لینک‌های هفته (۵۱۱)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

 با توجه به این‌که قرار است لینک‌های هفته از این به‌بعد شنبه‌ها منتشر ‌شوند، ضمن پوزش فراوان بابت تأخیر، برویم سراغ قرار هفتگی‌مان. یادآور می‌شوم که فید لینک‌دونی گزاره‌ها مدتی است که عوض شده و می‌توانید RSS فید جدید را از این‌جا مشترک شوید. فید قبلی، به‌دلایل فنی، دیگر به‌روز نخواهد شد.

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. مطالبی که تیترشان کافی است هم با پس‌زمینه‌ی زرد نمایش داده می‌شوند.
  3. لینک‌‌های منتخب لزوما مربوط به هفته‌ای که گذشت، نیستند. ممکن است بعضی هفته‌ها تعداد مطالب جذاب بیش‌تر از ظرفیت انتشار در پست لینک‌های هفته باشند. این لینک‌ها به‌تدریج در پست‌های بعدی منتشر می‌شوند.
  4. می‌توانید هم‌چنین نکات و اخبار جالبی که در طول هفته آن‌ها را مطالعه می‌کنم در کانال تلگرام وبلاگ گزاره‌ها دنبال کنید. ضمنا پست‌های گزاره‌ها به‌محض انتشار، در کانال وبلاگ هم منتشر می‌شوند.
  5. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید! ضمنا با توجه به مشکلات دسترسی اعم از داخلی و خارجی، لینک مقالات انگلیسی معرفی شده را هم می‌توانید در پاکت (کاربردی‌ترین اپلیکیشن گوشی من!) ذخیره کنید و به‌راحتی مطالعه فرمایید.

مطالب ویژه:

هر هفته سه مطلب را به‌صورت ویژه برای مطالعه پیشنهاد می‌دهم. این مطالب شامل موضوعات متنوعی علاوه بر کسب‌وکار، مدیریت، اقتصاد، رسانه و فناوری و … هستند و ممکن است فارسی یا انگلیسی باشند:

روزنامه دنیای اقتصاد ـ راز علاقه به ملّاکی در ایران

روزنامه شرق ـ ما چگونه انسانی هستیم؟ وحشی، بربر یا فرهیخته؟ (یادداشتی از: تورج صابری‌وند)

راز کوچولوی کثیف تسلا: چطور از فروش دیگران به‌اعتبار قانون، درآمد داشته باشیم! ـ فرادید

زندگی در زمانه‌ی دنیاگیری (پاندمی):

نگاهی به جهش‌های کروناویروس جدید ـ روزنامه اطلاعات

آزمایش چک‌آپ کامل شامل چیست؟ | سایت چطور

موسسه جی‌اس‌ام‌ای: بررسی کرونا درآمد بخش مخابرات را ۴ تا ۸ درصد کاهش داد – پیوست

ایده‌ها و روایت‌هایی در باب زندگی، خودیاری و سلامت، کار حرفه‌ای و اندیشه:

۸ تمرین تنفسی مؤثر در کاهش اضطراب | دیجی‌کالا مگ

لیست رضایت‌‌بخش‌ترین شغل‌ها از نظر Glassdoor ـ دیجیاتو

روزنامه شرق ـ ادراک، فقط به‌معنای ردوبدل‌ کردن اطلاعات نیست

خارج از چارچوب فکر کنید: راهکار غلبه بر سوگیری تثبیت کارکردی – تکراسا

ذخیره‌ی شناختی مغز چیست و چرا باید آن را توسعه داد؟ ـ فرادید

The Secret to Building Resilience – HBR

روایت‌هایی درباره‌ی مدیریت، ره‌بری و زندگی در سازمان:

روزنامه دنیای اقتصاد ـ سه کلیدواژه‌ی جادویی ارتباطات سازمانی

روزنامه دنیای اقتصاد ـ مک‌کنزی براساس داده‌های ۹ کشور تحلیل کرد: حوزه‌های شغلی موفق و ناموفق در دورکاری

روزنامه دنیای اقتصاد ـ نیاز جهان به پرورش مدیران خردمند به‌جای مدیران خودشیفته

روزنامه دنیای اقتصاد ـ توجه و شنیده شدن حرف‌ها در سازمان: راز حفظ ستاره‌ها در شرکت‌ها

روزنامه دنیای اقتصاد ـ با یک مدیر استرسی چطور برخورد کنیم؟

The True Meaning Of Bezos – Chief Executive

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی استراتژی، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

روزنامه دنیای اقتصاد ـ تمرکز صرف بر سود، دیگر جایگاهی ندارد: پیش به‌سوی اداره‌ی مشارکتی شرکت با ذی‌نفعان

قرن ۲۱، جامعه، ریسک و خطر – انسان‌شناسی و فرهنگ

MLP یا MVP: کدام بهتر است؟ – محسن علوی (ویرگول)

روزنامه دنیای اقتصاد ـ مسابقه جهانی برای هوای پاک: نمونه‌هایی از اقدامات کشورها برای کاهش آلودگی هوا

تجارت پرسود بازیکنان فوتبال چگونه کار می‌کند؟ ـ طرفداری

Riding out the wave of disruption – strategy & business

اخبار و تحلیل‌های اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایه‌گذاری:

روزنامه دنیای اقتصاد ـ «معمای زندانی» در بازار سرمایه

روزنامه دنیای اقتصاد ـ تراژدی کمیک دخالت دولت در بازار برای کنترل قیمت‌ها به‌روایت فون میزس

چطور کاربران انجمن ردیت، وال‌استریت و ارزش سهام گیم‌استاپ را به بازی گرفتند؟ ـ دیجیاتو (نگاهی دیگر به اتفاق عجیبی که وال‌استریت را تکان داد.)

روزنامه دنیای اقتصاد ـ فرمول صحیح بازارگردانی

روزنامه دنیای اقتصاد ـ وضعیت اجرای قانون مالیات بر املاک در ایران و روزنامه دنیای اقتصاد ـ تحلیل ابرچالش حوزه املاک: کمبود یا احتکار؟

Has the New Economy Finally Arrived? – HBS Working Knowledge

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی فناوری، طراحی محصول، ارتباطات و رسانه:

توییتر و آینده‌ای نامتمرکز – پیوست

اینترنت تعادل قدرت را در جهان برهم زده است: پیش به‌سوی جهانی دموکراتیزه‌تر ـ آی‌تی‌من

روزنامه دنیای اقتصاد _ ۵ چالش اصلی شروع تحول دیجیتال در سازمان‌ها

اندی جاسی کیست؟ آشنایی با جانشین جف بزوس و مدیرعامل جدید آمازون از تابستان ۲۰۲۱

روزنامه ابتکار – حفظ نشدن حریم خصوصی زندگی دیجیتال افراد درگذشته یا بداخلاقی در گفت‌وگو پس از مرگ

Artificial intelligence and its limits – Economist

تحلیل‌ها، آمارها و روندها:

روزنامه دنیای اقتصاد ـ ۱۰ تهدید بزرگ سیاسی ـ اقتصادی جهان در سال ۲۰۲۱

روزنامه دنیای اقتصاد ـ سال ۲۰۲۱: سال نرمال‌های جدید در حوزه‌ی فناوری و کسب‌وکار

دوست داشتم!
۲

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۹۸): گردبادی مثل تو یک عمر سرگردان چیست؟*

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

علی‌رضا جهان‌بخش درباره‌ی اهداف‌ش در فصل جاری گفت: «من همیشه سعی کرده‌ام روز به روز کارم را بهتر انجام دهم. نخستین فصل حضورم در برایتون شامل یادگیری، خو گرفتن با رقابت‌ها و سازگار شدن با محیط بود. فصل گذشته چیزهای زیادی آموختم و می‌خواهم ثابت کنم می‌توانم کارهای بیش‌تری انجام دهم. تلاش می‌کنم تا جای‌گاه‌م را در ترکیب اصلی برایتون به دست آورم. وقتی که این اتفاق افتاد، نشان‌دهنده‌ی تلاش بسیار زیادم است. هنوز چیزهای زیادی است که باید در برایتون نشان دهم.» (این‌جا)

ناگفته پیدا است که زندگی، مسیری مستقیم و بی‌دردسر نیست! نه‌تنها زندگی بزرگان تاریخ، که حتی زندگانی تک‌تک ما، گواه بزرگی است بر این‌که در لحظه لحظه‌ی زندگی، باید تلاش کرد و جنگید تا شاید اندکی بتوان پیش‌روی کرد. زندگیِ بی‌‌دردسر و بی‌دغدغه، برای اغلب ما درک‌نشدنی است و چه بسا اگر روزی دچارش شویم، آن‌وقت دیگر نتوانیم دوام بیاوریم و زندگی برای‌مان بی‌معنی شود.

در طی کردن مسیرِ سنگلاخ زندگی، شاید سه موضوع بیش از همه مهم باشند: «معنای زندگی»، «رؤیای زندگی» و «راه و رسم زندگی» که تعریف من از آن‌ها این است:

  • معنای زندگی، آن چیزی است که برای‌ش نفس می‌کشیم و قرار است خلاصه‌ی زندگی‌مان باشد. این‌که بود و نبود من چه تأثیری در این گنبد دوار خواهد داشت؟ و این‌که بعد از من، مرا چگونه به‌یاد خواهند آورد؟
  • رؤیای زندگی، آن چیزی است که می‌خواهیم در زندگی این دنیایی‌مان به آن دست پیدا کنیم؛ فارغ از این‌که آن چیز، مادی باشد یا معنوی. و خوشا به سعادت آن‌هایی که معنای زندگی‌شان همان رؤیای زندگی‌شان است …
  • راه و رسم زندگی، روشی است که من برای درک و کشف معنا و رؤیای زندگی و محقق کردن آن‌ها در پیش می‌گیرم.

به‌گمانم زندگی هر انسانی را می‌‌شود در این کلیدواژه و ارتباط میان آن‌ها با هم خلاصه کرد. نگاه‌م در این‌جا اصلا فلسفی نیست (چون دانشی در آن زمینه ندارم)، بلکه کاملا دارم از تجربه‌ی خودم به‌عنوان یک انسانِ سی و اندی ساله می‌نویسم. حالا وقتی زندگی را این‌گونه ببینیم، در مورد هر یک از ابعاد سه گانه‌ی آن می‌شود بخث‌های مفصلی داشت.

قبلا در مورد معنای زندگی و رؤیای زندگی مفصل نوشته‌ام. راه و رسم زندگی هم شاید سهمی از تقریبا نوشته‌ها و ترجمه‌های من در گزاره‌ها داشته باشد (و اساسا گزاره‌ها با این سؤال شروع شد که چگونه می‌توان به‌تر زیست؟)

با این حال، یکی از مهم‌ترین مسائل موجود در زمینه‌ی راه و رسم زندگی، همین چالشی است که علی‌رضا جهان‌بخش، پسرک دوست‌داشتنی تیم ملی، دو سال است درگیر آن است: این‌که کجا و تا چقدر باید برای رسیدن به رؤیای زندگی جنگید؟

علی‌رضا در سن بسیار کمی به هلند رفت و با تلاش و سختی و مرارت بسیار زیاد، هلند را به‌عنوان آقای لیگ هلند به مقصد لیگ برتر انگلیس ترک کرد. او به تیمی رفت که همواره برای سقوط نکردن به لیگ چمپیون‌شیپ (لیگ دسته یک جزیره) می‌جنگد. اما از همان روزها بحث‌هایی وجود داشت که تقریبا هیچ فوتبالیست ایرانی در فوتبال انگلیس موفق نشده است (شاید جز آندو تیموریان و آن هم در مقطعی بسیار کوتاه.) چالش اصلی توانایی بازیکنان ایرانی نیست‌، چرا که آن‌ها قطعا مثلا از کُره‌ای‌هایی چون «پارک جی سونگ» و «سون هیونگ مین»، دو ابرستاره‌ی دو دهه‌ی اخیر لیگ برتر، بی‌استعدادتر نیستند. چالش در این‌جا است که موفقیت یک فوتبالیست از کشورهای سطح دوم فوتبال دنیا از جمله کشورهای آسیایی نیازمند وجود پشتوانه‌های گوناگونی از جمله حمایت‌های مادی و معنوی به‌ویژه حمایت‌های رسانه‌ای است که فوتبالیست‌های کُره‌ای و ژاپنی از آن‌ها به‌خوبی بهره‌مند هستند؛ اما فوتبالیست‌های ایرانی از آن‌ها بی‌بهره‌اند.

استثنایی‌ها مانند علی دایی و وحید هاشمیان و مهدی مهدوی‌کیا که در بزرگ‌ترین تیم‌های بوندس‌لیگا بازی کردند و درخشیدند، شاید بیش از هر چیزی موفقیت‌شان را مدیون «تاب‌آوری‌»شان بودند. آن‌ها تا توانستند جنگیدند، در برابر سختی‌ها و مشکلات، کم نیاوردند و ادامه دادند. چیزی که مثلا علی کریمی یا فرهاد مجیدی با آن استعداد بالای‌شان وجود نداشت و در نتیجه آن‌ها جز مقطعی کوتاه، فوتبالِ راحت و پر پول و بی‌دردسر کشورهای جنوب خلیج‌فارس و حتی ایران را به بازی در اروپا ترجیح دادند.

به‌گمانم علی‌رضا جهان‌بخش هم دوست دارد از آن دسته‌ی اول باشد، یعنی آن‌قدر تلاش کند تا دنیای فوتبال در برابرش تسلیم شود. تا همین‌جا هم او کار بزرگی کرده: این‌که مربی لجوجی مثل گراهام پاتر را بالاخره تسلیم کرد و حداقل از روی سکو به نیمکت رسید و هر از گاهی هم در ترکیب اصلی قرار می‌گیرد، برای خودش موفقیتی است! اما به‌گمانم علی‌رضا باید روزی قبول کند که داستان او و گراهام پاتر، کوچک‌ترین شباهتی به داستان مهدی مهدوی‌کیا و توماس دال ندارد. مهدی مهدوی‌کیا خودش را آن‌قدر به بوندس‌لیگا و هواداران هامبورگ ثابت کرده بود که تصمیم کاملا غیرمنطقی توماس دال یعنی کنار گذاشتن مهدوی‌کیا ـ که بعید نیست از حسادت به محبوبیت هم‌بازی سابق‌ش یعنی مهدوی‌کیا ـ گرفته شده بود، بیش از هر کسی توسط هواداران هامبورگ زیر سؤال برده شد. مهدی حمایت هواداران و مطبوعات آلمان را داشت و خودش هم آن‌قدر تلاش کرد که دال مجبور شد سرانجام کوتاه بیاید و مهدی هم دوباره آن‌قدر درخشید که دال حتی خودش لب به تحسین مهدی گشود.

اما علی‌رضا در انگلستان و در شهر برایتون، هیچ‌وقت نتوانسته است که «مهدوی‌کیا»ی هامبورگ باشد. او حتی قبل از آمدن پاتر هم نتوانسته بود در دوران مربی قبلی که او را خریداری کرده بود، بازیکن مهمی باشد. حدس می‌زنم فوتبال شدیدا فیزیکی و پر فشار لیگ برتر، با توان بدنی علی‌رضا هم‌خوانی ندارد و در نتیجه او بخش عمده‌ی این دو فصل را به مصدومیت گذارنده است. هر چند خودش هم به‌درستی اشاره کرده تطبیق‌پذیری با محیط جدید هم زمان‌بر است. اما ای کاش علی‌رضا به‌جای این همه انرژی که برای تغییر نظر گراهام پاتر می‌گذارد، از خودش بپرسد که آیا جنگیدن در زمینی که ثابت شده زمین بازی او نیست، تصمیمی منطقی است؟ او دارد به‌ترین سال‌های عمر فوتبالی‌اش را فدای چه چیزی می‌کند؟ آیا این‌که به گراهام پاتر ثابت کند چقدر فوتبالیست خوبی است، ارزش‌ش را دارد؟ آیا این‌که او مثلا به پیشنهاد آژاکس ـ تیم بزرگ هلند ـ پاسخ مثبت بدهد و آن‌جا لیگ قهرمانان اروپا و جام بردن را تجربه کند بهتر نیست؟ پاسخ به این سؤالات، کار ما نیست و قطعا علی‌رضا هم دلایل خودش را دارد.

اما هدف‌م از روایت کردن این ماجرا این بود که کمی فکر کنیم و آن را در زندگی خودمان هم شبیه‌سازی کنیم. به‌صورت خلاصه در مورد راه و رسم زندگی به‌گمانم مهم‌ترین سؤال این است: کجا باید جنگید و کجا باید رها کرد؟ همین سؤال را می‌شود به سؤالات دیگری هم شکست؛ مثلا: برای چه چیزی ارزش دارد بجنگم؟ (معنای زندگی) چقدر باید بجنگم تا به چیزی که می‌خواهم (رؤیای زندگی) برسم؟ آیا این‌جایی که می‌جنگم، اصلا زمینِ بازی من است یا نه؟ آیا می‌توانم جای دیگری موفق‌تر باشم؟ آیا این همه هزینه‌ای که تا الان داده‌ام، به ادامه دادن می‌ارزد؟ و بسیاری سؤالات دیگر از این دست.

و البته در هنگام این بازنگری، نباید فراموش کنیم آن‌چه را که فاضل نظری در شعری سروده است:

کاری به کار عقل ندارم به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا

گیرم که شرط عقل، بِه ‌ز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟

فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همه سنگ‌ریزه‌ها …

پ.ن. عنوان این نوشته، مصرعی است از فاضل نظری.

دوست داشتم!
۱

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۹۷): باختن، در مسابقه‌ای که وجود ندارد!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

رابرت لواندوفسکی گفت: «چنین اتفاقی [نبردن توپ طلا] برای من مهم نیست، زیرا این عناوین دیگر چیزی ورای عناوین اصلی هستند. اگر من موفق به فتح عنوانی شوم، خوشحال شده و احساس غرور می‌کنم؛ اما امسال شانسی دریافت توپ طلا وجود ندارد. چنین تصمیمی دیگر گرفته شده و زندگی ادامه دارد.» (این‌جا)

شاید لواندوفسکی بدشانس‌ترین ستاره‌ی طلایی چند دهه‌ی اخیر فوتبال دنیا باشد. کارهای شگفت‌انگیز او و رکوردشکنی‌های‌ش همیشه در سایه‌ی دو غولِ فراموش‌نشدنی تاریخ فوتبال یعنی لیونل مسی و کریس رونالدو قرار گرفته است. این دو برای سال‌های متمادی «توپ طلا» را هم فقط میان خودشان دست به‌دست می‌کردند تا سال ۲۰۱۸ که لوکا مودریچ این انحصار را شکست و راه را برای دیگر ستاره‌ها باز کرد.

سال ۲۰۲۰ اگر چه با بروز بحران کرونا یکی از عجیب‌ترین سال‌های تاریخ فوتبال بود؛ اما فوتبال مانند همیشه راهی برای بقا و ادامه دادن، یافت و فصلی که به‌نظر می‌رسید نمی‌تواند به پایان برسد، با ظهور پدیده‌ای در مربی‌گری به‌نام هانسی فلیک، برای لوا و یاران‌ش در بایرن مونیخ، پایانی چون قصه‌های پریان داشت: بردن سه گانه با نتایج درخشان و فوتبالی باکیفیت و فراموش‌نشدنی.

ره‌بر ارکستر خوش‌الحان بایرن در زمین، نه نویر بود و نه یاشوا کیمیچ و نه هیچ ستاره‌ی دیگری، بلکه رابرت لواندوفسکی بود که برای تیم‌ش همه کار کرد: گل زد، گل ساخت و تیم‌ش را به‌سوی رستگاری پایانی پیش برد؛ به‌ویژه در لیگ قهرمانان با آن شکل عجیب برگزاری‌ش که بازی‌های حذفی را به تک‌بازی تبدیل کرده بود.

به این ترتیب، اگر توپ طلا امسال اعطا می‌شد، هیچ‌کس تردید نداشت که تنها ستاره‌ای که لایق دست یافتن به آن بود، رابرت لواندوفسکی بود. اما در تصمیمی عجیب، فرانس فوتبال ـ اعطاکننده‌ی توپ طلا ـ تصمیم گرفت که برای ۲۰۲۰ اعطای جایزه‌ی توپ طلا را لغو کند و بدین ترتیب، لوا دست‌ش از این جایزه‌ی افسانه‌ای کوتاه ماند.

اما واکنش او به این موضوع برای من شخصا بسیار آموزنده بود: این‌که من برای بُردن جایزه‌دهایی که وجود دارد می‌جنگم، از برنده شدن‌شان لذت می‌برم و از نبردن‌شان غصه می‌خورم، و نه این‌که از برنده نشدنِ جایزه‌ای که به هر دلیلی وجود ندارد، غم‌گین شوم.

ماجرای بسیاری غصه‌های شخصی ما در نرسیدن به آرزوهای‌مان و خواسته‌های‌مان شاید شبیه این ماجرا باشد. بگذریم از این‌که خیلی وقت‌ها به‌حد کافی تلاش نمی‌کنیم و نمی‌رسیم؛ اما خیلی وقت‌های دیگر هم با تمام جان و دل، می‌کوشیم و باز هم نمی‌رسیم، آن هم در حالی که:

یک قوم، ندویده رسیدند به مقصد / یک قوم، دویدند و به مقصد نرسیدند!

و این نرسیدن‌ها و ناکامی‌های زندگی، تبدیل به حسرت‌هایی می‌شوند که تا انسانْ عمر دارد، غم‌شان را در اعماق وجودش با خودش به این‌سو و آن‌‌سو می‌کشاند. اما واقعیت این است که گر نیک بنگریم، بسیاری از این نرسیدن‌ها، تنها موضوعی اعتباری هستند که در ذهن ما هستند و در دنیای واقعی، وجود خارجی ندارند! در واقع، من، خودم برای خودم، دستاوردی را به‌عنوان هدفی بزرگ ترسیم کرده‌ام که برای من جز داشتن حسِ برتری و خوب و عالی بودن، عایدی دیگری ندارد. در واقع می‌خواهم قهرمان رقابتی باشم که وجود ندارد!

به‌گمانم ریشه‌ی بسیاری از غم‌ها و غصه‌های ما، همین نرسیدن به جایزه‌های خودساخته‌ای است که در آن، رقیب دیگری هم وجود ندارد؛ اما باز هم بازنده می‌شویم. 🙂 جایزه‌هایی که شاید جنبه‌ی خارجی هم داشته باشد؛ اما اساسا اگر فقط کمی با دیده‌ی عقلِ ابزاراندیش به آن‌ها نگاه کنیم و جنبه‌های احساسی‌‌شان را به کناری بگذاریم، آن‌وقت تازه متوجه می‌شویم که تا چه اندازه ماجرا بی‌هوده است و در نتیجه غم و غصه و هیجان و اضطراب و دل‌نگرانی هم در مورد آن، بی‌معنا است. (به‌عنوان مثال نگاه کنید به مِهرطلبی‌های انسان‌ها در شبکه‌های اجتماعی که هم‌واره ما را برای گرفتن لایک، چگونه شگفت‌زده می‌کنند و نگاه کنید به باندبازی‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی تنها برای گرفتن همین لایکِ ظاهرا بی‌مقدار، رخ می‌دهد.)

از لوا ممنون‌م چون به من این تلنگر را زد تا که برای یک بار هم شده، به رقابت‌ها و دستاوردهایی که حال و هوای زندگی‌ام را به برنده شدن آن‌ها وابسته کرده‌ام، به‌صورتی عمیق بیاندیشم. شاید، این، شروع راهی جدید در زندگی باشد و من را به‌سوی بازتعریف اهداف و دستاوردها و معناهای زندگی‌ام بکشاند و کشف ارزش‌هایی که حتی طی طریقْ در مسیر رسیدن به آن‌ها، برای‌م بزرگ‌ترین لذت و آرامش درونی را به ارمغان آورد.

دوست داشتم!
۲

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۹۶): ۳ اصل راه‌نمای استراتژیک برای بازسازی سازمان‌ها

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

«اسکودتو؟ من همیشه از بچه‌ها می‌خواهم که بلندپرواز باشند. خواب دیدن ممنوع نیست؛ اما ما دوست داریم که پا روی زمین بمانیم، هدف اصلی ما، رشد کردن، خوب بازی کردن و صعود به لیگ قهرمانان است. وقتی فرصت برای رسیدن به یک هدف وجود دارد، پس باید تلاش کنید!» (پائولو مالدینی؛ این‌جا؛ با اندکی اصلاح)

می‌شد در دو دهه‌ی ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، عاشقانه فوتبال ایتالیا و حتی دنیا را دنبال کنی و این کاپیتان جذاب میلان و تیم ملی ایتالیا را دوست نداشته باشی؟ کاپیتان مالدینی حتی برای منِ هوادار تیم رقیب‌ش ـ اینتر ـ اسطوره‌ای دوست‌داشتنی و فراموش‌نشدنی است.

فروغِ «میلان» هم گویی با رفتن او دیگر خاموش شد. بعد از خداحافظی کاپیتان مالدینی، میلان هم برای یک دهه به خواب زمستانی فرو رفت؛ به‌گونه‌ای که برای تیمی که در دهه‌ی قبل، ۳ بار به فینال رسید و دو بار قهرمان شد، رسیدن به مرحله‌ی گروهی لیگ قهرمانان آرزو شده است!

حالا کاپیتان مالدینی برگشته تا در مقام مدیر فنی و با یک نسل جدیدِ جوان و البته شیرِ پیری به‌نفس به‌نام «زلاتان»، شکوهِ از دست رفته‌ی میلان را احیا کند. در فصلِ جدید سری آ، اوضاع، چندان هم بد پیش نرفته و میلان، در صدرِ جدول سری آ است. امشب، تا ساعتی دیگر، میلان، با ناپولی بازی می‌کند که اسطوره‌ی دیگر میلان یعنی استاد «جنارو گتوزو»ی متعصب و جذاب، آن را هدایت می‌کند.

میلان، یک سازمانِ در حال بازسازی است و پائولو مالدینی بزرگ هم در سخنان بسیار جالب‌ش، اشاراتی به اصول استراتژیکی داشته که هر سازمانی در زمانِ بازسازی خود باید به آن‌ها توجه کند. در این‌جا این اصول را مرور می‌کنیم:

۱- رؤیا ببینید؛ اما هدف‌های واقع‌بینانه باشید: مالدینی می‌گوید که فتح سری آ یک رؤیا است که ما به خودمان حق می‌دهیم آن را داشته باشیم؛ اما رسیدن به لیگ قهرمان، اولویت اصلی ما است. چرا؟ چون تیم فعلی میلان در برابر تیم‌های تا بُنِ دندان مسلحی چون یووه، اینتر و حتی ناپولی، هنوز خیلی چیزها کم دارد تا آن میلانِ درخشانی بشود که یادمان می‌آید. رسیدن به لیگ قهرمانان، یعنی دسترسی به منابع مالی بیش‌تر که می‌تواند برای تقویت تیم استفاده شود. بنابراین در زمان بازسازی سازمان، اگر چه رسیدن به اهداف بزرگ، حتما نباید فراموش شود؛ اما باید با رویکرد مرحله‌ای ابتدا به اهدافِ قابل دسترس‌تر فکر کنیم. اهدافی که هم بتوانند گره‌ای از امروز سازمان باز کنند و هم بتوانند فردایی به‌تر را برای سازمان رقم بزنند.

۲- روی رشد کردن در جهت رسیدن به هدف‌ها متمرکز شوید؛ اما از فرصت‌هایی که پیش می‌آید، غافل نشوید: مالدینی می‌گوید که ما می‌خواهیم رشد کنیم و به‌تر بازی کنیم. تمامِ رشدِ یک تیم فوتبال، در به‌تر بازی کردن و نتیجه گرفتن‌ش متجلی می‌شود و این هم مستقیما روی تحقق هدفِ اصلی میلان، یعنی صعود به لیگ قهرمانان، تأثیرگذار است. اما همین به‌تر شدن، خود می‌تواند زمینه‌ساز بهره‌گیری از فرصتی باشد که میلان در این فصل سری آ با آن مواجه شده: این‌که رقبای اصلی‌ش یعنی یووه و اینتر، اصلا خوب نتیجه نمی‌گیرند. بنابراین شاید رؤیای فتح اسکودتو برای میلان، آن‌قدرها هم دور از دسترس نباشد! به همین شکل، در زمان بازسازی هر سازمانی، باید هدف را روی رشدِ پله پله‌ی تمامی اجزای سازمان گذاشت؛ اما از شاخص‌های اصلی عمل‌کرد (KPIها) غافل نشد. در واقع قرار است سازمان رشد کند تا به اهداف‌ش برسد و سنجه‌ی میزان موفقیت در رسیدن به اهداف، مانند داشبوردهای خودروها است که ما را در سنجش وضعیت خودروی‌مان یاری می‌کنند: این‌که سرعت و شتاب حرکت چقدر است؟ چقدر سوخت و انرژی داریم؟ آیا موتور و سایر تجهیزات خودرو درست کار می‌کنند؟ و چیزهایی شبیه این‌ها. (تمرین: همین مفاهیم را در ادبیات سازمانی شبیه‌سازی کنید!)

در راستای حرف‌های مالدینی به‌نظرم می‌رسد که نکته‌ی مهم این است که: باید دنبالِ استراتژیک‌ترین سنجه‌‌ای گشت که تمامِ‌ عمل‌کرد و رشدِ سازمان در آن خلاصه می‌شود. سایر سنجه‌ها می‌توانند تغییرات ابعاد مختلف رشد را نمایش دهند؛ اما «سنجه‌ی استراتژیک» همانند ستاره‌ی قطبی است که میزان هم‌سو بودن ما با را با مقصدمان ـ یعنی اهداف‌مان ـ مشخص می‌سازد.

۳- وقتی فرصتی هست، باید با تمامِ وجودْ تلاش کرد؛ اما نباید لذت بردن از مسیر را فراموش کرد: سازمانِ‌ در حال بازسازی، باید تمامِ منابع‌ و انرژی‌ش را روی به‌تر شدن برای استفاده از فرصت‌های استراتژیکی که در دسترس‌ش قرار دارد، بگذارد (حتی کوچک‌ترین فرصت‌هایی که می‌توانند به سازمان، فرصتِ بقا یا به‌بود جایگاهِ رقابتی و منابع‌ش را بدهند)؛ اما نباید فراموش کرد که حتی در چنین موقعیت‌های بسیار چالش‌برانگیزی هم، لذت بردن از کاری که می‌کنیم، نباید فراموش شود؛ چرا که خود، منشأ انرژی درونی برای ادامه دادن و رفتن و رفتن تا رسیدن است. بازسازی سازمانی که تا مرزِ نابودی پیش رفته، قطعا یکی از سخت‌ترین کارهایی است که یک مدیر می‌تواند در زندگی‌اش انجام دهد ـ به‌ویژه در شرایط سخت اقتصادی ـ اما قطعا هم بزرگ‌ترین کاری است که یک مدیر می‌تواند در رزومه‌اش به آن افتخار کند. خیلی وقت‌ها ساختن یک سازمانِ نو، بسیار ساده‌تر از بازسازی سازمانی است که گذشته‌ای موفق داشته و به هر دلیلی از روزهای خوب‌اش فاصله گرفته است (و البته در دنیا و همین ایران عزیزمان، مدیرانی هستند که اساسا تخصص‌شان همین است!)

در طول دوران کاری‌ام به‌عنوان مشاوره‌ی مدیریت، چند باری تجربه‌ی مواجه شدن با سازمان‌هایی که در حال بازسازی بوده‌اند را داشته‌ام و البته کتاب‌هایی هم در این زمینه مطالعه کرده‌ام که سرآمدشان، کتاب «راز فیل‌ها» (سرگذشت شورانگیز بازسازی آی‌بی‌ام) بوده است. براساس این تجربه‌ها و مطالعات، فکر می‌کنم که نکات بالا واقعا کلیدی‌ترین نکاتی هستند که در مسیر بازسازی سازمان به آن‌ها توجه کرد؛ با یک تبصره و آن هم این‌که سازمان، باید پیش از هر کاری، یک مدیرِ لایق و کاملا دل‌سوز برای سرنوشت سازمان (و نه دل‌سوز برای خودش) مانند پائولو مالدینی را بیابد و منابع و اختیارات حداقلی را هم در اختیار او بگذارد. روی آن بخش دل‌سوزی برای سازمان هم بسیار تأکید می‌کنم؛ چرا که دیده‌ام وجود نداشتن آن در مدیری که قرار بود یک شرکت قدیمی صنعتی را احیا کند، در نهایت باعث تعطیلی کامل آن شرکت شد!

و ناگفته پیدا است که بازسازی زندگی‌های شخصی‌ شکست‌ خورده‌مان هم می‌تواند با همان اصول سه گانه‌ی بالا انجام شود.

دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۴۹۷)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

با توجه به این‌که قرار است لینک‌های هفته از این به‌بعد روزهای شنبه منتشر ‌شوند، برویم سراغ قرار هفتگی‌مان. فقط فید لینک‌دونی گزاره‌ها از این هفته عوض شده و می‌توانید RSS فید جدید را از این‌جا مشترک شوید. فید قبلی به‌دلایل فنی دیگر به‌روز نخواهد شد.

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. مطالبی که تیترشان کافی است هم با پس‌زمینه‌ی زرد نمایش داده می‌شوند.
  3. لینک‌‌های منتخب لزوما مربوط به هفته‌ای که گذشت، نیستند. ممکن است بعضی هفته‌ها تعداد مطالب جذاب بیش‌تر از ظرفیت انتشار در پست لینک‌های هفته باشند. این لینک‌ها به‌تدریج در پست‌های بعدی منتشر می‌شوند.
  4. می‌توانید هم‌چنین نکات و اخبار جالبی که در طول هفته آن‌ها را مطالعه می‌کنم در کانال تلگرام وبلاگ گزاره‌ها دنبال کنید. ضمنا پست‌های گزاره‌ها به‌محض انتشار، در کانال وبلاگ هم منتشر می‌شوند.
  5. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید! ضمنا با توجه به مشکلات دسترسی اعم از داخلی و خارجی، لینک مقالات انگلیسی معرفی شده را هم می‌توانید در پاکت (کاربردی‌ترین اپلیکیشن گوشی من!) ذخیره کنید و به‌راحتی مطالعه فرمایید.

مطالب ویژه:

هر هفته سه مطلب را به‌صورت ویژه برای مطالعه پیشنهاد می‌دهم. این مطالب شامل موضوعات متنوعی علاوه بر کسب‌وکار، مدیریت، اقتصاد، رسانه و فناوری و … هستند و ممکن است فارسی یا انگلیسی باشند:

رؤیای آمریکایی در فوتبال اروپا – باشگاه دانشجویان فوتبال (بسیار تحلیل جذابی است.)

روزنامه شرق ـ آلمان چگونه بعد از جنگ جهانی دوم چون ققنوس به‌پا خاست؟

افسانه‌های استارتاپی (مرتضی رزمی ـ ویرگول)

زندگی در زمانه‌ی دنیاگیری (پاندمی):

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ حرکت به‌سوی نرمال عادی آینده‌ی پساکرونا به‌روایت شرکت مک‌کنزی

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ تحلیلی از الگوهای جدید خرید مشتری در زمان بحران کرونا

همه‌گیری‌ها چگونه پایان می‌یابند؟

ایده‌ها و روایت‌هایی در باب زندگی، کار حرفه‌ای و اندیشه:

۹ نکته درباره خستگی تصمیم‌گیری و روش‌های مقابله با آن – بازده

۸ قاعده برای تصمیم‌گیری درست در دوراهی‌ها و موقعیت‌های دشوار | دیجی‌کالا مگ

چگونه در لحظه‌ی حال زندگی کنیم و نگران آینده نباشیم (قسمت اول) ـ سواد زندگی و چگونه در لحظه زندگی کنیم (قسمت ۲ و پایانی)

روزنامه اعتماد ـ تعریف دیگری از جوانی!

روزنامه جام‌جم ـ طنز: کارمند موفق چگونه از مدیر موفق، موفق‌تر است؟ (به‌روایت امید مهدی‌نژاد)

If You Say Yes to 5 Simple Questions, Your Emotional Intelligence May Be Higher Than the Average Person’s | Inc.com

روایت‌هایی درباره‌ی مدیریت، ره‌بری و زندگی در سازمان:

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ ۴ ویژگی شرکت‌های مقاوم در برابر بحران‌ها

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ چه کنیم وقتی مدیر، راهنمایی‌های‌ش را از ما دریغ می‌کند؟

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ چگونه گرفتار بحران خودساخته نشویم

احساسات ضد و نقیض اعضای تیم نسبت به رهبر تیم چه تأثیراتی دارد؟ – بوم تیم

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ توسعه مهارت‌های رهبری سازمانی برای گرفتن بهترین نتیجه از تک ستاره‌ها

Why business leaders should try thinking like a comedian | Strategy+Business

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی استراتژی، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ سفر به آینده گام اول در تعیین استراتژی

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ چشم‌انداز رهبران سازمانی بزرگ در زمان بحران

نوآوری ثمربخش، نتیجه خلق فرهنگ تجربه‌محور در سازمان | کار و کسب

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ تحلیلی از چگونگی رشد نجومی کسب‌وکار به‌سبک آمازون

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ ۹ روش اپل در استفاده از روانشناسی برای توسعه‌ی تجربه‌ی مشتری

How to Know When It’s the Right Time to Scale Your Business | Entrepreneur

اخبار و تحلیل‌های اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایه‌گذاری:

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ تحریم‌های ایران از کجا شروع شد؟

روزنامه دنیای اقتصاد ـ عامل واگرایی دلار و سهام

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ معارفه‌ی لیتیوم به‌عنوان ولی‌عهد نفت

روزنامه شرق ـ ضرورت بازنگری اساسی در سیستم انرژی جهان

مکتب اقتصاد اتریش چیست؟ (ارز دیجیتال)

The notorious GDP What GDP can and cannot tell you about the post-pandemic economy | Economist

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی فناوری، طراحی محصول، ارتباطات و رسانه:

اسکرام مستر کیست و چه وظایفی دارد؟ – یادداشت‌های محسن احمدی و مالک محصول کیست و چه وظایفی دارد؟ – یادداشت‌های محسن احمدی

دیجیاتو ـ الگوریتم در دنیای تکنولوژی چیست و چه برداشت‌های اشتباهی راجع به آن داریم؟

هدف «پی‌پل» از پذیرش بیت‌کوین چیست؟ – پیوست

اینترنت ماهواره ای استارلینک و هرآنچه درباره آن باید بدانید – زومیت

فهرست تشریحی اطلاعاتی که شرکت‌های آنلاین از اطلاعات خصوصی شما را گردآوری می‌کنند! – یک پزشک

The Lee way Samsung after Lee Kun-hee | Economist

تحلیل‌های آماری و بازاری:

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد ـ اطلس دستمزدها در سال گذشته (بسیار داده‌های جذابی دارد.)

روزنامه دنیای اقتصاد ـ وضعیت تجارت جهانی در فصل آخر سال ۲۰۲۰

روزنامه ایران ـ بنابر اعلام موسسه پژوهشی IDC، «کرونا» فروش «فناوری های پوشیدنی» را افزایش داد

دوست داشتم!
۲

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۹۵): چند روایت معتبر درباره‌ی این‌که به چه کارهایی مدیریت نمی‌گویند!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

فصل قبل فوتبال به‌تازگی تمام شده و فصل جدید هم خیلی زود از راه رسید. بحران کرونا چنان طوفان عظیمی بود که شاید در مخیله‌ی هیچ یک از ما نمی‌گنجید که قرار است تمام ابعاد زندگی‌مان را در فاصله‌ای کم‌تر از یک سال برای همیشه تغییر دهد. و به‌نظر می‌رسد تأثیر کرونا روی فوتبال هم جالب خواهد بود. در این‌باره البته بعدتر خواهم نوشت؛ اما از آن‌جایی که مهم‌ترین متغیر تأثیرگذار روی اقتصاد فوتبال در این روزها بحران کرونا است و بهانه‌ی اصلی مدیران اغلب باشگاه‌ها برای پوشش ضعف‌های مدیریتی‌شان هم همین اقتصاد شکننده‌ی پساکرونایی شده، از این‌جا نوشته‌ام را آغاز کردم.

به‌عنوان یک هوادار قدیمی فوتبال، از همان روزهای اول، چند تیم را به‌عنوان تیم‌های محبوب‌م انتخاب کردم. انتخاب‌هایی که اگر چه در دوران نوجوانی صورت گرفت؛ اما بعدها که بزرگ‌تر شدم و به‌لطف اینترنت به دریای بزرگی از اطلاعات، دسترسی پیدا کردم، فهمیدم که چقدر هم با روحیات و شخصیت‌م هم‌خوانی داشته‌اند. در واقع تیم‌هایی را انتخاب کرده بودم که «فرهنگ هواداری» و «ارزش‌های سازمانی‌»شان با ارزش‌های شخصی من هم‌سویی داشت. تیم‌هایی که هیچ‌وقت از انتخاب‌شان پشیمان نشدم و حتی در بدترین روزهای‌شان هم با بردها و باخت‌های‌شان زندگی کردم، شاد شدم یا گریستم.

متأسفانه چند سالی است که تیم‌های محبوب من در نتیجه‌گیری موفق نبوده‌اند و در این بحران، شاید بیش از هر عاملی مدیریت این باشگاه‌ها مقصر بوده است که در این نوشته قصد دارم به بررسی‌اش بپردازم. در واقع این نوشته، مطالعه‌ی موردی (Case Study) کوتاهی است درباره‌ی این‌که چگونه مدیریت نکنیم. 🙂 در این نوشته از هر باشگاه، یک مسئله‌ی کلیدی را انتخاب کردم. می‌شد بحث را گسترده‌تر هم کرد؛ اما تقریبا نکاتی که در مورد هر باشگاه می‌نویسم را می‌توان به دیگر باشگاه‌های فهرست هم تعمیم داد.

با این مقدمه برویم سراغ این مطالعه‌ی موردی. گفتنی است ترتیب تیم‌ها، ترتیب محبوبیت آن‌ها برای من است و نه ترتیب اهمیت چالش‌ها:

۱- استقلال: بی‌ثباتی در تمام ارکان باشگاه: فارغ از تمام شوخی‌ها و جدی‌هایی که در مقایسه‌ی میان دو تیم بزرگ پایتخت و جانب‌داری در حمایت از تیم قرمزپوش وجود دارد، مهم‌ترین مسئله‌ی استقلال در یک دهه‌ی اخیر، عدم ثبات در تمامی ارکان باشگاه ـ از مدیرعامل و هیأت مدیره بگیرید تا سرمربی و کادرفنی و بازیکنان ـ بوده است. شاهد مثال آن‌که هر بار کمی ثبات به‌وجود آمده، نتایج تیم، درخشان بوده (اواسط دوران شفر یا دوران حضور آندره‌آ استراماچونی.) همین که در یک سال اخیر استقلال ۵ مدیرعامل و سه سرمربی داشته، به‌گمانم نشان از آن دارد که در این باشگاه و بر این باشگاه چه گذشته است. جالب این‌جا است که این وضعیت را حتی با کلاسیک‌ترین اصول مدیریت (مثلا اصول مدیریت علمی تیلور یا اصول مدیریتی فایول) که بیش از ۱۰۰ سال از عمرشان می‌گذرد هم می‌توان نقد کرد. با این وضعیت، تیم نه درست آماده می‌شود (۲۰ روز به فصل جدید مانده، استقلال نه مدیرعامل دارد و نه سرمربی! پنجره‌ی نقل و انتقالات‌ش هم بسته است) و نه در طول فصل و در مقاطع حساس فصل، وضعیت به‌سامانی دارد (استقلال بعد از رفتن آندره‌آ ۱۰ روز سرمربی نداشت! یا نگاه کنید به بلایی که در هفته‌ی قبل از فینال جام حذفی، رفتار غیرحرفه‌ای مدیرعامل و سرمربی استقلال بر سر تیم آورد.) عامل این وضعیت هر چیزی و هر کسی است، این‌که انتظار داشته باشیم، چنین تیمی نتیجه بگیرد، نه‌تنها مخالف عقل و منطق سلیم، که مخالف اصول مدیریت هم هست!

