لینک‌های هفته (۳۷)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

مدیریت:

بهترین و بدترین مشاغل ۲۰۱۱، چطور جیمی‌جامپ باشیم؟، پست مهمان: آشنایی با رشته علوم اکچوئریال و در جستجوی اریک (این پست اریک کانتونا را نخونید از دست‌تون رفته ها! از ما گفتن بود.) (امیر مهرانی)

ادغام وزارتخانه ها – یک نقد علمی (از زاویه‌‌ی دید یک آدم دکترای مهندسی صنایع که سال‌ها تجربه‌ی اجرایی و مشاوره هم داشته: فرهنگ فصیحی)

در باب اهمیت شاخص‌های زمانی (در کنترل پروژه طبعا!) (نادر خرمی‌راد)

نمونه‌‌ی زنده (امیر علیزاده در توصیف تفکرات مدیران فوتبال ایران)

داستان اولین دوره سی اس ام ایران به پایان رسید (خیلی ممنون بابت اسلایدهای دوره که آن‌لاین گذاشته شده برای دانلود)

ابزار زدگی (baseline.ir)

آیا زنان مدیران بهتری نسبت به مردان هستند؟ (به نظر می‌رسد بله!)

مدرسه کسب و کار وارتون (معرفی مدرسه‌ی مدیریت دانشگاه پنسیلوانیا به‌ترین بیزینس اسکول دنیا)

راز ۱۲۵ ساله “کوکاکولا” (“بر اساس تحقیقات انجام شده، کوکاکولا بعد از کلمه‌ی اوکی (Okay) شناخته‌‌شده‌ترین کلمه در جهان است؛ به این معنی که ۹۸ درصد از مردم جهان این کلمه را می‌شناسند؛ یعنی از هر صد نفر در هر کجای جهان تنها دو نفر پیدا می‌شوند که کوکاکولا را نمی‌شناسند.” برندینگ به‌تر از این می‌خواین!؟)

فناوری اطلاعات:

آسیب‌شناسی وبلاگ‌نویسی در ایران (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

هفت ابزار عالی و کاربردی برای همکاری های اجتماعی در زمینه کسب و کار (ابزارهای مدیریتی خوبی داره بین‌شون) و وضعیت فعلی موبایل در جهان (اینفوگرافی) (علی اسماعیل‌زاده؛ بهترین ارتباط)

میزان Web 2.0 بودن وب‌سایت شما (معرفی سرویس)! و پرسش پاسخ مایکروسافت Answers Microsoft (مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی)

آگهی‌های گودری: «لطفا دست به دست کنید!» (در ستایش گودر!)

کارکنان Apple برای کار بدون جابز آماده می‌شوند (در همین زمینه پست ۱۰ پیامد احتمالی خروج استیو جابز از اپل من را بخوانید.)

گوگل نمایش نتایج جستجوی خود را تغییر می‌دهد (به نظر من که خوش‌گل‌تره!؛ وبلاگینا)

پنج چالش اینترنت برای پنج سال آینده

نوت‌بوک‌های گوگل با نام کروم‌بوک از راه رسیدند (مبارکه!)

نشریه الکترونیکی تصویری “تاک”، ورود هنر به خانه‌ها (این هم یک مزیت جذاب اینترنت!)

Social Media Statistics & Facts 2011 (یک ویدئوی بسیار جذاب. از دست‌اش ندهید.)

“استیو جابز” سومین مهندس برتر دنیا معرفی شد (حق تسلا رو دزدیدن، دارن باهاش پز می‌دن!)

فیس‌بوک رسما از زاکربرگ عذرخواهی کرد! (یک وکیل بنده خدایی اسم‌اش دقیقا مارک زوکربرگ بوده؛ فیس‌بوک فکر کرده اکانت‌اش جعلی بسته‌! بعد ثابت شده که نیست، عذرخواهی کردند ازش!)

ارزیابی رفتارهای کاربران در وب‌سایت‌های خبری جهان

عرضه‌ی سهام شبکه‌ی اجتماعی لینکدین در بورس

بازار ۸/۳ میلیارد دلاری ابزارهای موبایلی در سال ۲۰۱۱

آندروید مارکت وارد ۹۹ کشور جدید شد (ولی ایران نه هنوز!)

آگوست اندروید گوگل از App Store اپل جلو می‌زند (ایشالا)

گوگل:اندروید اپل را در وعده ناهار صرف می‌کند! (آمار و ارقامی از وضعیت اندروید در جهان فناوری)

طعم شیرینی زنجفیلی زیر زبان تنها ۴ درصد گوشی‌های اندرویدی!

جنگ اپل و نوکیا برای کسب رتبه‌ی اول فروش در بازار گوشی‌های هوشمند امسال

استفاده آفلاین از سرویس‌های گوگل (ایشالا پریم)

جدال گوگل و فیس‌بوک بر سر اسکایپ برنده‌ای جز مایکروسافت نداشت! (متأسفانه مایکروسافت اسکایپ را با قیمت نجومی ۸٫۵ میلیارد دلار خرید!)

سرویس موسیقی گوگل معرفی شد

فعالیت گوگل را در دنیا ببینید

مشاهده داخل مغازه‌ها در سرویس جدید گوگل

مک‌آفی و تولید نرم‌افزار امنیتی پردازش ابری

اپل آلوده‌ترین شرکت فناوری دنیا (باز تعریف کنید از اپل! :دی)

فوربس معرفی کرد: پر درآمدترین مدیران تکنولوژی جهان

تولید نرم افزار و توسعه صادرات کالا با ارزش افزوده و فناوری بالا حمایت می شود (توسط دولت)

وزیر ارتباطات: توسعه تلفن ثابت در ایران به مرز اشباع رسیده است

مدیر عامل مخابرات تهران در خصوص اینترنت پر سرعت سخن گفت

اتصال فیبرنوری به منازل کلید خورد / اجرای اولیه پروژه در چند نقطه کشور

اقتصاد:

روشن‌فکر حوزه سیاست عمومی نداریم. داریم؟ و مداخله در اقتصاد: قاعده یا استثنا؟ (حامد قدوسی)

سیستم ورشکسته بازنشستگی در ایران (روی نکته‌ی بسیار مهمی دست گذاشته حجت قندی)

وقتی افزایش بیکاری خوش یمن است (بسیار جالب!) (علی دادپی)

هایک در میان ما (وبلاگ مجله‌ی اقتصادی)

چگونه می‌توانید جهان را نجات دهید؟ (از آموزش دختربچه‌ها شروع کنید)

جزئیات تشکیل ۴ وزارتخانه جدید اعلام شد (فعلا که همه چیز رو هواست؛ ایناهاش:) جدال بر سر ادغام وزارتخانه‌ها؛ شورای نگهبان حق را به مجلس داد

بودجه سال نود سرانجام تصویب شد (حدود ۵۴ میلیارد دلار)

تورم تا سالگرد ‌هدفمندی ‌یارانه‌ها ‌ به‌۴۰ ‌درصد‌ می‌رسد (به سلامتی!)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

۹ روش متفاوت افراد موفق (بی‌نظیره این! حتما بخونید.)

تغییر یا تقدیر (کوتاه اما استثنایی!)

همانند یک مدیر عامل سطح بالا فکر کنید

پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

آیا من می‌توانم مشاور بشوم!؟-۱

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

روزنامه‌ی معروف گاردین نظرسنجی انجام داده با این عنوان که: آیا من می‌توانم مشاور بشوم!؟ نتیجه: ۶۴ درصد گفته‌اند بله و ۳۶ درصد نظرشان خیر بوده است. در کنار این نظرسنجی، گاردین با چند مشاور باتجربه‌ی بریتانیایی مصاحبه کرده و نکاتی را که از نظر آن‌ها برای تصمیم‌گیری در این مورد مهم است، در قالب گزارشی منتشر کرده است که ترجمه‌ی آن در دو قسمت از نظر شما می‌گذرد:

هلن هایلی:

  • مهم‌ترین تجربه‌ی من: بازار تنها در دوره‌ی زمانی کوتاهی مشتاق خرید شماست اگر تغییر نکنید. بنابراین زندگی به‌عنوان یک مشاور چیزی نیست جز رشد دادن دائمی خود، یادگیری و وفق دادن خود با شرایط!
  • در بلند مدت آن‌چه مشتریان برای خرید آن به شما مراجعه می‌کنند تجربه‌ی مشاوره‌ی شماست!
  • جذابیت‌های مشاور بودن:
    • هر روز چیز جدیدی یاد می‌گیرید؛
    • داشتن توانایی ایجاد یک تغییر واقعی و ملموس در سازمان مشتری بسیار لذت‌بخش است؛
    • کار کردن با آدم‌های توان‌مند در سازمان مشتری؛
    • هم‌کاران و تیم مشاوره‌ی خودتان جذاب است؛
    • رهایی از گرفتاری‌های بوروکراسی اداری که می‌تواند باعث شود کارهایی را انجام دهید که شما را هیجان‌زده می‌کنند.
  • قوانین مشاور بودن:
    • همیشه بازارهای جدید را برای کار بعدی‌تان در نظر بگیرید؛
    • باید توانایی پذیرش مسئولیت یک تیم را داشته باشید؛
    • بین کارهای موجود و به دست آوردن کارهای جدید توازن ایجاد کنید
    • حواس‌تان باشد که اتفاقاتی که در سازمان مشتری‌تان یا محیط پیرامونی رخ می‌دهد می‌توانند پروژه را به سمت و سویی ببرند که اصلا هدف پروژه نبوده است.
  • مشاوران راه‌حل بلند مدت نیستند: بنابراین تمام دانش و تجربه و ابزارهای لازم را به کارفرما منتقل کنید. به این هم فکر نکنید که اگر این کار را نکنید، کارفرما برای پروژه‌های جدید به شما نیاز خواهد داشت؛ بالاخره روزی می‌رسد که کارفرما می‌فهمد چه کلاهی سرش گذاشته‌اید!

اما اینسلی:

  • تخم مرغ‌های‌تان را در سبدهای مختلفی بگذارید و این کار را وقتی سرتان حسابی شلوغ است، انجام دهید. در غیر این صورت به‌زودی باید به تعطیلات بروید!

لوئیک مِنزْلی:

  • مشاوران باید به سازمان‌ها کمک کنند تا حوزه‌ی کاری خودشان را بشناسند: یکی از حوزه‌هایی که این روزها معمولا از من در آن کمک خواسته می‌شود، شناسایی و پاسخ‌گویی به تغییرات سیاست‌ها است. به‌عنوان مثال موزه‌ها و کتاب‌خانه‌ها من را وارد یک کارگاه می‌کنند که موضوع‌اش زمینه‌ها و تغییرات سیاست‌ کنونی آموزشی و است و هدف‌اش، کمک کردن به سازمان‌ها در توسعه‌ی استراتژی‌های خودشان است. بنابراین من فکر می‌کنم با این تغییرات بزرگ پیشِ رو، کمک به سازمان‌ها برای درک و پاسخ‌گویی به تغییرات در جهت جانمایی‌شان در چارچوب‌های جدید، حوزه‌ی کاری مهمی برای مشاوران است (توضیح تکمیلی: جالب است که این نکته در مورد چشم‌انداز ۲۰ ساله، سیاست‌های کلی نظام، برنامه‌ی پنجم و برنامه‌های فرابخشی دارد به یک حوزه‌ی مهم برای سازمان‌های حاکمیتی ایران تبدیل می‌شود.)
دوست داشتم!
۰

مشاهده‌گر (۲)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

تفسیرتان را برای‌ام بنویسید.

دوست داشتم!
۱

مقاله‌ی هفته (۸) ـ سه قدم تا ساختن یک تیم برجسته

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

این روزها کم‌تر کاری را می‌شود در سازمان به تنهایی انجام داد. اصلا همین وجود اصل “سازمان‌دهی” در مدیریت و این‌که برای اداره‌ی سازمان‌ها و پروژه‌ها، ساختار سازمانی در نظر گرفته می‌شود، خود نشان‌دهنده‌ی اهمیت تیم‌ها در دنیای مدیریت امروز است (سطح استدلال را دارید! ;))

بر همین اساس، مقاله‌ی این هفته به این موضوع می‌پردازد که چطور یک تیم خوب را بسازیم. نویسندگان مقاله بر این باورند که برای خوب کار کردن تیم‌ها، باید اول یک تیم خوب را ساخت! (شنیدید این مربیای فوتبال یکی از بهانه‌های همیشگی‌شون اینه که تیم را من نبستم!!!) البته این مقاله بر ساختن یک تیم خوب در سطح مدیریت ارشد سازمان متمرکز است و به همین دلیل مثال‌های‌اش هم کاملا در این سطح از سازمان‌ها مطرح شده‌اند؛ اما سه اصل پیشنهادی‌اش برای هر تیمی در هر سطحی از سازمان یا پروژه معنادار است. بنابراین در مرور مقاله، به پیش‌زمینه‌ی اصلی طرح مسئله‌ی آن توجه نمی‌کنم!

خوب سه قدمی که باید برای ساختن یک تیم خوب طی شوند، این‌ها هستند:

۱- آدم‌های درست و حسابی را در تیم‌تان وارد کنید. افراد به‌درد نخور را بندازید بیرون! خیلی وقت‌ها مدیران و ره‌بران سازمان‌ها / تیم‌ها فکر می‌کنند که وقتی برای عضویت در تیم‌شان یا قرار گرفتن افراد در یک پست سازمانی مشخص، شرح شغل و شرح وظایف و سطح حقوق و دستمزد مشخص و شرایط احراز تعیین می‌کنند، خود به خود افراد مناسب در جایگاه مناسب قرار می‌گیرند! اما راه‌کار مؤثر این است که به این نگاه کنید که کل تیم و هر نفر به‌عنوان یک فرد عضو تیم شما، باید چه نوع مشارکتی در تحقق اهداف عملکردی و ایجاد تغییرات لازم داشته باشند. مثال: این همه ما در پروژه‌های مختلف‌مان ناظر داشتیم و آخرش هم نفهمیدیم این موجود گرامی نقش‌اش دقیقا در پروژه چیست! 🙂

۲- مطمئن شوید هر کس دقیقا کاری را که باید، انجام می‌دهد: زمان همیشه برای همه محدود است. از طرف دیگر هر فرد بسته به سطح دانش و مهارت و هوش و تجربه‌اش برای خودش و کل تیم می‌ارزد که کارهای خاصی را انجام دهد. تعارف و تواضع و چیزهایی شبیه این‌‌ها را بگذارید کنار: اگر در گام اول آدم‌های درستی را انتخاب کرده باشید در این گام می‌توانید وظایف هر فرد را به درستی تعیین کنید. اگر هم کسی هست که برای‌اش کاری ندارید، در گام اول اشتباه کرده‌اید؛ محترمانه فکری به حال آن فرد بکنید. توجه کنید که در تیم شما هر کسی باید چه کارهایی را انجام دهد و چه کارهایی را نه. جدا از این‌که می‌ارزد آدم خاصی، کار خاصی را انجام دهد به این هم فکر کنید که همه کاره بودن آدم‌ها، خیلی وقت‌ها واقعا همان معنای هیچ کاره بودن را دارد! البته این موضوع فقط برای تعیین وظایف افراد مفید نیست: این‌که تیم شما هم در کل چه کارهایی را باید انجام دهد و چه کارهایی را باید به دیگران واگذار کند، در جای خودش بسیار مهم است.

۳- پویایی‌های درون تیم‌ها و فرایندهای پشتیبان را از یاد نبرید: این بخش مقاله خیلی متمرکز بر مثال حرکت کرده و شاید در نگاه اول حرف‌اش ملموس نباشد. در این‌جا بحث تعارض‌ها و تضادهای احتمالی که ممکن است در تیم پیش بیاید، ایجاد گروه‌های غیررسمی، داشتن دیدگاه‌های متفاوت نسبت به موضوع واحد و چیزهایی شبیه این‌ها مطرح است. شاید یک مثال جالب‌اش، مشکلی باشد که در تقریبا اغلب پروژه‌های طرح جامع فناوری اطلاعات و معماری سازمانی به‌وجود می‌آید: لزوما همه‌ی مشکلات کسب و کاری سازمان توسط فناوری اطلاعات حل نمی‌شود؛ اما متخصصان بیزینس در این پروژه‌ها خیلی وقت‌ها انتظاراتی دارند که آی‌تی نمی‌تواند آن‌ها را پاسخ‌گو باشد. حتما همه‌ی ما تجربیات این چنینی را داشته‌ایم‌ و می‌دانیم که مدیریت این‌گونه مسائل چقدر برای موفقیت تیم‌ها حیاتی است. راه‌حلی که در مقاله برای این مسائل پیشنهاد شده به‌شدت بر نقش مدیر / ره‌بر تیم تکیه دارد. مدیر / ره‌بر باید توانایی تشخیص به‌موقع مسائل و مدیریت تنش‌ها و تضادها برای هدایت آن به سمت و سویی که باعث حل مسائل شود (نه این‌که آن‌ها را در به‌ترین حالت در یک وضعیت ثابت حفظ کند) را داشته باشد. مثال جالبی در این زمینه در مقاله آمده: مدیرعامل یک شرکت معدنی فکر می‌کرد سکوت‌اش در برابر بحث‌های مطرح شده در جلسات هیأت مدیران ارشد سازمان، باعث می‌شود مدیران ارشد خودشان در مورد موضوعات مورد اختلاف به توافق برسند و در نتیجه، مسائل راحت‌تر حل شوند. اما او پس از مدتی متوجه شد که کارش اتفاقا باعث می‌شود که سایرین بیش‌تر بر موضع خود تأکید کنند و اصلا کوتاه نیایند! و این‌جا بود که تصمیم به دخالت گرفت …

در کنار موضوع پویایی‌های درون تیمی، نقش فرایندهای پشتیبان مدیریت تیم را فراموش نکنید. این موضوع هم در مقاله با یک نمونه به شکلی جالب تشریح شده: اعضای تیم مدیریت ارشد یک شرکت بیمه پس از مدت‌ها مشاجره، سرانجام به این نتیجه رسیدند که دعوا فایده‌ای ندارد و به‌تر است همه روی تحقق یک چشم‌انداز و استراتژی مشخص، متمرکز شوند. آن‌ها در همین راستا توافق کردند که چه کسی مسئول چه کاری هست و چه کاری نه (گام دوم)، کدام حوزه‌های کاری نیازمند توجه همه‌ی اعضای تیم مدیریت ارشد هستند و کدام حوزه‌ها به توجه فرد مسئول‌شان نیازمندند. آن‌ها در کنار این کار، گروهی از معیارهای کلیدی ارزیابی عمل‌کرد را برای خودشان تعیین کردند و یک‌دیگر را به صورت سیستمی در مورد آن معیارها به یک‌دیگر پاسخ‌گو ساختند. این کارها نتایج شگفت‌انگیزی در عمل‌کرد کلی سازمان داشت که می‌توانید در مقاله بخوانیدشان!

این مقاله‌ی کوتاه و جذاب ۵ صفجه‌ای را از این‌جا دانلود کنید. این مقاله در فوریه‌ی ۲۰۱۱ در مک‌کنزی کوارترلی منتشر شده است.

دوست داشتم!
۲

لینک‌های هفته (۳۶)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

۹ ماه!!! مثل هفته‌ی پیش نادر خرمی‌راد پستی نوشته که بسیار به کار جوانان تازه‌کار یا حتا کهنه‌کار می‌آید. این مطلب را که به دلیل اهمیت‌اش ابتدای لینک‌های هفته گذاشتم حتما بخوانید. ضمنا خواندن دو پست قرمز شده‌ی امیر مهرانی واجب عینی است! این هفته همین سه مطلب را هم بخوانید، کلی چیز جدید یاد گرفته‌اید.

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

تجربه چه زمانی اهمیت داره؟ (نادر خرمی‌راد)

مدیریت:

پر استرس‌ترین و کم استرس‌ترین مشاغل ۲۰۱۱، ژورنال کاری چیست؟، ژورنال کاری روزانه و وقتی از تفاوت حرف می‌زنیم، از چی حرف می‌زنیم؟ (امیر مهرانی)

الگو و نمونه مستند نیازمندی‌های پروژه و مدیریت ذینفعان پروژه – قسمت سه (مهدی عرب عامری)

خانم ها در فورچون ۵۰۰ (نیام یراقی پس از مدت‌ها نوشت. امیدوارم زود به زود بنویسد.)

کتاب راهنمای آزمون PMP چاپ شد (نادر خرمی‌راد)

معرفی کتاب (آقای آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد. من به نظر ایشان در مورد کتاب‌های مدیریتی فارسی نقدی دارم که به‌زودی می‌نویسم.)

ادامه تحصیل از جیب…؟ (دقیقا درد دل همه‌ی ماهاست که در بخش خصوصی کار می‌کنیم …) (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

استراتژی‌ها و تکنیک‌های ارتقای برند و چند سؤال (استاد پرویز درگی)

چرا پول عامل بسیار مهمی در فرهنگ است؟ (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

سه روش برای افزایش مشارکت افراد در نشست ها (محمد سالاری)

چرا افراد خلاق در تصاحب مناصب مدیریتی موفق نیستند؟ (متأسفانه “افراد خلاق از محبوبیت کمتری برخوردارند‌.”)

ارزش افزوده اطلاعات خوب

چگونه خود را مثل یک شرکت تصور کنید (عالی!)

خطای ذهن در تشخیص تأثیر انتقاد

فناوری اطلاعات:

بهبود مدیریت فن‌آوری اطلاعات در بانک‌ها

آیا اگر به حرف جغرافی‌دان‌ها گوش داده می‌شد، بن لادن دو سال زودتر پیدا می‌شد؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

مشیبل چیست؟ (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

میکروبلاگینگ سازمانی (وبلاگ Baseline که کشف این هفته بود!)

یک گوگل در روز (صادق جم؛ بلاگ‌نوشت)

چه افرادی آیفون را انتخاب می‌کنند؟ (وبلاگینا)

چگونه یک فید ناقص در گودر را به صورت کامل مشاهده کنیم ؟

خلاص شدن از دست سؤال‌های فیسبوک (خیلی لازم بود!)

سوتی ادوبی در فاش نمودن نسخه‌ی بعدی آندروید (مجله‌ی اینترنتی پریانا)

سهم ۷۹ درصدی مایکروسافت از بازار جهانی ۳۰ میلیارد دلاری سیستم عامل

دنیایی بدون فیسبوک[اینفوگرافیک] و دور زدن آندروید!خوب یا بد؟؟ (به نظر من که خیلی خوبه!) (مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی)

گزارش IDC از رشد ۲۰ درصدی فروش جهانی تلفن‌همراه در فصل اول ۲۰۱۱

بازار اندروید، نسخه‌ی ۱ (بازار ایرانی اپلیکیشن‌های اندروید)

سه میلیارد بار دانلود برنامه‌‌های آندرویدی

پیشی گرفتن تعداد برنامه‌های رایگان اندروید گوگل از آیفون اپل!

تصاحب ۷۰ درصد بازار توسط iPad 2

تبلت آمازون به‌زودی به بازار می‌آید (!!!)

کاهش فروش رایانه‌های شخصی (دلیل بسیار ساده‌ای دارد: ورود تبلت‌ها!)

فیس‌بوک علاقمند به خرید اسکایپ است!

با تکمیل پروفایل گراواتار، به آواتار خود هویت ببخشید!

فرهنگ اصطلاحات وب

یک سایت اجتماعی-علمی برای پژوهشگران جوان (جالب!)

نوکیا وارد رقابت با نقشه‌های سه‌بعدی گوگل شد

پردازش ابری از سوی اپل راه‌اندازی شد (جالبه …)

جولین آسانژ: «فیس‌بوک مخوف‌ترین شبکه‌ی جاسوسی تاریخ است»

آسیایی‌ها بیش از دیگران نرم‌افزار دانلود می‌کنند

بوسه‌ای برای دانلود (به‌زودی ژاپنی‌ها بوسه را هم از طریق اینترنت منتقل می‌کنند!)

ایران ۱۵۴هزار کاربر وایمکس و ۱۰میلیون کاربر GPRS دارد

وزیر ارتباطات: فاز اول اینترنت ملی امسال به بهره‌برداری می‌رسد

اقتصاد:

تبعات اقتصادی مهاجرت با یک مثال (علی سرزعیم)

مرگ بن لادن و احتمال اتفاقات نادر و تحرک مشتری به جای نیروی کار (حامد قدوسی)

بازار بورس و بازار طلا و نیاز به ترمیم افق اقتصادی کشور و سخن هفته: چه بپرسیم (عالی بود این سخن هفته …) (علی دادپی)

بانک‌های مرکزی جهان دنباله رو فدرال رزرو و جمعیت جهان در ۲۱۰۰ (حجت قندی)

آقای رئیس بانک مرکزی تو دیگه چرا؟ و سفرهای نوروزی (وبلاگ مجله‌ی اقتصادی)

آشنایی با اقتصاددانان: فردریش آگوست‌ هایک (۱۸۹۹-۱۹۹۲) (عاشق شیوه‌ی استدلال هایک هستم!)

آشنایی با اقتصاددانان: کارل منگر (۱۸۴۰-۱۹۲۱)

برتری اقتصاد اتریشی (این متن بسیار خواندنی است.)

تا چند سال دیگر یک صفر باز می‌گردد؟ (دکتر پویا جبل عامی درباره‌ی حذف سه صفر از واحد پول ملی!)

پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

درسی از بازاریابی برای تحلیل سیستم‌ها

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

در این یک سال اخیر به لطف مطالعه‌ی هر هفته‌ی نوشته‌های استاد پرویز درگی، علاقه‌ام به مباحث حوزه‌ی بازاریابی که پس از شاگردی استاد ارج‌مندم دکتر احمد روستا ایجاد شده بود، تقویت شده است. هر چند که کارم در این حوزه نیست و چشم‌اندازی را هم برای ورود به این حوزه‌‌ی کاری برای خودم متصور نیستم، اما خواندن مطالب مربوط به بازاریابی را از آن‌جا که به شناخت و تغییر و به‌کارگیری رفتار انسان‌ها برای کسب و کار می‌پردازد، بسیار دوست می‌دارم.

چند روز پیش داشتم این مطلب جالب را می‌خواندم که حرف اصلی‌اش این است: ابزارهای آن‌لاین باعث ایجاد دموکراسی در بازار برای مشتریان شده‌اند. مشتری با آگاهی کامل نسبت به ویژگی‌ها و مزایا و معایب هر محصول و فروشنده به سراغ خرید می‌روند.

اما یک جای دیگر این مقاله نکته‌ی جالبی نوشته شده: فهمیدن این‌که مشتریان به چه فکر می‌کنند و چطور رفتار می‌کنند، از این‌که چه چیزی می‌خرند مهم‌تر است! قبل‌تر هم جایی خوانده بودم: در بازاریابی باید محتوای تصمیم خریدار را کشف کرد!

در مشاوره هم خیلی وقت‌ها ما مشاوران تنها به عوامل درون سیستم توجه داریم و حتی در غلب اوقات، همه‌ی پارامتر‌های درونی سیستم را هم در نظر نمی‌گیریم. برای همین است که در عمل، در ریشه‌یابی مشکلات اشتباه و مسئله را غلط حل می‌کنیم. حالا از این‌که تحلیل سیستم را تنها براساس خروجی‌ها و نتایج‌اش انجام دهیم گذشتم که با در نظر گرفتن تعریف سیستم و تفکر سیستمی، دیگر فاجعه است! مثال: در سازمانی که پارسال به‌عنوان مشاور با آن‌ها کار می‌کردیم، در یک فاصله‌‌ی زمانی با وجود این‌که فرم‌ها و مستندات رسمی در سازمان وجود داشتند، مدیران پروژه از آن‌ها استفاده نمی‌کردند. در مصاحبه‌ها‌یی که با مدیران پروژه‌ی سازمان داشتیم، حرف آن‌ها این بود که: “نه! نداریم از اینا!” و “باید از اینا داشته باشیم!” در حالی که مشکل اصلی جای دیگری بود: واحد طرح و برنامه چند سالی بود در سازمان تعطیل شده بود!

در آینده باز هم از درس‌های جالب علم بازاریابی برای کار مشاوره خواهم نوشت.

دوست داشتم!
۰

مشاهده‌گر (۱)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

توضیح: مشاهده‌گر بخش جدید گزاره‌ها در دوشنبه‌ شب‌ها است. یک تصویر بدون هیچ توضیحی! اگر دوست داشتید تفسیرتان را از این عکس، پای این پست در خود وبلاگ یا در گودر برای‌ام بنویسید.

ایده‌‌ی عنوان را از کتاب بی‌نظیر “ماجراهای یک مشاهده‌گر” پیتر دراکر گرفته‌ام.

دوست داشتم!
۰

مقاله‌ی هفته (۷) ـ آیا می‌دانید متخصصان شما چه کسانی هستند؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

مقاله‌ی این هفته را دو هفته است خوانده‌ام؛ اما در نوشتن در موردش تنبلی کردم! این مقاله در امتداد مقاله‌ی قبلی است و به موضوع داده‌کاوی در مورد تخصص نیروی انسانی سازمان می‌پردازد. ضمنا این مقاله بی‌ارتباط نیست با دو پست شبکه های اجتماعی در کسب و کار تجاری و مدیریت دانش اکسنچر احسان اردستانی.

مقاله با یک داستان آغاز می‌شود: یک شرکت دارویی داشت دنبال کسی می‌گشت که تخصص ویژه‌ای در مورد پروتئین‌ها داشته باشد. هر چقدر مستندات سیستم منابع انسانی شرکت را زیر و رو کردند؛ کسی را نیافتند. تا این‌که اتفاقی مدیر بخش مورد نظر در آسانسور به یکی از دانش‌مندان شرکت برخورد کرد که دکترای شیمی پروتئین داشت!

این داستان نشان می‌دهد که مستندات رسمی سازمان تا چه حد در مورد بازتاب دادن تخصص نیروی انسانی سازمان قابل اعتماد هستند. البته شبکه‌های غیررسمی و ارتباطات دوستانه‌ی بین آدم‌ها شاید بتوانند تا حدودی این شکاف را پر کنند؛ اما ارزش تخصص و استعداد در دنیای امروز آن‌قدر بالاست که شرکت‌ها نمی‌توانند اجازه بدهند که کشف آن‌ها در سازمان وابسته به روابط غیررسمی یا شانس و اقبال شود (مثل همان مثال آسانسور بالایی.)

اشکال کار در روش‌های کشف تخصص است: تمرکز بر بررسی مستندات رسمی مثل رزومه‌ی افراد یا استفاده از پایگاه‌های داده‌ی تخصص شرکت. هم می‌توان به روش‌های تقسیم‌بندی و تفکیک تخصص‌ها در هر دو روش اشکال وارد کرد و هم به به‌روز نبودن مستندات یا پایگاه‌های داده. توجه کنید که در یک شرکت کوچک شاید این موضوع چندان مهم نباشد؛ اما در همان مثال شرکت دارویی بالا، کشف نکردن آن آدم در داخل سازمان می‌توانست به معنای هزاران دلار خرج اضافی برای شرکت باشد.

اما یک جای دیگر کار هم می‌لنگد. موضوعی که برای من مهم‌ترین و جذاب‌ترین بخش مقاله بود: تخصص در زمینه (Context) معنادار می‌شود. در هر جایی بسته به موقعیت و نوع مخاطب یا حوزه‌ی کاری، فرد تخصص خودش را با عناوین مختلفی توضیح می‌دهد: مثلا من به اصغر آقا بقال محله می‌گویم مهندس هستم؛ به هم‌کلاسی دانشگاه‌ام می‌گویم مهندس صنایعی هستم که دارم کار مشاوره‌ی مدیریت می‌کنم، به مشتری شرکت محل کارم می‌گویم من متخصص معماری سازمانی هستم، به هم‌کارم می‌گویم من متخصص بخش کسب و کار معماری سازمانی هستم و … در واقع پاسخ این‌که تخصص شما چیست؟ بسته به نوع مخاطب و چرایی طرح این پرسش متفاوت است!

مشکلات هم‌چنان ادامه دارند! اغلب متخصصان واقعی که دارای مهم‌ترین و باارزش‌ترین تخصص مورد نیاز سازمان هستند، خودشان را متخصص نمی‌دانند! ضمن این‌که ممکن است عنوان مورد استفاده‌ی آدم‌ها برای یک تخصص یکسان، متفاوت باشد.

بنابراین چطور باید بفهمیم چه تخصص‌هایی را در سازمان‌مان داریم و هر کس چه کاره است؟ پیشنهاد نویسندگان مقاله تمرکز بر جستجوی فعالیت‌ها و اقدامات افراد به جای تمرکز بر واژه‌ها و عناوین است. در واقع برای پیدا کردن یک تخصص ویژه، مدیران سازمان باید روی داده‌کاوی فعالیت‌ها و اقدامات آدم‌ها متمرکز شوند: تجربیات کاری در سازمان خودشان یا سازمان‌های دیگر، فعالیت‌هایی که فرد مسئول انجام آن‌ها بوده، مقالاتی که نوشته، پژوهش‌های که انجام داده و چیزهایی مثل این‌ها. شایستگی‌های عمومی، حقوق و دستمزد و … در مرحله‌ی بعد برای مقایسه‌ی کاندیداها به‌کار می‌آیند. تمرکز روی این است که آیا تخصص فرد به درد این کار می‌خورد یا نه و آیا همان چیزی است که ما لازم داریم؟

داده‌کاوی روی فعالیت‌ها یک ویژگی مثبت دیگر هم برای سازمان دارد: شفاف شدن تعریف تخصص‌ها. مثلا تخصص “مدیریت پروژه” این سؤال را پیش می‌آورد که: چه اندازه‌ی پروژه‌ای؟ با چند نفر نیرو؟ در چه زمانی؟ آیا موفق بوده یا خیر؟ و …

اما این کار مقداری هم مشکل است. این‌گونه اطلاعات دیگر تنها در پایگاه‌های داده‌ی منابع انسانی متمرکز نیستند؛ بلکه برای این کار لازم است مثلا پایگاه‌ داده‌ی بخش طراحی و مهندسی یک پروژه‌ی EPC هم بررسی شود، پایگاه داده‌ی بخش کنترل پروژه همین طور و … بنابراین نیاز به متصل کردن کلیه‌ی پایگاه‌های داده و جستجو در آن‌ها با یک موتور جستجوی قوی است. و این در واقع یعنی درست کردن یک گوگل برای یافتن متخصصان در سازمان. طبیعی است که پیش‌نیاز این کار، پیش از انتخاب ابزار و نرم‌افزار مورد نیاز، تحلیل و طراحی سیستم داده‌کاوی تخصص در سازمان است. بسیار مهم است که تخصص‌های ویژه‌ی مورد نیاز یک گروه، توسط خود آن گروه تعریف شوند و بعد در سازمان همه روی این تعریف توافق کنند. خوب همه به‌تر از من می‌دانید که هدف و فرایند و نتایج تحلیل و طراحی سیستم (نرم‌افزار) چیست.

