هدفگذاری یکی از اولین گامها برای آغاز هر کاری است. در هدفگذاری، جهتگیری حرکت ما و نقطهای که آن را “رسیدن” میدانیم، مشخص میکنیم. در هدفگذاری برای خودمان شفاف میکنیم قرار است به کجا برسیم و چرا. اما نکتهی مهم ماجرا این است که معمولا هدفها را صرفا در ذهنمان نگه میداریم و نمینویسیم. اما نوشتن هدفها میتواند به دلایل زیر مهم باشد:
۱- معمولا تصویری که از یک هدف در ذهن ما وجود دارد، تصویری دقیق نیست. اما آوردن هدف در قالب کلمات روی کاغذ باعث میشوند تا مجبور شویم برای هر هدف تعریفی مشخص از آنچه قرار است به آن دست پیدا کنیم، خلق کنیم. کار کردن روی یک ایدهی مشخص احتمالا سادهتر خواهد بود.
۲- در طول دورهی تلاش برای دستیابی به اهداف، خیلی وقتها ممکن است سرابی از هدف مورد نظر را بر سر راهمان ببینیم. شاید هم به حداقلها راضی شویم و از آن هدف بزرگتری که از ابتدا در ذهنمان بوده صرفنظر کنیم. نوشتن هدفها به ما کمک میکند تا در طول مسیر تلاش برای دستیابی به هدف، این سرابها و اهداف جزئینگر را تشخیص دهیم و آنها را بهنفع هدف بزرگ و نهاییمان کنار بگذاریم.
۴- رسیدن به هدفهای بزرگ سخت است و دیریاب و در طول این دوران تلاش، دلسردی و خستهدلی طبیعی و بدیهی است. واقعیت این است که خیلی از ما به این دلیل که صبر و شور درونی لازم را نداریم، از رسیدن به هدفهای بزرگمان در میانهی راه زندگی باز میمانیم. نوشتن هدفها بهصورت مکتوب و مرور آنها باعث میشود تا در نقاط حساسی که ممکن است به انصراف از تلاش برای رسیدن به هدف بیانجامند، شور درونی و انرژیمان را دوباره بازگردانیم و از این گردنهها به سلامت عبور کنیم.
بنابراین شاید خوب باشد همین حالا کاغذی بهدست بگیریم و هدفهای بزرگ زندگیمان را روی کاغذ دربیاوریم.
از این هفته هر هفته یک مطلب انگلیسی جذاب را که در طول هفته مطالعه کردهام را هم معرفی خواهم کرد. اولین مطلب پیشنهادی مصاحبهی جذاب بیزینساینسایدر با رید هافمن بنیانگذار لینکدین دربارهی زندگینامه و ایدههای او در زمینهی سرمایهگذاری و کسبوکارها دیجیتالی است.
“زندگی من به هیچ وجه در فوتبال خلاصه نمیشود. من زمانی که از نظر حرفهای ملزم باشم، فوتبال بازی میکنم یا زمانی که میخواهم با دوستانم خوش بگذارنم؛ اما فوتبال تمام زندگی من نیست. از این بابت به شما اطمینان میدهم. من از حرفهام راضیام، درست همانطور که متخصصان دیگر مشاغل که جانها را نجات میدهند یا چیزهایی میسازند که زندگی ما را بهتر کنند. من هم فوتبال بازی میکنم تا مردم با تماشای آن بتوانند خوش بگذرانند و در طول هفته دربارهاش بحث کنند. من از این بابت بسیار خوشحالم.” (لیونل مسی؛ اینجا)
لیونل مسی فصل پیش اگر چه با نقطهی اوجش فاصله داشت؛ اما باز هم بار بارسا را در بخش بزرگی از فصل به دوش کشید. اما اون این فصل با آمدن ارنستو والورده دوباره تبدیل به همان الماس درخشان و کمنظیر بارسا شده که باید نشست و از هنرمندیاش در زمین فوتبال لذت برد. لئو کمحرف است ـ شاید برای حفظ شمایل اسطورهای دستنیافتنیاش ـ اما از معدود مصاحبههایاش میشود چیزهای زیادی در مورد راز هنرش یاد گرفت.
