خورخه ورگارا، مالک باشگاه چیواس در گفتگو با خبرنگاران گفت: “در زمان بحران، شما دو گزینه دارید؛ رؤیایتان را کنار بگذارید و شکست را قبول کنید یا اینکه با آن مقابله کنید و به موفقیت برسید.” یوهان کرویف هم گفت: “وظیفهی ما گرفتن بهترین بازی از بازیکنان موجود است. هدف ما همیشه رسیدن به پیروزی است؛ اما در زندگی نمیتوانید همیشه پیروز باشید. ابتدا باید یک پایه و اساس محکم ایجاد کنید و سپس از آنجا رشد کنید.” (اینجا)
حرف این دو نفر را بگذارید کنار هم تا دستتان بیاید چطور باید به رؤیاها رسید …
همکاران محترم من با خبرنامهی آموزشی هفتگی که بهعنوان مدیر آموزش شرکت تهیه میکردم آشنایی دارند. این خبرنامه بدون هیچ ادعایی، سعی داشت تا حتیالامکان جای خالی آموزشهای رسمی را در تقویم آموزشی شرکت پر کند. شما مخاطبان محترم اینجا هم خیلی از مطالب آن خبرنامه را در همین گزارهها خواندهاید. این خبرنامه بعد از نزدیک به سه سال از انتشارش به بلوغی نسبی در ساختار رسیده بود و خودم هم واقعن از تهیهاش لذت میبردم.
چند وقت پیش با آقای مدیرعاملی که این روزها افتخار دارم بهعنوان مشاور ـ و البته دوست و همراه ـ در کنارشان باشم ـ و در مورد نکات جالبی که از ایشان یاد گرفتهام حتمن بهزودی خواهم نوشت ـ در مورد نشریات مدیریتی در ایران صحبت میکردیم. ایشان معتقد بودند که این نشریات ـ مخصوصا نشریات معروفی مثل تدبیر و گزیدهی مدیریت ـ اصلن کاربردی نیستند و نیازهای یک مدیر ارشد را برآورده نمیکنند. در این میان ایشان از یک نشریهی خاص اسم بردند که نشریهی جالب و کاربردی است. یک شمارهی آن نشریه را هم به من دادند. ورقش که زدم دیدم محتوای نشریه کاملن ترجمهای است از همان سایتهایی که همهمان میشناسیمشان: HBR، بیزینساینسایدر، بیزینسویک و … برایم جالب بود که حتا یک مقالهی تألیفی هم در آن نشریه وجود نداشت!
آن روز یاد خبرنامهی خودم افتادم و البته یاد نظرسنجی که اسفند ماه پارسال داشتم در مورد مطالب سال جدید گزارهها. در آن نظرسنجی یکی از گزینههای برتر، آموزش کاربردی مفاهیم مدیریت بود. مجموع این یادآوریها و حرفهای آن روز آقای مدیرعامل من را ترغیب کرد به راهاندازی یک خبرنامه برای گزارهها بهصورت ماهانه. خبرنامهای که در روز ابتدایی هر ماه در حجمی حدود ۲۰ صفحه در قالب یک فایل PDF منتشر خواهد شد. فعلا سرفصلهای زیر را برای این خبرنامه در نظر گرفتهام:
ـ گزارههای مدیریتی
ـ یک حکایت مدیریتی
ـ یک درس: در این بخش یک دوره اصول و مبانی مدیریت را بهزبان ساده با هم مرور خواهیم کرد.
ـ یک مقاله: در هر شماره یک مقالهی تألیفی یا ترجمه شده را در مورد مسائل مدیریتی مطالعه خواهید کرد.
ـ یک اصطلاح: در هر شماره یک اصطلاح مدیریتی را توضیح میدهم.
ـ یک نکته: در هر شماره یک نکتهی مدیریتی کوتاه اما کاربردی را مرور خواهیم کرد.
ـ برگی از یک نوشته: در هر شماره قسمت کوتاهی از یک کتاب را انتخاب میکنم.
ـ کاریکاتورهای مدیریتی: در هر شماره یک کاریکاتور مدیریتی را با هم خواهیم دید.
ـ تصویر مدیریتی: در هر شماره یک تصویر را با هم میبینیم که ارزش آموزشی آن در یاد گرفتن مدلها و ابزارهای مدیریتی است.
خوب با توجه به این توضیحات:
۱- اگر دوست دارید این خبرنامهی مدیریتی ماهانه را دریافت کنید لطفن اینجا ایمیلتان را ثبت کنید تا خبرنامه پس از انتشار برای شما ارسال شود.
۲- اگر نکته، پیشنهاد یا نظری در مورد ماجرای این خبرنامه دارید لطفن پای همین مطلب کامنت بگذارید یا به من از طریق نشانی gozareha@gmail.com ایمیل بزنید.
امیدوارم اولین شماره را بتوانم در تیر ماه منتشر کنم. 🙂
این روزها هر روز سهم اپل و سامسونگ از بازار گوشیهای هوشمند بیشتر از قبل میشود و سهم RIM، نوکیا و … کاهش مییابد. HP چند هفته پیش ۲۷ هزار نفر از کارکنانش را اخراج کرد. چرا این شرکتهای نوآور و جذاب در حال شکست خوردن هستند؟ پاسخ به این سؤال موضوع موضوع مقالهی این هفته است.
آیرا کالب اینجا روی سایت بیزینساینسایدر دلایل شکست این غولها را برایمان شرح میدهد:
۱- آنها فکر میکنند چون قبلا موفق بودهاند برای همیشه موفق خواهند ماند! این در حالی است که موفقیت در بازارهای محصول ـ محور دوامی ندارد.
۲- آنها به بازار و نشانههای آن گوش نمیدهند! حتا اگر هم این کار را بکنند، موردی است و نه دائمی. استیو جابز معتقد بود شرکتها در سراسر چرخهی عمرشان باید مثل استارتآپها عمل کنند.
و نتیجهاش اینکه هر کاری میکنند دست آخر با این سؤال خودخواهانهی مشتری مواجه میشوند: “خوب بگو ببینم برای من چی کار کردی بالاخره؟”
اما نشانههای بازار کداماند؟ کالب نشانههای بازار را به سه دسته تقسیم میکند:
الف ـ نیازهای کشف نشده: مثل کاری که اپل در تولید آیفون انجام داد!
ب ـ اقدامات رقبا: مثل واکنش گوگل به موفقیت آیفون با پلتفورم اندروید؛ چیزی که RIM، نوکیا و … اصلا متوجهش نشدند!
ج ـ شکایتهای مشتریان: یکی از غنیترین منابع یافتن ایدههای نوآورانه …
۳- آنها هزینهها را در جای اشتباهی کاهش میدهند: یعنی هزینههای R&D و خدمات مشتریان!
۴- آنها یک سیستم اطلاعات بازاریابی خوب در اختیار ندارند: سیستمی که اطلاعات را بهصورت مستمر جمعآوری و پالایش کند و اطلاعات مهم را برای تصمیمگیری در اختیار مدیران ارشد شرکت بگذارد.
۵- نوآوری را فراموش کردهاند: نوآوری همیشه بهمعنی عرضهی محصول جدید و عجیب و غریب نیست. نوآوری خیلی وقتها یعنی بهبود محصولات کنونی برای پوشش بهتر به نیازهای بازار و مشتریان و البته داشتن یک سرویس خدمات مشتریان عالی!
۶- تکرار گذشتهی موفق، موفقیت بههمراه میآورد: این اشتباهی بود که کداک انجام داد و ورشکست شد و آیبیام انجام نداد و هر روز قدرتمندتر شد! آیبیام یاد گرفته که چگونه با تغییر شرایط بازار و محیط بیرونی شرکت مدل کسب و کارش را عوض کند.
اگر خوانندهی گزارهها بوده باشید، با پستهای “درسهایی از فوتبال برای کسب و کار” من آشنایید. در این مجموعه نوشتهها تلاش میکنم تا با بررسی اتفاقات ذنیای جذاب فوتبال و حرفهای مربیان و ستارههای فوتبال، درسهایی را برای زندگی و کسب و کار بهتر بیان کنم. چند روز پیش به این مطلب بانمک در اکونومیست برخورد کردم که در آن دو درس مهم ورزشی برای زندگی و کسب و کار اشاره شده است:
۱- در زندگی شخصی و شغلی و زندگی ورزشی نیازمند برنامهریزی و تمرین برای موفقیت هستیم؛ با این تفاوت که در زندگی شخصی و شغلی برنامهریزی و آماده شدن در برابر چیزی است که ممکن است کار نکند و بهشکل اشتباه پیش برود. اما در ورزش برنامهریزی و تمرین برای این است که ببینیم عوامل موفقیت فرد در چیزی که در آن خوب است چیستند، چطور میتوانیم در کارمان بهتر عمل کنیم و چطور میتوانیم این درسها را بهدیگران منتقل کنیم.
۲- در ورزش باید هر روز تمرین کرد و یاد گرفت و بهبود داشت؛ در غیر این صورت بازندهایم.
خوب من باز لینکها را خونده بودم؛ وقت نشد بنویسم! خوب یک خبر خوب که امروز صبح بهدست من رسید اینکه یکی از کتابهایی که سال گذشته ترجمه کرده بودم مجوزهای لازم را گرفته (اینجا) و بهزودی توسط انتشارات سازمان مدیریت صنعتی منتشر میشود. 🙂
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
لینکهای توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده میشوند.
برای مرور سریعتر مطالب، لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
ایدههای مفت- گفتگو با خشایار دیهیمی (بهترین مطلبی که این هفته خواندم این گفتگوی روزنامهی شرق با استاد دیهیمی بود. حرفهای ایشان به اینجا خیلی مربوط است. حتمن بخوانید …)
“من روی مشکلات تمرکز نمیکنم و تنها دنبال راهحلهایی هستم تا به هدفهایمان برسیم. ما برای برآورده شدن اهدافمان باید مشکلات را فراموش کنیم.” (کارلوس کیروش؛ اینجا)
این درس یکی از مهمترین درسهای این دورهی آموزشی است. در واقع اولین قدم جدی برای راهاندازی کسب و کار کوچکمان تدوین مدل کسب و کار آن است. تا اینجا همه چیز مربوط به خودمان بود و از اینجا به بعد، باید کارهایی را شروع کنیم که ایدهی جذاب ما را وارد دنیای واقعی میکنند.
اما مدل کسب و کار (Business Model) چیست؟ خیلی ساده اگر بخواهم بگویم مدل کسب و کار روشی است که بهکمک آن از ایدهتان پول درمیآورید! مدل کسب و کار با طرح کسب و کار (Business Plan) متفاوت است و در واقع پیشنیاز آن محسوب میشود. تعریف رسمیتر مدل کسب و کار این است: مدل کسب و کار ورودیهای فنی مانند محصول یا خدمت شما را تبدیل به خروجیهای اقتصادی مانند ارزش افزودهی شرکت شما و سود آن تبدیل میکند. شکل زیر را ببینید:
اینجا یک ایدهی خیلی ساده را میبینید: خرید و فروش CD. این ایده بهصورتهای متفاوتی میتواند بهصورت مدل کسب و کار دربیاید؛ از جمله مدل بالا. CDها را بهصورت عمده از تولیدکنندگان محتوا (مثل نرمافزار، فیلم و …) میخریم و بهصورت آنلاین میفروشیم (ایدهی خرید و فروش CD میتواند مدلهای کسب و کار دیگری هم داشته باشد: مثلا یک پلتفرم خرید و فروش CD مثل eBay درست کنیم، در مورد نرمافزارهای خاص و تخصصی مهندسی سفارش مشتریان را آنلاین بگیریم و بعد از تهیهی نرمافزار آن را برای مشتری بفرستیم و …)
وقتی دربارهی مدل کسب و کار صحبت میکنیم، معمولا باید به سؤالات زیر پاسخ بدهیم:
۱- چه مشکل یا چالشی را برای کدام گروه از مشتریان قرار است حل کنیم؟
۲- چه ارزش افزودهای قرار است ایجاد کنیم؟ بهعبارت بهتر چگونه به نیاز مشتری پاسخ میدهیم؟
۳- مشتری هدف ما کیست؟ چگونه میتوانیم مشتریانمان را بخشبندی کنیم؟
۴- چگونه به مشتریان دست پیدا میکنیم، آنها را به خود جذب میکنیم و نگهشان میداریم؟
۵- وضعیت رقابت در صنعت ما چگونه است و ما چگونه قرار است رقابت کنیم؟
۷- هزینههای ثابت احتمالی (مکان دفتر یا کارگاه، مبلمان، لوازم اداری، تجهیزات، هزینههای خدمات حسابداری، مشاورهی مالیاتی و …) و هزینههای متغیر احتمالیمان (هزینهی مواد اولیه، هزینهی تبلیغات، هزینههای توزیع و فروش و …) کداماند؟
اما چرا مدل کسب و کار مهم است؟ بهدلایل زیر:
۱- مدل کسب و کار روش پول درآوردن شما از ایدهتان است. از این دلیل محکمتر میخواهید؟ 🙂
۲- مدل کسب و کار مبنای اصلی تهیهی طرح کسب و کار (Business Plan) است؟ (هفتهی آینده دربارهش صحبت خواهیم کرد.)
۳- خیلی وقتها، یک کسب و کار جدید و بسیار موفق ایدهی جدیدی ندارد؛ بلکهی مدل کسب و کار جدید و جذابی دارد. مثلا مایکل دل بنیانگذار شرکت معظم دل ایدهی جدیدی نداشت: ساخت و فروش رایانهی شخصی. اما مدل کسب و کار او صنعت رایانههای شخصی را زیر و رو کرد: دل بهجای فروش محصول خودش از طریق سیستم توزیع و خردهفروشیها، آن را خودش مستقیم به مشتری نهایی فروخت!
۴- مدل کسب و کار مثل پی ساختمان میماند؛ به شما نشان میدهد که چگونه میتوانید کسب و کارتان را طوری سازماندهی کنید که بیشترین ارزش ممکن را از آن بهدست بیاورید.
۵- مدل کسب و کار نشان میدهد وقتی ایدهی شما با رقبایتان مشابه است، تفاوت شما با آنها چیست!
اما چطور مدل کسب و کارمان را طراحی کنیم؟ برای این کار قدمهای زیر را طی کنید:
۱- تدوین پیشنهاد ارزش (Value Proposition): شامل پاسخ سؤالات شمارهی ۱ و ۲ از سؤالات بالا. در اینجا باید بهدقت محصول / خدمت خودتان و روش تولید و عرضهی آن به مشتری را مشخص کنید. حواستان باشد که باید رابطهی میان تعریف محصول / خدمت شما با مشکل / نیاز مشتری بهخوبی مشخص شود.
۲- تعیین بازار هدف (Target Market): پاسخ سؤال شمارهی ۳٫ در اینجا به شناخت بازار و مشتریان هدف، بخشبندی بازار و مشتریان، تخمین اندازهی بازار و چیزهایی شبیه اینها میپردازید.
۳- تعیین طرح بازاریابی (Marketing Plan): پاسخ سؤال شمارهی ۴٫ طرح بازاریابی شامل: روشهای بازاریابی و تبلیغات، روشهای توزیع و فروش و … است.
۴- تعیین طرح استراتژیک (Strategic Plan): پاسخ سؤال شمارهی ۵٫ با پرسیدن سؤالهای جزئیتری مثل: جایگاه ما در صنعت محل فعالیتمان کجاست؟ رقبا، محصولات / خدمات مشابه و جایگزین (محصول جایگزین مثل چای و قهوه) و محصولات / خدمات مکمل (محصول مکمل مثل چای و قند) محصول / خدمت ما کداماند؟ چگونه پیشنهاد خود به مشتری (یعنی محصول / خدمت) را از محصولات / خدمات دیگران متمایز میکنیم؟ استراتژیهای رقابتی ما برای نفوذ به بازار و رشد کسب و کارمان چه چیزهایی هستند؟ و سؤالهایی مشابه.
۵- تعیین مدل کسب درآمد (Revenue Model): پاسخ سؤال شمارهی ۶٫ برای این کار تمامی منابع درآمدی احتمالی کسب و کارتان را فهرست کنید (حتا چیزهایی مثل محصولات جانبی، خدمات پس از فروش، بهروزرسانی و ارتقای محصول و …) و البته مشخص کنید مشتریان چگونه برای محصول / خدمت شما پول پرداخت خواهند کرد؟ (هر بار خرید، به صورت هفتگی یا ماهانه، اشتراک یا …)
۶- تعیین ساختار هزینهها (Cost Structure): پاسخ سؤال شمارهی ۷٫ برای این کار زمانهای کلیدی (راهاندازی، رشد فروش، توسعهی بازار و …) را در مراحل توسعهی کسب و کار کوچکتان فهرست کنید و هزینههای هر مرحله را جداگانه تخمین بزنید.
