لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت من دنبال کنید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
این روزها بسیاری از ما در این جو شدید ترغیب به کارآفرینی در کشور، بهدنبال اجرای ایدههای کسبوکار خود و راهاندازی کسبوکاری موفق هستند. این ماجرا بهخودی خود فرخنده و جذاب است؛ چرا که از یک سو میتواند به افزایش رفاه و ثروت جامعه و اشتغالآفرینی با هزینهی کم و بهشکلی نوآورانه کمک کند و از سوی دیگر میتواند به تحقق سیاستهای کلان کشور در زمینهی «اقتصاد مقاومتیِ درونزای برونگرا» یاری بسیاری برساند. اما در این میان اهمیت یکی از مهمترین مواد خام کسبوکار نوپا یعنی “ایده” آنچنان جدی گرفته نمیشود. 🙂
پیش از این در گزارهها در مورد اینکه ایدهی کسبوکار چیست، نوشتهام. بهصورت کلاسیک “ایدهی کسبوکار راهحل مشکل یا نیازی در دنیای واقعی است که مشتری حاضر است برای آن پول پرداخت کند.” البته همین جملهی ساده در دنیای واقعی هزار چرخ میخورد و سرانجام هم به ساحل آرامش نمیرسد. انگیزهی نوشتن این پست پرداختن به یکی از مشکلاتی است در این چند سال تدریس و مشاوره در حوزهی کسبوکار، در مورد ایدهیابی کسبوکارهای نوپا (بهویژه دانشبنیانها) آن را مشاهده کردهام: عدم تفکیک میان ایدههای درآمدزایی فردی با ایدههای کسبوکاری.
با یک داستان واقعی توضیح این مشکل را شروع میکنم: چند هفته پیش دوستی با من در مورد ایدهی کسبوکارش مشورت میکرد. از من اصرار بود که این ایدهی کسبوکار نیست و از ایشان انکار که نه؛ هست! مدت زیادی با هم کلنجار رفتیم تا من متوجه شدم که چه پیشفرض اشتباهی پشت این اصرار نهفته است. از او پرسیدم: فکر میکنی چقدر میشود از این ایده پول درآورد؟ نتوانست به این سؤال پاسخ بدهد. با یک حساب سرانگشتی به او نشان دادم که نهایتا چیزی حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان درآمدزایی این ایده خواهد بود و بعدش هم معلوم نیست آیا بشود از آن بیشتر درآمد داشت یا خیر. بعد از او پرسیدم که آیا برایت این پول کافی است یا جاهطلبیات را پاسخگو نیست؟ پاسخ آن دوست این بود که بهتر است دنبال ایدهی دیگری باشم. 🙂
فکر میکنم مشکل از اینجا نشأت میگیرد که تعاریف ایده و مدل کسبوکار بیش از آن اندازه که باید، کلی هستند. سؤالی که من از آن دوست پرسیدم بهصورت کلاسیک در مورد “مقیاسپذیری” ایدهی کسبوکارش بود. اما از این نکته که بگذریم، سؤال دوم بهنظرم مهمتر است: فکر میکنی در سه سال آینده چقدر پول از این ایده دربیاوری برایت جذاب خواهد بود؟ اگر پاسخ به این سؤال بینهایت باشد، آنوقت لازم است کمی در مورد ماجرا دقیقتر فکر کنید. اما اگر یک عدد مشخص در ذهن دارید، آنوقت باید بببینید که آیا میارزد که عمر و انرژیتان را روی آن صرف کنید؟ اما حتی همین سؤال هم نشاندهندهی عمق ماجرا نیست! سؤال اصلی این است که آیا وقتی که از این مقدار درآمد، هزینههای راهاندازی و نگهداری و توسعهی کسبوکار، هزینهی تأمین مالی و سرمایهگذار و سایر هزینههای کسبوکار را کم کنیم، مبلغ باقیمانده برای شما جذاب خواهد بود؟ این سؤالی است که اغلب ما که فریفتهی زیبایی ایدهی خودمان هستیم، جرأت پرسیدن آن را از خودمان نداریم.
اما در همان گفتگوی من و دوستم یک نکتهی مهم دیگر هم مستتر بود: اینکه آیا درآمدزایی از این ایده مکرر و مستمر خواهد بود؟ واقعیت این است که بسیاری از ایدههای کسبوکاری که در ذهن ما است، تنها روشهایی برای پول درآوردن هستند و نه کسبوکار! یک ایدهی کسبوکار وقتی تبدیل به یک کسبوکار واقعی شود، حداقل برای سه تا ۵ سال باید بتواند درآمدزایی پایدار داشته باشد و تازه در صورتی که بتواند با کسر هزینهها، سود مشخصی را بازگرداند، میشود به جذابیت آن فکر کرد. مشکل اینجا است که اغلب ایدههای ما بهصورت فردی و بهشرط آنکه حاضر باشیم هزینههای آنها را تأمین کنیم ایدههای جذابی هستند؛ اما با توجه به هزینههای کمرشکن دنیای واقعی کسبوکار، شاید چندان اجرای آنها در قالب کسبوکاری (و نه فردی) منطقی نباشد.
بنابراین بار بعدی که یک ایدهی کسبوکار درخشان به ذهنتان رسید، یک بار از خودتان صادقانه سؤالات زیر را بپرسید (و چه بهتر که از یک مشاور یا فرد باتجربه در حوزهی صنعت مورد نظرتان مشورت بگیرید):
۱- آیا این ایده راهحل یک مسئلهی مشخص برای تعداد زیادی از افراد است یا صرفا راهحلی برای مشکل شخصی خود من است؟ آیا دیگران حاضرند بابت خرید محصول / خدمت برآمده از این ایده پول بدهند؟
۲- چقدر میشود در یک بازهی زمانی از این ایده پول درآورد؟ این عدد چقدر بزرگ است؟ با کسر هزینهها چقدر برای من باقی میماند؟ آیا این سود، ارزش دردسرها و هزینههایش را دارد؟
۳- بازهی زمانی که میتوان از این ایده پول درآورد (با واحد زمانی سال!) چقدر است؟ آیا محصول / خدمت برآمده از ایده قابلیت فروش چندین باره به یک مشتری یا یکبار فروش به تعداد زیادی مشتری را دارد؟
پاسخ به این سؤالات دید بهتری نسبت به راهی که قرار است در آن قدم بنهید به شما خواهد داد: اینکه آیا قرار است مسیر یک شغل خویشفرما را شروع کنید یا اینکه یک کسبوکار بزرگ تأثیرگذار را بنا بنهید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت من دنبال کنید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت من دنبال کنید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
این روزها MBA و DBA بیش از هر زمان دیگری تبدیل به کلیدواژههایی عادی در ادبیات روزمره شدهاند. دیدن نامِ این مدارک مثل قبل در رزومهی افراد و شنیدن آن در معرفی خود، دیگر چیز عجیبی نیست! 🙂 این مدارک حرفهای مدیریت تقریبا دورانِ نایابی عرضهکنندگانشان را پشتِ سر گذاشتهاند و دیگر مثل سالها قبل تنها گزینهی پیشِ رو برای اخذ آنها شرکت در فرایندِ وقتگیر و ترسناکِ کنکور کارشناسی ارشد نیست. این موضوع امرِ فرخندهای است و شخصا این اتفاق را که تعداد افراد بیشتری با دانشِ تخصصی و کلاسیک مدیریت آشنایی پیدا کنند، به فال نیک میگیرم (چرا که جدا از محیط کسبوکار و شغلشان حتما در زندگیِ شخصیشان هم بهدردشان خواهد خورد.)
اما یک نکتهی کلیدی را هیچوقت نباید فراموش کرد: اینکه دانشها و مهارتهایی که سرِ کلاسهای MBA و DBA تدریس میشوند، تمامِ آن چیزی نیستند که شما بهعنوان یک مدیر یا کارشناس کسبوکار به آنها نیاز دارید. همانطور که پیش از این نوشتهام، علمِ مدیریت چیزی جز مجموعهای از بهترین تجاربِ مستند شده در مواجههی نظاممند با موقعیتهای دنیای واقعی نیست. این موضوع شاید مهمترین چیزی است که باید از تحصیل در رشتهی مدیریت بیاموزیم و احتمالا مهمترین چیزی است که یاد نمیگیریم، یا بهعبارت بهتر یادمان نمیدهند!
همین است که تازه وقتی در جایگاه مدیریت در دنیای واقعی که قرار بگیریم، تازه چشممان به حقایق باز میشود که چه چیزهایی را در مدرسهی کسبوکار یادمان ندادهاند و شاید هم یاد دادهاند؛ اما ما بلد نیستیم از آنها استفاده کنیم! تجربه مثل هر بُعد دیگری از زندگی بشر، در اینجا هم بهترین معلم است. خوشبختانه در کنار تجربهاندوزی در جایگاه مدیریت، بعضی از درسهای مواجهه با مدیریت در دنیای واقعی را هم هنوز میتوان از خلال مقالات و سخنرانیها و کتابها یاد گرفت. چیزی که مهم است بهیاد داشته باشیم این است که:
همیشه دانشآموزِ مدرسهی مدیریت بمانیم.
با هر مسئلهای در دنیای واقعی بهعنوان مسئلهای جدید مواجه بشویم و سعی کنیم راهحلی اختصاصی برای آن بیابیم.
بهدنبال باز کردنِ قفلهای پیشِ رویمان با کلیدهای امتحانشدهی دیگران نباشیم؛ هر چند استفاده از شکل و شمایل و روشِ کاربردِ آن کلیدها حتما مفید است.
انگیزهی نوشتن مقدمهی بالا دیدن این مقالهی راب کوکاسکیو در سایت اینک دات کام با عنوان “۲۰ درسی که در مدرسهی مدیریت به ما نمیآموزند” بود، درسهایی که بهعنوان یک پژوهشگر و مشاور مدیریت تقریبا همهی آنها را در عمل هم تجربه کردهام:
مقصود (Purpose) هر کسبوکار از محصول/خدمتی که میفروشد متمایز و فراتر است؛
یک رابطهی بامعنا تمامِ آن چیزی است که در دنیای کسبوکار به آن نیاز دارید؛
از دست دادنِ یک مشتری بزرگ بهمعنی پایانِ دنیا نیست و حتی گاهی وقتها لازم است؛
یاد بگیرید چگونه ارزشِ نهفته در درون شکستها را کشف کنید؛
بیش از اندازه به قیمت سهام اهمیت ندهید؛ بهجای آن روی عرضهی بیشترین ارزش به مشتریانتان تمرکز کنید؛
خودشیفتگی یک بیماری است!
رشد و نوآوری نتیجهی پذیرش ریسک هستند؛ بنابراین اگر ریسکی را پذیرفتهاید حتی اگر از آن ناراضی هستید هم خبرهای خوبی در راه هستند؛
دنبالهرو نباشید: بازارتان را خودتان ابداع کنید؛
اگر چشمتان به رقیبتان باشد، محصولی میسازید که کسبوکارتان را نابود خواهد کرد!
اگر گرفتار عادتها شدهاید، یک روز عصر خودتان را از کار بیکار کنید و فردا با ذهنی نو گویی که روز اول کارتان است به سر کار بیایید؛
اجازه ندهید هیچ چیزی مانعِ خوابِ خوب شبانهی شما شود؛
یک مدیر بزرگ، مدیران بزرگ دیگری را هم میسازد؛
یک فرهنگِ سازمانی قوی همهی آن چیزی است که سازمان برای ماندگاری به آن نیاز دارد؛
فرهنگِ سازمانی چیزی فراتر از مزایای عالی و یک محیطِ کاری جذاب است؛
دفتری گوشهی ساختمان را فراموش کنید: ساختارِ سازمانیِ دورهمی باعث بهبود کیفیت فرهنگ سازمانی و ارتباطات بهتر میان اعضای سازمان میشود؛
با سرمایهگذاری روی همکارنتان بهعنوان کارآفرینان و مالکان آینده، ایدههای خوب را درون شرکتتان نگاه دارید؛
یافتن نیروی انسانی خوب چندان تفاوتی با ازدواج ندارد!
اگر بهصورت نسبی در مورد شخصیت فردی بیش از کیفیت کارش حرف میزنید؛ شاید وقت آن رسیده باشد که در مورد اینکه آیا او فرد مناسبی برای شرکت شما است، بازنگری کنید؛
آدمهایی که میتوانید کنترلشان کنید را استخدام نکنید!
بهترین کارکنان آنهایی هستند که چیزی بیشتر از مهارتهای لازمِ کاری را دارند: آنها افرادی هستند که اشتیاق و آرزوی انجام کاری بزرگ را در درون خود میپرورند!
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت من دنبال کنید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.