لطفا قانون کار را این‌جوری اصلاح کنید!

در فرهنگ ما اشتغال بیش‌تر معطوف به جسم است تا ذهن. بدن‌ات باید درگیر باشد. عرق ریختن تو را دوست دارند …” (مجید قیصری؛ هم‌شهری داستان؛ آذر ۸۹)

“یک مساله این است که ما در مایکروسافت کارت نمی‌زنیم. ما کارمان را می‌فروشیم نه وقتمان را. حتی می‌توانیم ساعت دو نصفه شب برویم سر کار. مربی من خودش از ساعت سه نصفه شب تا یک بعد از ظهر کار می‌کرد و بعد به خانه می‌رفت. من خودم هر وقت کار اداری دارم، نمی‌آیم. چیزی به اسم برگه ‌یمرخصی وجود ندارد. کافیست به مدیرت خبر بدهی که دیر می‌آیم یا نمی‌آیم. خیلی روزها هم از خانه کار می کنم. البته مدیر اگر بخواهد می‌تواند سخت بگیرد. اما معمولا چنین سخت‌گیری وجود ندارد. چون کار از قبل تعریف شده و باید در زمان مشخص تحویل داده شود. حتی برخی به طور ثابت یک روز در هفته کار در منزل دارند. بعضی‌ها هم فقط چهار روز می‌آیند و در عوض روزی مثلا ۱۰ ساعت کار می‌کنند. مهم این است که کار انجام شود.” (مصاحبه با یک مهندس ارشد ایرانی مایکروسافت؛ این‌جا)

این دو نقل قول در کنار هم بسیار جالب‌اند. در این چهار سالی که دارم کار می‌کنم یکی از مشکلات آخر ماه در شرکت‌هایی که مشغول کار بوده‌ام، تهیه‌‌ی تایم شیت ماهانه توسط ما کارشناسان و تأییدش توسط مدیران محترم بوده است: خیلی وقت‌ها تایم شیت ناقص است، من در کارت کشیدن یا رد کردن مرخصی و مأموریت‌های‌ام اشتباه کرده‌ام، حساب‌دار شرکت اشتباه کرده و … همیشه با این شیوه‌ی محاسبه‌ی کارکرد مشکل داشته‌ام؛ چرا که هیچ توجهی به کیفیت کار آدم‌ها ندارد. مثلا این‌که کسی کارش را سریع‌تر از دیگران انجام دهد، این‌که تفاوت کیفیت خروجی کار آدم‌ها چطور باید مشخص شود و این‌که تفاوت حجم کار آدم‌ها چطور باید معلوم بشود! (مثلا وقتی من می‌توانم کار بیش‌تری را در یک دوره‌ی زمانی مشخص نسبت به دیگری انجام بدهم تفاوت‌اش کجا باید معلوم شود؟) معمولا در سازمان‌ها تلاش می‌شود با توجیهاتی مثل تفاوت حقوقی، آیتم‌های اضافه بر حقوقی مثل کارانه و پاداش و … آدم‌ها در این زمینه توجیه شوند و بپذیرند که آن تفاوتی که لازمه‌ی احساس عدالت در سازمان است، در عمل هم وجود دارد (اما خوب کتمان نمی‌کنم که بارها مدیران محترمی که باهاشان کار کرده‌ام، مخصوصا در آن بخش آیتم‌های اضافه به خیال‌شان سر من کلاه گذاشته‌اند و سکوت من را به حساب نفهمیدن گذاشته‌اند. لطفا خیال نکنند که من نمی‌فهمم چه کسانی را با چه ترفندهایی از خودشان راضی کرده‌اند و حواس‌شان باشد نجابت و احترام گذاشتن از طرف من هم حدی دارد.)

مثال بزنم: من الان نزدیک دو سال است به دلیل دانش‌جو بودن ماهانه بخشی از حقوق‌ام را به دلیل کسر کار ماهانه‌ام از دست می‌دهم؛ ولی در عمل نه تنها کم‌تر از دوران قبل از دانش‌جویی کار نمی‌کنم که حجم کارم بیش‌تر هم شده! به دلیل قانون فعلی من حق اعتراض ندارم و حتا باید از کارفرمای محترم ممنون هم باشم (که هستم: دست گل‌اش درد نکنه!) که با من دانش‌جو قرارداد تمام وقت منعقد کرده؛ اما خوب یک وقت‌هایی هم فکر می‌کنم با توجه به کارهایی که دارم انجام می‌دهم، عدالت در این زمینه رعایت نمی‌شود.

بخش اعظمی از این مشکل به قانون کار فعلی و شیوه‌ی محاسبه‌ی بیمه و مالیات حقوق افراد برمی‌گردد. در واقع کارفرماهای محترم هم مجبورند که برای محاسبه‌ی کارکرد به این شکل عمل کنند تا مشکلات قانونی دامن‌گیرشان نشود. از آن طرف خود ما آدم‌ها هم مشکل داریم؛ یعنی همه‌ی ما که خودکنترل و خودانگیز و بالغ نیستیم که بتوانیم در یک چارچوب زمانی مشخص خروجی لازم را تحویل بدهیم (حالا از این‌ گذشتم که خیلی وقت‌ها مدیران هم یا بلد نیستند  کار را تعریف کنند یا این‌که بلوغ لازم را برای تعریف محدوده‌ی فنی و زمانی درست کار ندارند.) تفاوتی هم نمی‌کند که شما یک کارگر پای دستگاه تراش در فلان کارخانه‌ی قالب‌سازی را در نظر بگیرید یا کارشناس برنامه‌ریزی استراتژیک را در بهمان شرکت مشاوره. بنابراین در عمل شیوه‌ی فعلی در حالت کلی بهینه به نظر می‌رسد!

این روزها بحث اصلاح قانون کار، نقل محافل کار و کارگری است. من فکر می‌کنم که اگر در اصلاح قانون کار، شیوه‌ی جدیدی برای محاسبه‌ی حقوق و دستمزد ماهانه براساس خروجی تعریف شود و آدم‌ها محدود به پر کردن تایم شیت ماهانه‌شان نشوند (که خیلی وقت‌ها هم عملا جز ضرر مالی برای کارفرما و اتلاف وقت برای خود آدم چیزی در بر ندارد)، شاید بتوان به حل مشکلی که در این پست مطرح گردید، نزدیک شد. البته همان‌طور که بالاتر گفتم از نظر من شیوه‌ی کنونی محاسبه‌ی حقوق و دستمزد و براساس آن بیمه و مالیات برای احتمالا ۸۰ تا ۹۰ درصد آدم‌ها بهینه است و این شکل جدید (اگر واقعا جدید باشد) می‌تواند به‌عنوان یک شکل اختیاری برای کارفرماها مطرح باشد.

اگر من اشتباهی در زمینه ی قانون کار فعلی داشته‌ام یا اگر در زمینه‌ی این بحث یا نظری دارید، خوش‌حال می‌شوم که از نظرات‌تان باخبر شوم.

دوست داشتم!
۲

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

7 دیدگاه برای “لطفا قانون کار را این‌جوری اصلاح کنید!”

  1. متن جالبی بود
    و مثال های شما و دوستان هم جالب و دقیقا بر اساس واقعیاتی بود که تجربه یک یک ما ها در مقاطعی از زمان بوده یا خواهد بود

    اما طی صحبتی که من با یکی از دوستان که از قضا مدیر بالادستی خودم هم هست در این مورد داشتیم، نتیجه این بود که اگر مبتنی بر خروجی کار بخوایم حقوق و دستمزد رو محاسبه کنیم متاسفانه به دلیل تلاطم های غیرقابل پیش بینی در فضای اقتصادی کشورمان برای یکی مثل من که کارم در فضای مجازی تعریف شده بسیار سخت خواهد بود
    چون ممکنه برخی اتفاقات کوچولو کل نتیجه چند مدت زحمتم رو به هدر بده یا اینکه به دلیل تفاوت های فرهنگی که داریم اصلا اوت پوتی که از اول بر اساس الگوهای خارجی مد نظر داشتیم به دست نیاد که این هم معضلیه و اندازه گیری و سنجش این تفاوت ها و محاسبه تولرانس برای اون خیلی سخت هست زمانی که با آدم ها و فضای ارتباطات انسانی سر و کار داشته باشیم و خیلی کم قانون بردار میشه

    چی بگم والا …
    آخرش ما به این نتیجه رسیدیم که با سیستم ساعتی فعلی و کمی منعطف کردن اون پیش بریم ولی …

  2. به نکات خیلی خوبی اشاره فرمودید آقای آواژ. در شرکت ما هم سیستم کاری انعطاف‌پذیر است و مهم پر شدن کف ساعت ماهانه است. من در متن هم نوشتم از کارفرمای محترم‌ام ممنونم که با علم به دانشجو بودن بنده با بنده قرارداد تمام وقت منعقد کردند. به نکته‌ی مستتر در مثالی که در زمینه ی معماری سازمانی زدید هم واقف‌ام؛ اما خوب چند نکته در این زمینه وجود داره:
    ۱٫ من فقط در پروژه‌های شرکت فعال نیستم؛ یک سری کارهای فوق‌برنامه (!) هم برعهده‌ی من است که وابسته به زمان نیست و اتفاقا خروجی‌شان و ارزش افزوده‌شان مهم است؛ مثلا مسئول آموزش شرکت هستم و در حد توانم تلاش کرده‌ام آدم‌ها را رشد بدهم یا کارهای دیگری که این‌جا مجال‌ گفتن‌شان نیست. متأسفانه این بخش از کارها توسط مدیریت شرکت دیده نمی‌شود.
    ۲٫ تصور می‌کنم در مقایسه‌ با سایر همکاران‌ام از نظر ارزش افزوده‌ی بودن یا نبودن‌ام در شرکت بالاترم؛ چه از نظر فنی و چه از نظر ارتباطاتی که بخشی به یمن همین وبلاگ کوچک ایجاد شده و بخشی دیگر هم با همکلاسی‌های دانشگاه یا دوستان و … اما متأسفانه این مسئله هم ظاهرا برای مدیریت شرکت مهم نیست!
    ۳٫ تقریبا تمام درآمد من در دو سال اخیر صرف هزینه‌های دوره‌ی MBAام شده. در کنارش تصورم این بوده که یک سری مطالباتی از شرکت دارم. اما هفته‌ی پیش در ماه یازدهم سال جاری حسابدار شرکت‌مان بنده را شیرفهم فرمودند که مبالغی که روی‌شان حساب کرده بودم همه بابت کسر کارهای من کم شده‌اند (علی رغم منعطف بودن ساعت کار و استفاده از کار در منزل و مرخصی و … من هر ماه کسر کار داشته‌ام.) واقعا الان در وضعیت بدی قرار گرفته‌ام که راه برگشتی هم وجود ندارد: با محاسبات سرانگشتی به دلیل کسر کار هر ماه حدود یک سوم حقوق من کم شده و در نتیجه دریافتی من عملا از دریافتی دو سال پیش‌ام هم کم‌تر شده است … بحث پاداش و انگیزش و این‌ها هم در این شرکت سر دراز دارد که جای گفتن‌اش این‌جا نیست!
    حرف من این بود که وقتی مدیریت یک شرکت علم به این دارد که آدمی برای‌اش ارزش‌اش بیش‌تر از پر کردن تایم شیت قانونی ماهانه‌اش است باید با آن آدم یک جوری کنار بیاید و راضی‌اش کند. چیزی که این روزها ظاهرا در بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌ها اعم از خصوصی و دولتی، متاع گران‌بهایی است!

  3. درسته. خیلی‌ها نمی‌خواهند یا نمی‌شود که خروجی محور باهاشان کار شود. اما من الان با این بلایی که گفتم بهتون سرم آوردند دارم به این فکر می‌کنم که کاش ساعتی کار می‌کردم. 🙁

  4. به چالش خوبی اشاره کردید. واقعیت این است که سالها به دنبال اجرای سیاست کارمبنا هستیم. اما خیلی سخت است. حداقل در نرم افزار و پروژه های معماری اطلاعات که تجربه چند تایی از آنها را دارم خیلی سخت است. یکی از آفات مهم این است که کار به هر دلیل گره می خورد. مثالی می زنم که تجربه مشترک داشته باشیم. در یکی از پروژه های معماری سازمانی، یکی از پرسنل کارفرما حاضر به ارائه اطلاعات فرآیند نبود. یعنی چون می ترسید که سادگی کارهایش رو شود هر بار فرآیند انجام کار را به نوعی پیچیده می کرد که کسی سر در نیاورد. یا اینکه اصولا در تهیه ERD مدل منطقی داده ها و تبدیل آن به مدل فیزیکی مشکلات زیادی وجود دارد. خب آیا در این حالت می توان یک زمان استانداردی برای کار مشخص کرد؟ متاسفانه اسثثنائات در این زمینه خیلی زیاد است. از طرف دیگر تجربه به من ثابت کرده است که کار محور بودن تا حدی باعث کاهش کیفیت محصول از یک طرف و کاهش کیفیت برنامه ریزی از طرف دیگر می شود. افراد سعی می کنند کار را در زمان بیشتری برنامه ریزی کنند تا در صورت کمتر شدن زمان اجرا مورد تشویق قرار بگیرند. این است که با تمام اعتقادی که به کارمحور بودن دارم هنوز هم نتوانسته ام سیستم زمان محور را در بهساد تغییر دهم. با این حال برای افزایش بهره وری چند روش را در نظر گرفته ام.
    اول اینکه ساعات کاری در بهساد منعطف است. یعنی اینکه افراد باید در هر ماه بدون تعطیلی اضافه ۱۷۶ ساعت کارکرد داشته باشند و خیلی مهم نیست که این ۱۷۶ ساعت در چه زمانی پر شده باشد. به نسبت کارکرد فرد تقسیم بر ۱۷۶ افراد از مرخصی، کارکرد تعطیلات و پنجشنبه جمعه از طرف شرکت برخوردار خواهند بود.
    دوم اینکه Timesheet را به صورت روزانه و در Project Server قرار داده ایم. یعنی اینکه کار قبلا برنامه ریزی و حجم ساعت آن پیش بینی شده. خوبیش این است که کسی یادش نمی رود گزارش کار روزانه را پر کند و گزارش کارها نسبتا دقیق است و چون ستون برنامه ریزی هم فعلا بدون هیچ کاربردی وجود دارد، به نوعی در حال فرهنگ سازی هستیم
    من به فیدبک مشتریان خیلی اهمیت می دهم. یعنی اینکه در صورتی که مشتری از کسی راضی باشد، حتما در تشویقی لحاظ می کنم.
    در بهساد ستون تشویقی حقوق خیلی برایم مهم است. با ایجاد تیم های کوچک کاری و تعیین سرپرست پروژه، سیستم گزارش دهی مناسبی از عملکرد افراد وجود دارد. یعنی اینکه من بارها دیده ام که تایم شیت مناسبی پر نشده اما از کانالهای دیگر عملکرد فرد گزارش شده است. پس بنابراین سعی شده تا با استفاده از ستون تشویقی ضعف تایم شیت جبران شود. البته عکسش هم وجود داشته.
    با این حال وجود تایم شیت به دلایل مختلف که برخی از آنها را برشمردم می تواند به عنوان خیرالموجودین مورد استفاده قرار گیرد.

  5. کاش قانون کار این جوری اصلاح می شد، منتها این مشکل کار کردن بهره ور و غیر حضور محور، مربوط به شاید ۱۰ درصد شاغلان در بازار کار ایران است. فکر می کنم ۹۰ درصد بقیه یا کارشان طوری است که حضور محور است یا خودشان نمی خواهند که این طوری باشه.
    راه حل خود من برای زمان هایی که به صورت غیر تمام وقت می توانم در سازمان حضور داشته باشم، کار کردن پاره وقت است.

  6. برای هر کسی که بهینه باشه برای برنامه نویس هاکه نیست! فکر کنید همکار من در بخش دیگری از شرکت همش در حال استراحته مگه اینکه عکسش ثابت بشه! من چی؟ شبا هم خواب پروژه رو میبینم! آخرش هم باید کلی جریمه دیرکرد بدم و از همکار عزیزم در بخش دیگری از شرکت راه و رسم زود اومدن به شرکت رو آموزش ببینم!
    اینا رو ازاین جهت گفتم که یه سیستم محاسبه حقوق و مزایا متناسب با خروجی کار، برای افراد زحمتکشی چون من (ها ها ها) و شما خیلی بهتره!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل