پیروزی در ال‌کلاسیکو: جادوی نبوغ رها از بندهای تاکتیکی

در دوران کودکی سری اول کارتون فوتبالیست‌ها ـ یعنی همان ماجراهای تیم شاهین و کاکرو دائیچی، ماسارو و یوسوجی (همان دروازه‌بان موبلند افسانه‌ای) و شوت مثلثی معروف تیم‌ش‌ عقاب ـ همیشه برای‌م محبوب‌تر بود تا سری دوم و طولانی‌تر (یعنی ماجرای سوباسا و واکی و کاکرو یوگا.) سری اول شخصیت‌پردازی به‌تری داشت و داستان دل‌نشین‌تری. در آن روزها که هنوز چیزی از ره‌بری سازمانی نمی‌دانستم، می‌فهمیدم که ماسارو (دروازه‌بان و کاپیتان تیم شاهین) چیزی دارد که دیگران (حتی ستاره‌شان کاکرو) آن را ندارند. و خوب حالا متوجه شده‌ام که علت متفاوت بودن شخصیت ماسارو این بود که او ره‌بر تیم‌ش بود!

یکی از جذاب‌ترین قسمت‌های آن کارتون، قسمتی بود که تیم شاهین در یک بازی دوستانه مقابل تیمی قرار گرفت که توسط رایانه هدایت می‌شد. یک برنامه‌ی رایانه‌ای وضعیت بازی را لحظه به لحظه تحلیل می‌کرد و بعد دستورات تاکتیکی را به مربی تیم (که البته نقش‌ش در حد بی‌سیم‌چی بود!) می‌داد و او هم از طریق گوشی‌های احتمالا بلوتوثی آن‌ها را به بازی‌کنان منتقل می‌کرد. نیمه‌ی اول را این تیم رایانه‌ای با نتیجه‌ای سنگین به نفع خودش تمام کرد. بین دو نیمه‌ بازی‌کنان تیم شاهین به این فکر کردند که چطور با این تیم مقابله کنند. تنها راه در دسترس، گیج کردن آن رایانه‌ی کذایی بود. برای همین تغییرات تاکتیکی در تیم ایجاد شد؛ مثلا کاکرو به خط دفاع رفت و در یک ضدحمله ناگهان ماساروی دروازه‌بان خودش را به پشت محوط جریمه رساند و گل زد! رایانه از این تغییرات گیج شده بودو توان تحلیل منطقی‌ش را از دست داده بود. در نهایت بازی با نتیجه‌ای عجیب به‌نفع تیم شاهین به پایان رسید. در این ماجرای خیالی می‌شد دید که حتا به‌ترین تاکتیک هم هیچ وقت نمی‌تواند حریف نبوغ شود.

*****

سومین ال‌کلاسیکوی فصل در شرایطی برگزار می‌شد که رئال در به‌ترین شرایط به‌سر می‌برد و بارسا، چند هفته‌ای بود خوب نتیجه نمی‌گرفت. رئال ۶ امتیاز نسبت به بارسا برتری داشت و تازه یک بازی کم‌تر انجام داده بود. آقای خاص دیگر مطمئن بود این بار می‌تواند از رقیبی که فصل قبل در تمام رقابت‌های معتبر نقره‌داغ‌ش کرده بود، انتقام بگیرد. بازی شروع شد و ثانیه‌ی بیست و یک‌م اشتباه وحشت‌ناک والدس، باعث به‌ثمر رسیدن یک گل شوکه‌کننده شد. رئال دیگر داشت به هدف‌ش می‌رسید … مورینیو با هوش‌مندی تمام، هافبک‌های استثنایی بارسا را از کار انداخته بود. اما در اواسط نیمه‌ی اول، ناگهان یک حرکت انفجاری از مسی و پاس استثنایی‌ش همراه با شوت الکسیس، ورزش‌گاه را کاملا ساکت کرد. بعد هم نیمه‌ی دوم و تغییراتی که پپ گوآردیولا در تیم‌ش داد و آزاد شدن اینیستا و ژاوی و گل دوم و سوم. و سرانجام سوت پایان را داور به‌صدا درآورد و آقای خاص ماند و یک باخت دیگر در مهم‌ترین بازی فصل.

چرا این‌گونه شد؟ حرکت مسی در چارچوب هیچ تاکتیکی قابل تفسیر نبود. این نبوغ بی‌پایان لئو بود که خواب مورینیو را‌ آشفته کرد. اما مگر بارسلونا تاکتیک نداشت؟ داشت اما ویژگی کلیدی بازی بارسا در برابر رئال این بود که در بارسا، چارچوب تاکتیکی مشخص است و معلوم است بازی‌کنان در بازی‌شان چه کارهایی را باید بکنند و چه خط‌قرمزهایی دارند (مثلا باید روی زمین بازی کنند و با پاس‌کاری و حفظ توپ جلو بروند.) اما در همین چارچوب تاکتیکی، گوآردیولا برای هر بازی‌کن نقش کاملا دقیقی تعیین نمی‌کند. همه باید حمله کنند و همه دفاع. فرقی نمی‌کند بازی‌کن روبرو کریس رونالدو باشد یا لاسانا دیارا. نزدیک‌ترین بازی‌کن چه مسی باشد و چه پویول، باید دست به پرس بزند. از آن طرف در حمله هم همین‌طور از پیکه گرفته تا ویا و الکسیس، اگر موقعیت داشته باشند باید گل بزنند. در این رویکرد تاکتیکی، بازی‌کن هم در تعیین تاکتیک تیم نقش دارد؛ اما در چارچوب تاکتیک تیمی!

اما در مقابل در رئال … رئال یک چارچوب تاکتیکی کاملا منسجم و مشخص دارد. نقش هر بازی‌کن و شعاع حرکتی او در زمین کاملا معین است. پپه و لاس و ژاوی آلونسو می‌دانند باید مسی و ژاوی اینیستا را مهار کنند. کاکا و کریس رونالدو و اوزیل و بنزما هم همین‌طور می‌دانند کجا باید باشند و چه کار باید بکنند. در این رویکرد تاکتیکی، بازی‌کن تنها یک مهره در دست مربی است و خودش هیچ اختیاری ندارد. همین است که بازی‌کن نابغه‌ای مثل کاکا در سیستم مورینیو هیچ کاری از دست‌ش برنمی‌آید …

عکس بالا را خیلی دوست دارم. خلاصه‌ی سه پاراگراف این بخش است!

******

این اواخر کمی در مورد زندگی و افکار استیو جابز مطالعه داشتم. رویکرد استیو جابز تا حدودی شبیه گوآردیولا است. در اپل او بود که تعیین می‌کرد نتیجه باید چه باشد. اما جابز کاری به این نداشت که چطور قرار است اپل به این نتیجه برسد. مثلا در مورد طراحی آی‌پاد جایی گفته که مهندسان تولید اپل می‌گفتند تولیدش غیرممکن است؛ اما او معتقد بود که چون اومدیرعامل است پس می‌شود! در سیستم اپل، تنها محدودیت برای نبوغ، دستیابی به نتیجه‌ی مورد انتظار است.

اگر بخواهیم یک مثال هم برای رویکرد رئال بیاورم یاد مایکروسافت می‌افتم. معروف است که بیل گیتس و بعد از او استیو بالمر، کنترل بسیار شدیدی روی ساختار و فرایندها و شیوه‌ی کار مایکروسافت و نیروی انسانی‌اش دارند. نتیجه اگر چه در یک نگاه کلی عالی است (و گه‌گاه به نتیجه‌ای استثنایی مثل کینکت منجر می‌شود)؛ اما هیچ‌وقت به‌اندازه‌ی اپل درخشان نیست که هر محصول‌ش جریان‌ساز است.

******

ماسارو، گوآردیولا و استیو جابز. امیدوارم از آن‌ها یاد بگیرم چطور اجازه دهم نبوغ و استعداد، خودش به نتیجه‌ی مورد انتظار دست پیدا کند.