سالها پیش در روزهایی که پپ تازه به بارسا آمده بود از این نوشتم که بازیکنان بارسا از توانمندیشان لذت میبرند و همین نکتهی ساده یکی از رازهای کلیدی موفقیت بارسلونا است. حالا در حرفهای مسی بهنوعی همان موضوع را دوباره میتوان دید؛ هر چند لئو از زاویهی دید دیگری به موضوع پرداخته است: سلامت شغلی.
برای انتخاب شغل قطعا یکی از مهمترین شاخصها داشتن شغلی سالم از نظر روانشناختی است: اینکه از نظر روحی در شغلی که داری راحت باشی و تحت فشار و استرس غیرقابل تحمل قرار نگیری (مگر اینکه از چنین موقعیتهایی لذت ببری!) و بتوانی به بلندمرتبهترین هدف زندگی که همانا تعالی و خودشکوفایی است، دست پیدا کنی. لیونل مسی در همین باب به دو اصل کلیدی سلامت شغلی اشاره کرده که برای خود من بسیار جذاب بود:
اصل اول: اینکه شغلی که داری را دوست داشته باشی و از انجام کارهای مربوط به آن لذت ببری.
اصل دوم: آن شغل ارزشآفرین باشد و زندگی دیگر انسانها را بهتر کند.
با در نظر گرفتن دو اصل بالا، بسیاری از شغلهای پراسترس و پر دردسر جذاب خواهند شد؛ چرا که کار بزرگ، طبیعتا چالشهای خاص خود را دارد. خبر خوب این است که سطح آستانهی تحمل انسان قابل افزایش است. این چیزی است که در چند وقت اخیر در تحلیل استرسها و دغدغههای ذهنی کاریام کشف کردهام: در برابر مشکلات پیشبینی نشده و استرسزا با سطح ظرفیت ذهنی خودت بهخوبی آشنا میشوی و همین زمان، بهترین وقت برای توسعهی فردی و بزرگتر کردن ظرف ذهن و روحت فرا رسیده است. آنچه در این مسیر سخت و دشوار به انسان کمک میکند همان دو اصلی است که لئو مسی به آنها اشاره کرده است: اینکه از کارت لذت ببری و اینکه بدانی زندگی دیگران را بهتر خواهی ساخت.
این بحث را میشود از زاویههای دید دیگری هم بررسی کرد؛ از جمله: انتخاب شغل دلخواه، حل نارضایتیهای شغلی و حرکت بهسوی مسیر شغلی ایدهآل. اما در نهایت مهم این است که بتوانی در یک نگاه بلندمدت آن دو اصل کلیدی بالا را در مسیر حرفهایات ببینی. 🙂 در آن لحظه که این تصویر جذاب را ببینی، دیگر اینکه با چه درد و هزینه و اضطرابی به آن رسیدهای را فراموش خواهی کرد. و همین نکته برای من همیشه یکی از عوامل انرژیبخش جدی در تحمل سختیهای مسیر زندگی شغلی ـ و حتی شخصی بوده است: پس شور درونیات را کشف و بیدار کن، با ترسها و اضطرابهایات مواجه شو و آنقدر در مسیری که دوستاش داری و زندگی دیگران را بهتر میکند پیش برو تا برسی؛ همانطور که زندهیاد قیصر امینپور به زیبایی سروده است که:
موجیم و وصل ما از خود بریدن است / ساحل بهانهای است، رفتن رسیدن است …
پر میکشیم و بال، بر پردهی خیال / اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است
ما هیچ نیستیم، جز سایهای ز خویش / آیین آیینه، خود را ندیدن است …