ـ سیستم هنری امروز دنیا چطور است؟ در خارج از ایران جوانها چطور جذب دنیای هنر میشوند و با هنر امرار معاش میکنند؟
گلستان: خیلی سخت است. اینجا همه چیز آسان شده. شما یک قصه مینویسید و ناشری کتاب اولتان را چاپ میکند اما در خارج از کشور باید چند ادیتور کتاب شما را بخوانند و نظر بدهند و بعد میگویند مثلا پنج سال بعد چاپ میکنیم! اینجا چون همه چیز آسان است؛ گالری و کتاب زیاد است. در هنر استمرار مهم است. استمرار در هر چیز برای من مهم است. در هر حرفهای که هستید، باید آرام آرام جلو بروید. کسانی که هول میشوند، با سر به زمین میخورند. کار حرفهای در هنر باید خیلی آرام پیش برود.
ـ پس در ایران فضا برای پیشرفت جوانان بهتر از خارج از کشور است؟
گلستان: بله؛ خیلی. البته این خوبی ضرر دارد، چون همه چیز خیلی آسان به دست میآید. شما یک کتاب چاپ میکنید و میگویید من نویسندهام اما نیستید! کتاب مزخرف بوده، فروش نکرده. یا هرکسی که نمایشگاه برپا میکند، نقاش نیست. استمرار و غربال تاریخ است که مشخص میکند چه کسی هنرمند است. ظرفیتداشتن و سربهتوبودن و تواضع و کارکردن و کارکردن است که ما را آرام آرام جلو میبرد. من در ۲۳سالگی ترجمه را شروع کردهام و الان ۷۲ سال دارم؛ حدود ۵۰ سال است که کار میکنم اما هنوز بعد از این همه سال سهمم از کتاب ۱۵ درصد است و نمیتوانم از طریق ترجمه زندگی کنم. بنابراین باید آرام باشم و هول نشوم، به ناشر بیچاره با این اوضاع نشر فشار نیاورم و آرام جلو بروم. به نظر من تواضع، عقل درست، ظرفیتداشتن و به استمرار فکرکردن خیلی مهم است. باید کوشا باشی و کارَت را بکنی و به حاشیهها توجه نکنی. باید مسیر خودت را بروی و از غربال تاریخ رد شوی تا با نام نیک ماندگار شوی.
(از گفتوگوی روزنامهی شرق با خانم لیلی گلستان؛ اینجا)
“با بوفون، بارزالی و بونوچی ما مثلث BBC را داریم. آنها گروهی از دوستان شگفتانگیز هستند که رابطهای جادویی با هم داریم. دوستی عمیقی بین ما وجود دارد که باعث میشود همه چیز را با هم در میان بگذاریم. ما نقاط قوت و ضعف خودمان را داریم؛ اما زمانی که به کسی اهمیت میدهید روی شکستها تمرکز نمیکنید و تنها کیفیت آنها را میبینید. در نهایت هر ۴ تای ما برای کارمان زندگی میکنیم و با روح و قلبمان بازی میکنیم. اگر اشتیاق و رابطهی انسانی نباشد نمیتوانید در بلندمدت نتیجه بگیرید. قلب اصلیترین چیز است و پس از آن تلاش، کیفیت، شخصیت و میل به پیروزی اهمیت دارد. بدون قلب، درک یکدیگر و همبستگی نمیتوانستیم نتایج این چند سال را کسب کنیم.” (جورجو کیهلینی؛ اینجا)
راستش را بخواهید تعریفی به این جذابی از اینکه کار تیمی یعنی چه، تا بهامروز نخوانده بودم. یوونتوس سالهای اخیر یکی از تیمهای جذاب اروپا بوده است. تیمی که بتواند در سه سال دو بار به فینال لیگ قهرمانان برسد، آن هم با وجود رقبای بسیار ثروتمند انگلیسی و اسپانیایی و حتی فرانسوی، یعنی بهمعنی واقعی تیم است. البته برای اثبات این موضوع مثالهای دیگری را هم میشود زد، از جمله اینکه بعد از شروع فاجعهبار در فصل ۱۶-۲۰۱۵ در انتها باز هم یووه بود که برای پنجمین فصل پیاپی قهرمان اسکودتو شد.
در میان عوامل موفقیت یوونتوس شاید نقش لوزی (!) BBC یووه از همه پررنگتر باشد. دفاع آهنینی که حتی ستارههای بارسا هم بعد از معجزهی نیوکمپ مقابل پیاسجی هم نتوانستند از سد آن بگذرند (و هنوز حیرتزدهام چرا در برابر رئال مادرید در فینال این دیوار غیرقابل نفوذ، شکست!)
کیهلینی بهعنوان یکی از اضلاع این لوزی حرفهایی خواندنی دربارهی این زده که یک تیم چگونه ساخته میشود و قوام مییابد و ماندگار میشود. آن جملاتی که پررنگ کردهام را بخوانید!
“بازی مقابل لاتزیو، برای ما خیلی مهم است و باید متمرکز بمانیم. در دیدار مقابل یوونتوس هم باید سبک خودمان را حفظ کنیم تا بتوانیم به نتیجهی دلخواه برسیم. ما در شرایط خوبی قرار داریم اما مطمئن هستم میتوانیم بهتر از این کار کنیم. بازیکنان خوبی دارم اما هنوز با اوج فاصله داریم و این باید به ما اعتماد به نفس زیادی بدهد. ما هنوز کار خاصی نکردهایم. هنوز با جایگاه مدنظرمان در جدول یا سبک فوتبالی مدنظرمان فاصله داریم.” (استفانو پیولی؛ اینجا)
البته پیولی نتوانست به هدفی که آرزویش را داشت برسد و قبل از پایان فصل از اینتر اخراج شد. اما نکتهای که در سخنان او پررنگ کردهام برایم جالب بود: اینکه هنوز با اوج در فاصله هستیم و میتوانیم بهتر شویم، خود میتواند یک عامل اعتماد بهنفسبخش باشد! در واقع باور داشتن این نکتهی ساده که در مواجهه با مشکلات، لازم نیست دست روی دست بگذاریم و با تلاش کردن میتوانیم کمکم بهسوی قلهی اوج گام برداریم، خودش به ما اعتماد بهنفس میدهد که برای بهتر شدن همین حالا دست بهکار شویم. 🙂
زمانی که ماسیمیلیانو آلگری بعد از ۴ سال حضور در میلان و کسب تنها یک اسکودتو جایگزین آنتونیو کونتهی موفق در یوونتوس شد، شاید کمتر کسی فکر میکرد که او بتواند در یووهی تازه اوج گرفته موفق شود. اما کارنامهی سه فصل حضور استاد آلگری در یووه، نشان از آن دارد که همهی پیشبینیها در مورد او و توانمندیهایش اشتباه بودند. او در این سالها از ۱۲ جام ممکن ۷ جام را برد و ۴ جام را هم در فینال از دست داد. اما چگونه آلگری این یوونتوس جذاب را ساخت؟ ابتدا بیایید چند گزینهگویه را از میان اظهارات وی در طول همین فصل اخیر با هم مرور کنیم:
“من از بازیکنانم خواستهام تمام تمرکز خود را روی نتایج یووه و بهبود کیفیت بازی تیم قرار دهند و مهمتر از همه سعی کنیم در مراحل پایانی مسابقات شرایط را بهتر مدیریت کنیم.”
“به بازیکنانم گفتهام که تنها به بازی پیشِ رو فکر کنند و هیچ عجلهای نداشته باشند. باید قدم به قدم پیش رفت. نباید به این فکر کرد که یک ماه دیگر چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد.“
“تیم ما باید فوقالعاده باشد و همینطور حریف را اذیت کند زیرا دلیلی ندارد که شما برنده نشوید.“
“همیشه تغییر نکاتی تازه بههمراه دارد و بعد از آن اطمینان به شرایط جدید حاصل میشود. ما تحت هر شرایطی به فکر بهبود کیفیت خود هستیم؛ زیرا من بازی کردن با ۸ دفاع صرفا برای کمتر گل خوردن را دوست ندارم و معتقدم بین خطوط باید تعادل حاکم باشد.”
“من تا به حال ندیدهام تیمی بدون فدا کردن خودش برای قهرمانی، جنگیدن تمام عیار برای توپ و تلاش فراوان موفق به فتح عنوانی شود. شاید یک یا دو بازی را بدون این شرایط بتوان برد اما برای تداوم نیاز به افکار خاصی است.“
“فینال آن دیداری نیست که شما بازی میکنید، بلکه آن دیداری است که شما محکوم به پیروزی هستید.“
“من یک رؤیاپرداز هستم و همینطور یک واقعبین و نتیجهگرا. ما پروسه رشد را پشت سر میگذاریم. من از عملکرد بازیکنان راضی هستم و در چند سال اخیر گام مهمی رو به جلو برداشتیم. یوونتوس حالا در اروپا از احترام برخودار است. این مهمترین دستاورد من در سه سال حضور در اینجاست.“
اگر بخواهم خلاصهی نکات مورد نظر استاد آلگری را خلاصه جمعبندی کنم؛ باید بگویم که راز جادویی آلگری تمرکز روی “نگرش درست” است. شما با نگرش درست میتوانید هر قلهای را فتح کنید. بهنظر میرسد برای داشتن یک نگرش درست، چه در کسبوکار و چه در زندگی، باید بهدنبال مجموعه کلیدواژههایی گشت که میتوانند چون تکههای پازل در کنار هم تصویر کاملی را از الگوی ذهنی، رفتاری و کاری مورد انتظار برای موفقیت ارائه دهند. اگر بخواهیم از نگاه آلگری به این کلیدواژهها نگاه کنیم میتوانیم به این کلیدواژهها برسیم:
۱- چشمانداز: شما باید هدف نهایی و جایی که میخواهید به آن برسید را بهخوبی بشناسید. چشمانداز یک رؤیای شدنی است!
۲- پیشرفت گام به گام: برای رسیدن به آن هدف، باید آهسته اما مستمر و پیوسته پیش رفت.
۳- انعطافپذیری: اینکه چیزهایی درست کار نمیکنند، نشانهی این است که نیاز است تغییراتی انجام شود. این تغییر هم در کل مسیر میتواند اتفاق بیفتد (آلگری چندین بار سیستم بازی یووه را در طول این سه فصل تغییر داده) و هم میتواند بهصورت مقطعی انجام شود (مثل تغییراتی که هر مربی از جمله آلگری در طول هر بازی در تیم انجام میدهد.)
۴- تغییر برای رسیدن به تعادل: هدف از تغییر، رسیدن به تعادل است. هر سیستمی در حالت عادی در تعادل است؛ اما محیط پیرامونی آن و حتی محیط درونی آن سیستم همواره دستخوش تغییر هستند. بنابراین با بر هم خوردن تعادل (مثل بد بازی کردن یک تیم فوتبال یا نتیجه نگرفتن آن) لازم است تغییری ایجاد شود تا دوباره به حالت تعادل جدیدی برسیم.
۵- دلسرد نشدن: مسیرِ رسیدن به رؤیاها طولانی و پر از موانع است. برنده کسی است که جا نزند، بجنگد و از حرکت بهسوی رؤیاهایش دست برندارد؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که شما برنده نشوید.
۶- وقف کامل خود روی رؤیاها: باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی!
۷- احترامجویی: هر هدفی که داری نباید فراموش کنی که در نهایت “این نام نیک است که میماند.” 🙂
نتایج آلگری در این سالها ثابت کرده که بیشتر مربی لیگ است تا فینالها. اما نگرش درست آلگری به پیشرفت حتما این نقیصه را هم برطرف خواهد کرد.