واقعیت، نامی است که بر ناامیدیهایمان میگذاریم …
میسون کولی
پ.ن. برای پایان گودر.
واقعیت، نامی است که بر ناامیدیهایمان میگذاریم …
میسون کولی
پ.ن. برای پایان گودر.
گوگل این هفته دو خبر عجیب و برای ما ایرانیها بسیار مهم اعلام کرد: پایان همیشگی برای سرویس گوگل BUZZ و تغییرات جدید گوگل ریدر و اتصال با گوگل پلاس. حذف ویژگیهای اجتماعی گودر هم از آن خبرهای بدی بود که طبق معمول این روزها برایمان عادی شدهاند … در مورد گودر و ماجراهیایاش فردا مطلب جداگانهای مینویسم. در هر حال علت تأخیر این پست افسردگی ناشی از تعطیلی گودر بود!
پیش از شروع:
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
مرگ ستیو جابز و مساله عدم امنیت (بهرام شاکرین؛ ابدیت) (بهترین نوشتهی هفته برای من)
روی زندگیات کار کن (نوشتهی عالی رضا بهرامی عزیز که به من هم لطف داشته!)
درباره گواهی PSM (نادر خرمیراد)
در انتظار خوشبختی (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)
یک اینفوگرافیک زیبا برای اطلاع از روش استخدام در گوگل (مصطفی لامعی؛ iClub)
زن و مرد بودن را کنار بگذاریم! و در این یک سال یاد گرفتم که … (از وبلاگ همینا که لازمه سابگرد تأسیسشون را تبریک مجدد بگم)
۵ سؤال مهمی که بعد از شکست باید از خود بپرسید (امیر مهرانی؛ The Coach)
“من اشتباه کردم” (مجید آواژ؛ روزنوشتهای بهساد)
فرهنگ سازمانی و مدیریت پروژه (بهاره حسینی؛ The Notes)
روابط غیر رسمی در مذاکرات رسمی! (یادداشتهای روزانهی یک مدیر)
ادغام و تملیک (۴) – حاکمیت شرکتها و ادغام و تملیک (مطلب مهمان) (احسان اردستانی؛ ویترین افکار کن)
برنامهریزی جابز برای ۴ سال آینده اپل (سطح تفکر استراتژیک مدیرعامل!)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
اشتراک یک تجربه: چگونه در ایران از فروشگاه کتاب کیندل، خرید کنیم؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
تعداد وب سایتهای موجود در اینترنت (مجید نصیرینژاد؛ در جستجوی علم)
جعبهی آبی (جادی در نارنجی) (خیلی جالب!)
چه بر سر آیفون ۵ آمد؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
گوگل چقدر از محل «اندروید» درآمد دارد؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
تعطیلات ایرانیان در Google Calendar (وبلاگ رسمی گوگل به زبان فارسی)
KDE پانزدهمین سالگردش را جشن میگیرد و اوبونتو ۷ ساله شد!
«جابز» بعدی کیست و جابز لقب بانفوذترین مرد جهان را از آن خود کرد
آینده بازار موبایل و تبلت چگونه خواهد بود؟ (وبشهر)
نگاهی سریع به مهمترین تغییرات بستنی حصیری: Android 4.0 (نارنجی)
تحلیل مرکز پژوهشهای مجلس از بازار ارز (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)
سارجنت و سمیز برندگان نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۱ (کافهی اقتصاد)
اگر میخواهید پیدا شوید، همانجایی بایستید که دنبالتان میگردند!
سیدنی لانیر
“تفاوت بین پیروزی و شکست در چنین دیداری میتواند یک اشتباه کوچک یا یک لحظه از دست دادن تمرکز باشد. این برای دو تیم بسیار مهم است که شیوهی مناسبی را برای این دیدار انتخاب کنند. این به این مسئله بستگی دارد که شما به تواناییهای خودتان اطمینان داشته باشید یا از اینکه دچار اشتباه شوید، بترسید.” (جیووانی تراپاتونی در مورد فینال لیگ قهرمانان بین بارسا و من یو؛ اینجا)
بدون شرح. 🙂
یک: دومین دورهی “کارگاه اصول موفقیت در رزومهنویسی و مصاحبههای شغلی” با تدریس دوست عزیزم مهندس شهرام کریمی پنجشنبهی این هفته توسط “مدیران ایران” برگزار خواهد شد. با توجه به تجربهی تقریبا ده سالهی شهرام در زمینهی برگزاری مصاحبههای شغلی و استخدام افراد در تعدادی از شرکتهای بزرگ دولتی، اگر دنبال یاد گرفتن اصول رزومهنویسی و شرکت در مصاحبهی شغلی هستید، توصیه میکنم در این کارگاه شرکت کنید. هزینهاش هم انصافا مناسب است و تضمین میکنم ارزشاش را دارد! برای اطلاعات بیشتر لطفا تشریف ببرید اینجا.
دو: بالاخره چاپ هم شدیم! هفتهای که گذشت دو نوشتهی من در نشریات چاپی کشور منتشر شد. اولی با عنوان “ما کار و اندیشه با هم هستیم همیشه!”با موضوع گامهایی که باید برای کار پیدا کردن طی شود، در بخش سبک زندگی و صفحات ۳۸ و ۳۹ همشهری جوان این هفته (شمارهی ۳۳۱ بهتاریخ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۰) چاپ شد. مطلب دوم هم که در واقع این پست قبلی گزارهها بود، در صفحهی مدیران روزنامهی دنیای اقتصاد دوشنبه ۲۵ مهر چاپ شد.
سه: همینا یک ساله شد! در این فضای کسب و کار و جامعهی مردسالار ما، صرف راه انداختن یک کسب و کار اینترنتی توسط چهار دختر جوان، واقعا دستمریزاد دارد. چه برسد به اینکه این دوستان خوب، در کارشان موفقیت نسبی هم کسب کردهاند و روز به روز هم بیشتر از قبل، پیش میروند. یک سالگی همینا را به این دوستان بهویژه خانم فرهادی و و خانم جم که افتخار آشنایی با آنها را از نزدیک داشتهام، تبریک عرض میکنم و برایشان آرزوی موفقیتهای بیشتر را دارم.
چهار: وبلاگ ابدیت را خیلی خیلی اتفاقی کشف کردم. نویسندهاش آقای بهرام شاکرین فیزیک و فلسفه خوانده است (و چه کسی است که از هم زیستی و نزدیکی این دو رشتهی علمی باخبر نباشد!) آقای شاکرین چند روز پیش پستی نوشت در نقد نوع نگاه ما ایرانیها به استیو جابز پس از مرگاش با عنوان مرگ ستیو جابز و مسالهی عدم امنیت. خلاصهی حرف ایشان این است که: “استیو جابزی که ما شناختیم” با “استیو جابزی که بود” متفاوت است. چرایاش را در وبلاگ خود ایشان بخوانید. من فقط یک نکته اضافه میکنم که در نگاه به زندگی و مرگ استیو جابز در این روزها، تمام تمرکز روی ستایش یا نقد کارهایی بود که جابز برای زندگی دیگران انجام داد. بدین ترتیب، کارهای بزرگی که آقای جابز برای زندگی خودش کرد، از دید خیلی از ما پنهان ماند. احتمالا خیلی از ما سخنرانی معروف جابز در دانشگاه استنفورد را هم با این هدف خواندیم که بفهمیم چطور میشود شرکتهای معظمی مثل پیکسار و اپل را ساخت! خلاصه کنم: موفقیت اصلی استیو جابز، ایجاد و توسعهی اپل و آیفون و آیپد و آیپاد یا پیکسار نبود! موفقیت اصلی آقای جابز، ساختن زندگی رؤیایی خودش بود. او برای ساختن این زندگی، دنیای اطرافاش را آنطور که میخواست تغییر داد!
پنج: شیفتهی اجرای بینظیر مرغ سحر استاد شجریان در کنسرت پاریس امسال شدم! تنوع رنگبندی سازها و صدای همیشه زندهی استاد و البته صدای زیبای مژگان شجریان، این قطعه را برای من به یکی از بهترین اجراهای مرغ سحر تبدیل کرد. از اینجا دانلودش کنید.
امسال به لطف خبررسانی بهموقع دوست خوبم میلاد اسلامیزاد عزیز، به بازدید نمایشگاه جیتکس رفتم. صرف حضور در یک محیط بینالمللی به اندازهی خودش جذاب است و اگر بشود در این محیط، با روندهای بازار جهانی هم مواجه شد که چه بهتر! و البته این سفر بهعنوان اولین سفر خارج از کشور هم در جای خودش جذاب و هیجانانگیز بود.
متأسفانه در این چند روز گزارشهایی که از جیتکس خواندم من را مطمئن کرد ما هر چقدر خبرنگارهای فناوری خوبی داریم، در زمینهی مدیریت آیتی اصلا خبرنگار نداریم! اینکه در خبرهای مخابره شده از یک سو از عدم ارایهی گجتها و محصولات جدید در جیتکس در برابر نمایشگاههای مشابه گلایه میشنویم و از سوی دیگر، اخبار عرضهی محصولات جدید را میخوانیم (!!!) برای من که امسال خودم نمایشگاه را از نزدیک دیدم، بسیار جالب بود.
بنابراین در این یادداشت مختصر، هدفام اشاره به برخی نکات مهم نمایشگاه جیتکس امسال است که من دیدم و در اخبار منتشر شده در رسانههای ایرانی خیلی به آنها توجه نشده است.
خوب حاضرید؟ این شما و این هم گزارش اختصاصی گزارهها از نمایشگاه جیتکس امسال:
برای ورود به نمایشگاه لازم بود ثبتنام کنیم. فرم ثبتنام شامل اطلاعات شخصی و اطلاعات محل کار و سمت فرد در آنجا بود (و پسرک آمریکایی که مسئول ورود اطلاعات در سیستم رایانهای نمایشگاه بود من را کشت تا درست واردشان بکند!) البته اطلاعات بانمک دیگری هم در این فرم باید وارد میشد؛ از جمله: هتل محل اقامت، مدت اقامت در دوبی و ایرلاین مورد نظر! ورود به نمایشگاه جیتکس البته برخلاف خیلی از نمایشگاههای وطنی پولی بود.
و بعد هم نمایشگاه و بخشهای مختلف آن:
خوب عکاسی فعلا کافی است و بهتر است بهصورت مختصر و مفید بنویسم چه دیدم:
۱- جیتکس اصولا نمایشگاهی است برای نمایش محصولات و راهحلهای مورد نیاز کسب و کارها و نه نمایشگاهی برای عموم مردم. این برداشت من از گردشام در نمایشگاه بود. بهویژه اینکه یک نمایشگاه جانبی با نام جیتکس شاپرز هم در نقطهی دیگری از دوبی در حال برگزاری بود که در آنجا واردکنندههای اماراتی انواع گجتها و محصولات فناوری اعم از آیپد و آیفون و گالاکسی تبلت و پرینتر و موس و تلویزیون سه بعدی و … را میفروختند. در نمایشگاه اصلی چیزی برای فروش وجود نداشت و حتا در اغلب غرفهها، قبل از دریافت بروشورها و اقلام تبلیغاتی باید یا فرمی را پر میکردید یا بیزینس کارتتان را تحویل مسئول غرفه میدادید! من در گزارشهای خبرنگاران فناوری اطلاعات ایرانی ندیدم که متوجه این موضوع شده باشند.
۲- اصولا در این نمایشگاه شرکتهای فناوری معروف بهصورت مستقیم شرکت نکرده بودند. حتا در بخش محصولات سختافزاری و بهویژه شبکه که تقریبا میشد لوگوی اغلب شرکتهای معروف را دید، نمایندگان شرکا و دفاتر محلی شرکتها در نمایشگاه حضور داشتند. این مسئله البته احتمالا ریشه در همان ماهیت بیزینس ـ محور بودن نمایشگاه جیتکس بهعنوان هاب منطقهای آیتی دارد.
۳- بهدلیل عدم تخصص و علاقه بخش سختافزار و شبکه را خیلی نگشتم! بنابراین نظری در مورد این بخش ندارم. فقط اپسون یک پروژکتور معرفی کرده بود که تصویر را روی میز و وایتبورد تمایش میداد و تعاملی بود؛ یعنی میتوانستید روی میز با ماژیک (!) نوری بنویسید و روی تصویر نوشتهی شما نمایش داده شود!
۴- در بخش نرمافزار اصولا چیزی بهنام نرمافزار وجود نداشت و تمام غرفهها، ارایهکنندهی راهحلهای (Solutions) آیتی برای کسب و کارها بودند. در این بخش چیزی که زیاد دیده میشد، استارت ـ آپهای هندی و اماراتی و عربستانی بودند. البته حضور کشورهایی مثل استرالیا و کشورهای شرق اروپا هم قابلتوجه بود. راهحلهای بسیار جالبی را در این بخش دیدم؛ از جمله یک سایت که بهصورت ویزارد و قدم به قدم، شما را تا تولید اپلیکیشنهای موبایل کسب و کارتان پیش میبرد و خروجی IOS و اندروید و بلکبری و … را بهصورت همزمان تولید میکرد و تحویلتان میداد! یا یک شرکت هندی که راهحل جامع استخدام را بهصورت آنلاین ارایه میداد. یک ERP اماراتی هم بود که ویژگیهای بسیار جالبی داشت و مسئول غرفهاش میگفت ما در بازار امارات نفر اول هستیم. راست و دروغاش گردن خودش!
۵- کلا جای شرکتهای مشاور آیتی در نمایشگاه بسیار خالی بود؛ هر چند چشممان به جمال غرفهی اکسنچر عزیز روشن شد و عرض ارادت گذری داشتیم خدمتشان!
۶- جیتکس برای من مشخص کرد که در حال حاضر دو حوزه در مدیریت آیتی برای کسب و کارها داغ و مهماند: کاربردهای مختلف رایانش ابری (Cloud Computing) و توسعهی اپلیکیشنهای موبایل برای کسب و کارها. این حوزهها دو بخش اصلی جداگانه را در یک سالن بسیار بزرگ جیتکس به خود اختصاص داده بودند. خوب البته برای ما شاید خیلی مهم نباشد؛ چون مربوط به چیزهایی است که خوشبختانه حتا زیرساختهای اولیهی ارایهی خدمات مربوط به آنها را در ایران نداریم!
۷- اسم دو غول نرمافزاری در جایجای نمایشگاه دیده میشد؛ هر چند وقتی به غرفههای زرق و برقدارشان رسیدیم فهمیدیم که باز هم شرکایشان در نمایشگاه هستند نه خودشان. مایکروسافت و اوراکل نمایشگاه امسال را در قبضهی خودشان داشتند. مایکروسافت که همه جای نمایشگاه را پر کرده بود از ساکهای دستی با نشان آفیس ۳۶۵ و اوراکل هم که در ورودی سالن محل استقرار غرفههایاش یک ماگ بسیار بسیار زیبا به بازدیدکنندگان هدیه میداد!
۸- بخش دولت الکترونیک نمایشگاه بسیار بخش جذابی بود. برخی دولتها در این بخش خدمات الکترونیک و کارهایی که برای توسعهی آیتی در دولتداری انجام دادهاند را ارایه کرده بودند. در این بخش غرفههای بحرین و امارات جالب بودند. هر وزارتخانهی امارات غرفهی جداگانهای در نمایشگاه داشت و بهتفصیل فعالیتهای خودش را در زمینهی دولت الکترونیک عرضه میکرد. البته در همین بخش در غرفهی برخی کشورها (از جمله آمریکا) بهجای دولتها، شرکتهای خصوصی حضور داشتند که راهحلهای دولت الکترونیک ارایه میکردند.
۹- و حضور ایرانیها … من نفهمیدم این دوستان محترمی که زیارتشان کردیم برای چه حضور داشتند. اما جدا از این شرکتها که حداقل با پرچم ایران در نمایشگاه حاضر بودند، مشاهدهی چند شرکت ایرانی که با پوشش نامهای صوری ترک و اماراتی در نمایشگاه حضور داشتند برای من بسیار عجیب بود!
۱۰- حضور در نمایشگاه جیتکس و جیتکس شاپرز برای دانشآموزان نیمبها بود. در جیتکس شاپرز نوگلان اماراتی حضور چشمگیری داشتند؛ اما خوشبختانه در نمایشگاه اصلی احتمالا بهدلیل تخصصصی بودن، خیلی نبودند!
۱۱- در صحبت با غرفهداران شرکتهای مختلف، متوجه شدم آنها چه علاقهی شدیدی به حضور در بازار ایران دارند. اما تأسفبار اینکه همه بلافاصله اشاره میکردند بهدلیل تحریمهای بانکی امکان کار کردن با ایران را ندارند.
و برای حسن ختام دو عکس دیگر تقدیم خوانندگان عزیز گزارهها:
یکی روباتهای پر سر و صدا و بانمک و رقصندهی (!) اینتل در جیتکس شاپرز:
و دیگری یادمان استیو جابز فقید در باز هم جیتکس شاپرز:
چیزی دیگر نمیتوانم اضافه کنم جز این آرزو که روزی امکان برگزاری چنین نمایشگاهی را در کشور عزیزمان ایران داشته باشیم.
واقعا بعضی از تحقیقات را وقتی میبینم شگفتزده میشوم که چقدر آدمها به نکات ریز توجه میکنند و برای آنها الگو درست میکنند! پروفسور جیمز پنهبیکر استاد دانشگاه تگزاس در این زمینه تحقیق کرده که نرخ به کار بردن کلمهی “من” در زمان حرف زدن، چه چیزهایی را نشان میدهد؟ بدون هیچ شرح و تفصیلی خلاصهی نتایج این تحقیق را بخوانید:
این تازه تنها بخشی از تحقیقات گستردهی دکتر پنهبیکر در مورد چیزهایی که میتوان از تکرار واژهها در حرفهای آدمها فهمید است. نتایج تحقیقات او در کتابی با عنوان “زندگی پنهان ضمیرها: واژهگان ما در موردمان چه میگویند؟” منتشر شده است.
پیش از شروع:
به یاد استیو جابز (بخش دوم):
موفقیت داستان پیچیدهایه (نادر خرمیراد)
خرما برای جابز (این نوشتهی جادی را خیلی دوست داشتم)
اریک ریموند از جابز و اپل و استالمن میگوید (مطلبی بسیار منطقی و جالب)
چرا از استیو جابزها خوششان نمیآید؟ (علی مختاری؛ ویندوز من)
هذیانگویی ریچارد استالمن (وبشهر)
فیلم مستندی از زندگی استیو جابز (زیر خط IT)
زندگینامهی استیو جابز فیلم میشود
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
زبان حرکات بدن در مصاحبه استخدامی (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
مزیت رقابتی شغلی (امیر مهرانی؛ The Coach)
رؤیاها به کجا میروند؟ (عالی!!! بهترین مطلب هفته برای من!) (عباس صفارایی؛ ویزویز)
شبانهروز ۲۷ ساعته (نادر خرمیراد)
جزء و کل هایزنبرگ و حاشیههایاش (وبلاگ ابدیت)
۱۲ نکته برای فکر کردن مانند افراد موفق (نارنجی)
چهار نکته برای بهبود خود (علی اسماعیلزاده؛ بهترین ارتباط)
مدیریت:
نقش تفاوت فرهنگی و قابلیتهای پیمانکار/کارفرما در موفقیت پروژهها (اگر در کارهای پروژهای هستید این مطلب نیام یراقی را از دست ندید!)
بحران در شرکتها (احسان اردستانی؛ ویترین افکار من)
ندانستن عیب نیست، دروغ گفتن فاجعه است (مجید آواژ؛ روزنوشتهای بهساد)
زیرک باشید (یادداشتهای روزانهی یک مدیر)
تعصب، مهلک ترین سم برای مدیران (یادداشتهای روزانهی یک مدیر)
تفاوتهای مدیریت پروژه در متودولوژیها (نادر خرمیراد)
دوقطبی شدن برندهای بزرگ (استاد پرویز درگی)
نقش نیروی کار در تعالی سازمانی (امیر نامآور؛ وبلاگ ایده)
شکار پازل مایکروسافت (عالیه این کار!!!)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
ورای پیسی (گزارشی جالب در مورد آیندهی صنعت تولید رایانه در جهان) (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
خالق “مادر سیستم عاملهای جهان” درگذشت (دنیس ریچی خالق زبان برنامهنویسی C و سیستم عامل یونیکس …)
IBM در رتبه بندی غول های تکنولوژی، مایکروسافت را مغلوب کرد (زومیت)
ابزارهای دیجیتال چقدر میارزند؟ (وبشهر)
اینترنت ترکیبی ملی-بینالمللی چگونه کار میکند؟ (وبشهر)
ویکی پدیا در همه جا با کیو آر کد (نارنجی)
نسخه پنجم iOS: هم اکنون آپدیت کنید (نارنجی)
“او (فرگوسن) همیشه انگیزه من در فوتبال بوده است. من همیشه گفته ام یکی از دلایلی که به انگلیس آمدم و مربی چلسی شدم او بود.
سرمربی رئال مادرید افزود: اشتیاق او برای فوتبال مسری است، مدل مربی گری او الگویی برای هر مربی فوتبال در دنیا است. هنگامی که شما درباره سر الکس فرگوسن فکر می کنید دو چیز به ذهنتان می رسد: او بینظیر و موفق است.
مورینیو دوازدهمین قهرمانی منچستریونایتد با هدایت فرگوسن را ‘دستاوردی افسانهای ‘ توصیف کرد و گفت: هیچ نشانهای از فروکش کردن عطش و اشتیاق او برای موفقیت دیده نمیشود. هر بار که او یک جام را تصاحب می کند اشتیاقش برای قهرمانیهای بعدی بیشتر میشود.
سرمربی سابق چلسی گفت: او زندگی میکند برای این که پیروز شود. تقاضا نمیکند ولی انتظار دارد بازیکناناش هم همین اشتیاق را در زمین پیاده کنند.” (خوزه مورینیو در توصیف سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
قصد تفسیر نوشتن بر توصیف فوقالعادهی آقای مثلا خاص را از پیرمرد دوستداشتنی اولدترافورد ندارم. بخوانید، لذت ببرید و یاد بگیرید. فقط میخواهم نکتهای را اضافه کنم: همیشه برایام انگیزهی تمام نشدنی فرگوسن جالب و جذاب بوده است. طرفدار یونایتد شدن من دو دلیل اصلی داشت: سر الکس و اریک کانتونا. مدتها به دنبال این بودم تا راز این عطش همیشگی سر الکس را به موفقیت کشف کنم. و خوب فکر میکنم کشفاش کردم: وقتی شما موفق میشوید، احساس موفقیت آنقدر لذتبخش و شادیآفرین است که تمام سعیتان را بهکار میگیرید تا دوباره به آن موفقیت برسید. دائمی کردن لذت بودن در قلّه، راز انگیزهی بیپایان سر الکس فرگوسن است.