۲- بارسلونا: تضاد اهداف مدیریت با ارزش‌های بنیادین سازمانی باشگاه: من هوادار فلسفه‌ی مردمی باشگاه بارسلونا شدم؛ آن هم در روزهایی که بارسا در دوره‌ی دوم حضور لویی فن‌خال در یکی از تاریک‌ترین دوران‌های خود از نظر نتیجه‌گیری به‌سر می‌برد و یک باشگاه درجه دوم شده بود. بارسلونا بیش از هر تیم دیگری در دنیا، حامل ارزش‌هایی است که هویت باشگاه و فوتبال آن را تعریف می‌کنند. «فراتر از یک باشگاه» که شعار بارسا است، بر این تأکید دارد که بارسلونا فقط یک تیم فوتبال نیست، بلکه یک نماد است، نمادی از فوتبال هجومی نابِ شناسنامه‌دار و البته سرشار از انسانیت و شرافت، خودبسندگی به‌جای وابستگی و تولیدکننده بودن به‌جای مصرف‌کننده بودن با «لاماسیا» و ارزش‌های والای دیگری از این دست. حداقل در دورانی که من به‌یاد دارم، نقطه‌ی اوج تحقق این ارزش‌ها در زمان خوآن لاپورتا بود، که برای‌ش مثال‌های زیادی هست: از درج نام یونیسف روی پیراهن باشگاه به‌عنوان اولین لوگوی درج شده روی پیراهن مقدس نماد کاتالونیای جمهوری‌خواه (در برابر رئال مادریدِ‌ ژنرال فرانکو) تا تیم زیبای پپ و درخشش اسطوره‌های برآمده از لاماسیا. آن بارسلونا خودِ خودش بود، تیمی که فوتبال برای فوتبال بازی می‌کرد و نه برای نتیجه‌گیری و جام گرفتن و هواداران اصیل‌ش هم از فوتبال ناب‌ش لذت می‌بردند و نه صرف جام گرفتن‌ش. جالب این‌که آن تیم ـ که مدیر مالی‌اش استاد اقتصاد یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های دنیا بود ـ از نظر مالی هم در جایگاه مناسبی قرار داشت. با کنار رفتن لاپورتا و سر کار آمدنِ تیم ساندرو راسل ـ یوزپ بارتومئو، سابقه‌ی ۱۰۰ ساله‌ی باشگاه یک شبه به فراموشی سپرده شد و تیم، تبدیل به یک بنگاه اقتصادی شد. برای من باورنکردنی نبود که بارتومئو قبل از بحران کرونا با کمال افتخار از این می‌گفت که بارسا این فصل رکورد درآمدزایی تاریخ یک باشگاه فوتبال را خواهد شکست! و نتیجه‌ی این رویکرد چه بود؟ به فراموشی سپرده شدن تمام ارزش‌های باشگاه و تقلیل آن به یک تیمِ صرفا دنبال نتیجه‌گیری، کوچ الماس‌های ناب لاماسیا به تیم‌های دیگر و سرانجام، شکست وحشتناک مقابل بایرن مونیخ در لیگ قهرمانان اروپا. وقتی خودتان نباشید، روزی بالاخره بار کج‌تان به زمین خواهد خورد.

۳- منچستر یونایتد: ناتوانی در تصمیم‌گیری درست و به‌موقع: با رفتن سر الکس فرگوسن، ۷ سال است که منچستر یونایتد به در بسته می‌کوبد. از انتخابِ اشتباهِ‌ دیوید مویس گرفته تا انتخاب اشتباه‌ترِ ژوزه مورینیو و خریدهای خیلی اشتباه‌‌تر و پر هزینه ـ از دی‌ماریا بگیرید تا ممفیس دیپای ـ و نادیده گرفتن جوانان آکادمی ـ جز معدود بازیکنانی چون مارکوس رشفورد ـ مالکین و مدیران یونایتد، دیگر نه می‌خواستند و نه می‌توانستند با الگوی فرگوسنی تیم را مدیریت و اداره کنند. برای آن‌ها هم مانند مدیران بارسلونا باشگاه یک بنگاه تجاری پول‌ساز بود، با این فرق که حتی بدون نتیجه‌گیری هم هم‌چنان به پول‌سازی‌اش ادامه می‌داد. این‌گونه بود که بزرگ‌ترین باشگاه تاریخ لیگ برتر، تبدیل به تیمی درجه دو شد که فتح جام اتحادیه و لیگ اروپا برای‌ش افتخار بزرگی شد، و به‌جای جنگیدن برای بردن لیگ برتر و لیگ قهرمانان اروپا، حالا رسیدن به مرحله‌ی گروهی لیگ قهرمانان، برای‌ش جشن و شادی دارد. این‌که در دوران پسا فرگوسن آیا مسیرهای دیگری هم وجود داشت که آن را طی کرد تا از زیر سایه‌ی آن مرد بزرگ بیرون اومد یک بحث است؛ اما این‌که مدیران باشگاه حتی بعد از انتخاب اوله‌گونار سولشائر به‌عنوان سرمربی برای برگشتن به سبک فرگوسن در اداره‌ی تیم نیز هم‌چنان مهم‌ترین اصل منچسترِ فرگوسن را به فراموشی سپرده‌اند، عجیب است، اصلی که می‌گفت تیم به‌اندازه‌ی نیازش و دقیقا در نقاطی که ضعف دارد و آن هم در زمان مناسب باید خرید کند (فرگوسن با لج‌بازی یاپ استام و دیوید بکهام را بیرون کرد؛ اما خیلی زود فهمید که چه ضرری به تیم زده و ریو فردیناند و کریس رونالدو را جایگزین آن دو ستاره‌ی مغضوب کرد.) جالب این است که با خریدن برونو فرناندز در ژانویه‌ی پارسال هم تیم مدیریتی فعلی اثر خریدِ درست و به‌موقع را دیدند؛ اما یکی از سه باشگاه اول ثروتمند دنیا هم‌چنان در ۲۴ ساعتْ مانده به بسته شدن پنجره‌ی نقل‌وانتقالات، هم‌چنان برای خریدن یک مداقع درجه دو مانند الکس تیس به پورتو التماس می‌کند، در رؤیای خرید جیدون سانچو از دورتموند است تا میسون گرین‌وود، ستاره‌ی جوان‌ آکادمی را نیمکت‌نشین کند و مهم‌ترین نقطه‌ی ضعف تیم یعنی دفاع وسط فراموش شده، واقعا در نوع خودش جالب است.

*****

می‌شود به اینتر میلان هم اشاره کرد که دچار بلاتکلیفی در اهداف است. اینترِ‌ موراتی دو دهه تلاش کرد تا به نقطه‌ی اوج افتخار رسید: بردن سه گانه در ۲۰۱۰. بعد از آن روزهای درخشان، حالا یک دهه است که اینتر در بلاتکلیفی کامل است و نه می‌خواهد تیم درجه دومی مانند رم و لاتزیو باشد و نه می‌تواند مانند تیم‌های بزرگی چون یوونتوس هزینه کند.

و همین‌طور بروسیا دورتموند که هر چقدر استادِ یافتن استعدادهای نابِ‌ جوان است، چندین فصل است که دچار عدم توازن در کیفیت نیروی انسانی است و در دو رکن اساسی هر تیم فوتبال یعنی سرمربی و دروازه‌بان به‌شدت دچار مشکل است. عجیب این‌که مدیریت باشگاه، به‌طرز عجیبی نمی‌خواهد این ضعف اساسی را بپذیرد.

*****

باشگاه فوتبال، همانند هر سازمان دیگری با کیفیت مدیریت‌اش می‌تواند به اهداف‌ش دست پیدا کند یا نکند. اما چند نکته‌ی مهم هم لازم است در تفاوتِ میان باشگاه فوتبال و دیگر سازمان‌ها در نظر گرفته شوند:

۱- در فوتبال، نتایج را همه می‌بینند و می‌توانند در مورد آن قضاوت کنند و مدیران هم نمی‌توانند آن‌ها را پنهان کنند.

۲- فوتبال یک رقابتِ کاملا شفاف است: تیم‌ها با هم بازی می‌کنند و برنده و بازنده‌ی بین‌شان مشخص می‌شود. رتبه‌بندی در لیگ‌ها و جام در تورنومنت‌ها اگر چه بعضی وقت‌ها در نمایش بهترین تیم‌ها کج‌تابی دارد؛ اما در بلندمدت، این نتایج، چندان هم دور از واقعیت نیستند.

۳- در فوتبال، می‌شود در کوتاه‌مدت نتایج سازمان را اندکی تغییر داد ولی در سازمان‌های دیگر، به این راحتی نیست.

دوست داشتم!
۲

لینک‌های هفته (۴۹۳)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

با توجه به این‌که قرار است لینک‌های هفته از این به‌بعد روزهای شنبه منتشر ‌شوند، با کمی (!) تأخیر برویم سراغ قرار هفتگی‌مان.

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. مطالبی که تیترشان کافی است هم با پس‌زمینه‌ی زرد نمایش داده می‌شوند.
  3. لینک‌‌های منتخب لزوما مربوط به هفته‌ای که گذشت، نیستند. ممکن است بعضی هفته‌ها تعداد مطالب جذاب بیش‌تر از ظرفیت انتشار در پست لینک‌های هفته باشند. این لینک‌ها به‌تدریج در پست‌های بعدی منتشر می‌شوند.
  4. می‌توانید هم‌چنین نکات و اخبار جالبی که در طول هفته آن‌ها را مطالعه می‌کنم در کانال تلگرام وبلاگ گزاره‌ها دنبال کنید. ضمنا پست‌های گزاره‌ها به‌محض انتشار، در کانال وبلاگ هم منتشر می‌شوند.
  5. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید! ضمنا با توجه به مشکلات دسترسی اعم از داخلی و خارجی، لینک مقالات انگلیسی معرفی شده را هم می‌توانید در پاکت (کاربردی‌ترین اپلیکیشن گوشی من!) ذخیره کنید و به‌راحتی مطالعه فرمایید.

مطالب ویژه:

هر هفته سه مطلب را به‌صورت ویژه برای مطالعه پیشنهاد می‌دهم. این مطالب شامل موضوعات متنوعی علاوه بر کسب‌وکار، مدیریت، اقتصاد، رسانه و فناوری و … هستند و ممکن است فارسی یا انگلیسی باشند:

ریسک یک تصمیم تاریخ‌ساز (تغییر پارادایم ژئوپولیتیک دنیا: ایران در کجای این دنیای قشنگ نو باید قرار بگیرد؟) (روزنامه‌ی شرق)

اقتصاددانان و اوضاع اقتصادی (نوشته‌ی جانانه‌ی استاد عزیزم دکتر محمد طبیبیان درباره‌ی اوضاع کنونی اقتصاد و راه‌کارهای برون‌رفت از آن)

نیسان آبی مقدر (نوشته‌ی خواندنی آقای علی صارمیان در باب نمادگونه بودن نیسان آبی از وضعیت کنونی جامعه‌ی ایرانی در روزنامه‌ی اعتماد!)

ایده‌ها و روایت‌هایی در باب زندگی، سلامت و اندیشه:

«امید نبرد است!» و صبور باشیم و عادت نکنیم (این دو مطلب را از روزنامه‌ی اعتماد، بسیار توصیه می‌کنم برای خواندن. هر دو را با هم.)

ناپدید شدن در فلک (عقل دوراندیش یا محاسبه‌گر؟ روایت خانم گیتی صفرزاده‌ را بخوانید.)

از خودآگاهی تا آگاهی از خطر (خودآگاهی چیست و چگونه به دست می‌آید؟) (روزنامه‌ی شرق)

روزهای بی‎‌قراری (روزنامه‌ی ایران)

چرا این شخصیت‌های خیالی حرف می‌زنند؟ (روزنامه‌ی اعتماد)

What They Don’t Tell You About Life “In-Between” (Logic-Emotion)

روایت‌هایی درباره‌ی مدیریت، زندگی سازمانی و کار حرفه‌ای:

«توییتر» دیگر آن توییتر سابق نخواهد بود! (توییتر چگونه دورکاری را مدیریت می‌کند؟ قبلا لینک مطلب انگلیسی‌اش را گذاشته بودم. حالا ترجمه‌اش را از دنیای اقتصاد بخوانید.)

حذف استقلال از قهرمانی آسیا (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

راهنمای مصاحبه استخدامی با رویکرد STAR (وبلاگ مؤسسه‌ی هم‌رو)

مت مولن‌وگ، خالق وردپرس: می‌توانید کارتان را با خودتان به خانه ببرید (راه پرداخت)

آنچه باید در مورد تیم‌های کاری آینده بدانید (دنیای اقتصاد)

۷ Growth-Mindset Principles (Entrepreneur)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی استراتژی، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

اقتصاد پلت‌فرمی (روزنامه‌ی شرق)

مهم‌ترین احساسات کلیدی در تصمیم‌گیری B2B (ایران‌ادز)

تازه‌واردهای لالیگا و استراتژی جدید برای رشد لیگ اسپانیا (ورزش ۳) (بسیار خواندنی و جذاب!)

روایت خیلی بزرگ‌تر از نویسنده است (به‌عنوان توسعه‌گر کسب‌وکار و بازاریاب و کارآفرین، روایت‌شناسی یکی از علومی است که باید به آن مسلط باشیم.) (روزنامه‌ی اعتماد)

سد راه و تکل: استراتژی‌هایی برای بازسازی سفر مشتری (ایران‌ادز)

In R&D, Generalists Are More Valuable Than You Think (HBR)

اخبار و تحلیل‌های اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایه‌گذاری:

دولتی که به‌جای تاریخ جغرافیا می‌سازد! (نقد جانانه‌ی آقای کمال اطهاری به شایعات اخیر انتقال پایتخت)

طبقه متوسط بازی سیاسی را در ایران می‌سازد/ کنش سیاسی طبقه متوسط (گفتگوی خبرگزاری مهر با دکتر تقی آزاد ارمکی)

نظم نوین انرژی با پایان «عصر نفت» (تحلیل «اکونومیست» از گذار اقتصاد انرژی به انرژی های پاک و خطرات و محدودیت های آن) (روزنامه‌ی اعتماد)

نقدینگی، تورم و نرخ بهره (تحلیلی درباره‌ی رابطه‌ی این سه با هم در روزنامه‌ی دنیای اقتصاد)

یک تجربه و خاطره تلخ، پروژه NGL خارگ (دوست خوب‌م مهندس احمد شریفی زمیدانی به نکته‌ی بسیار مهمی در مورد ساختار توسعه‌ی صنعتی کشور اشاره کردند.)

The 8 Most Common Areas of Overspending in Business (Entrepreneur)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی فناوری، طراحی محصول، ارتباطات و رسانه:

چرا شرکت‌ها گرفتار سیستم‌های فناوری اطلاعات غیرقابل کنترل می‌شوند؟ (ترجمه‌ی مقاله‌ای بسیار خواندنی از اکونومیست در راه پرداخت که قبلا لینک مطلب انگلیسی‌اش را گذاشته بودم.)

ضرورت منطق عمومی کاربردی/ تفکر به دست شبکه‌های اجتماعی افتاده است (گفتگوی خبرگزاری مهر با دکتر احد فرامرز قراملکی)

نگاهی گذرا به علم داده (Data Science) و اهمیت آن (روزنامه‌ی شرق)

مدیرعامل توییتر: بیت‌کوین و بلاک‌چین آینده توییتر هستند (ارز دیجیتال)

فناوری اینترنت بدن (IOB) ارزش‌آفرین و اشتغال‌زا (روزنامه‌ی شرق)

What’s Next for Silicon Valley? (HBR)

آمار هفته:

نتایج پیمایش بازی‌های دیجیتال ایران اعلام شد/ رشد چشم‌گیر بازی‌های بومی (ایلنا)

انتشار اولین گزارش اقتصادی ناسا: تاثیر ۶۴ میلیارد دلاری بر اقتصاد آمریکا (دیجیاتو)

جایگاه باورنکردنی تهران در بین شهرهای مالی جهان

دوست داشتم!
۱

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۹۴): تا نپنداری که عاشق، در پیِ چون و چراست …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

«از همان زمان کودکی و به‌خاطر جثه‌ی ریزی که داشتم تردیدهای زیادی نسبت به من وجود داشت … اما من هرگز در مورد خودم تردید نداشتم. برای من مهم نبود دیگران چه می‌گویند و من رؤیاهای خودم را داشته و همیشه به جلو نگاه می کردم و شک نداشتم که به آن‌ها دست پیدا می‌کنم. هیچ‌کس موفقیت را به شما هدیه نمی‌دهد و همه چیز با تلاش فراوان حاصل می‌شود. وقتی جوان بودم به تیمی در بوسنی قرض داده شدم و یک سال بعد راهی بهترین تیم کرواسی یعنی دینامو زاگرب شدم؛ اما در ادامه و حتی زمانی که  به تاتنهام هم محلق شدم تردیدهایی در موردم وجود داشت. این انتقادات باعث قوی‌تر شدن من شد و من باید از رئال مادرید به‌خاطر اعتمادی که به من داشت تشکر کنم. اما این‌جا نیز در ابتدا به من اعتقاد نداشتند و گوش کردن به صحبت افرادی که معتقدند من به اوج نمی‌رسم، تبدیل به بخشی از زندگی من شده است.» (لوکا مودریچ؛ این‌جا)

«امروز می‌توان گفت که موفقیت در فوتبال به خیلی عوامل بستگی دارد. در فوتبال اسپانیا می‌توانید یک هفته قهرمان باشید و هفته‌ی دیگر شما را تا حد یک احمق پایین می‌کشند. من نه تحت تأثیر اغراق‌ها قرار می‌گیرم و نه روحیه‌ام با انتقادات پایین می‌آید و فکر می‌کنم، رمز موفقیت‌م نیز همین مسئله باشد.» (تونی کروس؛ این‌جا)

در موفقیت‌های رئال مادرید در طول ۶ سال گذشته، فارغ از هر حرف و حدیثی، قطعا زوج مودریچ ـ کروس یکی از عوامل اصلی بوده است. هافبک‌هایی باهوش و با تکنیک، که نبض تپنده‌ی تیم را در دست خود دارند و به بازی سایر بازیکنان، شکل و نظم می‌بخشند. قطعا رسیدن تیم‌‌های ملی آن‌ها به فینال دو جام جهانی پیاپی (کروس در ۲۰۱۴ و مودریچ در ۲۰۱۸) بدون حضور این دو نفر، خیلی خیلی سخت‌تر از مسیری می‌شد که در واقعیت طی کردند. بنابراین این‌که راز موفقیت آن‌ها به‌عنوان دو بازیکن بسیار موفق چه بوده، احتمالا سؤال بسیار جذابی است و این‌که از زبان خود آن‌ها پاسخ این سؤال را بشنویم هم ماجرا را جذاب‌تر می‌کند.

پاسخ هر دو نفر را در بالا خواندید. 🙂 مثل تمامی انسان‌های بسیار موفق دیگر، آن‌ها هم راز موفقیت عجیب و غریبی ندارند و می‌توان آن را در «سه کلمه» خلاصه‌ کرد:

۱- رؤیا: اساسا بدون داشتن رؤیا مگر می‌شود به‌حرکت درآمد و به‌سوی تعالی حرکت کرد؟ پس همه چیز با رؤیا شروع می‌شود؛ رؤیایی که با تمام وجود آن را بخواهی و حاضر باشی در مسیر آن، هر سختی و مرارتی را تحمل کنی. و نباید فراموش کرد که رؤیاها شخصی‌ترین دارایی هر انسانی محسوب می‌شوند که باید، باید و باید توسط خود او تعریف و تفسیر شوند، فارغ از این‌که دیگران از فرد چه می‌خواهند یا در وی، چه پتانسیلی می‌بینند. هر کدام از ما باید بداند از این دنیا چه می‌خواهد (و به‌گمانم حتی دانستن این‌که چرا این چیزها را از دنیا می‌خواهد هم آن‌قدرها مهم نیست!) فکر می‌کنم در رؤیابینی نباید خودمان را محدود هم بکنیم: رؤیاها نباید به داشته‌ها و توانمندی‌های امروزمان محدود شوند. رؤیا دستاورد یا حسی است در آینده که من می‌خواهم‌ش، بدون هیچ قید و محدودیتی!

۲- دست‌ به‌کار شدن: وقتی رؤیاهای‌مان مشخص شدند، دیگر زمانِ به‌راه افتادن است. به راه افتادن هم نیاز به تهیه‌ی ساز و برگ آن‌چنانی ندارد؛ دل به دریا زدن و شروع هر کاری که از دست‌ت برمی‌آید، مهم‌ترین نقطه‌ی شروع است و ترسیدن و به‌تعویق انداختن کارها برای یافتن ره‌توشه‌ی مناسب، تنها باعث می‌شود تا زمان پذیرش شکست و تسلیم شدن، به‌جلو بیافتد! بنابراین: هر کاری که از دست‌ت برمی‌آید را همین الان انجام بده! البته طبیعتا شروع کردن یک چیز است و ادامه دادن چیز دیگر و این موضوعی است که سر جای خودش، در مورد آن بسیار نوشته‌ام.

۳- عزت‌نفس: در مسیرِ سنگلاخِ رفتن به‌سوی رؤیاها، دست‌اندازها و خارهای بسیاری وجود دارد که انسان را خسته می‌کنند و البته این‌جا هم نباید «حرفِ مردم» را فراموش کرد. «نمی‌شود»، «نمی‌توانی» و «نمی‌گذارند» سه کلیدواژه‌ی اصلی هستند که آشنای نزدیک گوش هر کسی هستند که به‌ راه افتاده باشد. اما وقتی بپذیری رؤیایی داری که با تمام وجودت می‌خواهی به آن برسی و البته با تمام وجودت برای رسیدن به آن می‌کوشی، چه باک از حرف و بهانه‌های زمین و زمان؟ تنها باید بپذیری که وجودِ ارزش‌مندی داری و این وجودِ ارزش‌مند، شایسته‌ی رسیدن به رؤیاهایی است که دارد.

من همیشه فکر کرده‌ام که این بخش از غزلی عاشقانه از زند‌ه‌یاد حسین منزوی (که عنوان این پست هم برگرفته از همین غزل است)، چقدر زیبا و در اوج کمال، داستان جویندگان و پویندگان راه تعالی را روایت می‌کند؛ همان‌ها که با مددجویی از پروردگار بزرگ و مهربان، در سخت‌ترین و تاریک‌ترین روزهای زندگی و دنیا، «راهِ رفتن تا رسیدن» را در پیش می‌گیرند و حتی اگر در ظاهر هم به رؤیاهای‌شان نرسند، دنیای درونی‌شان را وسیع‌تر و سرسبزتر می‌سازند:

عشق گاهی اوج را، تا خاک پایین می‌کشد
عشق گاهی خاک را، تا اوج بالا می‌برد

من کی‌ام؟ ای عشق! آهویی که شیرش می‌درد؟
یا نه، تیهویی که سوی قاف، عنقا می‌برد؟

قطره‌ی بارنده که‌ا‌ش، توفنده دریا می‌خورد؟
ذره‌ی چرخنده که‌ا‌ش، خورشید رخشا می‌برد؟ …

می‌توانم بود ــ حتّی «جلجتا» گر مقصد است ــ
آن «مسیحایی» که بر دوش‌ش چلیپا می‌برد

دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۴۸۰)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

کم‌کم کسب‌وکارها و سازمان‌ها در حال باز شدن هستند. به‌نظر می‌رسد دیگر تا مدت زمانی به‌طول حداقل یک یا دو سال باید با «کرونا» هم‌زیستی کنیم. بنابراین خواهش برادرانه‌ی من از شما مخاطبین عزیز گزاره‌ها این است که با احتیاط از خانه خارج شوید، به مهمانی و دورهمی‌های غیرضروری نروید و دستورات بهداشتی به‌ویژه ماسک زدن و ضدعفونی کردن وسایل‌تان را کاملا جدی بگیرید!

با کمی تأخیر برویم سر قرار هفتگی‌مان. ?

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. لینک‌‌های منتخب لزوما مربوط به هفته‌ای که گذشت، نیستند. ممکن است بعضی هفته‌ها تعداد مطالب جذاب بیش‌تر از ظرفیت انتشار در پست لینک‌های هفته باشند. این لینک‌ها به‌تدریج در پست‌های بعدی منتشر می‌شوند.
  4. می‌توانید هم‌چنین نکات و اخبار جالبی که در طول هفته آن‌ها را مطالعه می‌کنم در کانال تلگرام وبلاگ گزاره‌ها دنبال کنید. ضمنا پست‌های گزاره‌ها به‌محض انتشار، در کانال وبلاگ هم منتشر می‌شوند.
  5. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

مطالب ویژه:

هر هفته سه مطلب را به‌صورت ویژه برای مطالعه پیشنهاد می‌دهم. این مطالب شامل موضوعات متنوعی علاوه بر کسب‌وکار، مدیریت، اقتصاد، رسانه و فناوری و … هستند و ممکن است فارسی یا انگلیسی باشند:

چرا باید مدرسه‌های کسب‌و‌کار را با بولدزر خراب کرد؟ (ترجمان) (این هم دیدگاهی است که البته تا حدودی باهاش موافق هستم؛ به‌ویژه بخش آخرش!)

یک نصیحت جاودانه از پدر وارن بافت برای تصمیم‌گیری خردمندانه (شبکه)

مفهوم «درماندگی آموخته شده»، چطور می‌تواند ایستایی و ناامیدی دوره کرونا و رکود اقتصادی در ایران را توجیه کند؟ آزمایش مارتین سلیگمن (یک پزشک)

زندگی در دوران دنیاگیری (پاندمی): کرونا و دنیای اقتصاد، کسب‌وکار و فناوری:

ناخن بر دیوار سیمانی (کرونا و تأثیرش روی زندگی بشری از دیدگاه یک عصب‌شناس)

اثرات کرونا بر جهان که پس از پایان همه‌گیری نیز ادامه خواهند داشت (زومیت)

ماسک اجباری از ضربه ۵ درصدی به رشد اقتصادی جلوگیری می‌کند (آی‌بنا)

ایده‌ها و روایت‌هایی در باب زندگی، سلامت و اندیشه:

هیجانات انباشته و انفجار هیجانی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

۱۷ عبارتی که افراد شاد هر روز در مکالمه‌های‌شان به کار می‌برند (چطور)

اثر تماشاگر | چگونه پخش شدن مسئولیت روی رفتار ما تأثیر می‌گذارد؟ (متمم)

موفقیت آدم‌ها نتیجه‌ی خودساختگی است یا ثروت مامان و بابا؟ (ترجمان)

 حوصله‌تان سر رفته؟ ۱۲ راه‌حل پیشنهادی را بخوانید (ایرنا)

Let Yourself Be Unproductive. At Least for a Little While. (HBR)

روایت‌هایی درباره‌ی مدیریت، زندگی سازمانی و کار حرفه‌ای:

کاربرد صحیح سیستم هدف‌گذاری OKR (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

رهبری با چشم‌انداز در دوران همه‌گیری کرونا (وبلاگ مؤسسه‌ی هم‌رو)

ورود نیروهای جدید به بازار کار در وانفسای این روزها (عزیز بنی‌هاشمی)

چرا باید تئوری‌های سازمان و مدیریت را بدانیم؟ (سید حسین جلالی)

ایجاد هیجان در آموزش‌های مدیریت (دنیای اقتصاد)

Look to Military History for Lessons in Crisis Leadership (HBR)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی استراتژی، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

اوج‌گیری آرم و AMD و خسارتی که اینتل از فناوری ۱۰ نانومتری متحمل می‌شود (زومیت) (گاهی چه زود، دیر می‌شود؛ حتی برای ره‌بر مطلق بازار!)

گزارش باکس آفیس: چرا «بتمن» مسئولِ هموار کردن مسیر هالیوود به سوی نابودی احتمالی‌اش است؟ (زوم‌جی) (یک تحلیل عالی از بیزینس مدل هالیوود!)

تاریخ اکران فیلم Mulan مجددا تاخیر خورد؛ دیزنی در انتظار تصمیم بعدی کریستوفر نولان : زومجی (این مطلب، در مورد استراتژی‌های اکران در دوران کرونا است.)

اخبار و تحلیل‌های اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایه‌گذاری:

چرا آمریکا نمی‌خواهد چین بر بازار رمزارزها مسلط شود؟ / قدرت از دست رفته دلار (راه پرداخت)

سرمایه‌داری به روایت پول (راه پرداخت)

ایرانی‌ها چگونه وقت می‌گذرانند؟ (خبرآنلاین)

کرونا اقتصاد ایران را چقدر کوچک‌تر می‌کند؟ (خبرآنلاین)

ضربه کرونا به اقتصاد فوتبال (بازار ورزش)

What if the dotcom boom and bust hadn’t happened?  (Economist)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی فناوری، طراحی محصول، ارتباطات و رسانه:

بلاک چین امروز مانند اینترنت دیروز؛ چگونه بلاک چین کاربردی خواهد شد؟ (ارز دیجیتال)

پیشگیری از آسیب‌دیدگی در فوتبال با هوش مصنوعی (بازار ورزش)

کمپین تحریم فیس‌بوک ۷ میلیارد دلار زیان روی دست زاکربرگ گذاشت (دیجیاتو)

آشنایی با فردی که ارز دیجیتال خودش را ساخته است و دارندگان توکن می‌توانند در تصمیمات زندگی او نقش داشته باشند! (ارز دیجیتال) (دوست زرنگ‌مون چیزی شبیه «نمایش ترومن» را خودش آگاهانه راه انداخته تا به مردم، تصمیم‌گیری‌‌های زندگی‌اش را در قالب یک توکن بفروشه!)

یک ربات بازیگر نقش اول فیلم b با بودجه ۷۰ میلیون دلاری خواهد بود (دیجیاتو)

The pandemic has accelerated the growth of e-sports  (Economist)
دوست داشتم!
۱

درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۹۳): هنرِ ادامه دادن یا «تو دیگر هرگز تنها قدم نخواهی زد …»

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

«راستش بعید می‌دانم که حکم‌رانی بلامنازع بر فوتبال انگلیس دیگر ممکن باشد. یونایتد ترکیب خیلی خوبی داشت، با یک مربی استثنایی که شمّ بالایی در شناخت و انتخاب بازیکن‌ها داشت و می‌توانست تشخیص دهد که در تیم‌ش به هر بازیکن چه مدتی نیاز دارد. بازیکنانی که او به جای بازیکنان قبلی‌اش به خدمت می‌گرفت همیشه استثنایی بودند. مسئله‌ی پول را هم باید به این‌ها اضافه کرد. خلاصه اینکه ترکیب همه فاکتورها برای یونایتد عالی بود. ما هم به نوبه خود برای موفقیت هر کاری لازم باشد خواهیم کرد ولی باور کنید دیگران هم در جا نخواهند زد. یونایتد در حال بازگشت است و چلسی هم در بازار نقل و انتقالات تهاجمی‌تر از همیشه وارد شده. وقتی بازی منچسترسیتی و آرسنال را دیدم به خودم گفتم چطور ممکن است ما از این تیم ۲۲ امتیاز بیشتر داشته باشیم؟» (این‌جا)

«من قول می‌دهم که ما پیش‌رفت خواهیم کرد. ولی معنای این حرفم این نیست که ما همه چیز را خواهیم برد. وعده من این است که بهتر می‌شویم و پیشرفت می‌کنیم. سیتی یک تیم استثنایی است و به‌همین خاطر است که نمی‌توانم وعده بدهم که همه‌ی جام‌ها را خواهیم برد. اگر از تیم من در ماینتس بپرسید می‌بینید آن‌ها چقدر تلاش می‌کردند. در دورتموند هم همینطور. ولی ما در لیورپول گروه متفاوتی داریم. گروهی متشکل از تعداد زیادی بازیکن در کلاس جهانی. ولی باشگاه‌های دیگر هم چنین ستاره‌هایی دارند.» (این‌جا)

«من همه چیز را در مورد بازیکنان‌م می‌دانم، نیازی نیست که آن‌ها را در یک بازی خاص تماشا کنم تا بتوانم برای تیم، برنامه‌ریزی کنم. تصمیماتی مانند این در طول درازمدت گرفته می‌شوند و در دو یا سه بازی تفاوت فاحشی نخواهند داشت.» (این‌جا)

«دیگر تاریخ روی دوش ما سنگینی نمی‌کند. اکنون تاریخ، پیشینه‌ی شگفت‌انگیز ما بر اساس آنچه انجام داده‌ایم است. وقتی وارد لیورپول شدم، ما باید می‌گفتیم دیگر ما را با کسی مقایسه نکنید،با آن افراد شگفت‌انگیز و فوق‌العاده که برای این باشگاه بازی می‌کردند و در گذشته همه چیز را برای لیورپول کسب می‌کردند. ما نمی‌توانیم چنین کاری بکنیم و جهان تغییر کرده است. هواداران باید ما این فرصت را به ما می‌دادند تا راه‌مان را پیدا کنیم. این تنها در این شرایطی ممکن بود، زیرا هیچ کس صبر و شکیبایی در کنار ما را از دست نداد. مربی‌گری در فوتبال یک شغل خوب اما دشوار است، زیرا ما واقعا نمی‌توانیم زمان بخواهیم. 

ما باید سریعاً به موفقیت برسیم، مردم باید مراحلی را که ما طی می‌کنیم را ببینند، این اتفاق رخ داد زیرا آن‌ها چنین تصمیمی گرفتند. بنابراین رقم خوردن این داستان ممکن شد. ما در شرایط خوبی هستیم، تیمی جوان داریم و هنوز هم به دنبال اهداف جدیدی هستیم. این مقصد نهایی نیست. شرایط مثل فینال لیگ قهرمانان سال گذشته است.  شما باید ادامه دهید و این همان کاری است که ما حالا انجام خواهیم داد.» (این‌جا)

سریع‌ترین قطعی کردن قهرمانی لیگ برتر جزیره در عجیب‌ترین فصل تاریخ که بلای کرونا برای فوتبال رقم زد، همراه شد: لیورپول یورگن کلوپ در هفته‌ی ۳۱م لیگ برتر، قهرمان شد. در پررنگ کردن ترکیب «لیورپول یورگن کلوپ» تعمد دارم. این تیم، همانند هر تیم رؤیایی دیگری در تاریخ، امضای مربی بزرگ‌ش را پای نتایج درخشان‌ش دارد. اما این «قصه‌ی پریان» یک جنبه‌ی نادیده هم دارد: هواداران لیورپول که خود کلوپ هم در جملات منتخب بالا در مورد آن‌ها سخن گفته است. همین‌جا من به‌عنوان یک هوادار قدیمی منچستر یونایتد، به تمامی دوستان لیورپولی‌ام این قهرمانی زیبا را تبریک می‌گم. و اگر چه عادل فردوسی‌پور عزیز احتمالا این‌جا را نخواهد دید؛ اما یک تبریک اختصاص یرا هم برای او این‌جا ثبت می‌کنم. 🙂

اما لیورپول یورگن کلوپ چه دارد که آن را تبدیل به نماد فوتبال دنیا در دو سال اخیر تبدیل کرده است؟ بیایید براساس گفته‌های استاد کلوپ، نگاهی بیاندازیم به ۳ عاملی که این تیم را به یکی دیگر از تیم‌های رؤیایی فوتبال تبدیل کرده است:

اول ـ فروتنی واقع‌بینانه در کنار روحیه‌ی جنگ‌جوی ادامه‌دهنده: یورگن کلوپ هیچ‌وقت مانند خیلی از مدعیانِ پر سر و صدای این دو دهه‌ی اخیر فوتبال، ادعایی در مورد خودش نداشته است. او با وجود شخصیتِ بسیار جذاب‌ش، همیشه تیم‌ش را معرف خودش می‌داند و نه خودش. و جالب‌تر این‌که حتی تیم‌ش را هم هیچ‌وقت به‌ترین تیم دنیا نمی‌داند. او تیمی رقابتی می‌سازد که بتواند با دیگر مدعیان پا به‌پا بجنگد و تا آخرِ ماجرا بجنگد. چه کسی فکر می‌کرد بعد از باخت در فینالِ ۲۰۱۸ لیگ قهرمانان ـ که بیش‌تر، نتیجه‌ی مصدومیت محمد صلاح با خطای ناجوانمردانه‌ی سرخیو راموس و دروازه‌بان فاجعه‌ای به‌نام لوریس کاریوس بود تا این‌که هنرِ رئالِ زیدان باشد یا از دست دادن قهرمانی لیگ برتر در آخرین گام فقط با اختلاف یک امتیاز، لیورپول نای ادامه دادن مسیر را داشته باشد، چه برسد به این‌که جامی که از دست داد را دقیقا سال بعدش به‌دست بیاورد؟ چه کسی فکر می‌کرد باخت ۳-۰ در نیوکمپ در نیمه‌نهایی لیگ قهرمان پارسال را لیورپول در بازی برگشت با برد ۴-۰ بارسای مسی جبران کند؟ این، معجزه‌ی اصلی یورگن کلوپ است. او تیمی ساخت که از باخت نمی‌ترسد، تیمی که فشار روانیِ خردکننده‌ی دهه‌ها جام نبردن را به‌هیچ انگاشت و تیمی که روحیه‌ی تبدیل باخت به برد را به‌خوبی پیدا کرد. لیورپول یورگن کلوپ همیشه حتی بعد از بزرگ‌ترین ضربه‌ها هم سرحال و نیرومند دوباره به‌پا می‌خیزد. به‌گمانم از نظر خود استاد کلوپ، این در لیورپول این روزها جذاب‌ترین نکته باشد. باقی داستان هم نتایج درخشان تیم او است که در تاریخ ثبت خواهند شد! حالا چالش اصلی برای لیورپول استاد کلوپ همان‌طور که گفته ادامه دادن است. آن‌ها توانستند باخت را به بُرد تبدیل کنند؛ اما آیا می‌توانند به بُردن عادت کنند؟

دوم ـ راه درست با ابزارهای درست همراه با پیش‌رفت پله به پله اما مستمر و دائمی: لیورپول در زمانی که کلوپ به آن آمد، در مرحله‌ی تغییر نسل بود. دوران بازیکنان بزرگی چون استیون جرارد و جیمی کرگر به‌سر آمده بود و بازیکنان بزرگ دیگری مانند لوئیس سوآرز هم مانند تمام این سال‌ها در سودای بردن جام‌های بزرگ، تیم را به مقصد تیم‌های دیگر ترک کرده بودند. اولین کار کلوپ طبیعتا ساختن تیمی جدید با نسلی جدید بود و این، احتمالا بزرگ‌ترین موفقیت‌ او در ساختن «تیم رؤیایی‌»ش بود. یادم هست اولین بازی که الکساندر آرنولد را در ترکیب اصلی لیورپول گذاشت، بازی با یونایتد بود. آرنولدِ نوجوان در آن بازی این‌قدر بد بازی کرد که برای من عجیب بود چرا باید در ترکیب باشد و بماند؟ حالا آرنولد، به‌ترین دفاع راست دنیا است. 🙂 مثال‌های دیگری از این دست در تیم فعلی لیورپول زیادند: محمد صلاح، اندی رابرتسون و ویرجیل فن‌دایک همگی تا پیش از بازی در لیورپول کلوپ، بازیکنانی معمولی بودند؛ اما حالا از جمله بزرگ‌ترین ستاره‌‌های فوتبال دنیا هستند. کلوپ می‌دانست از تیم‌ش چه فوتبالی را می‌خواهد: «گگن پرسینگ» که فوتبالی مبتنی بر پرس شدید حریف از جلو برای بازپاس‌گیری هر چه سریع‌تر توپ و تبدیل موقعیت دفاع به حمله برای فشار پیاپی روی حریف است؛ آن‌قدر که حریف از شدت فشار، گیج شود و اشتباه کند! حملات لیورپول، برق‌آسا و کشنده است و دفاع‌ش، متراکم و پرفشار. برای چنین تاکتیکی، کلوپ باید ابزار درست را از ابتدا می‌ساخت: شکل دادن به ترکیبی مناسبی از بازیکنان که متناسب با تاکتیک‌ گگن پرسینگ باشند؛ یعنی ترکیبی از بازیکنان فیزیکی و قدرت‌مند در مرکز (در تمامی خطوط!) و بازیکنان تکنیکی و سریع اما با قدرت بدنی بالا در کناره‌های زمین (مدافعین کناری و وینگرها.) این‌که استاد کلوپ توانست این ترکیب درخشان از بازیکنان را بسازد، هنر بزرگی است که تنها از مربیان بزرگ تاریخ برمی‌آید. به حرف‌های‌ش در بالا در مورد منچسترِ سر الکس فرگوسن دقت کنید. (یکی از بزرگ‌ترین مشکلات منچسترِ پسا ـ فرگی این بود که نتوانست تغییر نسل را به‌خوبی رقم بزند. و شاید حتی اگر اوله‌گونار سوشائر جامی هم نبرد، بزرگ‌ترین خدمت‌ش همین تغییر نسل بازیکنان منچستر باشد.)

سوم ـ صبر استراتژیک تمامی ارکان باشگاه: لیورپول کلوپ تا زمانی که به اولین جام رسید، ۴ سال صبر کرد: از ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹. در این بازه‌ی زمانی دو فینال بزرگ را به‌شکل بدی باخت (لیگ اروپا ۲۰۱۶ و لیگ قهرمانان ۲۰۱۸) و در لیگ هم قهرمانی فصل قبل را فقط با اختلاف یک امتیاز به منچستر سیتیِ پپ گوآردیولا واگذار کرد. اما کسی ـ چه مدیران و چه هواداران ـ در این‌که استاد کلوپ باید هم‌چنان مربی تیم بماند، تردیدی نداشت. همه‌ی ارکان باشگاه لیورپول، با صبر استراتژیک‌شان به استاد کلوپ اجازه دادند آن‌قدر بازنده شود تا راه برنده شدن را یاد بگیرد. و دو قهرمانی بزرگِ سال‌های اخیر، نوش جان‌شان!

این روزها که آسمان لیگ جزیره بعد از چند سال، دوباره قرمز رنگ شده است (و برای من، متأسفانه، این قرمز، منچستری نیست!)؛ به سرود رسمی و جذاب باشگاه لیورپول فکر می‌کنم و در خوش‌حالی لیورپولی‌ها از این جهت شریک هستم که فوتبال ـ این ورزشی که خودِ زندگی است ـ باز هم به ما نشان داد که پاداش بزرگی برای سخت‌کوشانِ همیشه امیدوار کنار گذاشته و با این داستانِ رؤیایی، همه‌ی ما می‌توانیم در این روزهای سختِ زندگی، برای ادامه دادن در مسیر رفتنْ تا رسیدن، نفسی تازه کنیم:

زمانی که از طوفان گذر می‌کنی

سرت را بالا بگیر

و از سیاهی نترس

در پایان این طوفان

آسمانی طلایی است و

چکاوکی به زیبایی می‌خواند

در باد به راه‌ت ادامه بده

زیز باران به راه‌ت ادامه بده

اگر خسته شدی و رؤیاهای‌ت در آستانه نابودی قرار گرفت

ادامه بده، ادامه بده

با امیدی در قلب‌ت

و تو هیچ‌گاه تنها قدم نخواهی زد

تو هیچ‌گاه قدم نخواهی زد

ادامه بده، ادامه بده

با امیدی در قلب‌ت

و تو هیچ‌گاه تنها قدم نخواهی زد

تو هیچ‌گاه قدم نخواهی زد …

از لیورپول و هواداران‌ش و استاد یورگن کلوپ برای یاد دادنِ‌ «هنرِ ادامه دادن» متشکرم. قهرمانی زیبای‌تان، مبارک‌تان باشد!

(منبع ترجمه‌ی شعر)

دوست داشتم!
۰