مسئله‌ی گم‌شده …

ساده از دست ندادم دل پر مشغله را
تا تو پرسیدی و مجبور شدم مسئله را …!

 من “برادر” شده بودم و “برادر” باید
وقت دیدار، رعایت بکند “فاصله” را …

عشق گاهی سبب گم‌شدن خاطره‌هاست
خواستم باز کنم با تو سر این گله را …

عبدالجبار کاکایی

دوست داشتم!
۵

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

2 دیدگاه برای “مسئله‌ی گم‌شده …”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل