ساربان، سرگردان همیشگی زندگی …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

ـ طوطک، زندگی مرا به من نشان بده.

ـ نیازی نیست از پیش بدانی. آن را زندگی خواهی کرد … (ساربان، سرگردان؛ ص ۱۳۳)

*****

به‌احترام اولین سال‌گرد پرواز “سیمین” داستان ایران.

منبع عکس

دوست داشتم!
۲

سرگردانی در جزیره‌ی “هستی” …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

یک: یادم نیست چه کسی “جزیره‌ی سرگردانی“‌ش را به من داد که بخوانم. آن روزها تازه به‌صورت جدی رمان‌خوان شده بودم. شروع‌ش که کردم، نتوانستم زمین‌ش بگذارم. داستان “هستی” و “مراد”ش و البته “سلیم”، گیراتر از آنی بود که بشود تا پایان‌ش صبر کرد.

دو: مطمئن‌م که همه‌ی ما گوشه‌ای از سرگشتگی هستی و ذره‌ای از ایمان “مراد” را داریم. اما من، همیشه “سلیم” بوده‌ام …

سه: برای من “هستی” یکی از سه شخصیت برتر رمان‌هایی است که تا به‌امروز خوانده‌ام. در هستی، “آن”ی وجود دارد که نمی‌دانم چیست؛ اما جستجوی هستی به‌دنبال “مراد” در “جزیره‌ی سرگردانی” و “ساربان سرگردان”، این‌که می‌داند زندگی اینی نیست که “مامان عشی” و “سلیم” و بقیه دارند اما نمی‌داند چیست و سرگردانی درونی و صداقت بیرونی‌ش، برای من جذابیتی رازآلود داشته است.

چهار: و حضور مادرانه و مرشدگونه‌ی خود “سیمین” داستان ایران در داستان و حرف‌های‌ش و آرامشی که به هستی می‌بخشد را مگر می‌شود فراموش کرد؟

پنج: جزیره‌ی سرگردانی را سه بار خوانده‌ام و باز هم خواهم خواند. جزیره‌ی سرگردانی ـ که در ساربان سرگردان ـ تازه می‌فهمیم چه ناکجاآبادی است ـ داستان جوان‌هایی است که سرگردان‌ِ راه “رسیدن”‌اند. پاک‌بازند و پاک‌زی. اما آیا پاداش تلاش برای رسیدن، کشیدن دردِ گرفتاریِ ماندن است؟ (ساربان سرگردان را بخوانید تا بفهمید چه می‌گویم …)

چند سالی بود و هست که هر بار به کتاب‌فروشی انتشارات خوارزمی ـ ناشر کتاب‌های بانو سیمین ـ در انقلاب سری می‌زنم، جویای زمان انتشار “کوه سرگردان” می‌شوم. هر بار فروشنده‌ی مسن و خوش‌اخلاق فروشگاه با لبخندی به من اطمینان می‌داد به‌زودی تا این‌که روزی در جواب من با ناراحتی گفت که کتاب سوم سه گانه‌ی بانو سیمین، گم شده و ما برای همیشه از فهمیدن سرانجامِ سرگشتگی‌ها و دل‌دادگی‌های هستی و مراد و سلیم محروم خواهیم ماند …

به‌احترام بانویی که “جزیره‌ی سرگردانی”ش حدیث زندگی‌مان بود و فرجام نرسیدن‌ آدم‌های‌ش، شاید سرنوشت‌مان. روح بزرگ‌ بانو “سیمین دانشور” شاد.

دوست داشتم!
۴