از مشیری (۲)

امشب داشتم شعر «حافظ» فریدون مشیری عزیز را در وصف آن بزرگ‌مرد راه عشق می‌خواندم. خواندن این بخش از شعر این استاد فقید که در آن در هر بیت مصرعی را از حافظ تضمین کرده است آن قدر لذت‌بخش بود که گفتم این‌جا هم بنویسم‌اش (بخش‌های  داخل پرانتز از حافظ است):

ای خوشا دولت پاینده‌ی این بنده‌ی عشق،
که همه عمر بود بر سر او فرّ همای.
«خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای»

بنده‌ی عشق بود همدم خوبان جهان:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیرین‌دهنان»

بنده‌ی عشق چه دانی که چه‌ها می‌بیند:
«در خرابات مغان نور خدا می‌بیند»

بنده‌ی عشق، چنان طرح محبت ریزد:
«کز سر خواجگی کون و مکان برخیزد»!

باده بخشند به او، با چه جلال و جبروت،
«ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت»!

بنده‌ی عشق، ندارد به جهانی سودایی،
«از خدا می‌طلبد: صحبت روشن‌رایی»!

دوست داشتم!
۰

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل