میکشم بر شانههایم غربت ِاندوه را
غربتِ اندوهِ بیمانند ِهمچون کوه را
شانههایم زیر این بیداد کم میآورند
کاش میشد کوه باشم این غم ِ بشکوه را
کاش دست مهربانی میزدود از روی لطف
لایه لایه دردهایِ مبهم ِانبوه را
کاشکی دریادلی با ما روایت کرده بود
درد های بیشمار ِشاعری نستوه را
دردهایی چون خوره خونِ غزل را میخورد
کاش میشد باز گویم دردهای روح را … !
یدالله گودرزی (شهاب)