لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
در بخش اول این مقاله دربارهی لزوم داشتن یک فرایند ساده اما منطقی برای برنامهریزی کسبوکاری در سال جدید سخن گفتیم. همچنین در آنجا گام اول فرایند برنامهریزی یعنی ارزیابی کارایی برنامهها را بررسی کردیم. در بخش دوم مقاله، گامهای دوم و سوم فرایند برنامهریزی کسبوکار در سال جدید را بهصورت مختصر توضیح میدهیم:
گام دوم: تحلیل اثربخشی برنامهها
بسیاری از سازمانها دارای برنامهی بلندمدت یا استراتژیک هستند که جهتگیری حرکت درست سازمان را مشخص میکند. برنامهی استراتژیک در برشهای سالانه و در قالب برنامههای عملیاتی بهاجرا درمیآید. از آنجایی که برنامههای عملیاتی عموما از جنس اقدامات اجرایی و دستاوردهای کمّی هستند، معمولا ارزیابی آنها در قالب تحلیل کارایی ـ گام قبل صورت میپذیرد. اما محیط متغیر و پرتلاطم کسبوکار، بازنگری استراتژیهای کسبوکار را در پایان هر سال ناگزیر میسازد. چنین بازنگری در عمل تبدیل به تحلیل کیفی و در واقع بررسی میزان اثربخشی برنامهها و استراتژیها میشود.
فرایند بازنگری استراتژی شبیه فرایند اصلی تدوین استراتژی است؛ با این تفاوت که در طی آن سازمان با سؤالات متفاوتی مواجه است. هدف این است که مدیران سازمان با بررسی دستاوردهای سازمان و تجربیات خود و همکارانشان در سال گذشته تلاش کنند تا برنامهی بازنگری و بهروز شدهای را مطابق با واقعیات و مقتضیات محیط کسبوکار و صنعت محل فعالیت خود تدوین نمایند.
در این زمینه چند سؤال زیر میتوانند یاریبخش باشند:
آیا برنامهی تدوین شده در عمل نیز توجیهپذیر و واقعگرایانه بوده است؟
آیا اجزای مختلف برنامه با یکدیگر پیوستگی و هماهنگی درونی داشتهاند یا اینکه در زمان اجرا تناقضاتی در برنامه کشف شدهاند؟
آیا پیشفرضها و محتوای برنامهی تدوین شده با موضوعات حیاتی و فرضیات اساسی محیط کسبوکار در ابتدای سال جدید همخوانی دارد؟
آیا مدیران بهصورت ذهنی و عملی نسبت به موضوع محوری استراتژی ـ یعنی رقابت ـ آگاه بوده و به اجرای آن متعهد بودهاند؟
آیا سازمان شایستگیهای درونی لازم برای اجرای موفق برنامه را در اختیار دارد؟ آیا در مورد توسعهی شایستگیهایی که دارای ضعف بودهاند اقدامی صورت پذیرفته است؟
آیا کارکنان این برنامه را فهمیدهاند؟ آیا نسبت به انجام این برنامه متعهد بودهاند؟
آیا همهی بخشهای سازمان باید در اجرای برنامه درگیر شوند یا تمرکز برنامه در یک یا چند واحد محدود کفایت میکند؟
آیا درستی ایدههای محوری برنامه در عمل اثبات شده است؟
آیا نیازمندیهای برنامه با وضعیت منابع سازمانی (نیروی انسانی، مالی، ابزارها و تجهیزات و مانند آنها) متناسب هستند؟
با پاسخگویی به این سؤالات، مجموعهای از نکات محوری و کلیدی برای اصلاح برنامههای کلان و استراتژیک و تدوین برنامههای عملیاتی در سال جدید بهدست میآورند.
گام سوم ـ تدوین برنامههای سال جدید
پس از ارزیابی گذشته و استخراج نکات محوری برنامههای سال جدید میتوانید تدوین برنامههای سال جدید را آغاز کنید. معمولا فرایند برنامهریزی با تعیین هدفها آغاز و با مشخص کردن مجموعه اقدامات اجرایی پایان میپذیرد. اما فرایند برنامهریزی به روش معمول آن در سازمانها بسیار زمانبر است. برای حل این مشکل یک رویکرد جدید برای انجام فرایند برنامهریزی تحت عنوان رویکرد “سریع” نیز در سالهای اخیر در جهان متداول شده که دارای چهار گام اصلی است:
تمرکز کنید: با بررسی نکات محوری استخراج شده از ارزیابی برنامهها در سال قبل و تحلیل وضعیت روندهای بازار، تصور کنید بازارها و صنایع مربوط به کار شما طی ۵ تا ۱۰ سال آینده چه شکلی خواهند داشت. با کمک تکنیک برنامهریزی سناریو، آیندههای جایگزین را در نظر بگیرید و احتمال وقوع هر سناریو و پیامدهای آن را برای شرکت و رقبا بسنجید. تمرینات و آزمایشهای خلاقانهای انجام دهید و طرحهایی را پیدا کنید که احتمال تحقق آیندهای مناسب را برای شرکت شما افزایش دهند.
انتخاب کنید: از میان سناریوهای برنامهی تدوین شده، دو یا سه طرح عملیتر را انتخاب کنید؛ طرحهایی که اگر طی ۶ تا ۱۲ ماه آینده اجرا شوند، حرکت کسبوکار شما را به سوی آیندهی مطلوب آن تسریع خواهند کرد. سپس منابع کلیدی مورد نیاز این طرحها را تخصیص دهید و معیارهای سنجش موفقیت آنها را تعیین کنید.
محدودیتها را بشناسید: مشخص کنید که چه چیزهایی ممکن است مانع از حرکت شما بهسوی تحقق طرحهای منتخب شوند. بهویژه دو یا سه مانع مهم سازمانی را مشخص کنید که اگر برطرف شوند، سرعت فرایند اجرا به شکل قابل توجهی افزایش خواهد یافت.
یکپارچهسازی کنید: تمام فعالیتهای فوق را یکپارچه کنید و یک بسته از اقدامات اجرایی با هدف مشخص و معیار سنجش معین را تولید کنید که در آن مسئولیتها و نقشها و وظایف همهی اعضای سازمان مشخص شده باشد. تلاش کنید در تدوین این بستهی اقدامات اجرایی به تمامی سؤالات زیر پاسخ مناسبی بدهید:
چه کارهایی میخواهیم انجام دهیم؟
هر یک از این کارها را به چه روشی میخواهیم انجام دهیم؟
هر کار باید در چه زمانی آغاز شود و بهپایان رسد؟ تقدم و تأخر کارها به چه شکل است؟
هر کار لازم است در چه جایی انجام شود؟
مسئولیت هر کار با چه کسی است؟ چه کسانی باید به او کمک کنند و چگونه؟
تحقق هدف با انجام کارهای مشخص شده نیازمند چه منابعی اعم از انسانی، مالی، ابزار و تجهیزات و … است؟
حالا زمان اجرای برنامههای سال جدید است. فراموش نکنید که بهترین برنامه بدون اجرای درست و دقیق نمیتواند باعث موفقیت کسبوکار شما شود. کلید موفقیت در اجرای برنامهها حرکت گام به گام و تعهد به برنامهی تدوین شده است.
پ.ن. این مقاله پیش از این در شمارهی اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۴ ماهنامهی تدبیر به چاپ رسیده است.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
با آغاز هر سال جدید، مدیران کسبوکارها خواسته و ناخواسته درگیر بازنگری پیشفرضها، اهداف و برنامههای کسبوکاری خود میشوند. بهعنوان مدیر در این مقطع از سال باید به موضوعات گوناگونی بیاندیشید و سعی کنید تا با نگاهی تحلیلی و موشکافانه و غیرجانبدارانه به ارزیابی موقعیت واقعی کسبوکار خود و آیندهی آن بپردازید.
در آغاز سال جدید با چنین وضعیتی مواجه هستید: کسبوکار شما در طول سال گذشته به مجموعهای از نتایج و دستاوردها دست یافته است. شرایط محیط عمومی اقتصاد و محیط اختصاصی کسبوکار در طول سال تغییراتی داشت و این تغییرات روی کسبوکار شما تأثیرگذار بودهاند. معمولا در زمانی که در درون این جریان سریع تغییرات قرار داریم نمیتوانیم درک دقیقی از روندهای تحولات و تأثیرات واقعی آنها داشته باشیم. در عین حال نباید فراموش کنیم که هر مدیری در ابتدای هر سال اهدافی را باری کسبوکار خود تعیین میکند و لازم است در پایان سال در مورد میزان دستیابی کمّی و کیفی به این اهداف تحلیلهایی داشته باشد. همچنین مدیر لازم است در صورت فاصله داشتن با اهداف تعیین شده، به بررسی علل بروز شکست در تحقق اهداف نیز بپردازد. نتایج این تحلیلها به مجموعهای از اصول و پیشفرضها برای برنامهریزی کسبوکار در سال جدید خواهد بود.
بسیاری از مدیران اگر چه از اهمیت این موضوع آگاهاند و با بررسی وضعیت تغییرات روندهای محیط کسبوکار و همچنین تحلیل عملکرد کسبوکار خود در طول سال گذشته، به برنامهریزی برای کسبوکارشان در سال جدید میپردازند. در این مقاله تلاش شده تا برخی از نکات مهمی که میتوانند در این مسیر به مدیران کمک کنند، در قالب یک فرایند ساده بررسی شوند.
گام اول: ارزیابی کارایی برنامهها
کارایی یکی از مفاهیم اساسی است که در نگرش به هر سیستم اهمیت مییابد. منابع در دسترس سیستمها محدود است و همین محدودیت منابع، افزایش کارایی (به معنای به دست آوردن خروجی بیشتر از یک مقدار ورودی مشخص یا به دست آوردن خروجی ثابت از ورودی کمتر) را ضروری میسازد. عملکرد سازمان در حقیقت همان خروجی برنامههای سازمان است و ارزیابی عملکرد سازمان در واقع همان ارزیابی کارایی برنامههای آن است.
در اینجا به ۶ شاخص سنجش ارزیابی عملکرد سازمان در قالب تحلیل کارایی برنامههای سازمانی اشاره میشود:
کارایی مالی: از تقسیم خروجیهای محقق شدهی برنامه بر ورودیهای آن حاصل میشود. مفهوم متداول کارایی همین است.
کارایی داخلی: بهمعنای میزان کاهش هزینههای اجرای برنامه نسبت به بودجهی پیشبینی شده برای آن است.
کارایی تخصیص: بودجهی تخصیص داده شده به یک برنامه محدود است. هر برنامه باید در محدودهی بودجهی تعیین شده به اهدافاش دست یابد. از سوی دیگر هر واحد پولی که صرف میشود، برنامه یک گام به سقف بودجهی مورد نظر نزدیکتر میشود. بنابراین تخصیص مناسب بودجه به اجزای مختلف برنامه، یکی دیگر از شاخصهای سنجش کارایی برنامه است.
کارایی پویا: نرخ تغییرات برنامه در زمان اجرا را نسبت به برنامهی تدوین شده میسنجد. انعطافپذیری در اجرا میتواند باعث موفقیت هر چه بیشتر سازمان در دستیابی به اهداف خود شود.
کارایی فنی: منظور از این نوع کارایی نسبت عملکرد واقعی در تحقق اهداف برنامه در مقابل عملکرد مورد انتظار / اهداف برنامه است.
کارایی کیفی: اگر چه انعطافپذیری در اجرا میتواند باعث افزایش احتمال موفقیت شود؛ اما تغییر بیش از حد برنامه در زمان اجرا نشانهی ضعف جدی در برنامهریزی است (مگر اینکه واقعا در محیط کسبوکار و رقابت، تحولات ناگهانی و بسیار بزرگی رخ دهند.) بنابراین میزان تناسب اهداف و رویکردهای اجرایی برنامهی تدوین شده با واقعیت در ارزیابی برنامهی مورد نظر مهم است: آیا این اهداف واقعبینانه تنظیم شدهاند؟ آیا این اهداف، خود از کیفیت مناسبی برخوردار هستنند؟ آیا این اهداف معتبرند؟
اما کارایی تنها یک جنبه از تحلیل وضعیت برنامههای گذشته است. در عمل باید علاوه بر نتایج کمّی به بررسی کیفی تحقق برنامهها در سال بهپایان رسیده نیز پرداخت. این امر در قالب تحلیل اثربخشی برنامهها انجام میپذیرد.
(ادامه دارد: در بخش دوم به بررسی دو گام بعدی فرایند برنامهریزی کسبوکار در سال جدید خواهیم پرداخت.)
پ.ن. این مقاله پیش از این در شمارهی اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۴ ماهنامهی تدبیر به چاپ رسیده است.
اولین پست لینکهای هفته در سال ۱۳۹۵٫ 🙂 امیدوارم از نظر تولید محتوای غنی در زبان فارسی سال خوبی را در پیش داشته باشیم. برنامههای جدیدی هم برای گزارهها و وبلاگ جانبی آن مدلهای کسبوکار دارم که بهتدریج خواهید دید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
آخرین پست لینکهای هفته. 🙂 سالی که گذشت، مطالب بسیار خواندنی را در حوزههای تخصصی و مورد علاقهام در وب فارسی خواندم و بهترینهای آنها را هم در قالب پست لینکهای هفته دستچین کردم. ضمن تشکر از نویسندگان این مطالب (خصوصا آنهایی که گزارهها را دنبال میکنند)، آرزو دارم سال آینده از نظر محتوای ارزشمند سالی خوب برای وب فارسی باشد (چه بهتر که حجم عظیم محتوایی که توسط افراد متخصص در تلگرام تولید میشود در قالب وبلاگ و وبسایت به وب فارسی بیاید تا هم حجم مطالب فارسی در اینترنت گسترش بیشتری یابد و هم امکان استفادهی طیف بیشتری از افراد به آنها فراهم آید.)
گزارهها فردا شب با پست کولهپشتی ۹۵ بههمراه یک عیدی کوچک بهپایان راه خود در سال ۹۴ میرسد. احتمالا جسته و گریخته در موضوعات غیرمرتبط با مدیریت و کار حرفهای در تعطیلات عید نوشتههایی داشته باشم. اولین پست رسمی گزارهها در سال آتی، پست لینکهای هفته خواهد بود که روز جمعه ۱۳ فروردین ۹۵ منتشر میشود.
با این توضیحات به آخرین لینکهای منتخب هفته در سال ۹۴ میرسیم:
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
مهندسی مجدد شیوهای برای بازسازی سازمان و مدیریت است که در آغاز دهه ۹۰ در ادبیات مدیریت ظهور کرد. طراح این نظریه پروفسور مایکل همر است که با انتشار مقالهای در مجله «هاروارد بیزینس ریویو» در سال ۱۹۹۱ مفاهیم بنیادین و دگراندیشی سازمانی را به جهان مدیریت عرضه داشت. کتاب وی با عنوان «مهندسی مجدد: منشور انقلاب سازمانی» با کمک جیمز چمپی در سال ۱۹۹۳ منتشر شد.
میدانیم براساس نظریهی مایکل همر، سه نیرو بهصورت جداگانه و همزمان، شرکتهای امروزی را بهگونهای روزافزون بهسوی سرزمینی هدایت میکنند که به چشم مدیران و دست اندرکاران سازمانها هراسانگیز و ناآشنا مینماید. این سه نیرو عبارتند از: مشتریان، رقبا و تغییرات. این سه نیرو ـ که به C3 معروفاند ـ عبارتند از: مشتری، رقابت و تغییر. در این دنیای دگرگون شده، اصول «تقسیم کار» وضع شده از سوی آدام اسمیت که محور سازماندهی شرکتها بود، دیگر کارساز نیستند و در نتیجه برای شرکتها سودمند و ضروری نیست کار خود را براساس این اصول سازمان دهند. ساختار وظیفهگرا در دنیای کسبوکار امروز غیرمؤثر بوده و منسوخ است. شرکتها از این پس باید مبتنی بر محور فرایندها سازماندهی شوند.
مهندسی مجدد بهمعنی بازاندیشی بنیادین و طراحی مجدد ریشهای فرایندها به منظور دستیابی به بهبود چشمگیر در معیارهای کلیدی عملکرد از قبیل هزینه، کیفیت و سرعت انجام فعالیتها یا ارایه خدمات است. در واقع مهندسی مجدد سازمانی بهدنبال شناخت تمامی بینظمیهای طبیعی سازمان و ارایهی یک الگو یا مدل دارای نظم جهت انجام اثربخش و بهینهی فعالیتهای سازمان است. مفهوم عملیاتی مهندسی مجدد ایجاد سازمان نوآور و خلاقی است که بتواند در دنیای رقابتی و دارای تغییرات سریع کسبوکار امروزی بهشکلی سودآور به فعالیت موفق بپردازد.
