“بازیکنان ما روحیهی فوقالعادهشان را نشان دادند: آنها شجاع بودند و نتیجهاش را گرفتند. از بازیکنانم راضی هستم و از آنها تشکر میکنم.” (کارلوس کیروش +)
از مدتها پیش معلوم بود که ایران ـ مراکش مهمترین بازی ما در جام جهانی است. تمام اتفاقات این چند ماه اخیر حکایت از آن داشتند که ما شانس چندانی در این بازی نداریم. سؤالاتی مثل اینها ذهن همهی ما را به خود مشغول کرده بود:
دروازهبان و مدافعین ما میتوانند مقاومت کند؟
سطح آمادگی جسمانی بازیکنان ما متناسب با بازیهای پرفشار جام جهانی هست؟
جای خالی بازیکنان بزرگ خطخورده و محروم را در این بازی چه کسی میخواهد پر کند؟
۲۰ دقیقهی ترسناک اول، نفسگیرتر از چیزی بود که فکر میکردیم. اما در ادامه چند جرقه از تیممان دیدیم که ما را کمی به بازی امیدوار کرد. آخ چه میشد اگر سردار آن فرصت تک به تک نیمهی اول را خراب نمیکرد؟ اما نشد. در ادامهی بازی هم مراکش با بازیکنان رئال مادرید و یوونتوس و آژاکس و … بر بازی مسلط شد و تا یک قدمی گل زدن هم رفت اما نتوانست! گل ثانیههای آخر ایران را احتمالا بیش از هر چیزی به شانس نسبت دادهاند؛ اما من معتقدم که شانس هم از آنِ سختکوشانی است که برای رسیدن به موفقیت با تمام وجود تلاش میکنند و از آن مهمتر، بلدند از کوچکترین فرصت، بزرگترین موفقیت را بسازند.
ستارهی بیبدیل این بازی “امید ابراهیمی” بود. امید در این بازی نشان داد که کلاس بازیاش در چه اندازهای است. در میانهی بازی در مورد او نوشتم که “امید، چقدر خوب است” و حالا بعد از بازی با نگاهی به حرفهای کارلوس کیروش در مورد این بازی و بازیهای آینده میتوان گفت که آن چیزی که تفاوت میان ما هواداران فوتبال ایران و کارلوس کیروش از همان لحظهی قرعهکشی تا بهامروز بود همین “امید” است. کارلوس کیروش به اینکه برای بردن، راهی وجود دارد، امیدوار بود و تمام تلاشش در این دوره همین بود. امیدی که هنوز هم ادامه دارد:
“ما تیم مراکش را خوب آنالیز کردیم و آنها هم مطمئنا از ما شناخت خوبی داشتند. ما میدانستیم که مراکش در ابتدای بازی خوب شروع خواهد کرد و حملات زیادی را تدارک میبیند اما استراتژی ما کاملا روشن بود و ما میخواستیم اول یک شکست روانی برای آنها ایجاد کنیم. ما میخواستیم بازیکنان مراکش را در وسط زمین نگه داریم که این کار هم صورت گرفت البته اولین فرصتها در اختیار آنها قرار گرفت. هر چند با چند فرصت آنها را ترساندیم. در نیمه دوم چند شانس داشتیم و با وجود اینکه آنها بازیکنان خوبی داشتند فکر نمیکردند چنین بازی سختی داشته باشند. این برای اولین بار در این چند ماه اخیر برای آنها بود و مراکشیها سورپرایز شدند.” +
“نمیدانم چطور بازی خواهیم کرد ولی باید تلاش کنیم. اسپانیا بازیکنانی دارد که کنترلشان کار بسیار دشواری است ولی باید بازی را همانطور که میدانیم و میتوانیم پیش ببریم. این نکته مهمی است. اهمیتی ندارد که آنها بهترین بازیکنان، بهترین تکنیک و تاکتیک را دارند. آنها در این زمینهها بهترین هستند ولی قبل از برگزاری بازی برنده مشخص نمیشود. بنابراین هیچ تیمی نمیتواند با شهرتش در هیچ دیداری به پیروزی برسد. ما برای شهرت اسپانیا احترام قائلیم ولی باید بازی کرد و ما با امیدواری بازی میکنیم و در نهایت آن چیزی که دوست داریم این است که در پایان بازی، بازیکنان اسپانیا با احترام زیادی نسبت به پسران ایران از زمین مسابقه خارج شوند.” +
به جملههایی که پررنگ کردهام دقت کنید. تصویری تقریبا کامل از استراتژی کیروش برای موفقیت در این جام جهانی را در دو پاراگراف بالا میشود دید. او با علمِ به اینکه حتی در صورت باخت هم چیزی از دست نمیدهد و با امید به اینکه میشود برنده شد، استراتژی جذابی را برای موفقیت در گروه مرگ جام جهانی طراحی کرد. استراتژی که کلیدواژههای آن عبارتند از:
شناخت خود و حریف: بدیهی است، نه؟
آمادهسازی جسمانی و روحی ـ روانی: همه به آن تمرینات ریکاوری آخر هفتهی کیروش خندیدند؛ اما آیا همین منتقدان آمادگی جسمانی ۴ بازیکن لیگ برتری را که بازی کردند دیدند؟ امید ابراهیمی و وحید امیری در این بازی شاهکار بودند. اما چیزی که کسی به آن توجه نکرد آمادهسازی روانی بازیکنان برای یک تورنومنت سخت بود. کیروش با کمک یک روانشناس و البته حسین اوجاقی رزمیکار برجستهی ایرانی ذهن بازیکنان را تماما روی موفقیت متمرکز کرد. به بازی روزبه و بیرانوند دقت کنید. کدام یک از ما اگر جای آنها بودیم با این همه انتقاد میتوانستیم اینقدر عالی باشیم؟
غافلگیری: خیلیها میگفتند که بازیهای دوستانهی ایران تصویری نادرست از تاکتیکها و تواناییهای تیم را به حریفان و حتی خود ما نشان میدهد. در اوایل بازی با حملات پی در پی مراکش غرور عجیبی در چهرهی مربی مراکش دیده میشد. اما بهتدریج که بهسمت پایان بازی رفتیم، عصبانیت و ناامیدی را میشد در چهرهی “اروه” بهخوبی مشاهده کرد. 🙂 ایران آنی نبود که او فکر میکرد. آن عبارت “ایجاد شکست روانی برای حریف” چقدر قشنگ بود!
شجاعت امیدواری به برنده شدن: تفکر از پیش نباخته بودن و تلاش برای پیروزی و اعتقاد به اینکه بازی در زمین برده میشود، در تکتک بازیکنان ما وجود داشت. ما در زمانی که کسی روی ما حساب نمیکرد، شجاعت امیدواری به برنده شدن را داشتیم! جالب اینکه بازیکنی که گل بهخودی زد، مهاجمی بود که به زمین آمده بود تا به ما گل بزند و در ۸ بازی ملیاش ۱۰ گل زده بود!
جستجوی زمان مناسب برای زدن تکضربهی کشنده: اگر آن توپ سردار آزمون در نیمهی اول گل شده بود و بازی را با آن گل برده بودیم کسی از شانس میگفت؟ همان تکموقعیت هم روی یک ضدحمله و اشتباه مرگبار خط دفاعی مراکش بهدست آمد. آن گل نمیتوانست شانسی باشد؟ استراتژی ما زدن تکضربهی کشنده بود و برای این کار باید اول گل نمیخوردیم و بعد بهدنبال استفاده از تکموقعیتها میگشتیم. آن فرصت در ثانیههای آخر بازی بهدست آمد؛ زمانی که بازیکنان مراکش دیگر از بازی ناامید شده بودند اما ما همچنان امیدوار به برنده شدن بودیم! موقعیت را هم که خودمان ساختیم اما ضربهی آخر را بازیکن مراکش زد!
مأموریت ما تمام نشده و همچنان معتقدم که “امید، چقدر خوب است.” به امید بازیهای درخشان بعدی.
جمعهی این هفته تیم ملی فوتبال ایران گام به راهی سخت میگذارد و وارد کارزار جام جهانی در گروهی بسیار سخت خواهد شد. یکی از امیدهای اصلی تیم ملی برای موفقیت در این راه دشوار، علیرضا جهانبخش ـ ستارهی ایرانی فصل گذشتهی فوتبال هلند ـ است. او فصل پیش موفق شد در لیگ هلند با ۲۱ گل آقای گل شود و با ۱۲ پاس گل سومین پاسور برتر لیگ. موفقیتی که قطعا او را بهعنوان اولین ایرانی آقای گل در اروپا در تاریخ فوتبال کشور و آسیا ماندگار میکند. حالا او در آستانهی جام جهانی است تا پس از درخشش احتمالی ادامهی فوتبالش را در تیمی دیگر پی بگیرد: تیمی بزرگتر از آ زد آلکمار، شاید در سری آ ایتالیا یا بوندسلیگای آلمان. اما هر جا که برود یا حتی اگر در آلکمار بماند، برای فوتبال ایران در عصر “بیرانوند”ها و “طارمی”ها نمادی از یک فوتبالیست حرفهای است و حتما موفقیتهای بزرگ دیگری در انتظار او است.
چندی پیش دوست خوبم مرتضی ناعمه پیشنهاد کرد در مورد عوامل موفقیت علیرضا جهانبخش بنویسم. حالا این فرصت پیش آمد تا در این مورد چند نکته را بنویسم که خودم شخصا از راه و رسم موفقیت ستارهی جوان فوتبال ایران یاد گرفتهام.
اول از همه باید بگویم که علیرضا جهانبخش همه جوره من را بهیاد مهدی مهدویکیا میاندازد. از اینکه همپست هستند که بگذریم، این دو نفر از نظر رفتار حرفهای در “فوتبالفارسی” جزو استثنائات محسوب میشوند. وقتی اسم علیرضا میآید من بلافاصله یاد واژهی “حرفهای” میافتم. حرفهای که خیلی زود از فوتبال آماتوری ایران خودش را بهسطح اول اروپا رساند و اینقدر تلاش کرد تا موفق شد. اما اینکه چه کرد تا موفق شد موضوعی است که من در ۵ کلیدواژه خلاصهاش میکنم:
هدف بزرگ: اگر قصد علیرضا از فوتبال پول درآوردن بود قاعدتا هلند گزینهی چندان جذابی نبود. اما او ثابت کرد هنوز هم بازیکنانی پیدا میشوند که ماندگاری با موفقیتهای فوتبالی را به پول ترجیح دهند. شاید علیرضا روزی که برای اولین بار به هلند رفت در فکر آقای گل شدن نبود؛ اما همین که بخواهی در سطحی بالاتر از سطح معمول، تلاش و رقابت کنی، خود بهخود سطح رؤیاها و دستاوردهایت را خود بهخود بالاتر میبرد. 🙂
شروع از نقطهی صفر: نگاهی به بازیکن جوان بسیاری بکنید که در طول این سالها در فوتبال ایران و جهان جرقهای بودند و بعد ناپدید شدند. علیرضا از یک تیم رده پایین و معمولی فوتبال هلند فوتبالش را شروع کرد: نایمخن. جایی که میتوانست یاد بگیرد و اشتباه کند. این یاد گرفتن فقط از جنبهی فوتبالی نبود: علیرضا در نایمخن یاد گرفت یک بازیکن حرفهای باید چه کارهایی را بکند و چه کارهایی نه و اینکه چه رفتارهایی حرفهای هستند و چه رفتارهایی نه. پختگی علیرضا جهانبخش را میتوان در مصاحبههایش دید.
پیشرفت گام بهگام: نایمخن با علیرضا به لیگ دستهی دو هلند رفت و با قهرمانی به لیگ یک بازگشت. علیرضا در لیگ دو هلند بهترین بازیکن فصل شد و بعدها با پیوستن به آلکمار ـ باشگاهی بزرگ که آن را با دوران حضور لوئیس فنخال به یاد میآوردیمش ـ قدم در راه پیشرفت هر چه بیشتر گذاشت تا اینکه اوج شاهکارش را در همین فصل اخیر دیدیم که آقای گل شد.
انتخابهای درست: این یکی شاید بیان دیگری از همان دو نکتهی قبل باشد؛ اما میخواهم به این اشاره کنم که یک فوتبالیست در طول دوران حرفهایش با تصمیمات بسیار زیادی مواجه است که علیرضا تا بهامروز از آنها سربلند بیرون آمده است: از انتخاب هدف بزرگ حرفهای و تیم محل بازی بگیرید تا انتخاب مدیر برنامه و از پذیرش سختیهای زندگی در غربت برای یک جوان کمسن و سال بگیرید تا بهدام کارهای غیرحرفهای افتادن. بالاخره هر فردی در طول زندگیاش جایی انتخاب درستی خواهد داشت؛ اما آنچه سخت است و دشوار، ادامه دادن به انتخابهای درست استکه موفقیتهای بزرگ را در پی دارد.
داشتن مشاوران حرفهای: این یکی شاید در ابتدای مسیر حرفهای بیشتر وابسته به شانس باشد؛ اما در دنیای اینترنتی امروز، پیدا نکردن مشاوری که در مورد راه و رسم موفقیت امروز از او راهنمایی گرفت، خیلی بهانهی قابل قبولی نیست. علیرضا جهانبخش خوشبختانه از ابتدای مسیر مشاورانی باتجربه و موفق مثل آقای عابدینی و در ادامهی راه آقای هاشمی مقدم را داشت. اما خود حرفهای هم نمیتواند معجزه کند؛ مگر اینکه فرد ۴ عامل قبلی را هم درونی کرده باشد.
این را هم اضافه کنم که فکر میکنم تفکر حرفهای در واقع مجموعهای از ایدههای ذهنی است که منجر به تحقق عوامل ۵ گانهی بالا در زندگی افراد حرفهای میشوند.
برای پسرک دوستداشتنی و خوشتیپ تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی و ادامهی مسیرش در فوتبال باشگاهی آرزوی موفقیت دارم.