روش بالا یک روش ساده برای تدوین مدل کسب و کار است. بد نیست بدانید این روزها پرطرفدارترین روش رویکرد تدوین مدل کسب و کار در دنیا روشی است که در کتاب “خلق مدل کسب و کار” توسط آقای اوسترولدر و همکاران ارائه شده است. این کتاب خوشبختانه بهزبان فارسی هم ترجمه شده که میتوانید از اینجا بهصورت آنلاین تهیهاش کنید.
در صفحهی ویکیپدیای Business Model هم میتوانید اطلاعات بیشتر و جذابتری در مورذ این مفهوم جذاب پیدا کنید. من باز هم در مورد مدل کسب و کار خواهم نوشت.
در اینجا درس هفتم بهپایان رسید. هفتهی آینده بهسراغ یکی دیگر از مفاهیم مهم در توسعهی کسب و کارهای کوچک خواهیم پرداخت: طرح یا برنامهی کسب و کار (Business Plan).
فردا سالروز میلاد “تنهاترین” مرد خدا و روز پدر است. بد ندیدم بههمین مناسبت جملهی عجیبی را که دربارهی منش آن حضرت در زمان زمامداریش جایی خواندهام اینجا برای یادآوری به خودم بنویسم: “علی (ع) همیشه آمادهی شنیدن پرسش بود …” اگر اشتباه نکنم مضمون این جمله در یکی از نامههای حضرت در نهجالبلاغه نوشته شده است.
فرقی نمیکند مذهبی باشیم یا نه؛ این جمله از آن جملات طلایی است که باید هر روز و هر لحظه به آن فکر کنیم. من در تمامی این مدتی که از خواندن این جمله گذشته دارم با خودم فکر میکنم که آیا اگر در هر لحظه از زندگیام ـ چه زندگی شخصی و چه زندگی حرفهای ـ از عملکردم در آن لحظه و قبل از آن بپرسند، آمادگی این را دارم که سرم را بالا بگیرم و با لبخندی بگویم که: “هر چه میخواهید بپرسید؟” نمیدانم …
میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر (و احتمالا مرد) مبارک!
خوب لینکها را خونده بودم؛ آما دیشب تا صبح مشغول نوشتن پروپوزال برای یک پروژه بودم! 🙂 چه هفتهی پرمحتوایی هم بود. بهبه!
در ابتدای این پست لازم است مصیبت وارده را به آقای آواژ عزیز تسلیت عرض کنم. برای آن عزیز درگذشته آرامش و برای بازماندگان صبر از درگاه خداوند بزرگ مسئلت دارم.
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
لینکهای توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده میشوند.
برای مرور سریعتر مطالب، لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
انتخاب استراتژی: بقا یا توسعه؟ (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (البته آقای کمالیان نسبت به بنده خیلی لطف داشتند در این نوشته! من در مورد موضوع استراتژی بقا / توسعه بهزودی مطالبی خواهم نوشت.)
افسانه های بازاریابی (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک) (این مطلب خیلی عالیه. در HBR خونده بودمش؛ اما حس ترجمهش نبود! دست نیام درد نکنه. :))
نظریه سازمان صنعتی (ابراهیم حیدری) (که امیدوارم بیشتر بنویسه در زمینهی استراتژی که اصلن وبلاگ تخصصی نداریم!)
“او فوتبال را متفاوت از بقیه میبیند و آن را بهتر از هر کس دیگری توضیح میدهد. بسیاری از مربیان تنها میگویند برو به چپ، برو به راست؛ اما او میگوید چرا و به این ترتیب شما راحتتر درک میکنید که در حال انجام چه کاری هستید.
علاوه بر این، او روش ویژهای برای انگیزه دادن به ما دارد. تیمهای زیادی هستند که جامهای بسیاری میبرند؛ اما بعد از آن اشتهایشان را از دست میدهند. در حالی که ما برای رسیدن به جامهای بعدی، تشنهتر میشویم. ما میخواهیم این حس را که بهترین هستیم را همچنان حفظ کنیم. پپ اجازه نمیدهد ما مغرور شویم. او تلاش میکند در هر بازی بهترین نمایش را از ما بگیرد.” (جرارد پیکه در توصیف پپ گواردیولا؛ اینجا)