در طول نزدیک به بیست و چند سالی که از طرح ایدهی مهندسی مجدد در دنیای مدیریت میگذرد، اگر چه الگوها و رویکردها و ابزارهای جدیدی برای اجرای این مفهوم مدیریتی توسط مشاوران و اساتید دانشگاهها در سراسر جهان عرضه شده است (و فناوری اطلاعات نقش بسیار مهمی را در تحول و تکامل مهندسی مجدد ایفا نموده است)؛ اما در عین حال خود این مفهوم نیز دستخوش تغییرات بسیاری شده است. ما در عمل متوجه شدیم که اجرای “مهندسی مجدد” برخلاف آنچه شعار میدهیم در عمل بسیار پیچیده و دشوار است. نرخ بالای شکست پروژههای مهندسی مجدد، نشان از همین امر دارد. برخی از مهمترین مشکلات و چالشهای موجود بر سر راه موفقیت پروژههای مهندسی مجدد عبارتند از:
عدم وجود اطلاعات کافی در مورد فرایندها و مستندات مربوط به آنها؛
دشوار بودن قضاوت در مورد عملکرد فرایند قبل و بعد از مهندسی مجدد بهویژه در مورد فرایندهای خدماتی؛
مقاومت متصدیان فرایندها و عدم ارائهی اطلاعات کافی و مناسب در مورد وضعیت فرایند و مشکلات آن؛
عدم وجود استانداردها و مدلهای مرجع مناسب برای بازطراحی فرایندهای تخصصی (بهویژه در مورد فرایندهای سازمانهای دولتی و خدماتی)؛
ضعف فنی متدولوژیها و رویکردهای مهندسی مجدد در عمل بهویژه بهدلیل تمرکز نداشتن مشاوران روی یک حوزهی خاص صنعتی.
این ضعفها کمابیش در ایران نیز همانند دنیا در برابر موفقیت پروژههای مهندسی مجدد، چالش ایجاد کرده و میکنند. اما چگونه میتوان بر این چالشها غلبه کرد؟ آیا راهحل، پاک کردن صورت مسئله و ادارهی سازمانها با همان رویههای پیشین است؟ پاسخ قطعا منفی است. مشاوران مدیریت، متخصصان کسبوکار در سازمانها و پژوهشگران هر یک بهنوبهی خود تلاش کردهاند تا بهجای کنار گذاشتن مهندسی مجدد برای چالشهای آن راهحلهایی عرضه کنند. اما شاید مهمتر از ابزارها و روشهای ارائه شده، تکامل در مفهوم خود مهندسی مجدد در طول یک دههی اخیر باعث تحول تفکر و نوع نگاه ما به ماهیت سازمان و بازمهندسی آن شده است. حالا ما میدانیم که صرفِ تغییر و اصلاح فرایندهای سازمان، باعث ایجاد یک تحول بنیادین نمیشود و بیش و پیش از هر چیزی لازم است الگوهای ذهنی سازمان در مورد کارکردها و عملکردهای خود اصلاح شوند. اما چه عواملی در ایجاد این تحول اهمیت دارند که لازم است به آنها توجه شود؟
میچ روچیلد در مقالهی جذاب خود در سایت مجلهی آنترپرنر به سه عامل بسیار کلیدی اشاره کرده است:
۱- فرایندهای جدید: طبیعتا فرایندهای قبلی یک جای کارشان مشکل داشته است که نتوانستهاند اثربخشی و ارزشآفرینی لازم را داشته باشند. بنابراین مهندسی مجدد فرایندها و بازطراحی آنها همچنان یک کار کلیدی است.
۲- فرهنگ جدید: اهمیت فرهنگ سازمانی ـ یعنی همان الگوهای ذهنی حاکم بر تصمیمگیری و رفتار و عملکرد افراد در سازمان ـ هر روز در دنیای مدیریت بیشتر از قبل میشود. یک اشکال پروژههای مهندسی مجدد، عدم توجه کافی به موضوع تحول فرهنگی بود که البته از دل همین مشکل، مفهوم “مدیریت تغییر” بهعنوان یکی از حوزههای نوین و جذاب مدیریتی بیرون آمد.
۳- نیروی انسانی جدید: گاهی وقتها برای تزریق ایدهها و تفکر جدید و یا انجام کارهای جدید (و یا حتی انجام کارهای قدیمی با روشهای جدید) نمیتوان به نیروی موجود سازمان اکتفا کرد. در چنین موقعیتی ورود نیروی انسانی جدید در هر دو ردهی مدیریتی و کارشناسی به سازمان تبدیل به یک الزام میشود.
مقالهی آقای روچیلد در عین حال تحول این سه عامل را راهحلی برای سرعت بخشیدن به رشد کسبوکار نیز میداند. اما من اجازه میخواهم که با ایشان در این مورد مخالفت کنم و فقط در همین حد اشاره کنم که فرایند، فرهنگ و نیروی انسانی در هر سازمانی بهصورت کامل لازم است با استراتژی سازمان هم سو باشند. یکی از دامهای مهم مهندسی مجدد همین است که فکر میکنیم با تغییر در لایههای اجرایی هرم سازمان، کل سازمان هم خود بهخود متحول میشود. اما تجربه نشان داده است که در بسیاری از اوقات، مشکل اصلی نه در اجرا که در استراتژی و مدل کسبوکار سازمان نهفته است.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.