این مقاله در سال ۲۰۰۳ در مک‌کنزی کوارترلی چاپ شده. طبیعی است که آن زمان هنوز مباحث یکپارچه‌سازی سیستم‌ها در سازمان هنوز به‌اندازه‌ی امروز مهم و داغ نبوده‌اند. از آن طرف مخاطبان این مقاله، مدیرانی هستند که اغلب نمی‌دانند تحلیل و طراحی نرم‌افزار یعنی چه و چطور انجام می‌شود. بنابراین بخش مهمی از مقاله به اهمیت موضوع یکپارچه‌سازی و هم‌چنین فرایند طراحی درست و دقیق  نرم‌افزار تخصیص یافته است. در مقاله گفته شده که چند موتور جستجو در این حوزه تولید شده‌اند یا در حال توسعه هستند که احتمالا یکی‌اش همان سیستم اکسنچر است که احسان در موردش نوشته.

برای من شخصا آن بخش وابسته بودن تعریف تخصص به زمینه واقعا جالب‌ترین بخش مقاله بود! این مقاله‌ی ۱۰ صفحه‌ای را از این‌جا دانلود کنید.

پ.ن. در این زمینه بد نیست این پست من را هم ببینید: کسب و کارها و وب ۲٫۰ ـ نتایج پیمایش مک‌کنزی.

دوست داشتم!
۰

کار پروژه‌ای در برابر کار برنامه‌ای

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

خانم فرشته جعفری از من خواسته‌اند در مورد روش‌های درست برنامه‌ریزی بنویسم. بد ندیدم روش برنامه‌ریزی خودم برای کار و زندگی ـ از جمله وبلاگ‌نویسی! ـ را بنویسم. امیدوارم مفید باشد.

تجربه‌ی کار کردن در یک سازمان پروژه ـ محور من را با ویژگی‌های کار پروژه‌ای آشنا کرده است. از تعریف استاندارد پروژه یادمان هست که پروژه فعالیتی است موقتی که برای تولید یک خروجی منحصر به فرد به صورت موقتی در طول یک دوره‌ی زمانی مشخص انجام می‌شود. در برابرش، در طول یک سال اخیر در شرکت مسئولیت‌های دیگری هم داشته‌ام که به‌نوعی در برابر مفهوم پروژه، به مفهوم برنامه نزدیک‌تر بوده‌اند که در تعریفی که من برای برنامه‌ریزی شخصی و کاری دارم، بر روی ویژگی منحصر به فرد نبودن‌ و محدود نبودن‌شان به یک دوره‌ی زمانی مشخص تأکید دارم. مثال بزنم:  در طول یک هفته تولید گزارش X برای پروژه‌ی Y برای من یک کار پروژه‌ای است؛ اما تهیه‌ی خبرنامه‌ی آموزشی هفتگی شرکت یک کار برنامه‌ای است.

در زندگی شغلی و شخصی هم می‌شود به کارها با همین دیدگاه نگاه کرد. چند مثال می‌زنم تا بحث روشن‌تر شود: خواندن فلان کتاب که برای کارم به آن نیاز دارم، گرفتن فلان مدرک یا گواهی‌نامه‌ی حرفه‌ای (حتی همین تافل یا آیلتس و جی‌مت و جی‌ آر ای خودمون!)، دنبال کردن کارهای فارغ‌التحصیلی‌ دانشگاه‌ام و کارهایی از این دست برای من، کارهای پروژه‌ای هستند که باید در یک دوره‌ی زمانی مشخص، روی آن‌ها تمرکز کنم و از اول تا آخرش را در چند روز (یا چند ماه!) طی کنم تا به نتیجه‌ی مورد نظرم برسم. دقت کرده‌اید که خود ما هم فارغ از آشنا بودن یا نبودن با مفهوم علمی پروژه، معمولا در زندگی‌مان این کارها را پروژه می‌نامیم؟ مثلا: “من پارسال پروژه‌ی بزرگ گرفتن کارت معافیت خدمت‌ام را به سرانجام رساندم!” در برابرش کارهای دیگری هم هستند که به مفهوم برنامه نزدیک هستند: رشد مستمر مهارت‌ها و توانایی‌های‌ام (مدیریت این فرایند رشد منظورم است؛ نه مثلا صرفِ گرفتنِ PMP!)، برنامه‌ریزی مالی، پیدا کردن منابع مالی جدید (!)، مدیریت درآمدها و سرمایه‌گذاری‌ها، یاد گرفتن یک ساز موسیقی، اپلای کردن برای تحصیل در یک دانشگاه معتبر خارجی، ازدواج (!) و چیزهایی شبیه این‌ها که به ذهن من نمی‌رسند، می‌شوند برنامه‌های زندگی.

یک مثال شاید ملموس‌تر وبلاگ‌نویسی من باشد. من یک سری اهداف کلی از وبلاگ‌نویسی دارم که برنامه‌های من را مشخص می‌کنند. در مقابل، نوشتن همین پست می‌شود پروژه‌ی امروز من!

همان‌طور که می‌بینید تمایز میان “پروژه” و “برنامه” شخصی‌مان، در استمرار برنامه‌ها و طولانی مدت بودن فرایند دست‌یابی به اهداف مورد انتظار آن‌ها نسبت به پروژه‌ها است.

خوب با این تعریف اولیه بروم سراغ روشی که دیگر کم‌کم به صورت ناخودآگاه برای برنامه‌ریزی کارهای‌ام دارم:

  1. گام اول ـ تعیین بایدها: به کمک ابزار ترسیم نقشه‌های ذهنی Mind Mapper، با توفان فکری (Brainstorming) با خودتان، کارهایی را که باید در یک دوره‌ی زمانی مشخص انجام بدهید (To-Do List) فهرست کنید. راست‌اش تجربه‌ی من نشان می‌دهد که عموما برنامه‌ریزی برای یک سال و شش ماه و این‌ها، جواب نمی‌دهد (شاید هم من نتوانستم!) اگر برای هفته‌ی آینده یا دو هفته‌‌ی دیگر برنامه‌ریزی کنید و واقعا به این برنامه‌ریزی متعهد باشید، جواب عملی‌تری می‌گیرید (پایین‌تر مفهوم تعهد را توضیح می‌دهم.) حواس‌تان باشد که این فهرست، اولویت‌بندی ندارد. هر چه می‌خواهد دل تنگ‌تان بنویسید!
  2. گام دوم ـ تعیین فهرست نبایدها: فهرست کارهایی را که نباید انجام بدهید (Not To-Do List) را هم به کمک مایند مپر دربیاورید (مثال: گودربازی مجموعا بیش از سه ساعت در روز!)
  3. گام سوم ـ تعیین برنامه‌ها در برابر پروژه‌ها: در اکسل، یک جدول درست کنید و کارهایی را که در مایندمپر در فهرست To-Do نوشته‌اید زیر ستون اول ـ با عنوان موضوعات کاری (Work Subject) ـ بنویسید. بعد دو تا ستون کنار ستون شماره‌ی یک درست کنید: یکی از این ستون‌ها عنوان‌اش می‌شود برنامه‌ها (Plan) و دیگری طبعا پروژه‌ها (Projects)! از بالا به پایین فهرست‌تان شروع کنید و مقابل موضوعات کاری فقط و فقط در یکی از ستون‌های برنامه / پروژه علامت بزنید. اگر چند بار نتیجه‌ی کارتان را مرور کنید تا خطاهای احتمالی برطرف شوند بد نیست.
  4. گام چهارم ـ برنامه‌ریزی اجرا: حالا فهرست برنامه‌ها و پروژه‌های شما برای چند روز، چند ماه یا چند سال آینده مشخص است و باید برای اجرای‌شان برنامه‌ریزی کنید. شاید این‌جا حساس‌ترین بخش‌ کار باشد. این برنامه‌ریزی را چطور انجام دهیم؟ خوب به صورت کلیشه‌ای باید گفت که اول کارهای پروژه‌ای و برنامه‌ای را اولویت‌بندی کنید. روش‌اش با خودتان! بعدش من این طوری کار را انجام می‌دهم: اول به سراغ برنامه‌ها می‌روم و سعی می‌کنم به شکل عملی‌تری آن‌ها را به کارهای پروژه‌ای بشکنم. بعد برای هر پروژه‌ حداکثر فرجه‌ی زمانی مورد انتظار را مشخص می‌کنم.  مثال بزنم: من با خودم قرار گذاشته‌ام که هر روز حتما حداقل یک پست در گزاره‌ها داشته‌ باشم. برای این کار  می‌شود هر روز گزاره‌ها یا شعر نوشت یا از کتاب‌ها نقل قول کرد، مطلب دیگران را کپی پیست کرد و الخ. اما برنامه‌ی من داشتن یک وبلاگ مدیریتی و مشاوره‌ی مدیریت و تولید محتوا در این زمینه است. فلسفه‌ی وجودی پست‌های ثابت هفتگی گزاره‌ها به‌عنوان پروژه‌های هفتگی در همین است: تولید محتوا یعنی من شنبه‌ها باید حتما یک ترجمه داشته باشم، یکشنبه‌ها باید یک مقاله را بخوانم و مرور کنم، سه‌شنبه‌ها یک مطلب جدید در مورد مشاوره‌ی مدیریت از خودم بنویسم یا از جایی ترجمه کنم و جمعه‌ها لینک‌های هفته را مرور کنم. این شیوه‌ی نگاه به برنامه‌ی وبلاگ‌نویسی، در واقع مجبورم می‌کند هر هفته مطالب و مقالاتی که باید را بخوانم. اما همه‌ی این‌ها در کنار هم، مرا به یک هدف دیگر هم می‌رسانند: خواندن مطالب ثابت مربوط به کارم در طول هفته و در نتیجه رشد شغلی و مهارتی! (شاید به‌نوعی این‌ چهار پست ثابت هفتگی در کنار پست‌های دیگرم، تعریف من را از ماهیت و چیستی رشد شغلی و مهارتی هم نشان بدهند.) بنابراین ارتباط میان پروژه‌های اجرایی‌کننده‌ی برنامه‌های‌تان را هم در نظر داشته باشید. یا مثال دیگر: من می‌خواستم معافیت از خدمت سربازی‌ام را پی‌گیری کنم (برنامه)؛ بنابراین مجبور بودم زمان‌های مشخصی از هفته دنبال تکمیل مدارک‌ام و طی فرایندهای اداری‌اش بدوم! (پروژه) این، یکی از اولویت‌های اصلی زندگی من بود؛ در برابر مثلا یاد گرفتن یک ساز موسیقی.
  5. گام پنجم ـ اجرای برنامه‌ها: اما … چرا اغلب برنامه‌ها اجرا نمی‌شوند؟ تنبلی، ترس از شکست، سخت بودن کار کردن و بهانه‌ها و توجیهاتی شبیه این‌ها!؟ راه‌حل چیست؟ من هیچ راهی جز ایجاد تعهد نمی‌شناسم. بارزترین مثال‌اش گزاره‌ها: همان قضیه‌ی هر روز یک پست جدید و پست‌های ثابت هفتگی. راست‌اش بعضی از وقت‌ها که برای پست ثابت هفتگی‌ام کاری نکرده‌ام، استرس می‌گیرم! این متعهد کردن خود، یک اجبار و الزام درونی است و هیچ کس نمی‌تواند آن را به شما تحمیل کند. بنابراین باید یک تصمیم مشخص بگیرید و سر تصمیم‌تان بایستید. برای این‌ کار من دو محرک‌ بزرگ می‌شناسم: اولی مقایسه کردن و بزرگ‌نمایی مداوم لذت‌هایی که در پایان نصیب شما می‌شود با سختی‌های کار است (لذتِ داشتنِ یک مدرک معتبر با امتیاز خوب مثل تافل یا PMP، تعداد لایک‌های یک مطلب در گودر (!)، دریچه‌هایی که با رسیدن به یک هدف به روی شما باز می‌شود ـ مثل امکان پاسپورت گرفتن و ترک کشور برای کار یا ادامه تحصیل برای منی که داشتم کارهای معافیت سربازی را دنبال می‌کردم ـ و …) و دومی ترساندن خود از عواقب انجام ندادن کار و بزرگ‌نمایی این ترس (سربازی!!! خودش بزرگ‌ترین ترس است!)
  6. گام ششم ـ مدیریت فرایند اجرای برنامه‌ها: خوب آستین‌ها را بزنید بالا و بروید سراغ انجام کارها و به‌ترتیب انجام‌شان بدهید. هر کاری را که سر وقت و درست انجام دادید به خودتان جایزه بدهید (برم یک ربع گودر گردی!) و از آن طرف، برای انجام ندادن کارها هم خودتان را جریمه کنید (گودر؛ چهار ساعت تعطیل و تمرکز روی کاری که عقب است!) اگر یادتان باشد یک فهرست Not To-Do هم داشتید. برای کارهای آن فهرست، برعکس عمل کنید: اگر انجام‌شان ندادید به خودتان جایزه بدهید و اگر انجام‌شان دادید خودتان را جریمه کنید! شوخی و تعارف هم با خودتان نداشته باشید لطفا.

در ادبیات علم مدیریت هم این روزها ثابت شده که هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی بدون اجرا هیچ فایده‌ای ندارد. روش اجرا قطعا مهم‌تر است. بنابراین هر طور که برنامه‌ریزی کردید؛ می‌توانید از بندهای ۵ و ۶ برای اجرای برنامه‌های‌تان استفاده کنید. موفق باشید.

پ.ن. من قبل‌تر نوشته‌ها و ترجمه‌هایی در این زمینه داشته‌ام از جمله:

اهداف‌تان را به مسیر خودشان بازگردانید

یک مشاور جوان در طول هفته چه باید بخواند!؟

درسی برای برنامه‌ریزی

پیشنهاد می‌کنم پست‌های مربوط به مدیریت زمان امیر مهرانی را هم در این زمینه دنبال کنید.

دوست داشتم!
۷

لینک‌های هفته (۳۵)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

مدیریتی‌ها کلا این هفته تعطیل بودند ظاهرا! این هفته نوشته‌های آی‌تی بیش‌تر بودند؛ اما توصیه‌ی اکید می‌کنم دو یادداشت نادر خرمی‌راد را که به دلیل اهمیت‌شان برخلاف طبقه‌بندی همیشگی لینک‌های هفته در ابتدا به آن‌ها رجوع داده‌ام، حتما بخوانید.

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

تمایز تخصص و حوزه کاری و سنتی یا مدرن (نادر خرمی‌راد؛ به همه‌ مخصوصا جوانان تازه‌کار توصیه‌ی اکید می‌کنم این دو مطلب را در مورد این‌که در دنیای امروز تخصص یعنی چه؟ بخوانند.)

