استرس را به خدمت خود در بیاورید

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

نویسنده: شاون ایچر/ مترجم: علی نعمتی شهاب

نیمه شب به تخت‌خوابم رفته‌ام. حالا ساعت دو صبح است و من هنوز بیدارم. استرس فکر کردن درباره‌ی کتاب‌ام ـ که به طرز خنده‌داری در مورد شادی است ـ من را بیدار نگه داشته. برای این‌که این موضوع را از سرم بیاندازم، لپ‌تاپم را باز کردم و کلیپ‌هایی را از سایت دیلی شو نگاه کردم. دیدن تبلیغاتی درباره‌ی یک قرص مشهور خواب‌آور من را به خنده انداخت: ۲۰ ثانیه‌ی اول تبلیغ به من قول می‌داد که اگر من این قرص را بخورم، همین الان به خواب خواهم رفت؛ در حالی که در ۴۰ ثانیه‌ی بعد یک صدای آرامش‌بخش به من می‌گفت که خوردن این قرص می‌تواند موجب بروز عوارض جانبی فوری، حملات قلبی ناگهانی، توهم، عصبانیت شدید، گاز گرفتن زبان‌ام و احتمالا خودکشی شود! بعد از چنان تبلیغی، فهمیدم که اگر آن قرص را بخورم، استرس بسیار بیش‌تری که در مورد عوارض جانبی آن خواهم داشت، نخواهد گذاشت که بخوابم.

من متوجه شدم که این لطیفه نیست: این یک تبلیغ واقعی است. و هم‌چنین فهمیدم که برنامه‌های آموزشی کنترل استرس در سازمان‌ها هم همین طوری هستند.

برای مجبور کردن شرکت‌ها و کارکنان‌شان برای جدی گرفتن استرس، در طول سی سال گذشته اغلب معلمان و مربیان روی تحقیقاتی تأکید کرده‌اند که نشان‌دهنده‌ی این بوده‌اند که استرس اولین تهدید سلامتی در آمریکا است و این‌که بین ۷۰ تا ۹۰ درصد مراجعات به پزشکان در مورد مسائل مربوط به استرس است و این‌که استرس یکی از ۶ علت اصلی مرگ است.

اما اگر تمرکز بر آثار منفی استرس اوضاع را بدتر بکند چه؟ (همان‌طور که فکر کردن درباره‌ی عوارض جانبی یک قرص خواب من را نیمه شب بیدار نگه داشت.) و چه اتفاقی رخ خواهد داد اگر ما شیوه‌ی تفکرمان را در مورد استرس بازنگری کنیم؟

برای آزمودن این سؤال آلیا کرام محقق دانشگاه ییل و من تیم مشترکی را با ره‌بران ارشد UBS تشکیل دادیم تا رفتار ۳۸۰ مدیر را در این مورد بررسی کنیم که آیا تغییر ذهنیت می‌تواند استرس را از یک نقطه ضعف به نقطه‌ی قوت تبدیل کند؟

به‌عنوان یک محقق دانشگاه هاروارد، من معمولا این قانون خودم را رعایت می‌کنم که با محققان دانشگاه ییل همکاری نکنم. اما کرام با تحقیق معروف مشترک‌اش با الن لانگر و مطالعاتی که درباره‌ی تأثیرات تغییر ذهنیت بر سلامت انسان داشته شناخته شده است. یکی از اولین چیزهایی که ما کشف کردیم این بود که برنامه‌های آموزش معمول سازمانی در مورد استرس، به شکل ناخواسته استرس را بیش‌تر می‌کنند.

درباره‌اش فکر کنید: پس از خواندن آمارهای فوق درباره‌ی استرس، سلامتی و مرگ چه احساسسی داشتید؟ اولا این‌که حتی اگر استرس نداشته‌اید، آمارهایی شبیه این‌ها باعث می‌شوند تا شما به صورت ذهنی به استرس با احساس “بجنگ یا فرار کن” واکنش نشان بدهید. استرس به‌عنوان یک تهدید تصویر شده، بنابراین ما ما یا نیاز داریم که با آن بجنگیم یا این‌که از آن فرار کنیم؛ چیزی که باعث بیش‌فعال شدن دستگاه عصبی سمپاتیک ما می‌شود. ثانیا این‌که اگر احساس استرس کرده‌اید، حالا شما حتی دلایل بیش‌تری برای احساس خطر دارید؛ چون دیگر می‌دانید که روی کاغذ، استرس می‌تواند شما را بکشد! (حالا برای‌تان در خوابیدن آروزی موفقیت دارم!)

ما روش جایگزینی را یافته‌ایم که بسیار موفق هم بوده است. کرام و من ۳ فیلم‌ ویدئویی مختلف را به دو گروه از مدیران USB نشان دادیم. گروه اول فیلمی را در مورد جزئیات یافته‌ها در مورد خطرات استرس تماشا کردند. گروه دوم فیلمی را دیدند که در آن در مورد یافته‌های علمی در مورد اثرات مثبت استرس بر مغز و بدن انسان بود. اطلاعات این فیلم دوم، کم‌تر شناخته شده‌اند؛ اما به همان اندازه‌ی اطلاعات موجود در مورد جنبه‌های منفی استرس معتبرند. استرس می‌تواند موجب آن شود که مغز انسان استفاده‌ی بیش‌تری از ظرفیت‌های خودش بکند، حافظه و هوش بهبود یابند، بهره‌وری افزایش پیدا کند و حتی سرعت بهبود چیزهایی مثل شکستگی زانو بیش‌تر شود. تحقیقات نشان اده‌اند که استرس ـ حتی در بالاترین سطح ـ باعث افزایش مقاومت ذهنی، روابط عمیق‌تر، آگاهی بیش‌تر، به دست آوردن دیدگاه‌های جدیدتر، احساس چیره‌دستی، احترام بیش‌تر برای زندگی، احساس بامعنایی عمیق‌تر و تقویت اولویت‌بندی‌های آدمی می‌شوند.

یافته‌های تحقیق ما بسیار جالب توجه بودند: وقتی فرد درباره‌ی استرس به‌عنوان یک عامل مثبت به جای دیدن آن به‌عنوان یک عامل منفی فکر می‌کند، سطح استرس واقعی خود را در آن لحظه می‌پذیرد و از آن به‌عنوان یک مزیت بهره‌برداری می‌کند. در این حالت جنبه‌های منفی استرس شروع به ناپدید شدن می‌کنند؛ چرا که واکنش “بجنگ یا فرار کن” فعال نمی‌شود و فرد احساس بهره‌وری و انرژی بیش‌تری می‌کند ـ و در همان حال حتی علامت‌های فیزیکی مربوط به استرس (مانند: سر درد، کمر درد و خستگی) نیز کم‌تر گزارش شده‌اند. به‌علاوه در یک مقیاس ۱ تا ۴، ارزیابی بهره‌وری از متوسط ۹/۱ تا ۶/۲ افزایش می‌یابد و این تغییر بسیار قابل توجه است. امتیازهای رضایت از زندگی نیز افزایش می‌یابند؛ چیزی که در مطالعات گذشته به‌عنوان یکی از شاخص‌های اصلی پیش‌بینی کننده‌ی بهره‌وری و شادی در کار شناخته شده بودند.

هیجان‌زده از این نتایج، من و کرام سپس ۲۰۰ مدیر را در برنامه‌ای که “تفکر دوباره درباره‌ی استرس” نام داشت آموزش دادیم؛ برنامه‌ای که بر “استفاده از استرس کنونی به‌عنوان مزیت” در کار تمرکز داشت. این فرایند شامل سه گام است: آگاهی از استرس، تعیین معنایی که در پشت چرایی احساس استرس شما نهفته است و سپس هدایت واکنش شما به استرس به سمت بهبود بهره‌وری که در آن معنا پنهان است. تأثیرات این آزمایش دوم حتی جالب‌تر بود. نه تنها استرس کاهش یافت؛ بلکه استرسی که این مدیران تجربه می‌کردند در عمل باعث بهبود‌های بیش‌تری در افزایش اثربخشی و بهبود سلامت آن‌ها شد.

هدف ما این نبود که نشان دهیم استرس اساسا یک عامل تقویت‌کننده‌ی مثبت است یا این‌که تلاش کنیم این احساس غلط را که استرس فقط آثار تخریب‌کننده دارد، تغییر دهیم. به جای آن، هدف ما متوازن کردن تحقیقاتی بود که نشان داده‌اند ذهنیت فرد نسبت به استرس، نوع واکنش او را به استرس تعیین می‌کند.

استرس در محل کار یک واقعیت است. این مطالعه به این نتیجه نرسیده که هر فردی باید به صورت فعالانه منتظر افزایش استرس‌اش باشد. با این حال سرمربی پاتریوتز، بیل بلیچیک می‌گوید: “این چیزی است که هست.” بعضی استرس‌ها غیرقابل اجتناب هستند. وقتی استرس رخ می‌دهد، فکر کردن در مورد آن به‌عنوان یک عامل مثبت به جای یک عامل منفی می‌تواند ریسک سلامت شما را کم‌تر کند و تفاوت عمده‌ای را در بهره‌وری و عملکردتان پدید آورد.

منبع

پ.ن. گزاره‌‌ها از امشب به روال معمول خود برمی‌گردد.

دوست داشتم!
۲

گزاره‌ها (۸۷)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

من اعتقاد زیادی به شانس دارم و متوجه شده‌ام که هر چه سخت‌تر کار کنم، شانس بیش‌تری هم به من رو خواهد کرد.

توماس جفرسن

دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۴۴)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

یازده ماهگی لینک‌های هفته و هفته‌ای بسیار پرلینک!

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم. اگر فکر می‌کنید تعداد لینک‌ها زیاد است، با مطالعه‌ی لینک‌های قرمز شده هر آن‌چه را حتما باید بخوانید، خوانده‌اید!
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. لینک اخبار را برای این می‌گذارم که به نظرم برخی اخبار حداقل عنوان‌شان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر از نظر شما تعداد لینک‌ها بسیار زیاد است، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ وقت زیادی نمی‌گیرد و ضرر هم نمی‌کنید!

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

زندگی‌تان را مستند کنید (رضا بهرامی عزیز)

ده گام ساده برای افزایش بازدهی (عباس صفارائی؛ ویزویز)

نکاتی که باید در امضای پایین ایمیل رعایت کرد (بسیار مهم!) (شایان شلیله؛ دنیای مجازی یا فاجعه‌ی مجازی)

آیا درد همان رنج است؟ نگاهی به مفهوم درد و رنج از دید دانش پزشکی (بخوانید حتما …) (پست مهمان در وبلاگ دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

مدیریت:

من این هفته در شش پست ماجرای دوره‌‌ی MBAی که گذراندم را دوره کردم. در همین راستا خانم حسینی لطف کردند و در دو پست در دانشگاه چه یادگرفتم؟ (۱) و در دانشگاه چه یاد گرفتم؟ (۲)- یادداشت شخصی از تجربیات MBAخوانی خودشان نوشتند. توصیه می‌کنم حتما بخوانید.

نمونه قرارداد کاری مدیرعامل و مدل هافستد در فرهنگ (خوش‌حال که شهرام دوباره نوشتن را شروع کرده.) (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

انسان‌ها و سیستم‌ها و کار تمام کن حرفه‌ای و زمینه‌سازها (امیر مهرانی)

جدایی دردناک (احمد شریفی) و ۴۷۴-بازی جوانمردانه (خاطرات یک مدیر) در راستای این پست افشین دبیری: کارفرمای برگزیده ماندن!

الگو و نمونه مستند طرح مدیریت ارتباطات پروژه، نویز در ارتباطات مستند، همه مدیریت پروژه در دفتر مدیریت پروژه و چهار راه برای سودهی پروژه (این آخری عالیه!!! واقعا لذت بردم ازش.) (مهدی عرب عامری؛ PMPlus)

دفاع از خود و پروژه و وقتی فرآیند درست کار نمی‌کند؟ (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

پرورش نبوغ بازاریابی در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران و اولین اجلاس سالانه فروشندگان حرفه‌ای بیمه در ایران (استاد پرویز درگی)

حمایت از پروژه‌های دانشجویی مهندسی نرم‌افزار (در شرکت رادمان) (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

به‌یادماندنی ترین مدیران عصر دیجیتال (نارنجی) (فهرست جالبی است؛ ولی چند نفر جا افتاده‌اند: لویی گشنر مدیرعامل سابق IBM، لاری پیج و سرگئی برین و اریک اشمیت از گوگل، خانم کارلی فیورینا مدیرعامل سابق HP و خیلی‌های دیگر!)

راز‌های مدیریتی باشگاه فوتبال بارسلونا (مطلب خوبی است؛ اما من ضمن اعتراض به این‌که: “ایده‌ی منو دزدیدن دارن باهاش پز می‌دن” باید بگویم که ترجمه‌ی افتضاحی دارد. کاش اگر کسی از مسئولین صفحه‌ی مدیران دنیای اقتصاد این‌جا را دید، توجه کند که مترجم محترمی که حتا نمی‌تواند اسم معروف‌ترین شرکت مشاوره‌ی مدیریت دنیا “دیلویت” را درست ترجمه کند، چندان صلاحیت ترجمه‌ی متن تخصصی مدیریت را ندارد.)

مشاور کارفرما کیست؟ (امیر نام‌آور؛ وبلاگ ایده)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

دیروز پنج‌شنبه ۹ تیر، روز جهانی «رسانه‌های اجتماعی» به ثبت رسید (به نقل از وبلاگ رسانه‌های اجتماعی جواد افتاده.) ضمن این‌که به همت جواد افتاده‌ی عزیز مراسم این روز در تهران هم برگزار شد. حضور در این مراسم برای من بسیار دل‌پذیر بود و دیدار برخی از دوستان سابقا مجازی و چند دوست جدید برای من باعث افتخار بود. گزارش جشن را رضا قربانی عزیز در پست  جشن روز رسانه‌های اجتماعی و خود جواد افتاده در پست گزارش تصویری جشن روز رسانه های اجتماعی نوشته‌اند. (در پست جواد می‌تونید عکس بنده را هم از زوایای گوناگون زیارت کنید! :)) در همین راستا دو مقاله‌ی چشم‌انداز رسانه‌های اجتماعی در سال ۲۰۱۱ و روز جهانی رسانه‌های اجتماعی را هم بخوانید.

جستجوی آنلاین عکاس «نازی‌»ها، با «گوگل پلاس» بیشتر در گوگل پَلاس خواهیم بود! تهاجم بزرگ ارتش گوگل به جبهه شبکه‌های اجتماعی و آیا «گوگل پلاس» می‌تواند به اندازه کافی سربازگیری کند و مهمات جمع‌آوری کند؟! (دو پست دکتر در مورد شبکه‌ی اجتماعی تازه افتتاح گوگل که تازه از دیروز به‌دست ایرانی‌ها افتتاح شد، خواندنی است.) (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

استفاده از لپ‌تاپ‌ها بصورت دسکتاپ با تکنولوژی جدید سامسونگ (مهرداد نایب؛ ویزویز)

چرا پست بعدی وبلاگ‌تان باید مینیمال باشد؟! (صادق جم؛ بلاگ‌نوشت)

با ifttt، بگذارید اینترنت کارهای شما را انجام دهد! (روزنوشت‌ میلاد)

شبکه جهانی ارتباطات موبایل ۲۰ ساله شد (نارنجی)

