش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است …

دوست داری برنده باشی؟ هنوز دیر نشده: بسم‌الله.

دوست داشتم!
۱
خروج از نسخه موبایل