مدیریت:

شبکه های اجتماعی در کسب و کار تجاری و مدیریت دانش اکسنچر (احسان اردستانی درباره‌ی کارهای جالب اکسنچر در مورد محیط کاری ۲٫۰)

Job 2.0 ـ فصل مشترک تکنولوژی و شغل (مهرداد نایب)

معرفی کتاب (۱) بانوی ثروتمند (وبلاگ همینا؛ از من هم خواسته‌اند در آستانه‌ی نمایشگاه کتاب، کتاب‌های خوبی را که خوانده‌ام معرفی کنم. امیدوارم همین هفته حوصله کنم!)

بمیریم راضی می‌شوند؟ (مجید آواژ) و قصه غصه ما (علی واحد) هر دو درباره‌ی مصایب شرکت‌داری مخصوصا از نوع خصوصی‌اش در محیط کسب و کار ناسالم و به‌شدت دولتی امروز ایران. با کمال تأسف بسیاری از نکاتی که اشاره شده در محیط مشاوره هم وجود دارد.

بانک تجارت ، و سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی (استاد پرویز درگی)

معضلی به نام پشتیبانی نرم‌افزار (بخش نخست) (امیر نام‌آور در وبلاگ ایده. عجیب و دردآور؛ اما واقعی!)

تجلیل از دکتر علینقی مشایخی برگزار خواهد شد (خبر بسیار خوب!)

فناوری اطلاعات:

فیدهای خود را به یک مجله آنلاین تبدیل کنید! و بچه‌های عصر دیجیتال (بانمک!) و اپل‌نامه (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

فید متن کامل بگیرید (در گودر البته با افزونه‌ای برای کروم و فایرفاکس) (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

طول موج ارتباط! (علی واحد؛ وبلاگ رادمان درباره‌ی تفاوت‌های موجود در زبان تخصصی)

هوشمند باشه؛ موبایل هم نبود نبود! (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

میراث ماندگاری به مانند «وبلاگ» (آرمان امیری درباره‌ی این‌که وبلاگ، شاید پس از مرگ‌مان مهم‌ترین میراث ماندگار ما باشد …)

دوست دارم یا موافقم؟ (نگاه جالب وبلاگ بامدادی به موضوع لایک در دنیای مجازی!)

افزایش استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای اهداف تحصیلی و شغلی (جالب!)

تیم برنرز لی: ارائه دهنده اینترنت و آب شرب مثل هم باشند (ایده‌ی جالبی است!)

سونی دو تبلت جدید خود را معرفی کرد (چقدر هم خوشگل‌اند!) و اینتل با سیستم‌عامل اندروید وارد بازار تبلت‌ها می‌شود (دعوا داغ‌تر می‌شود!)

۲۴۱ میلیارد دلار ارزش رایانش ابری ۲۰۲۰

گوگل برنامه Google Docs را برای اندروید عرضه کرد در کنار این خبر جالب که: نسخه بتای «آفیس ۳۶۵» از راه رسید (ورود رسمی مایکروسافت به دنیای رایانش ابری!)

شوک امنیتی؛ وقتی اپل اطلاعات مکانی کاربران را ثبت می‌کند و جوابیه‌ی اپل: اپل سکوت را شکست: ثبت اطلاعات مکانی کاربران آی‌فون یک “ضعف امنیتی” است

سخنان جدید مدیرعامل نوکیا درباره تحولات جدید این شرکت (تشریح برنامه‌های عملیاتی نوکیا برای اجرایی کردن استراتژی جدید نفوذ در بازارش: استفاده از ویندوز فون) و در همین رابطه: واگذاری سیمبین به شرکت Accenture (عجب!)

آینده‌ی تجارت در فروش اینترنتی (نگاهی به اوضاع تجارت الکترونیک در آلمان)

اندروید هوس برانگیزتر از آیفون! و تعداد کاربران iOS در اروپا دو برابر کاربران اندروید (آماری از وضعیت سهم بازار و نرخ رشد این دو سیستم‌عامل)

روند فروش آی‌پد بالاخره نزولی شد (البته به دلیل پایین آمدن توانایی اپل در تولید به دلیل کاهش تأمین قطعات پس از زلزله‌ی ژاپن)

ویندوز ۷ برخوردار از ۱۵ هزار نرم‌افزار

سرویس کرایه فیلم از سوی یوتیوب راه‌اندازی شد

فروش ۳۵۰ میلیون نسخه ویندوز ۷ شرکت مایکروسافت در ۱۸ ماه

عاقبت آیفون سفید به بازار آمد و شروع ساخت آی‌فون ۶،شایعه یا حقیقت؟

توافق گوگل، یاهو و مایکروسافت بر سر استانداردهای تبلیغات آنلاین

کاسپرسکی: ۷۰ نوع بدافزار برای آندروید

ارسال در پس زمینه، عضو جدید آزمایشگاه جی میل

یک میلیون و ۳۰۰ هزار پورت‌های نصب شده از سوی ندا (باور کنیم؟)

نقش مایکروسافت در کاهش سود یاهو (کلا آدم‌فروشی بیش نیستند این بیل و استیو مایکروسافت!)

امکان اجاره e-book توسط کاربران Kindle

نسخه جدید نرم‌افزار مدیریت منابع انسانی اوراکل عرضه می‌شود

خداحافظی با پدر سی‌دی

اقتصاد:

ما و بیژن (پست جنجالی حامد قدوسی در مورد دلایل مطلوب نبودن بیزینس بیژن از دید او که باعث واکنش طرف‌داران اقتصاد آزاد شد!) و سرمایه‌دار منفعت‌رسان (که به نوعی مکمل پست قبلی بود در مورد نمونه‌ی سرمایه‌داری مطلوب از نظر حامد) و اسراف و رشد (در این پست سوم، حامد نوشت که منظورش مخالفت با آزادی اقتصادی آدم‌ها در کسب و کارشان نبوده و صرفا اشاره‌ای داشته به این‌که خروجی‌های اقتصاد سرمایه‌داری صرفا برای کل جامعه بهینه نیستند) و دخالت در بازار مسکن (درباره‌ی این‌که لزوما موضوع دو ساله شدن قراردادهای اجاره توسط دولت، ناهنجاری را در بازار اجاره ایجاد نمی‌کند.)

آزادی اقتصادی در تنگنا (این پست حجت قندی پاسخی است به پست اول حامد)

چرا رسیدن به نرخ بیکاری صفر ممکن نیست (علی دادپی)

باز هم سیاست جدید در بازار مسکن (این هم تحلیلی دیگر در مورد قضیه‌ی دو ساله شدن قراردادهای مسکن از وبلاگ مجله‌ی اقتصادی (IRPD ONLINE JOURNAL))

نحوه محاسبه قیمت سکه طلا (احسان نصیری)

روزانه ۱۸ هزار چک در ایران برگشت می‌خورد، افزایش ۲۰ درصدی اجاره خانه در تهران / این افزایش ادامه خواهد داشت و رشد ۱۳۴ درصدی نقدینگی در پنج سال اخیر (من تشکر می‌کنم بابت این همه امنیت و عقلانیت اقتصادی در کنار هم!)

پیشنهاد همه‌پرسی در مورد حذف صفر از پول ملی ایران (جوگیری مقامات اقتصادی کشور هم‌چنان ادامه دارد …)

پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