گروه هکری LulzSec اعلام بازنشستگی کرد! (فارنت)

اینفوگرافی به مناسبت تولد چهار سالگی آیفون (وبلاگ مانی)

آی پد ۴۰۰ برابر بیشتر اینترنت مصرف می‌کند

آگوست ۲۰۱۱ آیفون ۵ به بازار می‌آید

اتصال ۳۵ میلیارد دستگاه الکترونیکی به اینترنت

سال ۲۰۱۳ ماهواره‌های گوگل در مدار قرار می‌گیرند و گوگل دو سرویس خود را تعطیل کرد و روزانه ۵۰۰ هزار موبایل اندرویدی را فعال می‌کند! و گوگل از شما می‌پرسد:چه چیزی دوست دارید! (دو مطلب آخر از فارنت) (چه می‌کنه این گوگل!)

فیس‌بوک رکورد ۷۵۰ میلیون کاربر را پشت سر گذاشت!

آوریل ۲۰۱۲ ویندوز ۸ می‌آید

نکات مهمی که بایستی درباره وردپرس ۳٫۲ بدانید (رضا؛ دنیای زیبای وب)

برای تعمیر فایل‌های آسیب دیده چه کاری انجام می‌دهید؟ (علی اسماعیل‌زاده؛ بهترین ارتباط)

۱۲ کلید میان‌بر که احتمالاً بلد نیستید!

راهنمای “توئیتر” برای خبرنگاران (جالب)

گوگل پلاس با فونت تاهوما

اقتصاد:

استدلال سلاحی برای غلبه است یا راهی برای فهم حقیقت و موانع سیاسی توسعه و رشد اقتصادی (حجت قندی؛ اقتصادانه)

درس‌هایی از یونان و آرژانتین (علی دادپی؛ اقتصادخرد، بازار و خانوار)

کنترل اجاره مسکن (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

افزایش اجاره باید چقدر باشد؟ (محمد رضا فرهادی‌پور؛ دگردیسی مشغولیت‌ها)

کریستین لاگارد، اولین زن در سمت ریاست «صندوق بین‌المللی پول»

پ.ن.۱٫ از معرفی سایت‌های مفیدی که من نمی‌شناسم‌شان، استقبال می‌شود!

پ.ن.۲٫ با توجه به به‌پایان رسیدن مرور دوره‌ی MBA من، گزاره‌ها از شنبه یعنی فردا به روال سابق خود برمی‌گردد.

دوست داشتم!
۰

وقایع‌نگاری یک دوره‌ی MBA ـ بخش ششم و پایانی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

رسیدیم به آخر خط مجموعه پست‌های بررسی ماجرای دوره‌ی MBA من! حالا که یک دوره‌ی دو و نیم ساله‌ی خوب و جذاب به پایان رسیده، بد نیست که ببینم در این دوره‌ی MBA، چه چیزهایی را به‌دست آوردم. مختصر و مفید این‌ها را:

  • شبکه‌سازی: همه‌ جای دنیا، مهم‌ترین کاربرد خواندن MBA برای آدم‌ها شبکه‌سازی است. قبل‌تر در مورد شبکه‌سازی این‌جا نوشته‌ام؛ بنابراین توضیح اضافی نمی‌دهم. فقط بگویم که در این مورد خاص منظور از شبکه‌سازی، برقراری ارتباط حرفه‌ای و دوستانه با هم‌کلاسی‌ها است (حالا برای بعضی‌ها این شبکه‌سازی شامل اساتید هم شد البته!) این شبکه‌سازی بعدها در سه حوزه حتما برای‌ام مفید خواهند بود: دسترسی به فرصت‌های بیزینس، دسترسی به برخی اطلاعات که از راه‌های معمول نمی‌شود بهشان راحت‌ دست یافت و انجام پروژه‌های مشترک.
  • آشنایی با تقریبا تمام شاخه‌های اصلی علم مدیریت: استراتژی، بازاریابی، سازمان‌دهی، ره‌بری، فاینانس، رفتار سازمانی، تئوری تصمیم، مدیریت تکنولوژی، مدیریت ریسک و … بعد یک دانش‌جوی مدیریت باید چقدر شانس داشته باشد که در این درس‌ها پای به‌ترین اساتید کشور بنشیند؟ حالا به‌نسبت سه سال پیش این فرق را دارم که می‌دانم هر کدام از شاخه‌های علم مدیریت چی هستند و به چه دردی می‌خورند. و این “دانستن” باعث شده تا بفهمم که برای آینده باید روی کدام حوزه‌ها سرمایه‌گذاری علمی بیش‌تری بکنم، کدام شاخه‌های علم مدیریت به‌درد منِ مشاور می‌خورند و کدام‌ بخش‌ها را باید براساس علاقه‌ی شخصی‌ام دنبال کنم.
  • ایجاد چارچوب ذهنی درست نسبت به یاد گرفتن: من در این دوره یاد گرفتم که چطور باید در مواجهه با حجم بالای اطلاعات، بفهمم چه چیزهایی به‌دردم می‌خورند و بعد همان‌ها را یاد بگیرم! (البته شاید به همین دلیل نمره‌های چندان خوبی نسبت به بعضی از هم‌کلاسی‌های‌ام نگرفته باشم!)
  • ایجاد انگیزه برای راه‌اندازی گزاره‌ها! قبل‌تر هم من به نوشتن از مدیریت و کاربردهای‌اش در عمل علاقه‌مند بودم؛ اما خوب عملا یکی از انگیزه‌‌های اصلی وبلاگ‌نویسی جدی در این حوزه از MBA خواندن حاصل شد!
  • یاد گرفتن ایده گرفتن و ایده‌پردازی: توضیح این یکی یک مقدار سخت است؛ اما این روزها به‌وضوح در کارم و وبلاگ‌نویسی‌ام می‌بینم که چقدر نکته‌سنج‌تر از چند سال قبل شده‌ام و چقدر می‌توانم یک ایده را پرورش بدهم. شاید علت‌اش دو چیز باشد: خواندن دروس گوناگون و ایده‌های متفاوت آن‌ها نسبت به موضوعات واحد و ایده‌ها و کامنت‌های اساتید و ایده‌ها و سؤالات هم‌کلاسی‌های عزیزم در مورد دروس مختلف.
  • فهمیدن شکاف میان تئوری و عمل و ارتباط میان آن‌ها: شاید شانس بزرگ من، داشتن امکان امتحان کردن آوخته‌های‌ام در عمل بوده. مثلا استراتژی را که خوانده بودم بعدا در دو پروژه عملا تجربه کردم یا آموخته‌های سازمان‌دهی را در طراحی ساختار سازمانی یک شرکت به‌کار گرفتم. در همه‌ی این تجربه‌ها، متوجه شدم که دنیای تئوری با دنیای عمل چقدر متفاوت‌اند. و مهم‌تر این‌که: شما اگر بنیان‌های فلسفی و اصول پایه‌ی علمی یک حوزه را خوب بلد باشید، به‌تر و آسان‌تر می‌توانید برای حل مسائل دنیای واقعی ایده‌پردازی بکنید و ابزار تولید کنید. این مهم‌ترین نتیجه‌ی من از MBA خواندن بود.

لازم است در این‌جا از تمامی اساتید گرامی و هم‌کلاسی‌های عزیزم برای همراهی‌شان و چیزهایی که ازشان یاد گرفتم تشکر کنم. به‌امید روزهای به‌تر برای همه‌ی این عزیزان.

امیدوارم که این مجموعه‌ی شش قسمتی برای علاقه‌مندان به آشنایی با MBA مفید بوده باشد. با این حال اگر باز هم در این زمینه سؤالی داشتید، می‌توانید از طریق صفحه‌ی تماس با من سؤالات‌تان را مطرح کنید.

دوست داشتم!
۲