دوست داشتم!
۱
ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)
علی نعمتی شهاب

21 دیدگاه برای «پیروزی در ال‌کلاسیکو: جادوی نبوغ رها از بندهای تاکتیکی»

  1. یه اصطلاحی است که میگه
    بارسلونا=شانسلونا

    البته من خودم خیلی بهش اعتقادی ندارم بیشتر فکر میکنم مسی یه وزنه روحیه چیزی که تو بازیکنان رئال کمتر مشاهده میشه و معمولا تو این بازیا این بازیکنا خیلی نقش مهمی دارند

    در نقطه مقابل رونالدو تو این زمینه خیلی ضعیفه و معمولا تو ال کلاسیکو گند میزنه ولی اگه خوب بازی کنه و گند نزنه مثله
    جام حذفی باعث برد تیمش میشه در واقع مسی سبک فوتبال آرژانتینی رو با خوش یدک میکشه که بر مبنای شجاعت و خلاقیته

  2. ممنون از لطف شما. در پاسخ‌ نکته‌ی شما در مورد مطالب فوتبالی باید عرض کنم که اولا نظر شما این‌جا ثبت شده و آخر فصل می‌توانیم در موردش حرف بزنیم. ثانیا: هدف از مطالب فوتبالی در این‌جا کل‌کل و بحث‌های این چنینی نیست. من قصد ندارم بگویم که چرا بارسلونا باز هم موفق می‌شود! هدف‌م تحلیل این است که چرا بارسا موفق شد تا بتوانیم در زندگی خودمون هم ازشون استفاده کنیم. ضمنا شما فقط همین یک مطلب را ممکن است خوانده باشید که در مورد بارسلونا است؛ اما این تحلیل‌ها فقط خاص بارسا نبوده و فراخور موقعیت، از مربی و بازیکنان تیم محبوب شما هم درس‌هایی گرفته‌ام. می‌توانید به آرشیو بخش فوتبال گزاره‌ها مراجعه کنید. ثالثا: در مورد این‌که بارسا در مسی و ژاوی خلاصه شده هم رجوع‌تان می‌دهم به آخرین بازی بارسا در مرحله‌ی گروهی لیگ قهرمانان امسال. بارسای امروز، جادوی لاماسیا است؛ چیزی که رئال متأسفانه اصلا به آن توجه ندارد. موفق باشید.

  3. مطالب جالب و خواندنی در وبلاگ داشتین مخصوصا درباره تکنولوژی IT ولی در باره فوتبال به نظر من که رئالی هستم و طرفدار مورینیو به نظرم اشتباه میکنی و امسال همه جامها برای رئال هست چون فرق رئال با بارسا این هست که رئال دارای خلاقیت هست ولی خلاقیت بارسا فقط در دو نفر خلاصه شده ژآوی و مسی اگه یکی نباشه تیم له میشه بقیه پاسور های خوبی هستن

  4. هر کاکرویی کاکرو نیست . به خاطر تشابه اسمی دو تا کاکرو مجموعه ۱ و ۲ رو اشتباه گرفتی

  5. تحلیل فوتبالیت هم خیلی خوبه ها! این پرسپولیسی هام دست بوسن! بچه های خوبین.

  6. رئال ۳ امتیاز جلوتر بود از بارسا قبل از الکلاسیکو، و البته یک بازی کمتر داشت.

  7. سوباسا و واکاشی زوما که اصلا هم‌تیمی نبودند. واکاشی زوما دروازه‌بان تیم کاکرو یوگا بود! این بازی مربوط است به همان سری اول که عنوان اصلی‌ش Ganbare Kickers بود.

  8. به جان خودم اون سوباسو و واکشی سوما بودند که اون تاکتیک رو در برابر اون تیم که با رایانه هدایت می شد اجرا کردند.

  9. فوق العاده بود ! واقعا این سری مطالب درس هایی از فوتبال بی نظیرند علی الخصوص این یکی ! بعضی نکات رو میبینم که فکر می کنم می شه در موردشون یه همچین مطالبی رو نوشت دفعه بعد حتما بهشون اشاره می کنم تا شما که به این خوشگلی می نویسید در مورد اون ها مطلبی بنویسید…
    موید باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *